18.2 C
تهران
جمعه, ۳۱. فروردین , ۱۴۰۳

ترس از مذاکره یا مذاکره از ترس؟

  جان اِف. کندی رئیس جمهور فقید آمریکا در ارتباط باامکان مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی سابق گفت:”ازانجام مذاکره هرگز نهراسید اما هیچگاه از روی ترس مذاکره نکنید.” ایکاش رهبر معظم انقلاب لااقل با این یک پند گرانبهایپ پرزیدنت کندی آشنایی داشت.

***********

معلوم نیست چرا هرچندگاه که شایعه مذاکره میان رژیم آخوندی و “شیطان بزرگ” قوت می گیرد با یک سری اداواطوارهای لوس و مشمئز کننده همراه است. خودشان اخبار مربوط به ملاقات های دزدکی و زیرجلی را درز می دهند وبعد هم بلافاصله تکذیب می کنند. ایجاد و تکراراین صحنه سازی های مبتذل یادآور نوعی “رقص جفتگیری”یا(Mating Dance) حیوانات است که برای جلب توجه طرف و ایجاد هیجان از هیچگونه کوشش و یا نمایشی دریغ نمی کنند. البته حیوانات نیز مانند جوامع انسانی همگی دارای رفتار وکردار یکسان نیستند. مثلاً پرندگان خوش آواز با لطافت و زیبایی و نیم پروازهای موزون به انجام این مراسم می پردازند در حالیکه تجربه تماشای همین مراسم در مورد کرگدن و یا دیگر وحوش سنگین وزن کاملاً متفاوت است. با در نظر گرفتن عدم حس اعتماد متقابل، دشمنی دیرینه و بدبینی و سوءظن مزمن در مورد تشابه “رقص جفتگیری” میان نظام اسلامی و هیولای آمریکایی، من رقص عقرب ها را در هنگام جفتگیری قرینه ای مناسب تشخیص داده ام.

در مورد عقرب ها، عقرب نر و ماده “Pedipalps” هایشان را که همان دستان انبر مانند و وحشتناک عقرب هاست به هم میفشارند و اندک مسیری را “دست در دست” با هم می پیمایند. در میان اهل فن این حرکت به نام ” والس عقرب” شهرت دارد. می گویند در پاره ای از گونه ها، گاهی هم در هنگام رقص نیش هایشان را به یکدیگر می چسبانند. این مرحله نادر از وفاق را ” بوسه عقرب” مینامند واگربادقت انجام نپذیرد میتواندایجاد دردسر کند. البته شرح عشقبازی عقرب ها در مورد جمهوری اسلامی و “شیطان بزرگ” از مرحله “والس عقرب” هنوز عبور نکرده و تا مرحله نهایی، یعنی بوسه عقرب، فاصله زیادی باقی مانده است. اکنون با این سابقه ذهنی به اخبار و شایعات چند هفته اخیر توجه کنید اما شباهت هارا فراموش نکنید. البته یک تفاوت فاحش هم میان عقربها و جمهوری اسلامی وجود دارد. به ندرت دیده شده است که عقربها دروغ بگویند اما جمهوری اسلامی با کمال وقاحت دروغ می گوید و تزویر و ریا را پایه و اساس دیپلماسی خود قرار داده است.

قسم حضرت عباس یا دُم خروس؟

حمیدرضا آصفی یکی از سخنگویان معذور و معزول وزارت خارجه جمهوری اسلامی در مصاحبه با هفته نامه “تجارت فردا” در پاسخ به این سؤال که این روزها گفته میشود آقای ولایتی در حال مذاکره با آمریکایی ها است می گوید: ” با قسم حضرت عباس می گویم که موضوع مذاکره ایران و آمریکا صحت ندارد”. هنوز مرکب روزنامه حاوی خبر سوگند حضرت عباسی این سخنگوی بی اختیار خشک نشده است که روزنامه نیویورک تایمز جزئیات این مذاکرات را که در دوحه پایتخت قطر صورت پذیرفته است منتشر می کند. از سوی دیگر نام واسطه آمریکایی این مذاکرات که یک مُخدره آمریکایی متولد شیراز است نیز منتشر می شود. این بانوی آمریکایی “ولری جارت”(Valerie Jarrett )نام دارد و دوست میشل اوباما همسر رئیس جمهور آمریکا است. خانم جَارِت نیز اهل شیکاگویعنی همشهری وهم حرفه آقای اوباماست زیرا حرفه اوهم وکالت است. می گویند از محارم و مشاوران نزدیک رئیس جمهور است. آقای ولایتی هم که از محارم و نزدیکان خامنه ای است. حالا اگر هنوزکشف واقعیت ، نیت و هدف مسافرت این دو شخصیت مورد اعتماد این دو “رئیس” به دوحه برای مذاکره نبوده است، و به دلایل دیگری رنج سفر تحمل نموده اند، کشف اسرارآن از عهده انسان های خاکی خارج است و نا چار خواهیم شد باز هم دست به دامن حمیدرضا آصفی و حضرت عباس او شویم.

مذاکره از ترس؟

جان اِف کندی رئیس جمهور فقید آمریکا در ارتباط باامکان مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی سابق گفت:”ازانجام مذاکره هرگز نهراسید اما هیچگاه از روی ترس مذاکره نکنید.” ایکاش رهبر معظم انقلاب لااقل با این یک پند گرانبهای کندی آشنایی داشت. روزگاری که زمان مذاکره بود خامنه ای از مذاکره سر باز زد چون از خود نا مطمئن واز عدم توانائی خود بیمناک بود. با سر باز زدن از حل هرگونه اختلافی با آمریکا مردم ایران را فریب داد و با شعار های توخالی مرگ بر آمریکا و دیگر رفتار غیر مسؤولانه همه فرصت های گرانبها را سوزاند. بیش از بیست سال از خاتمه جنگ با عراق و مرگ خمینی می گذرد و خامنه ای طی این مدت با لجاجت غیر قابل توصیف از مذاکره سر باز زد وهمچنان با شعارهای توخالی و بی ارزش شرایط زندگی و پیشرفت را برای ملت ایران غیر ممکن ساخت .این دوران وحشتناک آمریکا ستیزی جمهوری اسلامی موجب شد که در یکی از حساس ترین دوران ها در تاریخ معاصر جهان یکی از بزرگترین فرصت ها برای ملت ایران ضایع وپایمال شود. دو سه دهه گذشته در تاریخ جهان با هیچیک از دیگر دوران های مشابه قابل مقایسه نیست. ملاحظه کنید طی دو سه دهه گذشته که میهن ما سیر قهقرائی پیموده است چه تغییرات شگرفی در جهان و در پیرامون کشور مان به وقوع پیوسته است. کشور چین که سی سال پیش مملکتی عقب مانده، بدبخت و فقیر بود طی همین مدت توانسته است خود را به دومین قدرت اقتصادی جهان متحول کند. رشد اقتصادی بالاتر از ده درصدی در چین، کشوری بدون هیچگونه مزیت اقتصادی انجام پذیرفت. چین نه نفت داشت، نه طلا و نه هیچگونه سرمایه دیگری. امروز بیش از نیمی از جمعیتش از شرایط زندگی نسبتاً مرفه برخوردارند. در همین دوران دو و سه دهه گذشته بیش از یک میلیارد نفر از جمعیت جهان از شرایط فقر نجات یافته اند. کشورهایی همانند ترکیه همسایه ما، کره جنوبی، اندونزی و برزیل فقر و عقب ماندگی را پشت سر نهاده در پرتو موفقیت های بزرگ اقتصادی امروز در زُمره بیست کشور معتبر جهان قرار گرفته اند. هندوستان که کسی امیدی برایش متصور نبود طی همین دوران توانسته است از رشد و پیشرفت اقتصادی بی سابقه ای بهره مند شود.

اما در میهن ما مشتی آخوند بی سواد، فاسد، ستمکار و نادان ملت و کشور را به قهقرا کشانده اند. هزینه این لجاجت و حماقت، ویران کردن یک کشور، اسیروآواره و سر گردان کردن یک ملت بوده است. اگر امروز جمهوری اسلامی توانسته است با وحشیانه ترین سیستم های پلیسی و امنیتی ملتی را اسیر،سرگردان و زندانی کرده و سکوت مرگبار بر کشور مستولی کند، این واقعیت بر کسی پوشیده نمانده است که طی این ئوران سیاه، بزرگترین فرصت تاریخی به علت نادانی و جهالت حاکمان نظام اسلامی برای ملت ایران بر باد رفته است.

برای مذاکره چه مانده است؟

در شرایطی نظام جمهوری اسلامی ناچار به مذاکره شده که دیگر امکانی برای حصول موفقیت در مذاکره باقی نمانده است. همه کس می داند نتیجه مذاکره میان ضعیف و ناتوان با قدرتمند و توانا چه خواهد بود . نظام جمهوری اسلامی در تمام دوران ستمبار حکومتش حتی برای یکروز نگران مصالح و منافع ملت ایران نبوده است. یگانه دل مشغولی این نظام چه در سیاست خارجی وچه در پیگیری مرگبار سلاح هسته ای تنها و تنها برای حفظ بقا و تداوم چپاول و غارت دار و ندار ملت ایران است. امروز نیز آن ها بر سر میز مذاکره خواهند نشست به این امید که شاید ملتمسانه بتوانند از بیگانگان تضمین تداوم سلطه ننگبار رژیم را بدست آورند. اگر امروزرژیم تهران از در التماس ودریوزکی خواستار مذاکره شده است، دلیل آن فشار تحریمها و خطر سقوط رژیم است. ترس از شدت گرفتن فریاد های اعتراض مردم واحساس خطر قیام ملت آنها را یه سوی میز مذاکره میکشاند نه تشخیص خیر وصلاح ملت و مملکت. نتیجه و ثمرات مذاکره ای که از ترس و در شرایط ضعف مطلق انجام شود جززیان وشکست برای ملت ایران نخواهد بود. این نخستین بار نیست که این رژیم نالایق زمانی برسر میز مذاکره حاضر میشود که دیگر هیچگونه امتیازی در دست ندارد. مگردر ماجرای گروگانگیری و خاتمه جنگ با عراق جز این کردند؟

‏چهارشنبه‏، ۲۰۱۲‏/۱۱‏/۱۴

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر