34.9 C
تهران
شنبه, ۳۱. خرداد , ۱۴۰۴

نقش شوروی در قدرت‌گیری کیانوری در حزب توده

نورالدین کیانوری

(رسیدن نورالدین کیانوری به رهبری حزب تودهٔ ایران)

شرح عکس، از چپ: حیدر علی‌یِف رهبر وقت جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان و نامزد عضویت در هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، انور جبراییلوف وزیر امور خارجهٔ وقت آن کشور، نورالدین کیانوری، دبیر دوم وقت حزب تودهٔ ایران، غلام‌یحیی دانشیان صدر فرقهٔ دموکرات آذربایجان. زمان: ۱۶ دی ۱۳۵۷. مکان: باکو، کاخ ریاست جمهوری.

در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران، دستگاه رهبری حزب تودهٔ ایران پراکنده در مهاجرت اتحاد شوروی (سابق)، و لایپزیگ و برلین در آلمان شرقی (سابق)، دستخوش اختلافات سیاسی و شخصی گسترده و عمیقی بود. در بالاترین لایهٔ رهبری حزب ایرج اسکندری دبیر اول حزب، و نورالدین کیانوری که پس از درگذشت عبدالصمد کامبخش در سال ۱۳۵۰ به مقام دبیر دومی حزب رسیده بود، هم اختلافات شخصی و هم اختلافات سیاسی با هم داشتند. کیانوری با تحرّک و موقع‌شناسی خود توجّه چند تن از اعضای شعبهٔ امور بین‌المللی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی را جلب کرده بود.

راستیسلاو اولیانوفسکی، از تئوری‌پردازان آن شعبه در گزارشی به هیئت سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزبش به تاریخ ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ [۶ دی ۱۳۵۷] نسبت به اختلافات داخلی حزب تودهٔ ایران که آن را از فعال شدن در رویدادهای ایران بازمی‌داشت، ابراز نگرانی کرد. او در گزارشش در شرح اختلاف مواضع کیانوری و اسکندری، به‌روشنی مواضع کیانوری را بیشتر تبلیغ می‌کرد و نامه‌ای از کیانوری در تحلیل وضعیت جاری ایران پیوست گزارش او بود. خط اصلی کیانوری عبارت بود از تشکیل «جبههٔ متحد آزادی ملی ایران»، که چندی بعد نام آن به «جبههٔ متحد خلق» تغییر یافت، متشکل از سازمان‌ها و احزاب و نیروهای ضد شاه و ضد امریکا. او در میان این نیروها آیت‌الله‌ها خمینی و طالقانی و شریعتمداری و حتی جبههٔ ملی و رهبر آن کریم سنجابی را نام می‌برد، اما به گروه‌های رادیکال مجاهدین خلق و فداییان خلق جایی نمی‌داد. [۱]

جمیل حسنلی پژوهشگر اهل جمهوری آذربایجان با دسترسی به اسناد بایگانی‌های آن کشور، و روسیه، با اشاره به همین اختلافات و آشفتگی‌ها در هیئت اجراییهٔ حزب تودهٔ ایران، می‌نویسد که در اوج انقلاب‌اسلامی در ایران، معلوم شد که حزب تودۀ ایران هیچ انتظار انقلاب ۱۳۵۷ را نداشت و ازاین‌رو هیچ آمادگی برای چنین چرخشی در رویدادها ندارد، تا جایی که با اوج گرفتن تنش‌ها در میان رهبران حزب در لایپزیگ، تنها دخالت کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی توانست آن را آرام کند. به توصیۀ وادیم زاگلادین، جانشین رئیس شعبۀ بین‌المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی، نورالدین کیانوری دبیر دوم کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران در ۶ ژانویهٔ ۱۹۷۹ [۱۶ دی ۱۳۵۷]، یعنی فردای آغاز نخست‌وزیری شاپور بختیار در ایران، به باکو رفت تا پشتیبانی سران آذربایجان شوروی و رهبران فرقهٔ دموکرات آذربایجان را برای مقام دبیر اوّلی حزب برای خود به دست آورد، زیرا که بدون رأی فرقه‌ای‌ها و طرفداران غلام‌یحیی دانشیان در هیئت اجراییه، کیانوری رأی کافی برای رسیدن به رهبری حزب نداشت. در همان روز او اوضاع ایران و آشفتگی افکار در درون حزب تودۀ ایران را با حیدر علی‌یِف، نامزد عضویت دفتر سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، به مشاوره گذاشت. در مرحلۀ نخست انقلاب و در مبارزه با شاه و آمریکا، کیانوری معتقد به همکاری با آیت‌الله خمینی بود. کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با این نظر موافق بود. در گفت‌وگوهای باکو، در همان جلسه، به رهبری فرقهٔ دموکرات آذربایجان توصیه شد که او و دیگر اعضای فرقه، که در ضمن عضو کمیتهٔ مرکزی حزب هم بودند، در پلنوم (گردهمایی همگانی) آیندۀ کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران از نامزدی کیانوری برای رهبری حزب پشتیبانی کنند. [۲]

در ۱۳ ژانویه [۲۳ دی]، یک هفته پس از سفر کیانوری به باکو، و یک روز پیش از خروج شاه از ایران، در اجلاس هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران در لایپزیگ، به پیشنهاد صدر کمیتهٔ مرکزی فرقهٔ دموکرات آذربایجان غلام‌یحیی دانشیان، کیانوری به دبیر اوّلی حزب تودۀ ایران برگزیده شد. پلنوم شانزدهم کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران در ۲۷ و ۲۸ فوریهٔ ۱۹۷۹ [۸ و ۹ اسفند ۱۳۵۷] با شرکت فعال پیوتر آبراسیموف، سفیر اتحاد شوروی در جمهوری دموکراتیک آلمان، به امور تشکیلاتی حزب رسیدگی کرد و گزینش کیانوری به دبیر اوّلی حزب رسمیت یافت. [۳]

امیرعلی لاهرودی، عضو فرقهٔ دموکرات آذربایجان و عضو مشاور هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران (که در پلنوم شانزدهم پیش رو، به عضویت هیئت اجراییه ارتقاء یافت) نیز در جلسهٔ دیدار و گفت‌وگو با حیدر علی‌یف در باکو حضور داشت. او می‌نویسد:

 

«با در نظر گرفتن وضع موجود در حزب، کیانوری خود را برای به دست گرفتن رهبری حزب آماده می‌ساخت. او آخرین بار در دی‌ماه [۱۳۵۷] (ژانویه [۱۹۷۹]) به آذربایجان آمد و با دبیر اوّل حزب کمونیست آذربایجان شوروی ملاقات کرد. در این ملاقات، غلام‌یحیی دانشیان و لاهرودی [من] نیز حضور داشتند. بعد از بحث طولانی توافق ضمنی حاصل شد [زیرا دانشیان مخالفت دیرینه‌ای با کیانوری داشت، اما سرانجام در مقابل انتخاب افراد معینی از فرقهٔ دموکرات آذربایجان به عضویت هیئت دبیران حزب، تن به معامله داد. [۴]، و روز بعد کیانوری، دانشیان و [من] لاهرودی عازم آلمان شدند. اسکندری [دبیر اول وقت حزب تودهٔ ایران] با نمایندۀ امور بین‌المللی حزب واحد سوسیالیست آلمان در فرودگاه از ما استقبال نمود.

روز بعد (۲۳ دی‌ماه ۱۳۵۷) اجلاسیۀ هیئت اجراییه در محل دبیرخانه تشکیل گردید. در این اجلاسیه سرنوشت اسکندری رقم خورد. با پیشنهاد غلام‌یحیی، اسکندری از مسئولیت دبیر اوّلی معزول شد و کیانوری به دبیر اوّلی حزب منصوب گردید.»

 

لاهرودی به‌صراحت می‌نویسد که بر سر انتخاب افراد معین به عضویت هیئت دبیران (که او همه را نام می‌برد) و خود لاهرودی به عضویت هیئت اجراییه، در باکو «توافق قبلی» صورت گرفته بود.[۵] اما کیانوری در خاطراتش از سفر به مسکو و باکو در دی‌ماه ۱۳۵۷، نقش دانشیان، و نقش علی‌یِف در راضی کردن دانشیان، هیچ نمی‌گوید و همهٔ روند پیشرفت کار در آستانهٔ پلنوم شانزدهم را به نام خود جا می‌زند. او می‌گوید:

 

«سیر انقلاب و پابه‌پای آن پیروزی مواضع ما در رهبری [یعنی خود کیانوری و طرفدارانش در هیئت اجراییه] به این شکل پیش می‌رفت تا بالاخره جلسهٔ ۲۳ دی‌ماه ۱۳۵۷ هیئت اجراییه تشکیل شد. غلام دانشیان برای شرکت در این جلسه از شوروی به لایپزیگ آمده بود. […] در ابتدای جلسه غلام گفت: خوب، اختلاف‌نظر خیلی جدی بین دبیر اول و دبیر دوم حزب وجود دارد، رفقا نظریاتشان را بگویند. ابتدا اسکندری صحبت کرد. سپس من نظرم را گفتم و بعد سایر اعضای هیئت اجراییه صحبت کردند. […] سپس دانشیان گفت آن‌طور که حوادث و جریانات ایران نشان می‌دهد این نظریات رفیق کیانوری است که درست درآمده و با تحول اوضاع در ایران انطباق دارد. از این جهت اکنون صلاح ما این است که کیانوری را مسئول ادامهٔ این جریان کنیم و به‌عنوان دبیر اول حزب انتخاب کنیم. پس از این صحبتِ غلام، برای یکی دو دقیقه جلسه در سکوت فرورفت و سپس رأی‌گیری شد. همه با پیشنهاد دانشیان موافقت کردند و من به‌اتفاق آراء به دبیر اولی انتخاب شدم.»[۶]

 

او ادعا می‌کند که ترکیب رهبری جدید را هم خود دست‌چین کرد و هیچ از چانه‌زنی و معامله با دانشیان در باکو نمی‌گوید:

 

«در این جلسه من افراد زیر را به عنوان اعضای هیئت دبیران پیشنهاد کردم که مورد تصویب قرار گرفت: حمید صفری (دبیر دوم)، فرج‌الله میزانی (دبیر سوم)، منوچهر بهزادی و انوشیروان ابراهیمی. من حمید صفری را خوب می‌شناختم و موافق او نبودم، ولی در شرایط آن روز برای این‌که مخالفین ادعا نکنند که [کیانوری] ما را به‌کلی از رهبری حزب بیرون کرد و دانشیان دچار سوءظن نشود که ما علیه او توطئه می‌کنیم – و کسی در هیئت دبیران باشد که به او گزارش بدهد که علیه او توطئه نمی‌کنیم – صفری را به‌عنوان دبیر دوم انتخاب کردم.»

 

او به این شکل روایت‌های اسکندری و امیرخسروی [در حاشیهٔ کتاب اسکندری] و لاهرودی را دربارهٔ چگونگی توافق و معاملهٔ کیانوری و دانشیان در حضور علی‌یِف در باکو، که هر یک مستقل از هم نوشته‌اند، و محتویات اسناد و صورت جلسهٔ آن دیدار را که از کتاب حسنلی نقل شد، نفی می‌کند، اما پس از پیچ‌وخم‌هایی در بحث با مصاحبه‌کننده، سرانجام دچار تناقض‌گویی می‌شود و کم‌وبیش همه را تأیید می‌کند. او می‌گوید:

 

«[پس از تغییر سیاست اتحاد شوروی در قبال ایران در آستانهٔ انقلاب] تصمیم به برکناری اسکندری توسط بالاترین مقام کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، یعنی پولیت بورو [هیئت سیاسی] گرفته شد و جبراً من به‌عنوان جانشین اسکندری مطرح می‌شدم. در رهبری حزب تودهٔ ایران فرد دیگری وجود نداشت که بتواند این مسئولیت را به عهده بگیرد. حیدر علی‌یِف در آن زمان عضو پولیت بورو [کذا. هنوز نامزد عضویت در آن] بود، ولی نمی‌توانست شخصاً تصمیم بگیرد. او تنها مجری تصمیم بوروی سیاسی بود. مأموریت حیدر علی‌یف فقط این بود که این تصمیم را به دانشیان و به وسیلهٔ او به فرقوی‌هایی که در پلنوم شرکت داشتند انتقال دهد.»[۷]

 

عکس پیوست در جلسه‌ٔ با حضور حیدر علی‌یِف در ۱۶ دی ۱۳۵۷ در باکو برداشته‌شده است و به‌روشنی ثابت می‌کند که دایرهٔ روابط بین‌المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی، وادیم زاگلادین، و حیدر علی‌یِف در رسیدن نورالدین کیانوری به رهبری حزب تودهٔ ایران در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران، نقش تعیین‌کننده داشتند.

 

***

این نوشته از متفرعات کتابی است به فارسی از همین قلم که به‌تازگی منتشر شد: «از بازگشت تا اعدام – حزب تودهٔ ایران و انقلاب بهمن ۱۳۵۷»، فروردین ۱۴۰۴، ناشر نویسنده. سفارش و خرید کتاب در این نشانی.

شیوا فرهمند راد

برگرفته از ایران امروز

—————————————

RGANI = بایگانی دولتی تاریخ معاصر روسیه

AR SPİHMDA = بایگانی مرکزی دولتی احزاب سیاسی و جنبش‌های اجتماعی جمهوری آذربایجان

  1. Asinovskiy, Dmitry. Rostislav Ulianovskii, The Tudeh Party of Iran and Soviet attempts to set Iran on a non-capitalist path of development (1979-83), Cold War History, DOI: 10.1080/14682745.2023.2217753, Institute for Advanced Study, Central European University, Budapest, Hungry, p 9, doc. RGANI, f. 3, Op. 70, d. 1251. Ll. 128-132.

۲. جمیل حسنلی، اتحاد شوروی – ایران: بحران آذربایجان و آغاز جنگ سرد (سال‌های ۱۹۴۱-۱۹۴۶)، ص ۴۸۸ (متن روسی، مسکو، ۲۰۰۶). صورت‌جلسهٔ دیدار نامزد عضویت دفتر سیاسی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و دبیر اول کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، حیدر علی‌یویچ علی‌یف، با عضو هیئت اجراییهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران و صدر کمیتهٔ مرکزی فرقهٔ دموکرات آذربایجان، غلام‌یحیی دانشیان، به تاریخ ۳ ژانویهٔ ۱۹۷۹ [۱۳ دی ۱۳۵۷]، سند AR SPİHMDA, f. 1, s. 89, i. 213. vv. 14-30. تاریخ سند حسنلی نشان می‌دهد که گفت‌وگوی حیدر علی‌یف با دانشیان پیش از ورود کیانوری به باکو آغازشده‌ بود.

۳. همان، ص ۴۸۹، همان سند vv. 51-59.

۴. اسکندری، خاطرات، تهران: مؤسسهٔ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۷۲، صص ۳۹۸ و ۳۹۹. دانشیان زمانی گفته بود که کیانوری جاسوس انگلیس است. (نصرت‌الله جهانشاهلو، سرگذشت: ما و بیگانگان، آلمان، ۱۳۶۱ و ۱۳۶۷، ص ۱۶۸).

۵. امیرعلی لاهرودی، یادمانده‌ها و ملاحظه‌ها، باکو: نشر فرقهٔ دموکرات آذربایجان، ۱۳۸۶ (۲۰۰۷)، ص ۶۳۶.

۶. کیانوری، خاطرات، مؤسسهٔ تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه و انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۱. صص ۴۹۳ و ۴۹۴.

۷. همان، صص ۴۹۷ و ۴۹۸.

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر