23.9 C
تهران
شنبه, ۱۴. مهر , ۱۴۰۳

چگوارای نماد؛ آیا پاک بود؟

چگوارا

اسناد و دلایلی جدید درباره خشونت‌ها و تعدی‌هایی که مرتکب شد.

روزنامه‌های آرژانتینی اوایل این ماه یک آگهی برای فروش آپارتمانی در پایتخت بوینس آیرس منتشر کردند که با مساحت بیش از ۲۰۰ متر در طبقه دوم یک ساختمان شیک قرار دارد و معمار نامدار آرژانتینی آلخاندرو پوستیّو آن را طراحی کرده و دریکی از مناطق مسکونی لوکس واقع‌شده، اما به این اشاره نشده که این آپارتمان محل تولد ارنستو چگوارایی است که ماه‌های اول زندگی‌اش را در آن گذراند.

آپارتمان به قیمت ۴۰۰ هزار دلار برای فروش عرضه‌شده پس‌ازاینکه تلاش‌های مالکان آن برای تبدیلش به موزه یا مرکز فرهنگی به دلیل مخالفت همسایگان و چند مجموعه از سازمان‌های غیردولتی بی‌نتیجه ماند که از چند سال پیش خواستار بازنگری ریشه‌ای در روایت‌های تاریخی هستند که درباره اسطوره انقلابی آرژانتینی ساخته‌شده که می‌خواست امریکای لاتین را با لوله تفنگ تغییر دهد.

ده‌ها کتاب و پژوهش در سال‌های اخیر منتشرشده‌اند که تصویر بسیار متفاوتی ازآنچه پیرامون مشهورترین انقلابی در تاریخ معاصر رواج دارد و متضمن شهادت‌های موثق از زبان کسانی است که قربانی کسی بودند که طی چندین دهه انقلابی‌ها و کسانی که رؤیای جهانی بهتر را داشتند، تحت تأثیر جادوی شخصیت او بودند از کارگردانان سینمایی و نویسندگان و روزنامه‌نگاران در سراسر جهان. با همه شهادت‌ها و مدارک جدید درباره خشونت و تعدی‌هایی که «چه» مرتکب شد، درخششی که در طول مسیر مبارزاتی‌اش همراهش شد، رنگ می‌بازد و هاله از قامت مردی فرومی‌ریزد که از لحظه اعدامش در جنگل‌های بولیوی وارد آن شد بعدازاینکه زندگی‌اش را در تلاش برای گسترش انقلاب و اندیشه مارکسیستی از امریکای لاتین تا آسیا و افریقا گذراند.

نکته قابل‌توجه اینکه فعالان محیط‌زیست و صلح‌طلبان و مخالفان نظام‌های حاکم که امروز نماد چگوارا را زنده نگه می‌دارند و آن را به‌عنوان شعار جنبش‌ها و مبارزات خود انتخاب می‌کنند، شرط‌ها و توصیفاتی که «چه» در ادبیات انقلابی‌اش برای «انسان جدید» که «باید با قدرت کینه به‌سوی مبارزه حرکت کند» و اینکه آماده باشد در لحظه سرنوشت‌ساز به «ابزار سرد و گزینشی برای کشتن» بشود را درک نمی‌کنند؛ آن‌طور که در آخرین نامه‌اش به رفقایش در سال ۱۹۶۷ نوشت آمده است.

اما جدل پیرامون «پاکی» انقلابی چگوارا مسئله تازه‌ای نیست بلکه به ابتدای انحراف انقلاب کوبا به سمت توتالیتر پس از ترور «چه» برمی‌گردد؛ وقتی‌که فیدل تصمیم گرفت در صف اردوگاه شوروی بایستد سپس اوج آن زمانی رسید که کوبا ناچار شد «امتیازهایی» به اقتصاد بازار بدهد پس‌ازاینکه ناگهان چشمه‌های کرملین خشکیدند که کمک‌هایش را به‌نظام تزریق می‌کرد. از سال‌ها پیش محیط‌های فکری و دانشگاهی در امریکای لاتین شاهد بحث‌وجدلی تند میان کسانی است که چگوارا را رهایی‌بخش و شهید انقلابی می‌بینند و برای او تصویری «دن کیشوتی» ترسیم می‌کنند که آماده حمله به آسیاب‌های امپریالیزم در هر جاست و کسانی که در او تجسم شکست الگویی را می‌بینند که آن انقلابی که به درجه «کوماندانتی» در کوه‌های سییرا مایسترا رسید، تلاش کرد آن را اعمال کند.

سال گذشته بیش از ۲۰ هزار نفر پای طوماری را امضا کردند که خواستار برچیدن همه مجسمه‌ها و لوحه‌های یادبود مخصوص بزرگداشت چگوارا در زادگاهش شهر روزاریو می‌شد. سال ۲۰۱۸ وقتی‌که شهرداری پایتخت فرانسه نمایشگاهی با عنوان «چه در پاریس» دایر کرد گروهی از اندیشمندان و دانشگاهیان خواستار برچیدن فوری آن شدند، اما شهردار سوسیالیست آنا ایدالگو که اسپانیایی‌تبار است این درخواست را رد کرد و گفت «نمایشگاه تکریمی از پاریس برای نماد انقلابی است که به مجسمه رمانتیک تبدیل شد».

پژوهشگر مخالف کوبایی خاکوبو ماکوفر در کتاب «چهره پنهان چه» می‌نویسد، چگوارا اصرار داشت در برنامه‌های اجرای احکام تیرباران که در سال اول پس از انقلاب روی می‌داد حاضر باشد و کوبایی‌ها به او لقب «قصاب» می‌دادند؛ و سخنرانی معروف او در مجمع سازمان ملل به‌عنوان نماینده کوبا و پاسخ‌های بعدی به سخنان اعتراضی هیئت‌های امریکای لاتین را یادآوری می‌کند که گفت: «اعدام کردیم و همچنان اعدام می‌کنیم و تا زمانی که لازم باشد به این کار ادامه می‌دهیم».

اما بااین‌وجود تصویر چگوارا و اسطوره انقلابی‌اش برای بسیاری الهام‌بخش است. همچنین سرگذشت کوتاهش که کشته شدن زودهنگامش آن را قطع کرد وقتی‌که به دنبال شعله‌ور ساختن آتش عصیانی دیگر در بولیوی بود بعدازاینکه به مروری سریع در طبقه بالای هرم قدرت بسنده کرد، همچنان در هاله‌ای باقی‌مانده که به‌آسانی نمی‌توان درخشش را خاموش ساخت.

با شدت گرفتن هجوم هدفمند به نشان دادن جنبه‌های تاریک در شخصیت چگوارا و سرگذشت انقلابی‌اش، جریان‌هایی که هنوز او را به‌عنوان مجسمه انقلاب جهانی می‌دانند به‌شدت فعال شدند و دلایل و اسناد بیشتری برای تقویت اسطوره انقلابی ارائه می‌کنند که هنوز الهام‌بخش بسیاری در سراسر جهان است.

در اوایل این ماه بخش آخر مجموعه «طرح انتشاراتی چگوارا» منتشر شد که شامل ۲۰ جلد است و عبارت از مجموعه نامه‌هایی است که بیشتر آن‌ها برای اولین بار منتشر می‌شوند؛ برخی مخاطبشان فرزندان یا خانواده و برخی دیگر رفقای مبارزه انقلابی و در رأس آن‌ها فیدل کاسترو است.

«چه» در نامه‌ای به پسر کوچکش «تاتیکو» که تاریخ ۱۹۶۷ را بر خود دارد و از جنگل‌های بولیوی نوشته‌شده می‌گوید: «اکنون باید پخته و بزرگ بشوی تا پیکرت قوام بگیرد و بعدازآن خواهیم دید چه می‌شود. اگر امپریالیزم همچنان برجهان مسلط بود باهم برای جنگیدن با آن راه می‌افتیم و اگر آخرین نفس‌هایش را کشید با کامیلو-پسر بزرگش- برای تعطیلات به ماه می‌رویم».

در آخرین نامه‌اش به همسرش آلیدا مارش می‌نویسد: «برخی روزها دل‌تنگی همچون آوازهای درهم‌آمیخته برمن فرومی‌ریزد و تمام وجودم را می‌گیرد… به‌خصوص درزمان جشن میلاد و آغاز سال و دل‌تنگ مراسم اشک تو می‌شوم وقتی زیر آسمان ستاره آجین می‌درخشد که مرا به یاد بهره کمی می‌اندازد که در زندگی شخصی از آن برخوردار شدم».

مجموعه نامه‌ها پرده از تحول فکری و سیاسی چگوارا و اطلاعات مهمی از سال‌های اول انقلاب کوبا برمی‌دارد وقتی‌که مناصب‌ کلیدی مهمی به عهده داشت که تأثیر مستقیمی بر آینده کشور داشت. همچنین نامه‌های دیگری که به جنبه‌های ناشناخته از روابط خانوادگی و دوستی‌هایش می‌پردازند. این نامه‌ها در سه بخش تقسیم‌بندی شده‌اند:

اول، نامه‌های دوره جوانی (۱۹۴۷-۱۹۵۶) که با ورودش به مبارزه انقلابی آغاز و تا پیروزی بزرگ و قاطع درنبرد «سانتا کلارا» که منجر به سرنگونی نظام باتیستا می‌شود، پایان می‌یابد.

بخش دوم، نامه‌های دوره‌ای است که پست‌های رسمی گرفت مانند وزیر صنعت و رئیس بانک مرکزی (۱۹۵۹-۱۹۶۵) که شامل اطلاعات ارزشمند درباره شرکت او در نشست‌های اقتصادی و سیاسی است و معمولاً در آن‌ها انتقاداتی را متوجه رفقایش و در رأس آن‌ها فیدل کاسترو می‌کرد.

سوم، نامه‌های مرحله همبستگی بین‌المللی (۱۹۶۵-۱۹۶۷) که از شکست سنگینی آغاز می‌شود که تلاش او برای کمک به انقلابیون کنگو با آن روبه‌رو شد و در بولیوی به پایان رسید، جایی که انقلابیون نیز در واژگون ساختن نظام موردحمایت ایالات‌متحده شکست خوردند و کتاب مشهور «روزشمار نبرد» را پیش از دستگیری و تیربارانش نوشت.

شاید مهم‌ترین نامه در این جلد همانی باشد که در آستانه سفرش به افریقا برای پیوستن به انقلابیون کنگو به فیدل نوشت و این‌گونه آغاز می‌کند: «کشورهای دیگری در جهان به تلاش‌های ناچیز من نیاز دارند…» که کاسترو در سخنرانی‌هایش از آن استفاده می‌کرد بی‌آنکه به منبع اشاره کند.

در آخرین نامه‌ای که پیش از رفتن به بولیوی به فیدل می‌نویسد می‌گوید: «اشتباهات بزرگی در اقتصاد همچنین سیاست مرتکب شدیم به دلیل شتاب در اجرای افکار و نظریاتمان همین‌طور به دلیل اصراری که بر انتخاب اهدافی که تحققشان محال است».

«چه» وقتی در تانزانیا منتظر مقدمه‌چینی برای انتقال به بولیوی بود به دوستش آرماندو هارت مسئول تشکیلاتی در حزب کمونیست می‌گوید: «در این مدت (تعطیلات) طولانی تصمیم گرفتم پس از سال‌ها میل و تردید به دریای فلسفه بزنم اما با دشواری پیش‌بینی‌نشده برخوردم و آن اینکه کتاب‌های فلسفی جز جلدهای چاپ شوروی پیدا نکردم که مانع از فکر کردن آدم می‌شوند… دست‌آوردهای بسیاری داشتیم و به نظرم روزی می‌رسد که باید شروع به اندیشیدن بکنیم».

 

برگرفته از الشرق الاوسط

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر