مدتها بود که میخواستم این مطلب را بنویسم اما همیشه مسائل واجبتری برای مطرح کردن پیدا میشد؛ اما این به معنای این نیست که این موضوع مهم نباشد. در این سالها در ذهنم بارها زندگی در یک محیط کمونیستی را تجسم کردهام. اگر کسی توانایی تجسم زندگی در یک محیط کمونیستی را نداشته باشد هرقدر هم مطالعه داشته باشد بازهم چیزی از کمونیسم نمیداند. فکر هم نمیکنم برای آنکه بفهمم سرمایه چگونه ارزشافزوده حاصل زحمات کارگر را به جیب سرمایهدار میریزد نیازی به مطالعه کتب بسیاری داشته باشم. بهاندازه کافی مقاله کتاب بهشت سوسیالیسم را شنیده و مستندهای بسیاری را دیدهام. همچنین دیدهام کسانی مثل مهدی خانبابا تهرانی و دکتر عباس میلانی که مارکسیسم را زمان شاه در رشته جامعهشناسی در دانشگاه در ایران درس میداد که این آثار را زیرورو کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که …. نتیجهاش را بگذارید در مقاله بازگو کنم. به سرنوشت کشورهایی که به دنبال این هدف رفتهاند نیز نگاه کردهام و دلایل فروپاشیشان را جستهام. همین کفایت میکند. باری… برای انتخاب عنوان مقاله به دنبال یک عبارت مناسب میگشتم و دیدم همه اینها برای عنوان مناسب است: کمونیست بودن انسانیت میخواهد، کمونیست بودن شعور میخواهد، کمونیست بودن ازخودگذشتگی میخواهد، کمونیست بودن لازمهاش نداشتن حقد و حسد است، کمونیست بودن توانایی گذشت و مایه گذاشتن برای جامعهات را میخواهد، کمونیست بودن توانایی چشم بستن بر خطاهای انسانهای دیگر را میخواهد، کمونیست بودن فداکاری میخواهد، کمونیست بودن قناعت میخواهد، کمونیست بودن دهها خصلت نیک و والای دیگر میخواهد و هرکس… هرکس که مدعی است که کمونیست است قبل از آنکه به مفاهیمی مانند ارزشافزوده و سرمایه و غیره بپردازد اول باید خودش را در آینه ببیند. ببیند که آیا شایستگی به کنار… توان آن را دارد که یک کمونیست باشد؟ آیا به خصلتهای نیک یادشده آراسته هست؟ از او برمیآید؟ هیچ در زندگیتان، در رویاهایتان به زندگی عملی در یک محیط کمونیستی فکر کردهاید؟
ببینید، ولیفقیه محیط زندگی رویاییاش را قرنهاست که تجسم کرده وعده میدهد و من میفهمم چه میگوید. البته وعده او برای بعد از مردن است اما بههرحال وعده را میدهد و حتا به تصویر هم میکشند. مثلاً وقتی شهدا به بهشت وارد میشوند امام خمینی به پیشباز میآید مثل عکسی که اون بالای مقاله زدهام. در مورد بهشت از کودکی برایم گفتهاند. باغی پر از درختهای میوه و جویهای مملو از شیر و عسل و هرچه بخواهی شراب و حوریهای بهشتی و… (این خداوند تبارکوتعالی چقدر بیسلیقه تشیف دارن! آخه کدام احمقی جوی آب را پر از شیر و عسل میکند؟ جوی آب برای آن است که آب در آن جریان داشته باشد و درختهای بهشت را سیراب کند چرا عسل؟ چرا شیر؟ چرا اینها را بجای جوی توی ظرف مناسب برای مصرف مناسب نمیریزد؟ آخه عسل و شیر هم شد وعده که به خاطرش جهاد کنم سر ببرم آدم بکشم؟ حوری بهشتی که تو ایران خودمون از این پلنگا به چه خوشگلی ریخته باباش یه مغازه هم میزنه پشت قبالهاش اگه بگیریش بازم کسی نگاه نمیکنه! خب یه وعدهای بده که دهن ما آب بیافته… مثلاً بگو اگه درراه من غارت کنی و آدم بکشی و تجاوز کنی اون دنیا بهت پیتزای پپه رونی با پنیر اضافه، چلوکباب برگ و چنچه و کوبیده چربوچیلی با ماست و موسیر و ریحون، قورمهسبزی و این چیزا میدم شیر و عسل تو جوب دیگه چه صیغهایه! شراب چیه؟ تکیلا، جانی واکر، میکده ۵ سیری، ابسلوت سوئدی و… البته این بیسلیقگی قابلفهم است. خداوند تبارکوتعالی ۱۴۰۰ سال پیش که به دنیا آمد پایش را از بیابانهای عربستان آنورتر نگذاشته بود اگرنه میدونست من چقدر شیرینی دانمارکی و شیرینیتر و فالوده شیرازی و بستنی اکبرمشدی دوس دارم از این وعدهها میداد بهصرفه روزی پنج بار بهطرف قبله پشتکوارو بزنم و برایش کافران را قتل و غارت و به زنان و دخترانشان تجاوز کنم و به کنیزی ببرم!) بهشت مسلمانان را واگذاریم و به بهشت کمونیسم خودمان بپردازیم: فرض کنید در یک دنیای کمونیستی زندگی میکنید. مثلاً در یک کمون، یک شهر یا شهرک. اگر آدم کودنی هستید و این کار از شما برنمیآید که تجسم این زندگی را بکنید به شما نصیحت میکنم از همین راه برگردید کمونیسم را بگذارید کنار کار شما نیست؛ اما ذهنی روشن و قدرت تجسم داشته باشید میتوانید بهشت کمونیسم را در ذهنتان مجسم کنید و در همان ذهنتان نیز عملاً در آن زندگی کنید و بسنجید که آیا حال میکنید و لذت میبرید یا خیر. محل زندگی در محیط کمونیستی: یک شهر یا شهرک تمیز و زیبا و درختکاری شده. آپارتمانهای تمیز و زیبا، سوپرمارکتهای نزدیک آپارتمانها و کودکانی که شاد و خندان اینطرف آنطرف میروند. با توجه به اینکه لازم است که محیط زیست حفظ شود کسی اتوموبیل شخصی نباید داشته باشد. همه از تراموا و یا اتوبوسهای برقی استفاده میکنند. فقط پلیس و آمبولانس ماشین دارند. بقیه، حتا شهردار و اعضای شورای شهر و حتا رئیسجمهور و هیات وزرا نیز برای رفتن به محل کار از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنند. هیچکسی گرسنه نیست و بهداشت برای همه و هر شب هم در محلات کنسرت و بزنوبرقص برقرار است. خیلی عالی… خیلی زیبا!
محل کار: هرکس بهاندازه توانش کار میکند و هرکس بهاندازه نیازش از امکانات و مواهب استفاده میکند. کسی مجبور نیست کارگر باشد اگر بخواهد میتواند درس بخواند مدیر باشد یا مهندس باشد و در دفتر بنشیند. کارگر هم بهاندازه توانش کار میکند. حال شاید مریضحال باشد امروز دو ساعت کار کند و فردا که حالش بهتر شد ۴ ساعت. (حزب کمونیست کارگری ۳۰ سال پیش وعده روزی ۴ ساعت کار را داده بود. در مالمو مجری رادیو بودم و بازنده یاد داریوش همایون مصاحبه میکردم. به او گفتم اینها میگویند اگر قدرت را به دست بگیرند هرکس نباید بیش از ۶ ساعت کار بکند. داریوش همایون گفت خب… اگر به حرف است… اگر ما قدرت را به دست بگیریم قانون میگذاریم که کسی نباید بیش از ۴ ساعت کار کند! اگر آنها گفتند ۴ ساعت ما وعده میدهیم دو ساعت! و اضافه کرد که سیاست به حرف نیست اگر به حرف است خیلی وعدهها میشود داد اما باید دید عملی هست یا خیر. فکر میکنم حق با داریوش همایون بود. رفقای حزب کمونیست کارگری نمیدانستند دارند در مورد انسانها حرف میزنند. اخیراً دیدم که وعده ۶ ساعت کار در روز را به ۴ ساعت رساندند. قبول نیست اول داریوش همایون یعنی ما سلطنتطلبها وعده چهار ساعت کار در روز را دادیم. اینا اگه میخوان وعده بدن باید بگن ۲ ساعت). باری… در این محل کار کمونیستی هیچکس اهل تقلب نیست. همه وجدان دارند، همه رعایت حال هم را میکنند و کسی از زیر کار در نمیرود و اگر رفیقی به هر دلیلی نتوانست به سرکار بیاید بقیه کار او را نیز انجام میدهند و هرکس هم از آنچه نیازش است بیشتر نمیخواهد. در محیط زندگی در کمون، شهر یا شهرک، آنکه در طبقه پایین آپارتمان زندگی میکند به آنکه در طبقه بالا و منظره زیبا دارد حسادت نمیکند و نمیخواهد جای او باشد. این رفیق که همسر زشتی دارد چشمش به دنبال زن آن رفیق طبقه بالایی نیست. اصلاً در این جامعه قر زدن زن رفیق معنا ندارد چرا که هیچ زیادهخواهی وجود ندارد و این رفیقمان به همان عیال ایکبیری و زشتش قانع است. ولی خب… قوانین عقبمانده اسلامی و این حرفها را که ندارند. استقلال اقتصادی هم که برقرار است. این رفیق خانم هر وقت نخواهد میتواند از آن رفیق جدا شود و زندگی مستقلی داشته باشد. فلان رفیق خانم هم که ده سال است که با این رفیق شوهر بیدستوپایش دارد زندگی میکند هرگز حسرت زندگی آن رفیق طبقه بالایی را ندارد و هرگز به شوهرش… رفیق فلانی نق نمیزند که خاکبرسر بیعرضهات اگر تو هم با رفقای بالا رابطهات خوب بود الان ما آن بالا زندگی میکردیم! آنچه در بالا آمد چند مثال خیلی ساده بود. میتوان بیش از اینها به عمق رفت و خصلتهای انسانی را که از زیر ظاهر زیبای انسان طراز نوین بیرون میزند را بیشتر کاوید؛ اما مطلب طولانی میشود. این را واگذار میکنم به قدرت تجسم خواننده. میتوان اما اسب خیال را رها کرد و زندگی در این محیط را تجسم کرد و بد و خوب کرد. برای فهم زندگی در محیط کمونیستی باید واقعاً توان این را داشته باشید که خود این محیط تجسم کنید و امتیازات و نکات منفی آن را بتوانید ببینید. آیا محیط زندگی کمونیستی میتواند بر خصوصیات روحی انسانها فائق شود از آنها موجوداتی غیر از آنچه هستند به وجود بیاورد؟ یعنی موجوداتی که نه حسد دارند، نه عقدهدارند، نه طمعی به زندگی رفیق طبقه دهم و همسر زیبای او دارند، و نه پس از دو بار که رفیقشان نتوانست در کارخانه کار کند این را نه بهحساب حال بد یا مشکل خانوادگی و روحی او بگذارند بلکه که فقط بهحساب زرنگی و از زیر کار رفتن او بگذارند و فکر تلافی نباشند؟ مثالهای بسیاری را میتوان آورد که روشن میکند که زندگی در محیط کمونیستی آن چنانکه بسیاری در رویاها تصور میکنند نمیتواند وجود داشته باشد. «خصلتهای زشت و بدی» مانند حسادت، بخل، رقابت، طمع و زیادهخواهی و سایر خصلتهای «زشت» همانهاست که در کنار خصلتهای خوب انسانی که در مورد خصلت انسان کمونیست آوردم، از ما انسان معمولی ساخته است. اگر این خصلتهای «زشت» (از نگاه من طبیعی) را نداشته باشیم،… فرشته هستیم. آنگاه میتوانیم کمونیست باشیم؛ یعنی برای کمونیست بودن باید از انسانیت بیرون برویم و فرشته باشیم. به جرأت میتوانم بگویم که خصلتهای روحی و روانی و انسانی من… محسن کردی… از بسیاری مدعیان کمونیسم و سوسیالیسم به «انسان کمونیست» بسیار بسیار بسیار نزدیکتر است و شخصاً اکثر آن مدعیانی که حتا زندانی کشیدهاند و شکنجهشدهاند را فاقد خصلتهای لازم و اولیه برای کمونیست بودن میدانم. من از آنها بسیار نیکاندیشتر و پاکتر و بی غل و غش تر هستم. با این وجود جرأت نمیکنم مدعی شوم که آمادگی زندگی در محیط کمونیستی را دارم. برای کمونیست بودن باید بهطور کلی انسانیت را کنار گذشت. من فرشته نیستم… من یک انسانم.
برگرفته از ایران گلوبال