سه شنبه, ۹. دی , ۱۴۰۴

خیابان آینده خود را انتخاب می‌کند

خیابان آینده خود را انتخاب می‌کند

رژیم اسلامی که ضعیف‌تر از هر زمان دیگری است در آستانه نابودی، به کاری متوسل می‌شود که بیش از هر چیز در آن مهارت دارد: حذف مخالفان واقعی خود.

هر روز شمار بیشتری از پادشاهی‌خواهان ربوده می‌شوند، در زندان‌های رژیم محبوس می‌گردند تا حدی شکنجه می‌شوند که دیگر از نظر جسمی قابل‌شناسایی نیستند، به حاشیه رانده می‌شوند و از هرگونه پوشش رسانه‌ای محروم می‌مانند. برخی دیگر اعدام می‌شوند، در سکوت ترور می‌گردند؛ زیرا تنها ترس واقعی جمهوری اسلامی، بازگشت پادشاهی پهلوی است؛ پادشاهی‌ای که بر دوش ملتی بیدار و آگاه قرار دارد، ملتی که این رژیم را نیرویی اشغالگر می‌داند.

 

قتل سیستماتیک پادشاهی‌خواهان از سال ۱۳۵۷ آغاز شد و تا امروز، همچنان در سکوت، ادامه دارد.

آخرین نمونه، دکتر خسرو علی‌کردی است؛ وکیل سرشناس فعالان سیاسی، از جمله فاطمه سپهری و خود از هواداران پادشاهی پهلوی. او در دفتر کارش بی‌جان یافته شد و همه‌چیز حاکی از یک قتل حکومتی است. مأموران رژیم بلافاصله برای جمع‌آوری دوربین‌ها ــ شاهدان جنایتی دیگر از سوی رژیم ــ شتافتند. روشی که امروز بیش از حد شناخته‌شده است تا بتوان آن را انکار کرد.

در مشهد، یکی از مذهبی‌ترین شهرهای کشور، هزاران ایرانی برای ادای احترام به او گرد هم آمدند و چه ادای احترامی. دکتر علی‌کردی بارها باورهای سیاسی خود را آشکارا بیان کرده بود: «زنده‌باد خاندان ایران ساز پهلوی.» ایرانیان نه‌تنها به خواست او احترام گذاشتند، بلکه شجاعت آن را یافتند که خواست خود را نیز با شعارهایی صریح و بی‌ابهام فریاد بزنند:

این آخرین نبرده، پهلوی برمی‌گرد»

دکتر خسرو علی‌کردی
دکتر خسرو علی‌کردی

-«King Reza Pahlavi»

ای شاه ایران، برگرد به ایران»

-«شاه ‌میاید به خونه، ضحاک سرنگونه» (اشاره به ستمگر اسطوره‌ای ایران که در اینجا علی خامنه‌ای است)

-«ولیعهد، کجایی؟ به داد ما بیایی»

رضا رضا پهلوی، این است شعار ملی»

مرگ بر خامنه‌ای»

 

این شعارها همانند یک فریاد، یک ندا، یک پیامی از سوی ملتی است که وقتی امکان تعیین سرنوشت خود را در صندوق‌های رأی ندارند، آن را در خیابان فریاد می‌زنند. آنان اشغال اسلامی را با فریاد «جاوید شاه» رد می‌کنند؛ شعاری که پاسخی است به «مرگ بر شاه» شورشیان سال ۱۳۵۷ و به «نه شاه، نه ملا»ی مجاهدین.

ملت ایران، ایران را می‌خواهند، اما نه هر ایرانی را: ایرانِ پهلوی‌ها.

نه گفتن به جمهوری اسلامی دیگر کافی نیست. ملت امروز، بلندتر و قاطع‌تر، با به خطر انداختن جان خود، جایگزین آن را انتخاب می‌کنند. این پاسخی است به تلاش‌ها برای تحمیل یک رهبر بر آنان.

چهره‌های چپ ایرانی که در محل حضور داشتند، با فقدان کامل حمایت مردمی و جمعیتی که شعارهای طرفدار پهلوی و پادشاهی‌خواه را یک‌صدا سر می‌داد و از گوش دادن به آن‌ها امتناع می‌کردند، روبه‌رو شدند. این‌یک شکست برای جناح ضد پهلوی و شورشیان ۵۷ی است. این فروپاشی سانسور و تبلیغات است؛ فروپاشی رهبران ساختگی، تحمیلی و نامحبوب. این پیروزی حقیقتی است که مدت‌ها سرکوب‌شده بود؛ پیروزی صداهایی که توسط کسانی که ادعای دموکرات بودن دارند اما همیشه رویای سلطه خود را در سر داشته‌اند، خفه‌شده بود.

 

هر جنبش دموکراتیک واقعی، این بیان اراده ملت را می‌پذیرفت.

این اراده همچنین گروه‌هایی مثل ملاها و مجاهدین خلق و چپ‌گراهایی را که اتحادشان ایران را ویران کرد در امان نگذاشت؛ بنابراین، رنسانس ایرانی صرفاً یک فرایند اسلام‌زدایی نیست، بلکه فاصله‌گیری از چپ رادیکال نیز هست؛ چه نسخه ایرانی آن، مانند حزب توده و چه الگوهای سوسیالیستی تحمیل‌شده از خارج.

اکنون مرزبندی عمیقاً مشخص‌شده است. جامعه بین‌المللی نباید به کارشناسان خودخوانده ایران اعتماد کند؛ کسانی که با بازی با واژه‌ها می‌کوشند تصویری قدرتمند از جمهوری اسلامی ارائه دهند و مدعی‌اند رژیم ملت را علیه جنگ بسیج کرده است؛ همان‌گونه که تلویزیون رسمی رژیم نیز ادعا می‌کند. تبدیل هدف رژیم به «پیروزی»، چیزی جز ایفای نقش سخنگوی آن نیست. این افراد سال‌ها کوشیدند با نفوذ در مراکز پژوهشی و رسانه‌ها، با توصیه به دیپلماسی رژیم را عادی‌سازی کنند؛ اما تاریخ نشان می‌دهد که دیپلماسی با رژیم‌های تروریستی کارساز نیست؛ بلکه به آن‌ها زمان می‌دهد. زمانی برای ریشه دواندن عمیق‌تر در پیکر یک ملت و نابودی آن. برای دوام آوردن هرچه بیشتر و گسترش تا ریشه‌های تمدن غرب. صلح زمانی محقق خواهد شد که جهان متحد شود تا به ملتی برای رهایی از یک رژیم ویرانگر یاری رساند.

به صدای مردم گوش دهید؛ صدایی که در خیابان‌های مشهد طنین‌انداز است و نشانه‌هایی را ببینید که از ضعیف‌ترین نقطه رژیم آیت‌الله‌ها پرده برمی‌دارد؛ رژیمی که نه از موضع قدرت، بلکه از موضع ضعف، آسیب‌پذیری و ترس عمل می‌کند؛ تنها با هدف به تعویق انداختن سقوطی آهسته اما اجتناب‌ناپذیر. رژیمی که پیروزی بر اسرائیل و ایالات‌متحده را با هیاهو اعلام می‌کند، اما تنها توان سرکوب ملت بی‌دفاع ایران را دارد. وقتی خامنه‌ای در سوراخ موش پنهان‌شده است، آنچه در ذهن نقش می‌بندد تصویر قدرت نیست، بلکه وحشت تاریک‌اندیشی زیر فشار ملتی است که هر روز آگاه‌تر از دیروزش می‌شود. جهان شاهد مرگ اشغالگران اسلامی به دست فرزندان کوروش بزرگ است.

بدین‌سان، پرانتز رژیم اسلامی تحمیل‌شده بر ایران در بین بیست‌وپنج قرن تاریخ پادشاهی، به دست ملت آن بسته خواهد شد؛ ملتی که از پادشاه در تبعید و رهبر اپوزیسیون، اعلی‌حضرت رضا پهلوی، حمایت می‌کنند. حتی اگر به مذاق برخی خوش نیاید.

اما ما، در اروپایی که خود مستقیماً از تاریک‌اندیشی آسیب‌دیده است، آیا سرانجام از اراده‌ای که ایرانیان به‌روشنی بیان کرده‌اند حمایت خواهیم کرد؟ برای پیروزی، هر مبارزه‌ای نیاز به متحدانی دارد.

 

مائِلی کِیت جلالی

حقوقدان و کارآفرین

منبع: رسانه بلژیکی ۲۱news

 

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر