ایران و مردم کشور از بامداد جمعه ۲۳ خرداد، در شرایط امنیتی و نظامی اضطراری قرارگرفتهاند که حتی با وضعیت جنگی حاکم بر کشور طی جنگ هشتساله با عراق نیز قابلمقایسه نیست.
در میان بهت و ناباوری، فرماندهان سپاه پاسداران و مقامهای ارشد برنامه هستهای جمهوری اسلامی هدف حملات اسرائیل قرارگرفته و کشتهشدهاند و در شرایط بیسابقهای که رقم خورده، عالیرتبهترین سران نظامی جمهوری اسلامی در چشمبههمزدنی، از بین رفتهاند، سیستم دفاعی کشور تخریب و قدرت برنامهریزی و مدیریت از دست حکومت خارجشده و جمهوری اسلامی در بحرانیترین وضعیت ممکن فرورفته است.
بحرانی که از آن نام میبرم، بهنوعی بحران بقاء و تداوم حکومتی است که ۴۶ سال آزگار است با ارتجاع، تعزیر و ارعاب ایرانیان بر آنان حکم میراند. ترکیبی از مافیای حکومتی و نظامی که با ایدئولوژی مذهبی افراطی درآمیخته و جان و مال و آزادی و امنیت ملت ایران را دستخوش اهداف شریرانه خود قرار داده است.
چهرههایی که در حملات ترکیبی جنگندهها و پهپادهای اسرائیلی از میان برداشته شدند، جزو حلقه اصلی برنامهریزی دفاعی و از استراتژیستهای سیاستهای منطقهای و سیاستگذاران برنامه هستهای این نظام بودند؛ حلقهای که قدرت منطقهای این حکومت را اداره و شبهنظامیان و گروههای وابسته به آنها را سازماندهی و کنترل میکرد.
با حذف و ترور این چهرهها، حالا این پرسش مطرح است که تواناییهای نظام جمهوری اسلامی چه آسیبی دیده است و این حکومت با ضربات پیدرپی به مراکز هستهای خود، اینک چه ابزار دیگری برای چانهزنی دارد. اصولاً در تعریف حاکمیت و مشروعیت یک حکومت، رویدادهای اخیر چه معنا و مفهومی برای تداوم یک نظامدارند؟
در شرایطی که حملات اسرائیل به مراکز مشخص و خانه سران پروژههای نظامی و امنیتی ادامه دارد، دوام آوردن این حکومت با انزجاری که مردم از حاکمان و رژیم جمهوری اسلامی دارند، بعید به نظر میرسد.
تخریب سیستم دفاعی کشور که آنها را در مقابل حملات پیدرپی اسرائیل آسیبپذیر کرد و کشته شدن فرماندهان کلیدی و معاونان آنها ضربهای جبرانناپذیر به ساختار اداره برنامههای امنیتی و نظامی حکومت زده است.
توانایی اطلاعاتی و نظامی اسرائیل و خلأ امنیتی در ساختارهای حیاتی این نظام پاشنه آشیل جمهوری اسلامی و عامل ازهمپاشیدن سیستم نظامی و دفاعی آن بود.
عملیات اسرائیل را تنها جنگندههای این کشور اجرا نکردند، بلکه عوامل نفوذی در داخل و تشکیلاتی که در خاک ایران به راه انداخته بودند، هم در آن دخیل بودند.
روز جمعه ۲۳ خرداد، مردم در تمامی مناطق تهران صدای وزوزگونه پرواز پهپادهای انتحاری حامل مواد منفجره را میشنیدند که به پایگاههای نظامی و سیستمهای پدافند هوایی حملهور میشدند.
یک دولت خارجی تنها زمانی میتواند چنین عملیات بزرگ و هدایتشدهای را در خاک کشوری دیگر اجرا کند که حکومت آن مشغولیتهایی به غیر از حکومتداری و پرداختن به امور جاری کشور داشته باشد.
جمهوری اسلامی، ایران را به حال خود رها کرده بود تا به اهداف ایدئولوژیک خود بپردازد.
ایران و ایرانیان سالیان سال است که بیدفاع ماندهاند. بیدفاع از این نظر که کشور و ملت برای این فرقه غارتگر و ویرانگر، بیاهمیت بوده است.
سیستم دفاع هوایی ایران به دلیل تحریمها و نداشتن هواپیماهای جنگی جدید، سالها است که از رده خارج و امکانات آن بسیار محدودشده است.
سیستم دفاع موشکی کشور هم که به ادعای ملایان، با هدف جایگزینی و بازدارندگی تولید و اجرا شد، در واقع بیشتر با هدف توانمند کردن گروههای شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی در منطقه تولید شد و توسعه پیدا کرد و حزبالله لبنان، حماس، حوثیهای یمن، حشدالشعبی در عراق و شبهنظامیان وابسته به اسد در سوریه مشتریان اصلی این موشکهای تولید سپاه بودند که مجانی در اختیارشان قرار میگرفت. در نهایت هم دیدیم که این تولیدات بهاصطلاح مدافع آسمان ایران، چگونه در ۴۸ ساعت عملیات اسرائیل از کار افتادند.
حمله پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل نیز به دلیل زمان موردنیاز تا رسیدن به آسمان این کشور، از کارآیی آن میکاهد. مضاف بر آنکه سیستم گنبد آهنین و فلاخن داوود اسرائیل و نیز کمکهای آمریکا، فرانسه و بریتانیا نیز آنها را تا پیش از رسیدن به مقصد از کار میاندازد.
خشم مردم ایران امروز چند برابر شده است. خشم از حکومتی که تنها از پس سرکوب ملت ایران برمیآید و بزرگترین دغدغهاش ضربوشتم مخالفان و تعقیب و تنبیه زنان بابت رعایت نکردن پوشش اسلامی است، اما چنان پوشالی است که توان مبارزه با تهدیدهای امنیتی در داخل را ندارد تا بداند نیروهای نخبه اسرائیلی وارد ایران شده و کارگاه تولید پهپاد به راه انداختهاند.

وضعیت کنونی نشان میدهد که مبارزه حقیقی این نظام با ملت ایران بوده است و دشمن اصلی آنها نه آمریکا و اسرائیل، بلکه ملت بزرگ ایراناند؛ نظامی که از مردم بیدفاع بهعنوان سپر نیز استفاده میکند.
در حملات اخیر اسرائیل به محل اقامت سران نظامی و هستهای در تهران، شهروندان عادی نیز کشته شدند. مردمی که بیخبر از شغل و پیشینه همسایگانشان، تا زمان وقوع حمله و کشته شدن این افراد هرگز از وجود و حضور آنها در همسایگی خود اطلاع نداشتند.
استتار این چهرهها در نقاط پرتراکم شهر نشانی دیگری از دوری این حکومت از مردم است.
خانواده شهروندان کشتهشده از حکومتی خشمگیناند که فرزندان آنها را قربانی ماجراجوییهای منطقهای و برنامه هستهای ناکارآمد خودکرده است.
جمهوری اسلامی شبهنظامیان منطقهای و برنامه هستهای خود را بهعنوان ابزار چانهزنی ساخت و پرداخت و ثروت ملت ایران را خرج بلندپروازیها و تقویت حامیان منطقهای و سرکوب ایرانیان کرد و کشور را برای توسعهطلبی خود به گروگان گرفت.
آنچه امروز شاهد آنیم، ناشی از سیاستگذاری بسیار کلان برای تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه است که پس از حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ ایجاد شد.
درهم کوبیدن غزه برای از بین بردن حماس، درهم کوبیدن حزبالله لبنان و ترور حسن نصرالله و فرماندهان نظامی سپاه در لبنان و سوریه، سقوط رژیم اسد، همه در یک جهت و به منظور دفع تهدیدها در خاورمیانه و ایجاد ثبات انجام شدند.
پیشنهاد توافق هستهای ترامپ هم پس از حذف و تغییرات در کانونهای اصلی تهدید و تروریسم یعنی، لبنان و سوریه اتفاق افتاد و به این ترتیب، از دو گزینهای که نظام جمهوری اسلامی برای چانهزنی داشت، یکی از میان برداشته شد و تنها تهدید ساخت بمب اتمی برگ چانهزنی این حکومت بود.
ترامپ فرصتی استثنایی در اختیار این حکومت قرار داد تا این مانع دوم تهدید را نیز خنثی کند. مهلتی دوماهه که همان روز جمعه ۲۳ خرداد به پایان رسید و پس از آن، عملیات ازپیشبرنامهریزیشده اسرائیل عملی شد.
تعلل نظام در رسیدن به توافق با آمریکا نشان داد که این ارکان این حکومت در داخل خود نیز نمیتوانند باهم کنار بیایند و تصمیمی مشترک بگیرند و توافقشان هم چیزی جز ادامه رویه پیشین در منطقه نخواهد بود.
جمهوری اسلامی فرصت توافق را در حالی از دست داد که نشست بعدی اعضای این حکومت با آمریکا، احتمالا نشست تسلیم در جهت توقف عملیات اسرائیل در خاک ایران است و تا آن زمان (چنانچه نشستی در کار باشد)، اسرائیل ضربات کاری بیشتری به مراکز و تأسیسات هستهای و اقتصادی خواهد زد تا مطمئن باشد که؛ تأسیسات هستهای ناکارآمد شده و منبع تأمین مالی حکومت نیز قطعشده است.
اما حکومتی که نه مردم را با خود دارد و نه سرانش در درون با یکدیگر در سازش و همسوییاند، چگونه میتواند به کار خود ادامه بدهد یا در مقابل حملات اسرائیل قدرت بازدارندگی ایجاد کند؟
به پندار نگارنده، شرایط امروز با هفته پیش بسیار فرق کرده و از امکان توافق هستهای با جمهوری اسلامی به امکان تغییر حکومت رسیده است.
ایران هزاران سال کانون ثبات در منطقه و شکلدهنده امنیت و رفاه برای سایرین بود. برای آنکه سایر کشورها و منطقه آسایش و ثبات داشته باشند، ایران بهعنوان کانون اصلی و مادر معنوی این منطقه میباید تأمینکننده این خواسته باشد که با حکومت فعلی چنین چیزی امکانپذیر نیست.
ایران میماند، اما این حکومت تاریک و تباه به تاریخ میپیوندد. به قول زندهیاد بانو سیمین بهبهانی:
دوباره میسازمت وطن، اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم، اگرچه با استخوان خویش
دوباره میبویم از تو گُل، به میل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون، به سیل اشک روان خویش
دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم، ز آبی آسمان خویش
اگرچه صدساله مردهام، به گور خودخواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن، ز نعره آنچنان خویش
کاملیا انتخابی فرد
برگرفته از ایندیپندنت فارسی