سوم اسفند ۱۲۹۹ از روزهای سرنوشت در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود؛ این روز به حدی در تاریخ ایران اهمیت دارد که میتوان آن را نقطه عطفی در تحولات سیاسی- فرهنگی و اقتصادی دانست. درواقع، کودتای سوم اسفند نقطه پایانی بر بحرانهای چهاردهسالهای است که مشروطه نو پیدای ایران را در تحقق آزادی و قانونگرایی، دچار وقفه ساخته بودند. چنانکه سوم اسفند، آغاز مدرن سازی ایران در عرصههای اجتماعی و فرهنگی و انجام اهداف و آرمانهای مشروطیت در زمینههای اقتصادی و تجاری است.
رضاشاه پهلوی، فرمانده ملتخواه و وطنپرستی بود که با اهتمام بر پاسداری از کشور، توانست پروسه معطلمانده مشروطیت را تکان داده و هویت تازهای در ایران و ایرانیان به وجود آورد. آیرونساید در خاطرات خود مینویسد: «آنچه ایران به آن احتیاج داشت، یک رهبر بود. شاه جوان- احمدشاه قاجار، تنبل و بزدل بود و همیشه ترس جان خود را داشت. برخورد کوتاه من با او مرا واداشت که فکر کنم او همیشه در آستانه اتخاذ این تصمیم است که به اروپا بگریزد و ملتش را به حال خود رها کند. در آن سرزمین من تنها یک مرد را دیدم که توانایی رهبری آن ملت را داشت. او رضاخان بود. مردی که عنان اختیار تنها نیروی مؤثر نظامی کشور را در دست داشت. آیا شاه آنقدر عاقل بود که به این مرد اعتماد کند؟»
همانطور که دیگر ناظران معاصر رضاشاه پهلوی اظهار داشتهاند، سختکوشی، وطنپرستی و انتظام فکری و نظامی رضاشاه توانسته بود، هرجومرجهای منطقهای در کشور را از بین برده و دست بیگانگان را از دخالت در امور اجرایی ایران کوتاه کند؛ از سویی هم او بود که توانست هویت ملی مدرن ایرانیان را در جهان معاصر به تثبیت رسانده و هویت ملی و کرامت جمعی را به ارمغان آورد.
با استقرار دولت رئیسالوزرا- سردار سپه، امور مالی و تجاری کشور انتظام تازهای یافت و امنیت در سرتاسر کشور برقرار گردید؛ در همان حال، سردار سپه که سودای مدرنسازی ایران را در سر داشت، گردنکشان را در تعدی به حریم ایرانیان، سرکوب کرده و با لغو قرارداد ۱۹۱۹، (۱) همانطور که اشاره کردم، تمامیت ارضی ایران و ایجاد آرامش را برای ایران بحرانزده بعد از چهارده سال فراهم میسازد.
به تعبیر برخی از تاریخنگاران «رفتهرفته نظم و امنیت برقرار شد.» با ایجاد امنیت در ایران، سردار سپه، با رأی مجلس شورای ملی، قاجاریه را از سلطنت خلع و سلسله پهلوی را برای رهبری ایران در دنیای نوین، به سلطنت رساند. ایجاد ارتش متحد ملی- بنیان بوروکراسی نوین اداری- تأسیس دانشگاه- آزادی اجتماعی زنان و تشکیل دادگستری جدید که از آرمانهای ایرانیان در دوران رویارویی با دنیای تازه بودند، تنها با اهتمام و اعتقاد رضاشاه پهلوی، به کرامت و حرمت ایرانیان جامع عمل پوشیدند و ایران و ایرانی را در ضیافت جهانی قرن بیستم جای دادند.
در حقیقت، هر آنچه از مدرنگرایی و مدرنسازی در ایران صدسال گذشته به وقوع پیوسته است، محصول اقدام جسورانه و وطنپرستانه سردار سپه رضاشاه پهلوی است؛ جسارتی که از واقعبینی و ملیگرایی او نشأت میگرفت و حاصلی از هویت ملی ایران را تا به امروز بر جای گذاشته است؛ هویتی که در فراز و نشیبهای اقتدار فاشیسم مذهبی و انهدام نهادهای مشروطیت نیز در اعتراضات مردمی و نگهداری اندیشههای جدید مدنی و روشهای نوین مبارزاتی و فرهنگی، درصدد پشت سر گذاشتن دوران تاریکاندیشی مذهبی در ایرانزمین است.
اینک که در سالگرد سوم اسفند ۱۲۹۹ قرارگرفتهایم، تأمل و درخواست برقراری دستاوردهای ایران ساز خاندان پهلوی مطرح است و فراتر از فضای نخبگان سیاسی و فرهنگی، بیشتر ملت ایران در اعتراضات خیابانی و تجمعات مدنی و ملی خویش، آنان را خواستار بوده و به زحمات ملی و مدنی خاندان پهلوی ادای احترام میکنند. هنوز هم میتوان اقدامات رضاشاه پهلوی را در فراتر رفتن از رژیم جمهوری اسلامی پاس داشت و آن را توشه نوسازی مدنی و اجتماعی ایران دمکراتیک فردا قرارداد.
1) قرارداد ۱۹۱۹ قراردادیست که در ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) میان دولت بریتانیا با دولت وقت ایران پس از هفت ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله و با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه بسته شد. بر اساس این قرارداد تمامی امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت میگرفت. بر اثر مخالفتهای داخلی و خارجی و مغایرت آن با قانون اساسی مشروطه، این قرارداد هرگز به اجرا درنیامد.