یکم – مشروطه نوین، ایدهپردازی است برای مدرن سازی اندیشههای مشروطهخواهانه. اندیشههایی که در تاریخ ایران، جنبش مشروطیت را به وجود آورد و نهادهای نوین اجرایی (سیاسی- فرهنگی) را پایهگذاری کرد؛ عالیترین نماد و نمود مشروطیت، تشکیل مجلس شورای ملی بود. با مجلس «نظامنامه اساسی» یا همان قانون اساسی تدوین شد و «ایران جزو کشورهای کنسطیطوسیون درآمد.» یعنی ایران دارای مشروطیت و قانون اساسی شد. تدوین قانونهای موضوعه و عرفی ایدههای مشروطهخواهی را به گستره زندگی جمعی ایرانیان کشاند و با بحرانها و تعلیقها و توقفهایی که در سیر مشروطیت و مشروطهخواهی به وجود آمد، تحولات و تغییرات سیاسی- اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی، ضرورت نوسازی ایدههای مشروطهخواهی را اولویت داد. در دورهای قانونمداری و در عصری توسعهگرایی و در زمانی دموکراسی خواهی، ایدههای مشروطهخواهانه را با واقعیات زندگی ایرانیان مواجه ساخت و آزمونهای تازهای برای مشروطیت در ایران پدیدار ساخت.
دوم – ایده «مشروطه نوین» را نخستین بار داریوش همایون در اپوزیسیون ایرانی مطرح و مدون کرده است؛ وی در سلسله جستارهایی با عنوان «مشروطه نوین» به بازاندیشی در ایدهها و بازسازی در نهادهای قانونی و حقوقی دولتی مشروطه پرداخت. رکن اصلی و پایه اساسی مشروطه نوین در اندیشهها و نوشتارهای داریوش همایون، مقتضیات زمان و ضرورتهایی بودند که زندگی ایرانیان را دچار تلاطم و تحول فرهنگی و سیاسی کرده بودند؛ به نوشته همایون «تفاوت میان سلطنتطلبی و مشروطهخواهی، اساس یک جنبش فکری بود که از همان یک دو ساله پس از انقلاب به عنوان مشروطه نوین آغاز شد. مشروطهخواهان و سلطنتطلبان در همان انقلاب مشروطه از هم جداشده و حتا با هم جنگیده بودند؛ اما پس از انقلاب بود که فاصله میان آنها را میشد نمودار کرد؛ زیرا تنها در اوضاعواحوال پادشاهی در تبعید بود که میشد در این مقولات اندیشید. بازگشت به پیام مشروطهخواهان که پیام ناسیونالیسم و تجدد و توسعه سیاسی و اجتماعی و نوسازی فرهنگی بود و پادشاهی را از نو تعریف میکرد، برای ایران پس از فاجعه جمهوری اسلامی نه تنها باربط و لازم بود بلکه تازگی داشت. از جنبش مشروطهخواهی به اضافه درسها و آموختههای این صدساله هنوز بسا چیزها میتوان برای اکنون و آینده ایران گرفت.»
سوم – در اشاره به یکی از بنیانهای «مشروطه نوین» همایون مینویسد «اگر به ماندگاری اندیشههای سیاسی و اجتماعی مشروطیت و ارتباط مستقیم آن با اکنون و آینده ایران تأکید میشود از اینجاست که کشور ما امروز در پایان سده بیستم بر رویهم با همان مسائل و همان گزینشهای آغاز این سده روبروست؛ و نهتنها در ایران که در همه جهان واپسمانده و روبهپیشرفت. در همان صدسال پیش به مقدار زیاد آشکار بود که چه باید کرد، زیرا نمونههای کشورهای پیشرفته که صد و دویست سال پیش از آن آغاز کرده بودند در برابر بود.» بنابراین ایرانیت در توسعه و سکولاریته و حقوق مداری، همان استمرار متحول شده مشروطیت و ایدههای مشروطهخواهی هستند که وضعیت فعلی و شرایط کنونی ایران را مدنظر دارند. به باور همایون و هر ایدهپرداز دیگری، قالبهای حزبی و تشکیلاتی مجری و کاربردی گرداندن این ایدهها و در موضوع این مقاله، «مشروطه نوین» را بر عهدهدارند.

چهارم – حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) بر پایه این ایدهها در بیش از سه دهه پیش تأسیس شد و با انتشار عمومی «منشور» و «مرامنامه» حزبی، در راست میانه اپوزیسیون به فعالیت پرداخته است. حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در طول حیات سیاسی خود فراز و نشیبهایی داشته و علیرغم ضعفهایی در هدایت و ساماندهی حزبی، از نقاط قوت قابلتأملی در فعالیتهای حزبی برخوردار بوده است. حزب بر اساس اصول و مواد منشور و مرامنامه، در بیشتر همبستگیها و اتحادهای سیاسی حاضر بوده، با برگزاری کنفرانسها و کنگرههای حزبی، اصول تازهای بر ایدههای حزبی افزوده و در مواقعی در مبارزات میدانی فعال بوده است. اخیراً با بروز اختلافات درونحزبی، فراکسیونی شکل گرفت و در هفتههای گذشته «حزب مشروطه نوین ایران» با استعفای معترضان و مخالفان درونحزبی، اعلام موجودیت کرد. ریشه این اختلافات بیشتر به دورانی میرسد که هایده توکلی – یکی از افرادی که حزب تازه را اعلام داشتهاند- دبیر کلی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) را بر عهده داشت. دورانی که یکی از ضعفیترین زمان فعالیتهای حزبی و بروز تشدد سازمانی و فکری در آن بوده است.
پنجم – هنوز زود است که راجع به ایدهها و فعالیتهای حزب جدید، سخنی گفته شود؛ اما در رابطه با عنوان حزب، شائبه بیپایگی تئوریک و فکری آن پیداست و به وجود آوردندگان آن با طرح این عنوان برای جمع خود، بیاطلاعی از مشروطهخواهی و بیتدبیری در سیاست و سلطنتطلبی را نشان دادهاند. بر پایه آنچه به اختصار از ایده «مشروطه نوین» و نهاد و اندیشه مشروطیت و فعالیتهای مشروطهخواهی آوردم، روشن میشود که ایجاد این حزب – که بنا به گفته برخی از تشکیلدهندگان بر پایه همان منشور حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) و بیانیه چهارده مادهای شاهزاده رضا پهلوی است – ثمرهای جز تشدد و بحران اختلاف در اپوزیسیون نداشته و بهجای تمرکز بر اهداف و آرمانهای دموکراسی خواهی و مشروطهطلبانه، درگیری میان احزاب، گروهها و افراد راستگرای مشروطهخواه و سلطنت را باعث خواهد شد. با این حال نه مشروطیت، نه ایده مشروطه نوین و نه اندیشههای داریوش همایون، ملکطلق هیچ فرد یا حزب و گروهی نبوده و میتوان از میان رهیافتها و روایتهای مختلف از آن، ایدهها و اندیشههای تازهای را به وجود آورد و بر تمرین دموکراسی روادار و حقوقی تأکید کرد.
