غازان، مرکز تاتارستان، یکی از جمهوریهای فدراسیون روسیه محل نگهداری یکی از مقدسترین نمادهای کلیسای ارتدوکس روسی استــ کلیسایی که پاسداری از و احترام به اشیاء نظرکرده یا «ایقون» به زبان روس را بخش مهمی از ایمان میشمارد. نماد موردبحث «عذرای سیاه» نام دارد. تابلویی با زمینه سیاه که مریم مقدسه را در حالتی از رجاء آمیخته به خوف نشان میدهد. در فولکلور مذهبی قوم روس، هرکس میتواند با دعا خواندن در برابر این تابلو از «عذرای سیاه» بخواهد که خواستهای دشوار فرد مؤمن را برآورد.
جالب اینجاست که اکثریت مردم غازان و تاتارستان، بهطور کلی، مسلماناند. غازان همچنین پایتخت ایوان هراسانگیز (مخوف) بود که قوم روس را که برای دو قرن زیر یوغ تاتار بود، آزاد کرد. ۹ گنبدی که کلیسای جامع بازیلی مقدس در مسکو را زینت میدهند، نماد عمامهها و کلاههای (پاپاق به زبان تاتار) خانهای مسلمان غازاناند که ایوان سربریدهشان را بهعنوان غنائم جنگی به مسکو آورد.
چند هفته پیش وسایل ارتباطجمعی یا رسانههای جمهوری اسلامی با عناوینی مانند «دیدار تاریخی در غازان» و «فصل تازهای که در غازان بازخواهد شد» از گردهمایی کشورهای عضو بریکس، بلوک تجاری به رهبری روسیه و جمهوری خلق چین، یادکردند. رهبران جمهوری اسلامی امیدوار بودند که عهدنامه ۲۵ سالهای را که وعده میدهند، در غازان به امضای ولادیمیر پوتین و مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری جدید اسلامی، برسانند. این عهدنامه که متن نهایی آن ظاهراً در دوران ریاست جمهوری آیتالله ابراهیم رئیسی تهیه شد، جانشین عهدنامهای میشود که سال آینده میلادی به پایان میرسد.
متن موردبحث تا آنجا که از گزارشهایی که از مسکو و تهران میتوان فهمید، چند ویژگی مهم دارد. نخستین ویژگی ارتقاء سطح سیاسی قانونی متن از تفاهمنامه برای همکاری به تعهدنامه یا معاهده است که دو یا چند کشور را در همه زمینهها در نزدیکترین حد ممکن به همبستگیــ بدون اتحاد کاملــ میرساند. با امضای عهدنامه، کشورهای امضاکننده در واقع یک بلوک سیاسی اقتصادی نظامی تشکیل میدهند. دومین ویژگی متن جدید ملزم ساختن دو طرف به همکاری دفاعی است. در این چارچوب، ایران و روسیه متعهد میشوند که در صورت حمله خارجی، به کمک یکدیگر بشتابند. بهطور مثال، اگر اسرائیل به ایران حمله کند، روسیه تعهد خواهد داشت که به کمک ایران بشتابد. همانطور که بر اساس یک قرارداد یا معاهده ۴۰ ساله مشابه با سوریه به کمک دولت بشار الاسد در دمشق رفت. سومین ویژگی متن موردبحث عملی کردن ۲۵ تفاهمنامهای است که روسیه و ایران در زمینههای گوناگونــ از حذف ویزا برای شهروندان دو کشور گرفته تا گشایش یک شاهراه بازرگانی برای ایران از طریق روسیه به اروپاــ امضا کردهاند، اما هرگز اجرانشدهاند.
اما دریکی دو هفته گذشته، موسیقی متن این مغازله دیپلماتیک عوضشده است و تم عشق و مهتاب و ویلون اندکاندک جای خود را به صدای طبل هشداردهنده داده است. نخستین طبل هنگامی نواخته شد که پوتین طرح عضویت کامل جمهوری اسلامی در بلوک اقتصادی اوراسیا را وتو کرد. هفته پیش مسکو اعلام کرد که جمهوری اسلامی بهعنوان عضو ناظر یا مستمع آزاد، یعنی بدون حق رأی، با اوراسیا مراوده خواهد داشت. طبل بعدی را چند روز پیش کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی در مسکو، با ظرافت سرانگشتان دیپلماتیک به صدا درآورد.
جلالی که یکی از باتجربهترین دیپلماتهای نظام ولایی به شمار میرود، پس از دیداری با آندره رودنکو، یکی از معاونان سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، تلویحاً اعلام کرد که معاهده آرمانی تهران در غازان امضا نخواهد شد. او گفت: «تبادلنظر هنوز ادامه دارد»، فرمولی که دیپلماتها برای تعلیق به کار میبرند.
البته دیدار تشریفاتی آقای پزشکیان و همتای روس او آقای پوتین همچنان جزو برنامههای غازان است. در هر حال پوتین بهعنوان میزبان کنفرانس با همه مهمانان دیدار خواهد کرد. در دیدار با پزشکیان، پوتین خواهد کوشید تا از دلخوری تهران به خاطر خودداری پوتین از شرکت در مراسم تحلیف پزشکیان بکاهد. با این حال، پیام دیدار در غازان در صورتی که اتفاق افتد، این خواهد بود: جمهوری اسلامی از دید مسکو، یکی از اعضای بریکس است، نه یک متحد و متفق ویژه.
رسانههای کنترلشده تهران از «جفای روس» سخن میگویند. مسکو با اعزام نخستوزیر روسیه به تهران از آیتالله علی خامنهای خواست که برای کاهش تنش در منطقه بکوشد و به عبارت دیگر آتش جنگی را که در جریان است، شعلهور نکند. هفته گذشته هواپیماهای اسرائیلی یک هدف نظامی را که در منطقه زیر کنترل روسیه در ساحل مدیترانهای سوریه قرار دارد، بمباران کردند، بیآنکه مسکو عکسالعملی نشان دهد.
روسیه در همان حال که سراب دفاع از جمهوری اسلامی علیه دشمنان رژیم را ترسیم میکند، در عمل نشان میدهد که به هیچ روی نمیخواهد به بازی خطرناکی کشانده شود که کنترل آن، از دست آقای خامنهای نیز بیرون رفته و در واقع در اختیار بازیگری است که تا یک سال پیش ناشناس بود: یحیی سنوار، رهبر باقیمانده حماس در غزه.
رسانههای مسکو از جمله روزنامه پرتیراژ کامرسانت، تأکید میکنند که روسیه نمیتواند برای جمهوری اسلامی نقشی را بازی کند که ایالاتمتحده در حمایت از اسرائیل دارد. شاید به همین سبب است که مذاکرات پایانناپذیر برای فروش هواپیماهای جنگی مدرن به جمهوری اسلامی ناگهان متوقف شد و سفر سرلشکر محمدباقری، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح تهران، بیسروصدا به تعویق افتاد.
بدینسان میتوان گفت که اگر آقای خامنهای ایران را به جنگی تمامعیار و بیواسطه با اسرائیل بکشاند، خیلی زود خود را تنها خواهد یافت. برای بیش از ۳۰ سال، سراب فرابردی آقای خامنهای ادامه جنگ از راه دور با واسطه نیروهای نیابتی بود، با این تکمله که روسیه بهعنوان ژوکر نجاتبخش در بسته ورقها قرار خواهد داشت. امروز اما نیابتیها در مسیر نابودی قرار دارند: گروه سنوار در آستانه تحقق آرزوی اعلامشده اما دروغین خود یعنی رسیدن به شهادت قرار دارد. حزبالله در لبنان هنوز میتواند یک نقش تاکتیکی ایذایی بازی کند، اما زرادخانه موشکی، راکتی و پهپادی ساختهشده طی ۲۰ سال بهسرعت تحلیل میرود، در حالی که ارسال مجدد سلاح از ایران تقریباً غیرممکن شده است. در عراق، نیروهای نیابتی در منگنه ارتش دولتی عراق و نیروهای آمریکای مستقر در آن کشور در فضایی روزبهروز تنگتر قرارگرفتهاند. با تقویت حضور نیروهای دریایی پیمان آتلانتیک شمالی در خلیج عدن و دریای سرخ، نیابتیهای تهران یعنی حوثیان نیز به پلههای پایینتر و پایینتر پلکان اعمال ایذایی سقوط میکنند.
البته هنوز نمیتوان مطمئن بود که مسکو چگونه به آینده رژیم در تهران مینگرد؛ اما روشن است که پوتین به هیچ وجه مایل نیست که مهرههای زیادی روی جمهوری اسلامی شرطبندی کند. روسیه تقریباً هیچ سرمایهگذاری مستقیم در ایران را نپذیرفته است و تازهترین آمار وزارت بازرگانی روسیه نشانگر کاهش مستدام دادوستد دو کشور است. از سوی دیگر، روسیه با بهرهگیری از این تصور عمومی که آینده جمهوری اسلامی نامعلوم است، برنامهای گسترده برای گرفتن بازارهای نفت چین از ایران آغاز کرده است. بر اساس بعضی گمانهزنیهای کارشناسانه، واردات نفت چین از ایران در ماههای اخیر یعنی پس از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، بین ۴۰ تا ۴۵ درصد کاهشیافته است. این کاهش را چین با خرید نفت از روسیه و امارات متحده عربی جبران کرده است.
چین، مانند روسیه، تردیدهای خود درباره آینده جمهوری اسلامی را بارها نشان داده است. ایران تنها کشوری است که از برنامه جهانی چین بهعنوان «یک کمربند جهانی» عملاً حذفشده است. کوشش آقای خامنهای برای جبران این حذف از طریق پیوستن به برنامه رقابتی هند که مشابه برنامه چین است، با همین هدف آغاز شد؛ اما حمله شدید آقای خامنهای به هند در هفته گذشته دهلینو را نیز با تردیدهای مشابه روبهرو کرده است.
همانطور که بارها یادآور شدهایم، هم روسیه و همچین، با امضای بیانیههایی که تمامیت ارضی و حاکمیتهای ایران را موردتردید قرار میدهد، نشان دادهاند که تصور آقای خامنهای از «حمایت قاطع» آن دو قدرت در چارچوب «نگاه به شرق» چیزی جز یک رویای کودکانه نیست. آقای علی مطهری، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، از «بیوفایی» روسیه و چین سخن میگویدــ برداشتی که از سوی «اصلاحطلبان» خواستار رفتن زیر چتر ایالاتمتحده نیز عرضه میشود.
اما در روابط بینالمللی مسئله وفاداری یا بیوفایی یا جفاکاری مطرح نیست. نخستین و مهمترین دغدغه هر دولت، حتی بدترین دولتها حفظ منافع خویش است. جمهوری اسلامی شاید تنها رژیمی باشد در تاریخ بشر که این اصل مهم را در نظر نمیگیرد و حاضر است که نهتنها منافع ایران بهعنوان یک ملت – دولت، بلکه منافع خود رژیم را نیز فدای خوابهای افیونیــمسلکی گروهی کوچک از مسلکزدگان کند. از دید آقای خامنهای، کافی است که عدهای در عراق، لبنان، سوریه و غزه عکس ایشان را همراه با عکسهایی از آیتالله روحالله خمینی و «سردار شهید» قاسم سلیمانی اینجاوآنجا نصب کنند تا منافع ایران را به خاطرشان کنار بگذاریم.
چند لحظه خود را جای کارشناسانی بگذارید که در مسکو و پکن مأمور تعقیب تحولات ایران و ارائه برنامههای سیاسی به تصمیمگیرندگان نهایی کشور خود هستند.
چه میبینید: یک دیوانه مسلکزده که روی یک انبار باروت قرار دارد، با نارنجکی در دست و ماشهکشیده که یک رقص مرگ آغاز کرده است. البته همه اینها ممکن است سرانجام چیزی جز یک نمایش سورئالیستی نباشد.
اما آیا شما بهعنوان مشاور تصمیمگیرندگان، حاضرید با آن دیوانه نارنجکبهدست قرارداد ۲۵ ساله ببندید؟ آیا حاضرید در کنار او قرار بگیرید با این خطر که انبار باروت ممکن است ناگهان منفجر شود و شما را نیز کنار یالانچی پهلوان به دنیای بهتری ارسال کند؟
مشاور روسی با نگاهی به کل خاورمیانه، منطقهای که از نظر جغرافیاییــسیاسی، امنیتی و در میانمدت، بازرگانی نیز برای فدراسیون روسیه اهمیت ویژه دارد، آیا توصیه خواهید کرد که تصمیمگیرنده کل منطقه را کنار بگذارد و با تنها نظام منطقه که آیندهاش نامعلوم است، در یک صف قرار گیرد؟ آیا صبر نمیکنید تا ببینید که آقای خامنهای بهعنوان آواز قوی خود در پایان چند دهه آتشبازی سیاسی ایران را به جنگ مستقیم با اسرائیل که بیشک به جنگ مستقیم با ایالاتمتحده منجر خواهد شد، میکشاند یا نه؟
مشاور چین در پکن چه میبیند؟ او میبیند که بیش از ۱۰۰هزار چینی در امارات متحده عربی در دهها طرح مشترک سرگرم کارند، در حالی که دو طرف قراردادهای همکاری صنعتی و بازرگانی با ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار برای اجرا طی سالها امضا کردهاند. خب، آیا توجیه خواهید کرد که تصمیمگیرنده، یعنی پرزیدنت شی جینپینگ، میبایستی بهترین شریک خود در منطقه را به امید یک لبخند رضایتآمیز از سوی آقای خامنهای از خود برنجاند؟
جمهوری خلق چین با تفاهم کمسابقه با ایالاتمتحده، کمک کرد تا مناسبات دیپلماتیک جمهوری اسلامی و عربستان سعودی از سر گرفته شود. یکی از شرایطی که پکن تعیین کرد، پایان کمکهای نظامی تهران به حوثیهای یمن بود. تهران این شرط را پذیرفت و در نتیجه جنگ یمن که پایانناپذیر به نظر میرسید، در مسیر حرکت بهسوی پایان قرار گرفت.
اما پس از آنکه آقای سنوار با حمله ۷ اکتبر رهبری «جبهه مقاومت» را گرفت، آقای خامنهای ارسال سلاح به حوثیان را از سر گرفت تا جبهه جدیدی علیه «رژیم صهیونیستی غاصب» بگشاید. حوثیان چنانچه میدانید، با ایجاد ناامنی از طریق حمله به کشتیهای تجاری و دیگر عملیات دزدی دریایی در بحر المندب، بخشی از بازرگانی بینالمللی را مختل کرده است. بزرگترین بازندگان در این بازی خطرناک مصر و چین هستندــ مصر با از دست دادن بخشی از درآمدش از کانال سوئز و چین با افزایش ۱۰ درصدی هزینه صدور کالا به بازارهای اروپا و قاره آمریکا، آنهم در شرایطی که جمهوری خلق درخطر رکود اقتصادی قرار دارد و نیازمند افزایش سریع صادرات است.
آیا شما بهعنوان یک مشاور چینی توصیه خواهید کرد که پرزیدنت شی عواقب سیاست آقای خامنهای، یعنی قرار گرفتن پشت سر آقای سنوار، را ندیده بگیرد و به عبارت دیگر، بخشی از هزینه ماجراجویی «محور مقاومت» را به مردم چین تحمیل کند؟
آقای اسماعیل بقایی هامانه، سخنگوی جدید وزارت امور خارجه اسلامی در تهران، میگوید: هیچ راهی جز مقاومت شرافتمندانه و نبرد مسلحانه وجود ندارد!
به عبارت دیگر، شخصی که میبایستی دستکم با توجه به موقعیت شغلیاش، کوشش برای یافتن راهحلهای دیپلماتیک را توجیه کند، روی طبل جنگ میکوبد، زیرا سنوار و خامنهای صدای طبل جنگ را بیشتر از سکوت صلح با دیپلماسی دوست میدارند.
آقای نعیم قاسم که ظاهراً رهبر موقت حزبالله لبنان است، خطاب به آقایان سنوار و خامنهای میگوید: مقاومت غزه اسطوره است! اسرائیل را درهم خواهیم کوبید!
شیخ نعیم در بخش اول گفته خود حق دارد. مقاومت غزه «اسطوره» است، یعنی چیزی که واقعیت ندارد. سنوار با پذیرفتن «گزینه سامسون» (خیار شمشون) در عالم خیالی یا اسطورهای، کورکورانه در غزه میخواهد همه مردم خود را به کشتن بدهد. سنوار کور عصاکش کور دیگری است که در تهران با همان خیال، ممکن است مردم ایران را به تلهای مرگبار بکشاند.
مسکو و پکن، البته منتظرند ببینند که عصاکش و به دنبال او ستایشگرانش کی و چگونه در چاه خواهند افتاد.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی