16.7 C
تهران
شنبه, ۸. اردیبهشت , ۱۴۰۳

ما از «چپ» دل‌زده‌ایم

ما از «چپ» دل‌زده‌ایم

 

اسرائیل دموکراتیک، متحد طبیعی «انقلاب زن، زندگی، آزادی»

 

«ما روشنفکران، آکادمیسین‌ها و کنشگران پیشرو اسرائیلی متعهد به صلح، برابری، عدالت و حقوق بشر بوده و شدیداً از آنچه اخیراً در این ناحیه اتفاق افتاده متأثریم. ما همچنین دل‌نگران عکس‌العمل نسنجیده پاره‌ای از نیروهای پیشرو در رابطه با حمله حماس به شهروندان اسرائیلی هستیم، عکس‌العملی که نشانگر یک گرایش نگران‌کننده در فرهنگ نیرو‌های چپ جهانی است.» (نامه ۷۵ تن از کنشگران ترقی‌خواه اسرائیلی در نشریه نیوزویک)

نامه سرگشاده و دردمندانه روشنفکران و اساتید اسرائیلی، با عنوان «ما از «چپ» دل‌زده‌ایم»، به گرایشی در میان جریان‌های چپ اشاره می‌کند که البته تازه نیست، ولی فاجعه ۷ اکتبر ابعاد آن را به چشم جهانیان کشید. این گرایش که عمدتاً پس از ۱۹۶۷ سایه شوم خود را بر جنبش چپ افکند تا به امروز به اشکال متفاوت ادامه یافته و بدون شک مشاهبت‌هایی با گرایشی در چپ که به ستایش از فاجعه ۵۷ برخواست را می‌توان در آن مشاهده کرد.

«چپ» که ماهیتاً می‌بایست طلایه‌دار حرکتی پیشرو به‌سوی فردای روشن و مدرن و رها از دخمه تاریک جهان کنونی باشد، متأسفانه در مقاطعی چون خوابگردی، گاه به راست، گاه به چپ و گهگاه رو به تاریکخانه جهان کهن دارد.

 

جنبش چپ و اسراییل ستیزی

«مرگ بر سرمایه‌داران یهودی، آن‌ها را از تیر چراغ‌برق بیاویزید و بی‌رحمانه به زیر پا افکنیدشان.»(سخنرانی «روت فیشر»، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست آلمان در ۱۹۲۳)

با اعلام «بیانیه تشکیل دولت اسراییل» در ۱۹۴۸ از سوی «بن گورین»، نیرو‌های چپ، در اشکال مختلف خود، اسراییل را به رسمیت شناختند، اتحاد شوروی با یک اقدام ضربتی سلاح‌های موردنیاز را در اختیارش نهاد؛ و تنها به کمک این سلاح‌ها بود که اسراییل توانست حمله ۷ کشور عرب که بلافاصله پس از اعلام استقلال صورت گرفت را خنثی کرده و به پیروزی چشم‌گیری نائل آید (ذکر علل کمک اتحاد شوروی از حوصله این نوشته خارج است). بدین گونه روابط مودت‌آمیزی مابین اسراییل و «چپ» جهانی پدید آمد که به مدت ۲۰ سال تا ۱۹۶۷ ادامه یافت.

در تابستان ۱۹۶۷ نقطه عطفی را در نگرش «چپ» به اسرائیل را شاهدیم، یعنی سرآغاز «اسرائیل ستیزی» در میان گرایشات «چپ» که با نشیب و فراز تا به امروز ادامه یافته و اگر بخواهیم بهتر بگوییم، این ترکیبی است از «اسرائیل ستیزی» و «یهودستیزی» (هم چنانکه در میان سردمداران جمهوری اسلامی چنین ملقمه‌ای را شاهدیم) که نمونه‌های زشت آن بمب‌گذاری در «خانه یهود» در بخش غربی شهر برلین از سوی گروه «توپامارو برلن غربی» در ۱۹۶۹ و یا استقبال گروه «بادر ماینهوف» در ۱۹۷۳ از ترور تیم ملی اسرائیل توسط یک گروه فلسطینی هستند.

متأسفانه از دهه ۱۹۸۰ با آغاز روند گلوبالیسم، «اسرائیل ستیزی» و «یهودستیزی» در میان «چپ»ها مرزهای قبلی را پشت سر نهاد و اشکال جدیدی به خود گرفت. به‌عنوان‌مثال نشریه چپ‌گرای «یونگ ولت» (۱) در مغازله با «اسماعیل هنیه»، رهبر حماس و سیاست‌های ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی چنان تاخت که شش نفر از فعالین سیاسی در نامه‌ای سرگشاده به نشریه نوشتند: «یونگ ولت» چنان از کنار مواضع ضد اسرائیلی رئیس‌جمهور ایران بدون موضع‌گیری می‌گذرد که که گویی آن‌ها را به رسمیت شناخته. نشریه از چاپ این نامه خودداری کرد، لذا نویسندگان آن را در اینترنت منتشر کردند.

در این رابطه همچنین می‌توان به پاره‌ای از شعار‌های چپ در دهه‌های اخیر اشاره کرد، از جمله در راهپیمایی‌های صلح ۲۰۰۲ در برلین پلاکارد‌هایی با این مضمون حمل می‌شد: آلمانی گذشته را فراموش کن، اسرائیل قربانی نیست.

 

چپ ایران و فاجعه ۷ اکتبر

از ۱۹۶۷، چپ ایران به دلایل متفاوت نگاهی منفی به اسرائیل داشت: تأثیرپذیری یا تبعیت از سیاست شوروی، پیوند‌هایی با پاره‌ای گروه‌های فلسطینی. به‌علاوه برای یک دیدگاه ساده‌انگار، وجود پاره‌ای از روابط بین حکومت ایران در دوران محمدرضا شاه و اسرائیل، خود دلیلی کافی برای دشمنی با آن بود.

فاجعه ۷ اکتبر بار دیگر فرصتی ایجاد کرد تا گروه‌های چپ ایران نشان دهند کجا ایستاده و چقدر معادلات جهانی و ضروریات انقلاب «زن، زندگی، آزادی» را دریافته‌اند.

 

در اینجا به‌عنوان نمونه مواضع سه گروه چپ را بررسی می‌کنیم:

۱. اطلاعیه حزب توده ایران: این حزب پس ۷ اکتبر با انتشار متنی با عنوان «اطلاعیه حزب تودۀ ایران دربارۀ تشدید جنگ در مناطق اشغالی فلسطین و سیاست‌های فاجعه‌بار و جنایت‌کارانهٔ دولت نژادپرست و دست‌راستی «نتانیاهو»» به این فاجعه عکس‌العمل نشان داد. چنانکه تیتر اطلاعیه نشان می‌دهد، برخورد با رخداد به نحو وحشتناکی غلط است. قبل از همه خواننده متوجه می‌شود که به فاجعه ۷ اکتبر، فقط در حاشیه پرداخته‌شده و عمدتاً «سیاست‌های پنجاه‌وشش ساله و اشغالگرانه اسرائیل» به‌عنوان زمینه‌ساز فاجعه موردبحث قرارگرفته است.

۲. «سازمان اکثریت»: این سازمان نیز تحلیلی را که ظاهراً یک گروه هوادار از ایران فرستاده در «کار آنلاین» منتشر کرده است. این تحلیل شباهت بسیار به تجزیه‌وتحلیل حزب توده داشته و به همان‌گونه خواستار آتش‌بس فوری بین طرفین شده است.

۳. «همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران»، متشکل از ۵ گروه جمهوری‌خواه عمدتاً با گرایش چپ، در بیانیه‌ای به تجزیه‌وتحلیل فاجعه ۷ اکتبر پرداخته، اما برخلاف دیگر بیانیه‌ها، با صراحت حمله حماس را محکوم کرده و به کشتار فجیع مردم غیرنظامی اسرائیل توسط حماس اشاره دارد.

اما همین «بیانیه» در جای دیگر ذکر می‌کند: «آنچه زمینه این جنگ ویرانگر است … بن‌بست به وجود آمده در زمینه تحقق صلح و راهکار تشکیل دو دولت مستقل در نتیجه سیاست‌های افراطی دولت‌های اسرائیل در دهه‌های گذشته است.»

در بخش دیگر آن هنگامی‌که از اقدامات شرم‌آور حماس در حمله به غیرنظامیان صحبت می‌شود، ذکر می‌کند که اسرائیل هم در گذشته «اعمال بدتری» را مرتکب شده است.

 

اسرائیل تنها کشور دموکراتیک و سکولار منطقه

«در بیانیه استقلال اسرائیل که هنوز نقش بخشی از قانون اساسی را بازی می‌کند، نام خدا ذکر نشده، اگرچه دولت اسرائیل را دولت یهود می‌نامد، اما ذکر می‌کند این دولت بر مبنای آزادی، عدالت و صلح بنا می‌گردد، در برابری اجتماعی و سیاسی همه شهروندان کوشیده، عدم تبعیض دینی، نژادی، جنسی و همچنین آزادی مذهب، تحصیل و فرهنگ را تضمین می‌کند.» (فصل‌نامه سیاسی، اریک سیلور، ۱۹۹۰) (۲)

این‌ها تنها سخنانی زیبا نیستند، بلکه اسرائیل در طول بیش از ۷۰ سال که از عمر دولت مدرنش می‌گذرد، نمونه موفقی از اجرای آن را ارائه داده است. تنها به چند نمونه از ادغام جامعه عرب اشاره می‌شود: احزاب عرب اسرائیل، نظیر «لیست اعراب متحد»، نه‌تنها در پارلمان حضور دارند، بلکه مواردی از شرکت آن‌ها در کابینه را داشته‌ایم. سرهنگ دوم «الا واویا» سخنگوی عربی زبان ارتش اسرائیل، افسر عالی‌رتبه «جمال هکروش» نفر دوم پلیس اورشلیم، یوسف حداد کنشگر اجتماعی و کاندید بسیاری از اسرائیل‌ها برای شرکت در کابینه بعدی اسرائیل، همه از نمونه‌های موفق ادغام جامعه عرب چندمیلیونی اسرائیل هستند.

تجربه سوسیالیستی «کیبوتص»‌ها نمونه بسیار آموزنده از کارآمدی و خلاقیت جامعه اسرائیل است. جامعه دگرباشان اسرائیل یکی از بزرگ‌ترین و آزادترین جوامع «ال‌جی‌بی‌تی» خاورمیانه به شمار می‌رود.

همچنین در تأکید بر سنن دموکراتیک اسرائیل به یادآوریم که اکنون در اوج یکی از سهمناک‌ترین بحران‌های تاریخ اسرائیل و با وجود سیاست‌های یک‌سویه «الجزیره»، اسرائیل هنوز اقدامی در جهت تعطیل دفتر این خبرگزاری در تل‌آویو انجام نداده است.

 

و اما داستان اشغالگری:

در ۱۹۴۸ بلافاصله بعد از اعلام استقلال اسرائیل که با تائید سازمان متحد صورت گرفت، هفت‌کشور عرب به آن حمله‌ور شدند و تنها با از خود گذشتگی و سلاح‌های دریافتی از چکسلواکی بود که اسرائیل توانست خطر را از سر گذرانده و به حیات خود ادامه دهد. البته وتوی شوروی هم نقش مؤثری ایفا کرد. لازم به یادآوری است که طبق تقسیمات سازمان ملل ۷۵ درصد اراضی فلسطین به اعراب و ۲۵ درصد به اسرائیل تعلق گرفت.

اما بیست سال بعد، یعنی در ۱۹۶۷ بار دیگر اعراب تصمیم گرفتند «یهودیان» را به دریا بریزند و حتی سفر ویژه دبیر کل سازمان ملل برای منصرف کردن آن‌ها به نتیجه نرسید. اسرائیل که تمام تلاش‌هایش برای بازدارندگی آن‌ها به نتیجه نرسیده بود، در یک عملیات برق‌آسا ستون فقرات نیروی هوائی این کشورها را درهم شکست. نتیجه جنگ پیروزی قطعی اسرائیل و اشغال بخش‌هایی از اراضی برخی کشورهای عرب شد. (۳)

دو ماه پس‌ازآن اسرائیل به کنفرانس سران عرب در خارطوم پیشنهاد داد که حاضر به عقب‌نشینی به مرز‌های قبل از جنگ بوده، در مقابل خواهان آنست که موجودیتش از سوی اتحادیه عرب به رسمیت شناخته شود. جواب مشهور کنفرانس سران عرب «سه بار نه» بود: نه به صلح با اسرائیل، نه به رسمیت شناختن اسرائیل، نه به مذاکره با اسرائیل.

و به‌این‌ترتیب ناسیونالیسم کور کشور‌های عربی که حتی شکست مفتضحانه ژوئن ۱۹۶۷ نتوانست موجب بیداری آن گردد، فاجعه‌ای را رقم زد که بیش از ۵۰ سال است سایه سیاه و شوم خود را بر سپهر سیاسی خاورمیانه افکنده است.

***

 

داستان اراضی تصرف‌شده پس از ۱۹۶۷

«از ۱۹۴۸ تا کنون، ما به هر طرح برای مصالحه نه گفته‌ایم و یا زمانی بله گفته‌ایم که دیر شده بود، بدیهی است اکنون باید به کمتر رضایت دهیم؛ و اگر بازهم فرصت‌ها را از دست دهیم، دیگر فاجعه نیست، جنایت است.» (شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در امریکا، مصاحبه با نیویورک‌تایمز)

پس از پاسخ منفی سران عرب به اسرائیل در کنفرانس خارطوم، اسرائیل ابتدا تصمیم گرفت این مناطق که مساحتی ۹ برابر مساحت اسرائیل داشتند را موقتاً نگه دارد تا از سوئی از آن‌ها برای سیاست «صلح در برابر زمین» استفاده کند، از سوی دیگر پاره‌ای از مناطق همچون «بلندی‌های گولان» که بر شهرهای پرجمعیت اسرائیل مسلط بود را، از دسترس دشمن خارج کرده باشد.

اکنون بیش از ۵۵ سال از آن زمان می‌گذرد و تغییرات زیادی درصحنه ژئوپلیتیک و همچنین آرایش نیروها در اسرائیل، فلسطین و دیگر کشورهای منطقه به وقوع پیوسته‌اند:

۱. اسرائیل پس از فروپاشی شوروی در دهه ۱۹۹۰، با مهاجرت موج گسترده‌ای از یهودیان روسیه مواجه شد، به‌نحوی که در حال حاضر یک‌پنجم جمعیت یهودی اسرائیل را روس‌ها تشکیل می‌دهند که فرهنگ و دیدگاه‌های سیاسی محافظه‌کارانه و گاه عقب‌مانده‌شان را با خود به جامعه اسرائیل آورده‌اند و این خود به تقویت گرایشات راست و ارتدوکس یهودی کمک کرد. البته باید ذکر کرد میزان محبوبیت ماورا ارتدوکس‌ها در جامعه اسرائیل زیر یک درصد برآورد می‌شود. به‌علاوه پیروزی چشم‌گیر ارتش اسرائیل در ۱۹۶۷ و خشونت‌های گسترده در «انتفاضه ۲» به موجی از ناسیونالیسم و فاصله‌گیری از اعراب در میان اسرائیلی‌ها دامن زد.

۲. درحالی‌که در میان سران کشور‌های عرب به‌تدریج دیدگاه نسبتاً واقع‌بینانه‌تری پای باز کرد و ما شاهد به رسمیت شناخته شدن اسرائیل در ابتدا از سوی مصر (۱۹۷۸)، سپس اردن (۱۹۹۳) و بعدتر در پروسه «صلح ابراهیم» از سوی تعداد بیشتری کشورهای عرب، بودیم، در میان فلسطینی‌ها این پروسه کند و با ویژگی‌هایی همراه بود که درمجموع نتیجه قابل قبولی از آن حاصل نشده است.

۳. سازمان آزادی‌بخش فلسطین متأسفانه هیچ‌گاه رهبرانی دانا، با درایت و با وسعت نظر نداشته. هنگامی‌که در «کمپ دیوید ۲»، «اهود بارک» نخست‌وزیر اسرائیل طرح صلحی را روی میز نهاد که تقریباً ۹۸ درصد خواسته‌های ارضی فلسطینی‌ها را در برمی‌گرفت (البته در مورد میزان دقیق این درصد بحث هست)، عرفات بدون درک این واقعیت که مهم‌ترین مسئله برای فلسطینی‌ها تشکیل یک دولت مستقل و بیرون آمدن از وضع اسفناک کنونی، یعنی زندگی در اردوگاه‌هاست، با پافشاری بر بازگشت همه آوارگان، عملاً آخرین فرصت بزرگ چند دهه اخیر را از دست داد، بدون آنکه در نظر آورد، زندگی کردن نسل‌های متمادی از فلسطینی‌ها در این شرایط پادرهوا، چه عواقب اجتماعی، سیاسی و روانی برای آن‌ها داشته و خواهد داشت (که آنچه در ۷ اکتبر دیدیم، تنها پرتوی سهمناک از آن بود).

مگر پس از جنگ دوم ده‌ها میلیون انسان در سراسر اروپا جابه‌جا نشدند و خانه و کاشانه‌ای نو برای خویش بنا ننهادند. به‌عنوان‌مثال نزدیک به یک‌میلیون اهالی چکسلواکی با اصلیت آلمانی به آلمان و اتریش رانده شدند. مگر بعد از استقلال شبه‌قاره هند و تقسیم آن به هند و پاکستان ده‌ها میلیون مردمان آواره شده، در سرزمینی نو زندگی تازه‌ای را از سرنگرفتند؟

اما از دهه ۱۹۸۰ مشکلات ابعاد جدی‌تری یافتند، با قوت گرفتن جریانات اسلام رادیکال و نیرو‌های نیابتی هوادار جمهوری اسلامی، مدیریت میدان به‌تدریج به دست سازمان حماس و «جهاد اسلامی» و سازمان‌های مشابه افتاد. اگر رهبران «فتح» و سازمان آزادی‌بخش مشکلاتی جدی داشتند، رهبران این جریانات اسلامی علاوه بر ندانم‌کاری و فساد، ارتجاع و توحش بر پرچمشان نقش بسته بود و هنوز هم‌چنین هستند.

درمجموع درحالی‌که جامعه اسرائیل مبانی دموکراتیک و سکولار خود را همچنان محافظت می‌کند، ولی جریان‌های راست افراطی و احزاب ارتدوکس رایکال جایگاه نیرومندتری را در کشور یافته‌اند. از سوی دیگر اسلام سیاسی سایه سیاهش را بر فراز جامعه فلسطین افکنده، ازاین‌رو تشکیل دو دولت مستقل فلسطین اسرائیل در‌ هاله‌ای از ابهام فرورفته، هدفی که شاید با اندکی انعطاف و درایت در «کمپ دیوید ۲» در سال ۲۰۰۰ دست‌یافتنی بود.

 

فاجعه ۷ اکتبر در چه بستری به وقوع پیوست؟

«فاجعه ۷ اکتبر بهترین هدیه تولد پوتین بود» (نشریه پولیتیکو)

«ولیعهد عربستان اخیراً در مصاحبه با یک تلویزیون امریکا اعلام کرد که پیشرفت‌های آشکاری در مذاکرات با اسرائیل حاصل‌شده است. عواقب توافق بین دو دولت بسیار ژرف خواهد بود، به‌علاوه «ریاض» در روز گذشته اعلام کرد که طرح‌هایی برای صلح در فلسطین و تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین مطرح‌شده. گفته می‌شود که حتی با وساطت آمریکائی‌ها، ممکن است اپوزیسیون اسرائیلی به این مذاکرات پیوسته و بدین گونه مذاکرات با فلسطینی‌ها تسریع شود و از سوی دیگر طرح «رفرم قضائی» از دستور کار دولت خارج گردد». (نقل به معنا، «FAZ»، پر تیراژترین نشریه اروپا، ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۳) (۴)

دولت جدید «نتانیاهو» که از اواخر ۲۰۲۲ در اتحاد با دو حزب مذهبی افراطی زمام امور را به دست گرفت و کوشید در این دوره نیز چون گذشته از راه‌حل «دو ملت، دو دولت» فاصله بگیرد و هم‌زمان سعی در تغییر قوانین در جهت خدشه‌دار کردن اصول دموکراسی اسرائیل نمود، اما دموکراسی اسرائیل سنن ۷۰ ساله نیرومند دموکراتیک و سکولار دارد که به‌آسانی نمی‌‌توان بدان دستبرد زد. به‌هرحال این کشاکش‌ها به کارائی دولت و جامعه اسرائیل لطمه زد.

هم‌زمان دولت اسرائیل گام‌های جدی در بهبود روابط با همسایگان عرب خود برداشت که پیمان صلح ابراهیم نمونه برجسته آن بود.

با گسترش این پیمان‌ها از میانه ۲۰۲۲، اخباری از عقد قریب‌الوقوع پیمان بین اسرائیل و عربستان، به‌عنوان قدرتمندترین کشور عرب، منتشر گردید، به‌علاوه جزئیاتی از مذاکرات منتشر شد مبنی بر به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی عربستان که در مقابل می‌بایست طرح «دو ملت، دو دولت» روی میز قرار می‌گرفت. گذشته از آن، در رابطه با غزه گسترش فوری سرمایه‌گذاری‌های همه‌جانبه و افزایش موقعیت‌های کاری در اسرائیل برای نیروی کار این منطقه موردبحث قرار گرفت.

آشکار است برای ارتجاع منطقه، به سخن دیگر دشمنان دموکراسی و سکولاریسم، قبل از همه ایران و نیرو‌های نیابتی‌اش، شروع و گسترش این روند معنائی جز شنیدن ناقوس مرگشان نبود. از همین روی طرح یورش وحشیانه به اسرائیل ریخته شد که در درجه اول تلاش برای تخریب روند نزدیکی بین اسرائیل و کشورهای عرب منطقه بود.

به‌علاوه فاکتور بسیار مهم دیگری که در فاجعه ۷ سپتامبر نقش مستقیم ایفا کرد، مسکو بود. پوتین مایل بود و هست، به کمک جو پیداشده در پی حمله بربرمنشانه حماس، بتواند افکار عمومی را متوجه خاورمیانه کرده و امریکا را در آنجا زمین‌گیر نماید و بدین گونه دست بازی در اکراین یابد (زلنسکی: جنگ غزه به کمک پوتین آمد).

این نکات کلیدی که در تمام تحلیل‌های جدی مفسران بدان اذعان شده، در تحلیل بسیاری از نیرو‌های «چپ» از جمله این سه گروه مغفول مانده.  در چهار هفته گذشته در خیابان‌های چهارگوشه جهان در کنار الله‌اکبر گویانی که عزم جزم کرده‌اند، تک‌تک اهالی نیویورک و دیگر شهر‌ها را به اسلام فراخوانند، دختران جوان که گاه حتی بالاتنه خود را عریان کرده بودند و پسران جوان با گرایش چپ و یا ناسیونالیستی را می‌دیدیم که شعار «از رود تا دریا، فلسطین آزاد» را سر داده‌اند، بدون آنکه بدانند در زمین که بازی می‌کنند.

 

اسرائیل و فلسطین دموکرات سکولار، متحد طبیعی انقلاب «زن، زندگی، آزادی»

«اسرائیلی‌ها امیدوارند که ۷ اکتبر زنگ بیداری برای همه نیروهای سکولار منطقه از هر سو باشد تا برخیزند و عنان کار را در دست گرفته و مذهبیون افراطی را از صحنه خارج سازند» (یل رونی، کارگردان اسرائیلی) (۵)

این بیدارباش کارگردان اسرائیلی خانم رونی و بسیاری بیدارباش‌های دیگر تا به امروز کمترین انعکاسی در میان چپ‌ها نیافته، چنانکه در این سه اطلاعیه هم می‌بینیم؛ اما ندای خاورمیانه دردمند در این روز‌ها بحرانی، وحدت همه نیرو‌های سکولار دموکرات در برابر شیطان رهاشده از محفظه، یعنی رادیکالیسم مذهبی و در درجه اول «اسلام سیاسی»، است.

هم چنان‌که «حماس»، «حزب‌الله»، جمهوری اسلامی و حتی «القاعده» و «داعش» علیرغم تضاد سنی و شیعه و ده‌ها اختلاف مسلکی، ازآنجاکه همه در محدوده «اسلام سیاسی» واپس‌گرا تعریف می‌شوند، متحد طبیعی هم به شمار می‌روند و خود هم بدان واقفند و موضع‌گیری‌های آن‌ها در چند هفته گذشته گواه بر آن است. امید که شاهد پروسه مشابهی در میان نیرو‌های سکولار دموکرات منطقه باشیم.

متأسفانه تا هنگامی‌که «چپ» چه در ایران و چه در جهان این بدیهیات را درنیابد، اشتباهات گذشته را به شکلی نو تکرار خواهد کرد. دیروز در ایران، امروز در غزه و فردا در….

کارل مارکس زمانی گفت: تنها آنگاه می‌توانیم تجزیه‌وتحلیل درستی از مسائل داشته باشیم که آن‌ها را در مسیر تحولشان بررسی کنیم، ازاین‌رو پدیده «اراضی اشغالی فلسطینی» و نحوه برخورد اسرائیل با آن هنگامی قابل‌درک است که پروسه تاریخی آن را در نظرگیریم: به خاطر آوریم اسرائیل دهه‌ها با همسایگانی و بعدتر با جریان‌های بنیادگرای مذهبی، روبرو بوده که به‌هیچ‌وجه حاضر به پذیرش موجودیت آن نبوده‌اند. روشن است که اسرائیل هم به‌ویژه در دوران نتانیاهو، اشتباهات خود را داشته است که یکی از مهلک‌ترین آن‌ها حمایت تاکتیکی از حماس در راستای سیاست تضعیف «تشکیلات خودگردان فلسطین»، یعنی تکرار اشتباه امریکا در رابطه با القاعده و خمینی. امروز هم اگرچه تعادل قوا چه در اسرائیل چه در منطقه تغییرات زیادی داشته، اما پس‌ازاین طوفان، نیروهای دموکراتیک در اسرائیل به‌اندازه کافی نیرومند هستند تا روند مذاکرات با همسایگان را سازمان دهند.

اما امروز قبل از همه باید خود را از شر افعی زهرآگینی که درصدها کیلومتر دلان‌های سیمانی در غزه مخفی‌شده، رهانید.

آنگاه نوبت به تحویل «اراضی اشغالی» به نمایندگان واقعی مردم فلسطین می‌رسد که آن‌ها کار آسان‌تری نیست، چنانکه تجربه ۲۰۰۵ در تحویل غزه به «تشکیلات خودگردان فلسطین» نشان داد.

سخنم را با این گفته طلایی «آموس اوز» (۶)، نویسنده اسرائیلی و برنده ارزشمندترین جوائز بین‌المللی، به پایان می‌برم: اعراب و اسرائیل به معنای واقعی برادران یکدیگر هستند، اما اکنون باهم مشکل پیداکرده‌اند، اما اگر هرکدام سعی می‌کردند مشکل را از دید دیگری بنگرند، شاید مسئله خیلی زودتر حل‌شده بود (نقل به معنا).

پرویز هدایی

برگرفته از ایران امروز

 

————————————————————

۱- Junge Welt

۲- Eric Silver, the political Quarterly, 1990

۳. انقلاب ما نیاز به چه سیاستمدارانی دارد؟

۴. FAZ (Frankfurter Allgemeine Zeitung)
۵.  Yael Reuvoni
۶. Amos Os

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر