12.8 C
تهران
پنجشنبه, ۶. اردیبهشت , ۱۴۰۳

«قدرت مردم متحد»

شاهزاده رضا پهلوی

متن سخنرانی و پاسخ‌های شاهزاده رضا پهلوی

۲۰ اکتبر ۲۰۲۲

شاهزاده رضا پهلوی: وقت به خیر و با سپاس از شرکت شما نمایندگان رسانه‌ها در این کنفرانس مطبوعاتی.

درود بر همت شما دختران و پسران زنان و مردان میهن عزیزمان ایران که با اتحادی بی‌نظیر و جنبشی شجاعانه و آگاهانه جهانی را به حیرت انداختید و به حرکت درآوردید. طنین انقلاب شما امروز تحسین جهانیان را برانگیخته است. از سیاستمداران و مشاهیر دنیای هنر و ورزش تا نویسندگان و دانشمندان و سایر شخصیت‌های به نام جهان به پشتیبانی از شما برخاسته‌اند. در دوران مدرن هیچ‌گاه جامعهء جهانی چنین پشتیبانی از جنبشی مردمی در مقابل استبداد نشان نداده است، نه از مردم روسیه در آزادی از کمونیسم، نه در بهار عربی و نه در هیچ انقلاب دموکراتیک سدهء پیش ندیدیم که تمام نمایندگان پارلمان فرانسه، با احترام به پا خیزند و در پارلمان اروپا و مجلس نمایندگان آلمان نطق‌های آتشین کنند. این از نتایج اولیهء همبستگی و اتحاد شما است که حتی دولت آمریکا چنین چرخش سریعی در مواضع خود نسبت به ایران داشته است. شما در بیش از یک ماه گذشته، اراده خود را نه‌تنها بر خیابان‌های ایران که بر اتاق‌های تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری در سراسر جهان حاکم کرده‌اید و نشان داده‌اید که هیچ دولتی هرگز نمی‌تواند سرنوشت ایران را برخلاف خواست ملت ایران تعیین کند.

بی‌نهایت برای من شیرین است که می‌بینم آن اتحادی که برای چند دهه بر لزوم شکل‌گیری آن تأکید کردم، امروز به وجود آمده و در حال میوه دادن است. جنبش شما ماشین پروپاگاندا و روایت سازی رژیم را نیز زمین‌گیر کرد. اتحاد سراسری شما هم‌میهنان نقشه رژیم را که کارش شکاف و نفاق‌افکنی در صفوف مردم است، بر هم زد. می‌خواستند زن برده مرد باشد، اما شما زنان با پشتیبانی همسران، برادران، پدران و پسران خود اولین انقلاب زنان در تاریخ را رقم زدید.

با هراس افکنی طبقاتی می‌گفتند: «اگر ما نباشیم جوانان فرودست خانه ثروتمندان را غارت خواهند کرد»؛ اما دیدیم که شهروندان دلسوز در منازلشان را برای پناه دادن به همان جوانان باز کردند. این چماق و مسلسل‌های رژیم بود که اتومبیل و درودیوار خانه مردم را تخریب کرد و نیروهای به‌اصطلاح امنیتی و درواقع ضد امنیتی بودند که به دارایی‌های مردم آسیب زدند.

گفتند: «اگر ما برویم ایران سوریه می‌شود»؛ اما شما ملت متحد در سراسر ایران نشان دادید که همه پشت‌وپناه یکدیگرید و روشن ساختید که با تمام تنوعات تباری، زبانی، جنسیتی، عقیدتی و آئینی، ملتی یکپارچه‌اید. با هراس افکنی در مورد خطر تجزیه، انگشت اتهامشان را به‌سوی هم‌میهنان کرد و بلوچ ما بردند. شما اما در چهار گوشهء ایران بانگ اتحاد سر دادید و فریاد زدید: «سنندج، زاهدان، چشم‌وچراغ ایران» سرود «ژن، ژیان، آزادی» را از کردستان به سراسر ایران بردید؛ و نام و تصویر «ژینا» را سمبل انقلاب خود کردید؛ و در یک‌کلام به شعار «جانم فدای ایران» در عمل معنی بخشیدید.

باهدف شوم تحریک به  جنگ مسلحانه، زاهدان و سنندج و سقز و بوکان و مریوان را به مسلسل بستند و با موشک و پهپاد به دفاتر «احزاب کرد» در آن‌سوی مرزها حمله کردند. صفوف متحد همه ایرانیان که اینک در مقابل جنایات رژیم، تبدیل به پیکری واحد و درختی تنومند شده‌اند، این حربه را نیز ناکام گذاشت.

جمهوری اسلامی از روز نخست همه نیروی خود را به کار گرفت تا میان ایرانیان خارج و داخل اختلاف بیاندازد و هر کوششی در خارج برای پشتبانی از خواست هم‌میهنان در داخل را زیر سؤال ببرد و تخطئه کند. شما اما نشان دادید که اثرگذاری ایرانیان خارج بر سیاست بین‌المللی، یکی از ستون‌های حمایت از جنبش در حمایت از داخل کشور است. صدها هزار ایرانی در بیش از ۱۵۰ شهر در سراسر جهان با اتحادی بی‌نظیر به خیابان‌ها آمدید و تأثیرات بزرگی در تغییر مواضع و سیاست‌های دولت‌های خارجی نسبت به انقلاب ملی ایران گذاشتید. تظاهرات ۵۰ هزارنفری ایرانیان در تورنتو و تظاهرات در دیگر شهرهای کانادا بود که منجر به تصمیم دولت این کشور برای تحریم ۱۰ هزار نیروی سرکوبگر رژیم شد. اتفاقی که در تاریخ کانادا بی‌سابقه است.

اما این پیروزی‌های اولیه نباید ما را متوقف کند. بلکه باید سکوئی شود تا تلاش‌ها برای بایکوت و انزوای جهانی رژیم و حمایت حداکثری از انقلاب ملت ایران را با قدرت بیشتر ادامه دهیم و یک‌صدا خواهان اخراج سفرا و دیپلمات‌های جمهوری اسلامی و تعیین نمایندگان ویژه برای گفتگو با ملت ایران، به‌جای مذاکرات بی‌نتیجه با رژیم، شویم. این‌ها خواسته‌هایی است که به‌ویژه در دیدارها و گفتگوهایی که در یک ماه گذشته با سیاست‌گذاران و قانون‌گذاران داشته‌ام بر آن‌ها تأکید کرده‌ام.

در کنار آن، ایجاد صندوق‌هایی برای پشتیبانی از اعتراضات و اعتصابات و تأمین آزادی ارتباطات، از دیگر راه‌های حمایت از مردم ایران است که شخصاً سال‌ها برای ایجاد آن رایزنی کرده‌ام. امروز می‌توانم به شما اعلام کنم که تعدادی از این صندوق‌ها در مراحل پایانی راه‌اندازی است و مؤسسان و گردانندگان آن‌ها هم‌اکنون در تلاش هستند تا برخی موانع قانونی باقی‌مانده، به‌ویژه برای ارسال کمک‌ها به ایران را هر چه زودتر برطرف کنند.

در همین رابطه باید به تکنولوژی اینترنت ماهواره‌ای مانند «استارلینک» اشاره کرد که هم‌اکنون تعدادی از ترمینال‌های آن در ایران فعال‌شده است و کمکی مهم به هم‌میهنان در حفظ ارتباطشان با یکدیگر و دنیای خارج خواهد بود. اینترنت آزاد غیردولتی، نه‌فقط برای پیروزی اعتراضات امروز بلکه برای آینده ایران نیز دارای اهمیت است. تا هیچ حکومتی هرگز نتواند «آزادی» را که به قیمت خون جوانان ایران به‌دست‌آمده با قطع ارتباطات پایمال کند.

در اینجا می‌خواهم تأکید کنم که امروز، هر کس به هر شکلی در صفوف متحد مردم نفاق بیفکند، تنها به عمر جمهوری اسلامی می‌افزاید و خواسته یا ناخواسته کمک می‌کند که این رژیم خون‌ریز و متوحش جان‌های بیشتری را بگیرد.

من در آغاز ماه جاری میلادی از دبیر کل سازمان ملل درخواست کردم تا از ایجاد یک کمیسیون تحقیق در شورای حقوق بشر برای رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی و شناسایی و پاسخگو کردن مرتکبان جنایت در ایران پشتیبانی کند. چنین کمیسیونی می‌بایست تا زمان تثبیت دموکراسی قائم به حقوق بشر در ایران فعال و مؤثر باقی بماند.

همچنین، در نامه دیگری که روز گذشته به مدیر اجرائی صندوق کودکان ملل متحد «یونیسف» ارسال کردم، از این نهاد زیر نظر سازمان ملل خواستم تا تحقیقات ویژه‌ای را در خصوص کشتار کودکان و سرکوب دانش آموزان در ایران انجام دهد. آنچه در اردبیل و شهرهای دیگر ایران رخ داد مصداق «جنایت علیه بشریت» و «کودک‌آزاری» سیستماتیک است و آمران و عاملان آن باید مسئول شناخته و پاسخگو شوند.

اگرچه مسئولیت اصلی جنایات رژیم با آمران و عاملان آن است، اما همهء شمائی که یونیفرم نظامی به تن دارید، به‌ویژه شما ارتشیان ایران، موظفید تا حامی مردم و حافظ جانشان باشید. اگر هنوز نمی‌توانید آشکارا به مردمتان بپیوندید، دست‌کم مسئولیت دارید تا دستگاه سرکوب رژیم را مختل و فلج کنید. این وظیفه ملی، میهنی و انسانی شما است. به سوگندی که خورده‌اید عمل کنید و هر چه زودتر حساب خود را از رژیم وامانده و رهبر درمانده‌اش جداسازید

هم‌میهنانم! شما به این نتیجه رسیده‌اید که ذهنیت قرون‌وسطایی رژیم سازگار با حکمرانی در قرن بیست و یکم نیست. حکومتی فاسد و بی‌کفایت برای مشکلات طاقت‌فرسای شما که خود موجب آن بوده هیچ راه‌حلی ندارد؛ اما آلترناتیو این رژیم چیست؟

در کنفرانس خبری روز ۱۳ خرداد امسال گفتم که بزرگ‌ترین اپوزیسیون و آلترناتیو  جمهوری اسلامی، شما ملت ایران هستید. آن‌ها که به من خورده گرفتند و گفتند: «ملت نمی‌تواند خودش را مدیریت کند»، اکنون عملکرد شما در ایجاد هماهنگی، همبستگی و شعارهای وحدت آور را تحسین می‌کنند. توان «مدیریت غیرمتمرکزِ» شما که نیروهای سرکوب رژیم را عاصی کرده، ویژگی نسل متعلق به جهان ارتباطات است؛ نسلی که مهارت‌های مدیریت غیرمتمرکز را آموخته است و اصراری و حتی نیازی به رهبری فردی و متمرکز ندارد.

خوشحال هستم که تأکید من در سال‌های اخیر برای جانشین کردن «فرد محوری» با «سیستم محوری» در صحنهء سیاسی ایران از سوی شما پذیرفته شد و در مسیر عملی شدن قرار دارد. امیدوارم این روند که در فاز کنونی شاهد رشد آن هستیم، در آیندهء دموکراتیک ایران تثبیت و به‌طور کامل اجرائی شود.

روزی می‌رسد که پیکان قدرت از دست رژیم خارج خواهد شد و از هم‌اکنون باید برای آن آماده‌باشیم. روشن است که «دولت موقت جایگزین» پیش از هر چیزی باید «حقانیت» و «مقبولیت» داشته باشد. به‌ویژه از سوی شما نسل امروز که با جنبش انقلابی خود پایه‌های رژیم را به لرزه درآورده‌اید. همچنین دولت موقت باید تنوع طیفی و توان همکاری «تکثرگرا» را نشان دهد وگرنه نخواهد توانست سنگ بنای دموکراسی ایران را تراز بگذارد. دولت موقت ایران با بهره‌گیری از مجموعه‌ای از تجربیات و کفایت‌های لازم باید بتواند این مأموریت‌ها و وظایف را به انجام برساند: جلب اعتماد مردم و برقراری آرامش، ثبات و امنیت کشور، وضع قانون و عدالت انتقالی، تضمین آزادی‌ها و حقوق مردم، حل مسائل و مشکلات فوری معیشتی مردم، تنظیم سیاست خارجی لازم برای تأمین منافع ملی ایران و برگزاری همه‌پرسی و تعیین شکل حکومت «دموکراتیک و سکولار» آینده.

قابل‌تصور است که اگر نیروی دموکراسی خواهی از فرایند تشکیل دولت موقت کنار گذاشته شود، انتخابات برای «مجلس مؤسسان» و دولت برخاسته از قانون مصوب آن را آزاد و منصفانه نخواهد دانست؛ بنابراین، دولت موقت باید برآمده از افراد و تشکل‌های سیاسی باشد که توان همکاری با یکدیگر را دارند؛ نه آنان که پیشاپیش با حق مشارکت دیگران مخالف هستند و قصد دارند، با پیش‌دستی، مانع مشارکت دموکراتیک و مساوی شهروندان شوند.

وجدانم حق گفتن این «باید» را می‌دهد. چون هرگز طالب قدرت و هیچ مقام قدرت سیاسی نبوده‌ام، نیستم و نخواهم بود؛ و در انتخاب آینده مبلغ و حامی هیچ حزب و سازمان و یا شکل حکومت در مقابل دیگری نخواهم بود. اگر بودم، حق داشتید هرچه می‌گویم را حمل بر منافع سیاسی شخصی بدانید. همهء تئوری‌ها و اشکال حکومت دموکراتیک برای من محترم هستند.

آنچه برای من اهمیت دارد پیروزی «حاکمیت مردم» است. پس از ۴۳ سال تحقیر، سرکوب و فقر، امروز به همت و همبستگی جوانان و نوجوانان کشورمان همه جان تازه‌ای گرفته‌ایم. تردید ندارم که در پرتو حاکمیت مردم، سرمایه‌های استثنایی انسانی و طبیعی کشور ما آینده‌ای درخشان را برای ایران نوید می‌دهند. ایران، این مرز پرگوهر، دوباره سرافراز و معتبر خواهد شد و در سایهء پرچم ملی‌مان افتخار خواهد آفرید. پیروزی درگرو استقامت و تداوم اتحاد ما است. پاینده ایران.

 

****

خبرنگار ایران اینترنشنال: سلام شاهزاده پهلوی، من سمیرا قرائی هستم از ایران اینترنشنال. در صحبت‌هایتان اشاره کردید به مشکلات طاقت‌فرسایی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده دیگر راه‌حلی ندارد. سؤال من از شما این است که راه‌حل‌های شما چه است؟ اگر بخواهیم یک مشکل یا معضل اصلی را بخواهید نام ببرید که باید فوری و فوتی به آن پرداخته شود این معضل چه هست؟ و شما چه راه‌حلی برای آن دارید؟ در جای دیگر اشاره کردید که نظری در رابطه با شکل و فرمت دولت آتی ندارید، اگر که به لحاظ شخصی بخواهید بگویید که چه چیزی ازنظر شما برای ایران می‌تواند راهگشا باشد، این دولت را شما در چه شکل و فرمتی می‌بیند؟ ممنونم.

 

شاهزاده رضا پهلوی: در اصل‌داریم به دو فاز متفاوت نگاه می‌کنیم. [یکی] فاز کنونی که فاز قبل از فروپاشی نظام است، طبیعتاً مهم‌ترین مسئله در آن همسویی، همکاری و پشتیبانی از نهضت‌های داخل کشور است، با همکاری مستقیم بین نیروهایی که خارج از کشور به این کاردارند می‌پردازند و همچنان با نیروهایی که در داخل کشور هستند. اینکه ازلحاظ تاکتیکی دقیقاً چه‌کاری بایست و می‌توان انجام داد، واقعاً بستگی به شرایط عینی و منطقه‌ای در کشور ما دارد و همان‌طور که اشاره کردم یکی از راه‌های موفق این بوده که سیبل [هدفِ] مشخصی به‌نظام داده نمی‌شود که گروه خاصی یا رهبریت خاصی یا محلی خاصی را بتوانند نشانه بگیرند. هرچقدر بیشتر نیروهایشان متفرق و پخش باشند، کار مبارزین را آسان‌تر می‌کند و کار مقابله را برای رژیم مشکل‌تر؛ و این‌یک تاکتیک موفقی بوده که در عمل دیدیم تا برسیم به مرحله فروپاشی.

اما همان‌طور که در سخنرانی اشاره کردم، خیلی مهم است که از هم‌اکنون پیش‌بینی و برنامه‌ریزی اینکه آن دولت موقت یا انتقالی (هرچه اسمش را بگذاریم) واقعاً دارای چه مسئولیت‌هایی است [انجام شود].

درواقع دو کار مهم است. یکی وضعیت آنی کشور است که به آن اشاره کردم. ولی مهم‌ترین مسئله از دید یک‌روند دموکراتیک برای به نتیجه نهایی رسیدن است که سال‌ها است که راجع به آن صحبت کردیم و من به سهم خودم صحبت کردم؛ قبول آن مکانیزمی است که در اصل تصمیم گیر است.

بالاترین مرجع تصمیم‌گیری، مجلسی است که نمایندگان مردم در آنجا بتوانند این تصمیمات را بگیرند؛ و در اصل اگر بخواهم بگویم؛ تفاوتی که امروز درصحنه ملاحظه می‌کنم این است که زمانی بود در اپوزیسیون به‌طورکلی همه درگیر تئوری‌های حکومتی خود بودند ولی کمتر توجه می‌کردند به تئوری حاکمیت، در اصل رسیدیم به مرحله‌ای که از دو حال خارج نیست: یا یک تئوری حاکمیت مشترک همه داریم و قبول می‌کنیم به‌عنوان یک مرجع تصمیم‌گیری، یا نداریم. اکثر نیروهای دموکراسی خواه تا آنجایی که من می‌دانم اعتقاد و توافق بر این مسئله‌دارند؛ که در آنجایی که اختلاف‌نظر هست در تئوری حکومت، آن مجلس مؤسسان است که به این مسائل خواهد پرداخت؛ و لااقل به این فرم می‌توانیم به این نتیجه دموکراتیک برسیم.

من شخصاً هیچ تئوری حکومتی خاصی را ترجیح به دیگری نمی‌دهم تا زمانی که اساس‌اش یک حکومت «سکولار دموکراتیک» باشد که در آن این شرایط واقعاً ازنظر حقوق بشر، ازنظر یکپارچگی مملکت و خیلی مسائل دیگر در آن رعایت بشود؛ آن تصمیم مردم است که نهایتاً چه می‌خواهند. ولی برای خودم هیچ نقش سیاسی و حکومتی نمی‌بینم و نمی‌خواهم داشته باشم که دلایل بسیاری دارد که وقت شما را امروز با آن نمی‌گیرم و به‌موقع توضیحات خودم را خواهم داد.

من تنها هدفم همیشه این بوده که برسیم به آن روزی که مردم بتوانند بروند پای صندوق رأی و آزادانه راجع به سرنوشت خودشان بتوانند تصمیم بگیرند. این تنها فوکوس [تمرکز] من در تمام این سال‌ها بوده و مبنای همکاری و دستی که به‌سوی دیگران دراز کردم برای اینکه باهم بتوانیم مشترکا به این مرحله از کار برسیم که مملکت واقعاً بتواند، واقعاً مردم در اصل در شعاری که می‌گویند: «ایرانمان را پس بگیریم» یعنی چی؟ یعنی مردم حاکم هستند بر سرنوشت خودشان نه هیچ‌چیز دیگر؛ و داریم روزبه‌روز به این مرحله نزدیک‌تر می‌شویم. پس در فاز کنونی، همبستگی و هم‌صدایی بسیار کلیدی است با درک اینکه زمان برای رقابت‌های حزبی و سیاسی خواهد بود ولی اکنون وقت آن نیست و این زمینه را باید از حالا بچینیم.

 

خبرنگار تلویزیون ایران فردا: درود بر شما شاهزادهء عزیز. بهنام امینی هستم از تلویزیون ایران فردا. خدمت شما عرض کنم می‌دانم که جنابعالی، در طی ۴۰ سال گذشته، همواره در تماس‌هایی که با مقامات کشورهای غربی داشتید بر این نکته تأکید کردید که به‌جای سرمایه‌گذاری بر روی حکومت اسلامی بهتر است که روی مردم سرمایه‌گذاری بکنید. بعد از خیزش ملی در ایران ما شاهد تغییر لحن برخی کشورهای غربی و مقامات آمریکایی هستیم. پرسش من از جنابعالی این است که آیا این تغییر لحن می‌تواند به یک تغییر سیاست منجر بشود؟ و اگر این اتفاق بیافتد قدم بعدی چه خواهد بود؟ ازاین‌جهت عرض می‌کنم که بهر حال خود مردم همواره گفته‌اند که ما بدون اتکا به هیچ نیروی خارجی با جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنیم ولی ازاین‌جهت مهم هست این تغییر سیاست که هزینه مبارزه را برای مردم ایران کمتر خواهد کرد. سپاسگزارم.

 

شاهزاده رضا پهلوی: درواقع واضح‌ترین مسئله این است که کدام سناریوی بُرد بُرد است. تمام معضلات ناشی از بدو پیدایش جمهوری اسلامی چه در منطقه چه حتی در جاهای بسیار دورتر از ونزوئلا بگیرید و نه‌چندان دور از ما، اوکراین، همه‌چیز یک‌جوری مربوط می‌شود به عملکرد جمهوری اسلامی؛ و در اصل از بین رفتن این نظام مشکل خیلی‌ها را حل خواهد کرد، از خیلی لحاظ. منتها تابه‌حال دیده‌ایم که اکثر سیاست‌های کشورهای غربی اصولاً با یک تفکر کوتاه‌مدت و در قالب آنچه موجود دارد، رقم می‌خورد؛ و مهم‌ترین سئولی که باید به آن بپردازند – که مدت‌ها است از آن‌ها پرسیده‌ایم و اکنون بخصوص باید از آن‌ها بپرسیم یا یادآور بشویم – این است که غیرمسئولانه خواهد بود از جانب این دولت‌ها که پیش‌بینی و فرض اینکه نظام ممکن است فردا دیگر نباشد را اصلاً در نظر نگیرند، چون داریم به آن می‌رسیم؛ و آیا برای این مسئله راه‌حلی دارند یا نه؟ این‌یک. دو [اینکه] اگر پاسخ به این سؤال مثبت است، مسلماً پاسخ آن را از آقای خامنه‌ای نخواهند گرفت، بلکه از نمایندگان مردم و آزادی خواهان  باید این سؤال را بپرسند و در آنجاست که اشاره کردم که برقراری دیالوگ با «نمایندگان سیاسی مردم ایران»، چه در درون و چه در خارج، برای پیدا کردن راه‌حل و درک «آلترناتیو» آن چیزی است که تابه‌حال هرگز ندیده بودیم، ولی شاید این برخورد جدید دولت‌ها که امروز به‌وضوح دیگر نمی‌توانند منکر این باشند که اکثریت مردم ایران، این نظام را دیگر نمی‌خواهند، نخواهند وارد این باب از صحبت بشوند. واقعاً در این مورد باید کریدیت اصلی را به خود مردم ایران داد که با دست‌خالی کاری کردند که بعضی دولت‌ها وادار شدند به یک سری پاسخگویی‌ها.

یادم می‌آید زمانی که نلسون ماندلا همچنان در زندان بود و حکومت آپارتاید در آفریقای جنوبی پابرجا، ولی آنقدر بالاخره دنیا عاصی شد و آنقدر غیرقابل‌تحمل شد که خیلی از دولت‌ها مجبور شدند فشار بیاورند بر دولت پروتریا. در خیلی نهضت‌های دیگر هم بدون حمایت بین‌المللی هیچ‌کدام از این نهضت‌های آزادی‌خواه نتوانستند موفق باشند و یا لااقل با کمک دنیا خیلی ساده‌تر و با هزینه کمتر – همان‌طور که شما اشاره کردید – به نتیجه رسیدند. از جنبش کارگری سولیداریته در لهستان بگیرید تا خیلی نهضت‌های دیگری که در جهان دیدیم. از این لحاظ که ایران مستثنا نیست.

با توجه به اینکه تأثیرگذاری آنچه در ایران اتفاق می‌افتد فقط معطوف به آن کشور تنها نیست، مورد لهستان بیشتر به خود لهستان مربوط بود، آفریقای جنوبی، به خود افریقای جنوبی بیشتر مربوط بود، ولی اتفاقی که در ایران می‌افتد دنیا را تغییر خواهد داد. از این لحاظ ایران واقعاً یک اهمیت ویژه‌ای دارد و برای همین است که بهترین فرمول برای جهان که هم منافع ایران و مردم ایران در آن تضمین باشد، هم بسیاری از خواسته‌های خودشان و نگرانی‌های خودشان از این وضع برطرف بشود، تغییر نظام در ایران است.

با این علم که این خواست مردم ایران است. این نیست که یک سیاست خارجی بخواهد بگوید که یک رژیم را در یک کشور دیگر تغییر بدهد به خاطر منافع اقتصادی یا سوق‌الجیشی خودش. این خواست خود مردم است و به چه زبانی دیگر مردم ایران می‌توانند به دنیا بگویند که ما را تنها نگذارید.

خوشبختانه داریم بالاخره از این خان رد می‌شویم و وارد مراحل نزدیک‌تر به پایان عمر این نظام می‌شویم. منتها این کار باید هماهنگ باشد. این‌یک صدایی از این لحاظ مهم است که دنیا نگوید «ما چندصدایی می‌بینیم در میان نیروهای مخالف نظام»؛ که تابه‌حال یکی از بهانه‌هایشان برای اینکه قدم دیگری برندارند حداقل این بوده که و از این لحاظ است که با وضع باید واقعاً به‌عنوان جبههء متحد منتها همه‌گیر مواجه بشویم تا باب صحبت و دیالوگ را نیروهای دموکراسی خواه بتوانند بالاخره با تصمیم گیران جهان داشته باشند. به این مرحله امروز خیلی نزدیک شده‌ایم. این دیگر برمی‌گردد به همت نخبگان، سیاسیون و مسئولین تشکیلاتی سیاسی که در داخل و خارج داریم و البته تمام کنشگران سیاسی مدنی که طبق معمول مشغول فعالیت‌ها و رایزنی‌های خودشان هستند.

 

خبرنگار سایت ایران وایر: سلام عرض می‌کنم. من شهره مهرنامی هستم از وب‌سایت خبری ایران وایر. یک سؤال فقط بپرسم [و آن] اینکه آنچه در این خیزش و در این اعتراض، مردم ایران چه داخل چه خارج از ایران از دستشان برمی‌آمده به سهم خودشان انجام داده‌اند؛ یعنی واقعاً دیگر هر چه در توان داشتند، پتیشن بگذارند، تجمع کنند، داخل ایران جانشان را دارند از دست می‌دهند، جوان‌ها دارند از بین می‌روند. شما به‌عنوان اپوزیسیون کی قرار است وارد عمل بشوید؟ یا بهتر بگویم که آیا برنامه‌ای برای این قرار دارید یا نه؟

 

شاهزاده رضا پهلوی: این گفتگوی چندساله‌ای که بین جریانات دموکراسی خواه در داخل و خارج وجود داشته، بخصوص از زمانی که ارتباطات – علیرغم [اینکه] بعضی وقت‌ها وضعیتی که رژیم ازنظر دسترسی و ارتباطات به وجود می‌آورد – خوشبختانه [برقرار] بوده در سال‌های اخیر؛ و مقدار زیادی در این باب صحبت شده، تبادل‌نظر شده، تقسیم‌کار شده.

یک‌چیزی را در نظر بگیرید: خیلی‌ها که در درون کشور فعال هستند یا کسانی هستند که می‌توانند، موقع‌اش که رسید، به‌اصطلاح بیایند چهره‌های رو بشوند، اما در حال حاضر اگر به شکل زودرس رو بشوند، خوب فوری سرکوب می‌شوند و ابتدا لازم است متکی باشند (و خودشان این را می‌گویند) به یک مکانیسم معرفشان در خارج از کشور که آزادی این کار را خیلی بیشتر دارند بدون اینکه آن‌ها تحت‌فشار یا به‌قول‌معروف گرفتار بشوند، دستگیر بشوند، زندانی بشوند و یا هر چیزی.

این هماهنگی فکری با مسئولین و نخبگان و کسانی که مدیریت کار را در آینده می‌توانند تحویل بگیرند، واقعاً مهم است. برنامه‌ریزی آن، خیلی چیزها است که صحبت شده، خیلی چیزها را نمی‌شود به شکل عمومی بیان کرد که از قبل بقول معروف دستمان را از این لحاظ رو کرده باشیم به دلایل پرواضح‌اش. ولی خوب این صحبت‌ها شده.

بنابراین، نقش فعالینی که در خارج از کشور هستند، بخصوص از نوع دیپلماتیک آن، یعنی رابطه برقرار کردن با دولت‌های خارجی. مثلاً فرض کنید نمونه کانادا را بیاورم، خوب دولت کانادا بالاخره نتوانست بی‌جواب بگذارد، این تظاهرات کنندگان را. ایرانیان مقیم کانادا قطعاً قدم‌های بعدی را می‌توانند فراتر از پتیشن و خیلی چیزهای دیگر [بردارند و] با هماهنگی با نیروهای سیاسی یک دیالوگ رسمی اپوزیسیون را با دولت کانادا را فراهم کنند. همین‌طور ایرانیانی که در فرانسه هستند یا در انگلستان هستند یا در آلمان هستند یا در هلند هستند یا در آمریکا.

خوب تقسیم‌کار می‌خواهد و کل ایده به‌هرحال این است که از همه مهم‌تر، چگونه صدای مردم و خواسته‌های آنان را بیشتر به جهانیان و به تصمیم‌گیران برسانیم؟ که مقدار زیادی به این مرحله اکنون رسیدیم. دیگر نمی‌پرسند ایران چه می‌خواهد؟ بلکه چگونه می‌توانیم کمک بکنیم.

خوب یک کمک‌های ویژه‌ای می‌توانند انجام بدهند، مثلاً اشاره کردند به اینکه یکی از مهم‌ترین مسائل که به‌عنوان یک فعالیت مدنی و خشونت پرهیز در خیلی از کشورها به‌کاربرده شده در مقابل بسیاری از نظام‌ها، نافرمانی مدنی است؛ و مهم‌ترین شکل نافرمانی، نهایتاً اعتصاب است. ولی اعتصابات را روی هوا نمی‌شود ول کرد. خیلی از کارگرانی که ممکن است از کار بیکار بشوند نان شب ندارند روی میز بگذارند. چه تضمینی دارند که فردا اگر اعتصاب کنند یک‌جوری این وسط، مسئله را می‌توانیم برطرف بکنیم؟

در مورد تشکیل یک صندوق پشتیبانی از اعتصابات سال‌ها است که بحث کرده‌ام ولی امروز می‌بینیم که کم‌کم بسیاری از این صندوق‌ها دارد فراهم می‌شود، حتماً هم اعلام موجودیت آن را به‌زودی به هم‌میهنان خواهند گفت. یکی از کارهایی که جامعه برون‌مرزی می‌تواند بکند، کمک کردن به این صندوق‌ها است برای پشتیبانی‌های مالی. یک سری مشکلات تکنیکی هست. مثلاً، در امریکا می‌دانید برای پول فرستادن به ایران یک موانعی در کار است که دارند روی آن کار می‌کنند که این موانع برداشته شود، برای اینکه این کمک‌رسانی‌ها امکان‌پذیر بشود.

یکجایی ممکن است خیلی از دولت‌ها حاضر بشوند یک سری از کمک‌هایی را از این لحاظ بکنند. تمام این‌ها جنبه‌های عملی است که روی آن باید کار بشود.

مسئله رسانه‌ای: اشاره به مسئله استارلینک شد که آن خودش پروژه‌های خاص خودش است. ولی فراتر از این چگونه می‌توان بیشتر از این ارتباط را گسترش داد برای اینکه هم‌میهنان بتوانند ارتباط خودشان را همچنان بین خودشان و جهان داشته باشند. این‌ها کارهایی است که از پس خیلی از دولت‌ها برمی‌آید اگر بخواهند این کار را انجام بدهند. حالا چه در منطقه و حتی دورتر از آن؛ و خیلی مسائل دیگر که وارد جزئیات به خاطر وقت نمی‌توانم بشوم.

ولی تمام این بحث‌ها دارد می‌شود هرکدام از این کارها، کارگروه خودش را دارد. یک سری روی این مسائل دارند کار می‌کنند. یکی مسائل داخل مملکت است که جنبه تمام حرکت‌های مدنی و میدانی در ایران هست که اتاق فکر خودش را دارد. بخش رسانه‌ای همین‌طور. بخش دیپلماسی بین‌المللی همین‌طور. واقعاً یک تقسیم‌کار در عمل دارد می‌شود.

می‌خواهم به شما بگویم که فراتر از یک بحث دیالوگ دموکراتیک بین نیروها، واقعاً مرحله به‌جایی رسیده که چگونه می‌توانیم این مسائل را جا بیندازیم و عملی بکنیم؟ و این چیزی است که در همین حالی که دارم با شما صحبت می‌کنم در دست اقدام است.

مهم‌ترین مسئله اما این است که اصل کار دست هم‌میهنان ما در داخل ایران است. ما که در خارج از ایران هستیم، اولین وظیفه‌ای که داریم پشتیبانی حداکثری از هم‌میهنانمان در داخل است تا واقعاً بتوانیم صدایشان باشیم در خارج. تمام این تظاهراتی که می‌بینید، تظاهراتی که شده و در آینده خواهد شد، فقط به خاطر یک اعتراض نیست ولی نشان‌دهنده این است که خیلی از افرادی که امروز شهروند (سیتیزن) این کشورها شده‌اند، ایرانی‌تبارهایی که آمریکائی هستند یا کانادایی‌اند یا فرانسوی هستند، می‌توانند تأثیر‌گذار باشند در سیاست‌گذاری آن دولت‌ها. یک لابی بانفوذی می‌توانند بشوند. از هرزمانی مهم‌تر هست که ما جلب حمایت دولت‌های خارجی را در پشتیبانی از جنبش‌های مردم ایران داشته باشیم و همان‌طور که گفتم، اگر بپذیرند یا بایستی این فرض را بکند که این حکومت هر آن ممکن است برود، فکری برای جانشینی آن و راه‌حل آن باید داشته باشند و کی بهتر از خود مردم ایران و نمایندگانشان که با این‌ها در صحبت باشند تا نمایندگان نظام جمهوری اسلامی؟ و از این لحاظ این‌یکی از کارهای بسیار مهمی است که فکر می‌کنم در خارج از کشور بخصوص کسانی که کارهای سیاسی و فعالین سیاسی هستند می‌توانند و بایستی مشترک انجام بدهند.

 

خبرنگار روزنامه اینتذنتی ایندیپندنت فارسی: درود بر شما شاهزاده. من یک سؤال دارم در مورد نکته‌ای که الان در صحبت‌های خودتان اشاره کردید: طرح تشکیل دولت موقت. ممکن است که بفرمایید این دولت موقت پیشنهادیِ شما به چه شکلی اداره می‌شود؟ و آیا شورایی است یا به شکل دیگر؟ و سؤال دیگری هم دارم در مورد نامهء اخیر شما به دبیر کل سازمان ملل، برای تشکیل یک کمیته تحقیق در مورد جنایت‌های جمهوری اسلامی؛ آیا شما ترکیبی برای این کمیته در نظر گرفته‌اید یا تحت نظر دارید که در موقع مقتضی پیشنهاد کنید تا همان‌طور که خودتان اشاره کردید، زمینه محاکمه عادلانه عاملان جنایت فراهم بشود؟ متشکرم.

 

شاهزاده رضا پهلوی: در فردای فروپاشی، یک دوران (پریود) انتقالی (یا ترانزیسیون) داریم و در آنجا به‌هرحال بایستی یک دولت موقتی تشکیل بشود که به دو کار اساسی برسد: یکی وضعیت حالی کشور است و یکی هم [فراهم کردن] زمینهء انتخابات مجلس مؤسسان برای پرداختن دقیقاً به آن چیزی که فرمول نهایی تصویب‌شده توسط مردم به‌عنوان فرم حکومت آینده آن‌ها می‌تواند باشد. این دو کاری است که آن دولت موقت باید بتواند به آن بپردازد و شرایط آن انتخابات را فراهم کند و هرچه سریع‌تر.

می‌باید بگویم که تمرکز (فوکوس) روی این مسئله است که مابعد از فروپاشی نظام وارد آن فاز می‌شویم و در آنجا نقش جریانات سیاسی و درواقع مشارکتشان و دهششان  (پرزنتیشن) آن‌ها درواقع به چه شکلی خواهد بود، اگر بخواهد کار منصفانه و همه‌گیر و تراز باشد که به آن اشاره کردم.

در ارتباط با مسئله سازمان ملل، همان‌طور که می‌دانید، دادگاه کیفری بین‌المللی می‌تواند در بعضی موارد به این کار رسیدگی بکند، به درخواست یکی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد. این می‌افتد به دست خود سازمان ملل که طریق این رسیدگی ازلحاظ حقوقی به چه شکلی باید باشد؟ شهروندان نمی‌توانند مستقیماً شاکی باشند. باید یک پروتکل خاصی به وجود بیاید.

ما می‌دانیم مفهوم دادگاه صحرایی چیست، می‌خواهیم حتی مجرم‌ترین مجرمین به شکل عادلانه پاسخگو باشد در یک  دادگاه منصفه. ما اینجا که نمی‌خواهیم دنبال خودفرمانی (ویژیلانتیسم) باشیم. بایستی واقعاً یک مبنای قانونی و قانونمندی را از هم‌اکنون داشته باشیم که فرق ما با این حکومت را نشان بدهیم در عمل؛ بنابراین در اینجا می‌خواهم اشاره خاصی بکنم به تمام کسانی که در ایران کارشان حقوق و کارهای حقوقی است به‌عنوان وکیل، به‌عنوان قاضی، به‌عنوان مدافع، برای اینکه زمینه‌سازی حقوقی و قانونمندی واقعاً یک فرهنگ خاص خودش را و اجزای خودش را هم می‌خواهد.

من فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین مسائلی که در دموکراسی‌ها دیده‌ایم درواقع جدایی قدرت‌ها است و قوه عدلیه یا قسمت قضائی (ژوریک) خیلی نقش مهمی را می‌تواند ایفا بکند. درواقع یک دیوان عالی است که نهایتاً می‌تواند حفظ قانون اساسی را در یک کشور به‌نوعی ضامن باشد. این را در مورد دادگاه الی (Supreme Court) آمریکا کاملاً می‌بینیم. در فرانسه حتی یک‌چیزی ماورای دیوان عالی دارند؛ یعنی اصلاً یک مجموعه است که می‌پردازد و رسیدگی می‌کند به قانونی بودن هر چیزی که در آن کشور هست بر مبنای قانون اساسی. این مسئله‌ای کلیدی است؛ برای اینکه ضمانت آزادی و دموکراسی آینده کشور ما بستگی دارد به نهادینه کردن تمام این چیزها و واقعاً این مستلزم به کار بردن تمام به‌اصطلاح قابلیت‌های ما است بخصوص در بخش قانونی آن.

بنابراین، یکی از بحث‌هایی است که امیدوارم پیگیری آن را قضات ما وکلای ما، کسانی که تخصصشان در این زمینه هست از همه بیشتر این را پیگیر باشند. چون کار اصلی‌شان بیشتر به این مربوط می‌شود. این خودش یک تقسیم‌کار است. من دعوت می‌کنم از حقوقدانانمان که در این مورد فکر بکنند. حتی یک عده بتوانند روی پیشنهاد پیش‌نویس قانون اساسی آینده کار کنند، گرچه که کرده‌اند و پروژه‌های مختلفی را ما می‌شنویم.

من بیشتر ترجیح می‌دهم که بحث تئوری حکومتی، بحث قوانین آینده کشور مباحثی باشد که در کلاب هاوس یا جاهای دیگر مطرح باشد. چراکه موضوعیت دارد تا حرف‌هایی که همیشه فرار از اصل موضوع است و درواقع [واجد] یک‌راه‌های گیج‌کننده و پراکندگی افکن است. اگر ما تمرکز (فوکوس) مان را روی کارهای دقیق بیاندازیم خیلی زودتر به نتیجه می‌رسیم، خیلی زودتر می‌توانیم پاسخگویی خاص جامعه باشیم؛ که بالاخره می‌خواهد بفهمد که به کجا داریم می‌رویم و چگونه به آن می‌رسیم؟ و این توضیحش کار همگی ما است در اپوزیسیون‌های مختلف و نقش‌های مختلفی که داریم.

مجموعه این تلاش‌ها است که می‌تواند آن نقشه راه را واقعاً ارائه بدهد و خواست‌هایی که از جهانیان داریم را بهتر ترسیم بکنیم تا مشخص‌تر یک خواسته‌های مشخص از ایشان بخواهیم تا اینکه فقط انتظار یک رتوریک سیاسی داشته باشیم. ما باید به مرحله اجرایی برسانیم کارها را و به همین دلیل است که خیلی باید با دقت این مسائل را پیگیر باشیم.

 

خبرنگار بخش فارسی تلویزیون بی‌بی‌سی: سلام بر شما من مهرنوش پورضیائی هستم از بی‌بی‌سی فارسی. سؤال من از شما این بود که شما اشاره کردید که مدت‌ها است در مورد صندوق‌های کمک به اعتصاب‌ها فکر کرده‌اید و تلاش کرده‌اید و گفتید که به‌زودی به نتیجه خواهد رسد. می‌خواستم که در این مورد توضیح بیشتری بدهید که چقدر پیشرفته تا کجای کار جلو رفته، و چه سازوکارهایی اندیشیده شده برای اینکه در مورد منابع مالی شفافیت وجود داشته باشد. در مورد اینکه کسانی که در ایران این پول را دریافت می‌کنند بیشتر از آن چیزی که درخطر هستند به خطر نیفتند. یک‌چیز کوچک دیگر هم می‌خواستم بپرسم و آن اشاره کردید و تأکید کردید که به دنبال مقام سیاسی نبودید و نخواهید بود، فکر می‌کنید این اعلام موضع شما کمکی به اتحاد بیشتر اپوزیسیون در خارج از ایران یا حتی کسانی که در داخل ایران هستند خواهد کرد یا خیر؟

 

شاهزاده رضا پهلوی: در ارتباط با موضوع مربوط به صندوق‌ها، البته من جزئیات آن را ندارم که به شما دقیق بگویم که کدام صندوق، کدام کار را می‌کند. کلاً دارم به شما می‌گویم و خود مسئولین و مجریان این صندوق‌ها قطعاً و مطمئناً توضیحات لازم را به شما نمایندگان رسانه‌ها و بقیه هم‌میهنانمان خواهند داد.

طبیعی است که بیشتر این صندوق‌ها در هر کشوری تابع قوانین آن کشورها خواهد بود. به‌طور مثال فرض کنید که در این کشور یک موسسه غیرانتفاعی (که اینجا معمولاً به‌عنوان غیرانتفاعی از آن یاد می‌کنند و حتماً آشنایی دارند دوستانی که اینجا هستید. درواقع کسی که کمک مالی می‌کند می‌تواند از مالیات خودش کم بکند) این‌یکی از روش‌ها است به‌هرحال. این مسئله طبق قوانین بسیار دقیق اداره درامدهای این مملکت انجام می‌شود، حسابداری دارد، کتابداری دارد، بازرسی می‌شود، شفاف است و بنابراین از این لحاظ تمام ضمانت‌های شفافیت و قانونمند بودنشان است که یک درجه اطمینان و اعتبار بیشتری را قاعدتاً به دست می‌آورد تا هم‌میهنان با اعتماد بیشتر بتوانند این کار را انجام بدهند.

حالا در کشورهای اروپایی یک مقدار فرق دارد. به‌هرحال هر کشوری قوانین خودش را دارد. ولی کلاً هدف این است که بتوان این کمک‌ها را به مصارف مختلف رساند.

یکی از جنبه‌های آن کمک کردن به این اعتراضات و نهایتاً اعتصابات است که فکر می‌کنم از همه مهم‌تر و اساسی‌تر باشد. یک سری هم کمک‌های به‌اصطلاح لوازمی است. مثلاً همین ترمینال‌های استارلینک، هرچه بیشتر بتوانیم به داخل ایران بفرستیم، خوب مسلماً تعداد مصرف‌کنندگان آن بیشتر خواهد شد. منتها یک هزینه‌ای دارد ممکن است یک صندوق خاصی برای تأمین هزینه این پروژه باشد یا بعدها پروژه‌های دیگر.

به‌هرحال منظور این است که ازنظر مکانیسم عملی طبعاً بدون داشتن این صندوق‌ها و گرفتن کمک‌های مالی برای پرداختن این هزینه‌ها توان لازم را نخواهیم داشت، هر چه سریع‌تر این‌ها به وجود بیایند این‌ها زودتر خواهند توانست این پروژه‌ها را به‌قول‌معروف تأمین مالی (فاینانس) بکنند.

اما یک‌چیزی که واقعاً من کاملاً درک می‌کنم این است که: یکی از دلایلی که هم‌میهنانم یک اعتمادی را به من دارند، بیشتر این است که درگیر هیچ تحزب و حزب و جهت‌گیری خاص سیاسی نیستم؛ و به‌محض اینکه بخواهم وارد این معضل بشوم، خودم می‌شوم موضوع بحث و دعوا تا اینکه یک فرد بی‌طرف باشم که بتوانم با همگان صحبت بکنم در میان مردم باشم، حرف آن‌ها را بزنم و خودم درگیر بازی‌ها و رقابت‌های سیاسی نباشم. در آنجا نقش خودم را بسیار مؤثرتر می‌بینم در کمک به نهادینه کردن دموکراسی و ساختار سازی در ایران تا اینکه خودم درگیر انواع و اقسام مسائل حکومتی و تصمیم‌گیری باشم؛ و امیدوارم این را هم‌میهنانم درک بکنند و این را بتوانند از من انتظار داشته باشند که تعهد من به این است ولی هیچ دغدغه مسئولیت و حکومت و تصمیم‌گیری ندارم. تا آنجایی که می‌توانم تجربیات به دست آورده خودم را در این چهل و اندی سال و تجربه زندگی در دنیای آزاد را که می‌خواهم کشور ما همین آزادی‌هایی که در فرانسه در آمریکا یا در کانادا داریم در ایران خودمان داشته باشیم و کمک فکری خودم را و راهنمایی خودم را بدهم. بعضی‌ها را ممکن است قبول کنند بعضی‌ها ممکن است قبول نکنند ولی درواقع بتوانم این انتقال تجربه را، بخصوص برای نسلی که امروز در خیابان‌های ایران است و آینده ایران را تشکیل می‌دهند، بهترین ابزار کار را بتوانیم در اختیارشان بگذاریم تا بتوانند تصمیم خودشان را در اداره امور خودشان داشته باشند.

 

خبرنگار تلویزیون صدای امریکا: کامبیز توانا هستم از صدای آمریکا. متشکرم شاهزاده رضا پهلوی. من پرسشم از شما این است که شما در خارج از کشور و این‌ها را همه عمومی اعلام می‌کنید از هر راهی سعی می‌کنید مردم ایران حمایت بشوند، با سیاستمدار صحبت می‌کنید، برای دبیر کل سازمان ملل هم نامه فرستادید، پرسش من از شما این است که: حدومرز این کمک‌ها کجاست که بخشی تا جایی حمایت از مردم تلقی بشود و جایی به دخالت خارجی ربط پیدا نکند؟ دلیل اینکه این سؤال را من می‌پرسم این است که یکی از انتقادهایی که می‌شود به‌نظام شاهنشاهی پهلوی در ایران، کودتای ۲۸ مرداد و این است که قدرت از خارج کشور بود. می‌خواهم بدانم که تمهید شما چیست تا به گفته خودتان، در کنار مردم بمانید و این قضیه دخالت صورت دیگری پیدا نکند. بعد، عذر می‌خواهم در ادامه است سؤال دوم نیست، اگر با شرایط فعلی نظام جمهوری اسلامی به‌جایی برسد که بگوید ما می‌توانیم گفتگو کنیم یا درها را بازکنیم یا تقسیم قدرت داشته باشیم، این‌ها پیش‌فرض هست، ولی فکر می‌کنید اگر هم‌چنین اتفاقی بیفتد هم شدنی هست یا نه؟ سپاسگزارم از شما.

 

شاهزاده رضا پهلوی: راه دوری نرویم، زمانی که جنبش سبز در ایران در اعتراض به تقلب در انتخابات به حرکت افتاد، شعاری که مردم آخرسر می‌دادند یکی این بود: «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما». [این] یعنی چه؟ یعنی ما نمی‌خواهیم شما دخالت کنید یا موضع بگیرید؟ خیلی واضح هست، امروز که مرگ بر دیکتاتور و خیلی چیزهای دیگر را مردم می‌گویند برای خودشان که نمی‌گویند، برای مصرف بین‌المللی هم می‌گویند. کلیپ می‌فرستند به VOA به بی.بی.سی، به ایران اینترنشنال، به تمام رسانه‌های فارسی‌زبان، برای چه می‌فرستند؟ برای این‌که صدایشان باشید در کشورهایی که هستید که فلان نماینده کنگره یا فلان نخست‌وزیر در کانادا یا به‌هرحال فلان نماینده پارلمان اروپا، موضع مشخص‌تری بگیرد در حمایت از خواست مردم ایران که خواستشان آزادی است، خواستشان حاکمیت است، خواستشان تصمیم‌گیری برای خودشان است، نه اینکه کشور خارجی بیاید دولتی جانشین تعیین بکند؛ یا اقداماتی که هرگز خواسته مردم ایران نبوده و نیست و نه انتظار ما از دنیا این است که آن‌جوری فکر بکند.

این را کاملاً مشخص است و واضح گفتیم؛ بنابراین تنها کسانی که سعی می‌کنند این تخم لق را برای ایجاد تردید در اذهان همگان ایجاد بکنند که: «وای، وای، وای. این را می‌گویند دخالت خارجی». نه دخالت نیست. شما اگر فشار روی دولت آپارتاید نمی‌گذاشتید آقای ماندلا هفت‌کفن پوسانده بود در زندان‌اش. اگر در ونزوئلا از خواست مردم حمایت نشود وقتی یکی از مقاماتشان قانون کشور را زیر پا می‌گذارد، مردم ونزوئلا نگفته‌اند «ما می‌ترسیم بگویند دخالت شده در امور داخلی ما». خوب ایران هم مستثنا نیست.

چرا اصلاً از من می‌پرسید؟ از همین جوانان بپرسید، اگر مهسا زنده بود به شما چه می‌گفت؟ اگر ندا آقا سلطان الان زنده بود به شما چه می‌گفت؟ و خیلی‌های دیگر. برای این نرفتند آنجا که امروز بگویند: «خامنه‌ای برود جایش مجتبی بیاید». برای این است که می‌گویند این رژیم کلاً باید برود. رژیم دارد سعی می‌کند بگوید که «نه این مسائل مربوط به خودمان است». من یک اصطلاحی به کار ببرم برای آن‌هایی که اهل ورق هستید می‌دانید که ورق‌بازی، وقتی خیلی کهنه بشود، باید انداخت دور و یک بسته جدید گرفت. جمهوری اسلامی همان بسته قدیمی را دارد برمی‌زند و ورق‌های مختلفی را رو می‌کند. ما آن دست را انداخته‌ایم دور، یکدست جدیدی مردم می‌خواهند. این بحث‌ها مربوط می‌شود به آن دست قبلی؛ یک سری ذهنیت‌های کهنه که با واقعیات امروزی و خواست مردم ایران اصلاً خوانائی ندارد. من اصلاً لازم نیست این‌ها را به شما توجیه بکنم؛ از خود جوانان امروز بپرسید که اتفاقاً اعتراضشان به دنیا این نیست که باید از ما حمایت بکنید، اعتراضشان به دنیا این است که «چرا نمی‌کنید؟ دیگر بیش از این چه می‌خواهید از ما که با دست‌خالی داریم جان می‌دهیم از صبح تا شب، گلوله به مخ بچه‌های ما می‌زنند، فقط به خاطر اینکه خواستشان آزادی است. حالا ما می‌توانیم بگوییم کار نظام جمهوری اسلامی (که با بعضی‌ها دست همکاری داده) نه‌تنها در سرکوب مردم خودش بلکه حتی تجاوز و تعارض به کشورهای دیگر، خوب است و دخالت‌اش کاملاً مورد دارد، ولی اگر از بیرون کسی به آن‌ها اعتراض بکند این‌ها اسمش را می‌گذارند دخالت در امور داخلی؟».

من این بحث را نمی‌خرم، فکر می‌کنم بیشتر شما هم نمی‌خرید. پس تردید ایجاد نکنیم در اذهان خودمان. ما به هیچ عنوانی استقلال و آزادی واقعی خودمان را در گروی هیچ سیاستی نخواهیم گذاشت. ولی بر مبنای همکاری ما و خواست ما و درآن‌واحد بخصوص در این مراحل حساس، فرق آن‌هایی که امروز به ما کمک کردند و آن‌هایی که به ما پشت کردند را خواهیم دانست. این، آن حسابی است که باید جهانیان بکنند در پاسخگویی خودشان و حمایت از خواست مردم ایران امروز، یا عدم آن تا نگران این باشند که به آن‌ها این اتهام زده می‌شود که دخالت کردید یا نکردید.

دخالت در حفظ حقوق بشر یک امری است واجب، یک امری است واجب. وگرنه دادگاه کیفری بین‌المللی اصلاً به وجود نمی‌آمد. حقوق بشر وقتی کاملاً ساقط می‌شود و دستش بسته است در کشورهایی که به این اندازه در آن حکومت توحش هست، بدون یک نوع مداخله خارجی امکان‌پذیر است. نمی‌گویم لشکرکشی، ولی اگر می‌خواهید یک‌راه پر کردن این صندوق‌ها را پیدا کنید، شاید راه این باشد که تمام آن پول‌های پول‌شویی شده‌ای که نمایندگان و آقازاده‌های رژیم در خیلی از کشورها، من‌جمله کانادا، دارند فریز کنید و بجایش بدهید به کارگران گرسنه ایران که بتوانند با خیال راحت‌تر اعتصاب کنند. چراکه نه؟ این می‌تواند یکی راهش باشد. ما به همان اندازه که از خودمان انتظار عمل داریم، از دنیا هم داریم. ما که به دنیا نگفتیم بیائید برای ما حکومت تعیین کنید. ما از دنیا نخواستیم که بیاید از یک گروه خاص، حزب خاص یا شخص خاص پشتیبانی بکنند. ما فقط به دنیا می‌گوزیم: «مردم ایران حق‌دارند توسط نمایندگان منتخب خودشان در یک انتخابات آزاد، تعیین آینده و سرنوشت خودشان را در یک‌روند (پروسسوسِ) دموکراتیک بکنند. ما فقط می‌خواهیم شما از این اصل و از این پرنسیب حمایت بکنید، بدون هیچ موضع‌گیری خاصی، بیش از این چیزی نمی‌خواهیم».

لااقل من نخواسته‌ام و در این مورد من فکر می‌کنم دقیقاً آن چیزی که هرروز هم‌میهنانم، از من می‌خواهند که به جهانیان و مسئولین و تصمیم‌گیریان برسانم این است که از خواسته ما مردم حمایت شود، از هر روشی که می‌توانند داشته باشند. حمایت با مداخله خیلی فرق دارد. واضحا این را لااقل برای خودمان روشن بدانیم. مرسی.

 

خبرنگار تلویزیون من و تو: شاهزاده، علی خامنه‌ای به کنفرانس مطبوعاتی پیشین شما که در خردادماه به دنبال فاجعه فروریختن ساختمان متروپل انجام شد واکنش نشان داد، پیام شما دنبال خیزش سراسری ایرانیان به رهبر جمهوری اسلامی چیست؟

 

شاهزاده رضا پهلوی: خوب بعضی‌ها نگران یک سرود هستند، من نگران آزادی؛ و مهم نیست که آقای خامنه‌ای دغدغهء نهایی‌اش این است که سرودی برایش خوانده‌اند یا نه؛ که یک سال هم نگذشت جوابش را از خیابان‌های ایران گرفت.

مسئله ما این است که سرود «ژن، ژیان، آزادی» سرود ملی کنونی ما است و سرود مبارزه ما است. درواقع خیلی واضح  چه می‌گوید «زن، زندگی، آزادی؟».

اولین‌اش در مورد حملهء نظام جمهوری اسلامی بوده که معرف آن امروز آقای علی خامنه‌ای است. به‌محض تشکیل‌اش، اولین ستیزش با زنان ایران بود که تبدیلشان کرد به شهروند درجه‌دو. امروز صدای زنان ایران باعث این شده که اولین انقلاب زنان ایران در جهان ببینیم.

زندگی یعنی حق نفس کشیدن. حق اینکه من جوان بتوانم دست دوست‌دخترم را بگیرم با او بروم سینما، اگر در پارک هستم در آغوش بگیرم، بغلش کنم، باحجاب یا بی‌حجاب، بدون اینکه کسی به من بگوید بالای چشم‌ات ابرو است. نفس بکشند، هر موزیکی را که دوست دارند گوش بدهند. هر گرایش فکری یا سیاسی یا جنسی را دارند، بتوانند با ضمانت قانون به‌عنوان شهروند با حقوق برابر داشته باشند. آن را رژیم به ستیز کشیده. با دگرباشان با بهائیان با زرتشتیان با…

دیگر چه بگویم؟ همه می‌دانید این را؛ و «آزادی»، اساس‌اش آزادی است. تمام این چیزها درگرو آزادی است؛ یعنی حکومت قانون و برآمده از مردم.

این آن چیزی است که جمهوری اسلامی آن را هم از روز اول زیر سؤال برد، اصلاً مردم مطرح نیستند. از دید خمینی مردم صغیر بودند و محتاج به یک ولی‌فقیه تصمیم‌گیر به نام حکومت دینی بر زمین. ما در قرن ۲۱ زندگی می‌کنیم در قرنی زندگی می‌کنیم که این‌ها را جامعه امروز درک می‌کند. فهمیده، تجربه کرده. تفاوت بین جدایی دین را با دین‌ستیزی می‌فهمد.

این سرمایه بزرگی است که بدن حکومت را به لرزه درآورده. این چیزی است که بایستی خواب را به شما هم‌میهنان امروز بیاورد ولی از خامنه‌ای کم کند. چون بزرگ‌ترین ترس این نظام از خود شما مردم است. برای همین است که دائم سعی می‌کند تفرقه بیاندازد، شکاف بندازد. همین بحث‌های فرعی را پیش بکشد، زیر سؤال ببرد، بترسانند شما را که «اگر ما برویم ایران کن‌فیکون می‌شود یا جنگ داخلی می‌شود یا چی نمی‌شود». نه بابا! بهترین حافظین این آینده مردمی هستند که امروز یک‌صدا  هستند؛ و این را می‌بینیم در عمل؛ یعنی ما امروز دیگر یک مسئله ذهنی نداریم. سؤال اصلی این است که چگونه به آن برسیم و چگونه بتوانیم این پروژه‌ها را به اجرا دربیاوریم؟ بر اساس واقعاً یک تقسیم‌کار و یک همکاری نزدیک که داریم انجام می‌دهیم.

بنابراین من اصلاً نگران اینکه فردا عکس‌العمل این نظام چه خواهد بود، نیستم، چون همگی از قبل می‌توانیم پیش‌بینی بکنیم، مهم این است که روی عملکرد خودمان تأکید بکنیم و این بار کاری بکنیم که در تمام نهضت‌های مدنی، راز پیروزی بوده. گاندی یک‌بار گفت: «مهم‌ترین تأثیر در یک حرکت مقاومت مدنی و نافرمانی، این نیست که دیگر ما عکس‌العمل نسبت به تصمیمات حکومت بگیریم، راز موفقیت این است که حکومت را وادار به عکس‌العمل نشان دادن به اقدام شما بکنید. آن لحظه‌ای است که برد را شروع می‌کنید به دست آوردن»؛ و این دقیقاً فرایندی است که الان مشاهده می‌کنیم. رژیم عاصی شده جوابی هم ندارد، آخرین تیر ترکش‌اش توحش و سرکوب و کشت و کشتار است، ولی مردم ما خیابان‌ها را ترک نکردند، ولی نیاز کمک بیشتری هستند.

اینجاست که سازمان‌دهی اینجاست که کار تشکیلاتی اینجای است که صندوق‌‎های یارانه کمکی و خیلی چیزهای دیگر پیش می‌آید؛ و این دقیقاً مسائلی است که مدام روی آن داریم کار می‌کنیم و بحث می‌کنیم باهم میهنان، در این  مورد البته سهم خودم را دارم و مدام مشغول گفتگو و پیشنهاداتی هستیم برای راهبری این کار در داخل و خارج کشور.

 

خبرنگار نشریه کیهان لندن: شما به‌درستی اعتصابات سراسری را تکمیل‌کننده تظاهرات مردم دانسته‌اید، آیا تدارکاتی جهت حمایت از اعتصاب‌کنندگان و خانواده‌های آنان به‌ویژه ازنظر مادی، دیده‌شده است؟

 

شاهزاده رضا پهلوی: قطعاً یکی از اولویت‌ها است در کمک‌رسانی‌ها و همان‌طور که گفتم، اگر راه ساده‌تر رساندن این کمک‌ها به داخل بشود، قطعاً یک تأثیر خیلی واضحی را در این مورد خواهیم دید و این به نظر من جزء یکی از اولین اولویت‌ها است.

در اینجا یک نکته‌ای که جا دارد روی آن بسیار تأکید کنم این است که یکی از مسائلی که در طول این چهار دهه دیده‌ایم، در اصل یک تفاوت نسلی را پیش می‌کشد و بخصوص که خیلی از جوانان امروز حرف اصلی‌شان به نسل قبلی‌شان این بوده که «ما گناهی نداشتیم، ما در این مورد هیچ دستی نداشتیم، این بلا را شما به سر ما آوردید».

ما نبایستی منتهی فراموش بکنیم که: اگرچه تصمیم‌گیران و مدیران آینده کشور از همین نسل امروز هستند، ولی همین نسل امروز می‌گوید که «ما را در خیابان‌ها تنها نگذارید. پدران، مادران، دیگرانی که قبلاً بودید، اگر می‌خواهید جبران بکنید الان وقت‌اش است که از ما حمایت بکنید، ما را در خیابان‌ها تنها نگذارید».

نسل پیشین تجربیاتی دارد که می‌تواند در اختیار نسل امروز بگذارد؛ و این لازم است که ما وارد «تفکیک نسلی» نشویم بلکه کلیت جامعه ایران را چه در داخل و در خارج در نظر بگیریم و از بهترین نخبگانمان بتوانیم استفاده بکنیم.

در این راستا، نکته دوم من این است که؛ قطعاً، همان‌طور که قبلاً گفتم، در پیش‌بینی فاز انتقالی، بسیاری از کسانی که نهایتاً مدیریت این کار را به عهده می‌گیرند، کسانی هستند که هم‌اکنون در داخل کشور سر خیلی از پست‌ها هستند، ولی باورمند به این نظام نیستند و قطعاً همراه با مردم هستند و خواهند بود.

اشاره و تأکید مجدد من باز برمی‌گردد  به نیروهای نظامی، علی‌الخصوص ارتش که در این لحظات حساس تاریخی چقدر عکس‌العمل آن‌ها و برخورد آن‌ها می‌تواند مهم باشد. همان‌طور که گفتم قطعاً زمان مناسب‌اش را می‌دانند کی خواهد بود که آن کار را انجام بدهند، ولی دستکم در این فاصله، می‌توانند حداقل باعث یک سری اخلال در کار رژیم باشند و دستگاه سرکوب‌اش. این خودش بزرگ‌ترین علامت پشتبانی از خواست هست و همه‌چیز به‌موقع اتفاق خواهد افتاد.

نکته آخر و پایانی من به هم‌میهنانم: کسانی که سبک و عملکرد من را در این سال‌ها دیدید، می‌دانید من اهل تبلیغ و حرف زدن نیستم، من سعی می‌کنم با عمل پاسخگو باشم تا با حرف. به‌موقع حرفم را می‌زنم، ولی حرف مهم من امروز به شما این است که بدانید آینده ایران روشن است. چرا؟ چون شما روشن هستید. آینده ایران مثبت خواهد بود. چرا؟ که تصمیم گرفتید مثبت فکر کنید و مأیوس نشوید. این مهم‌ترین راز موفقیت است، نه‌تنها حال، بلکه در آینده درازمدت و هرگز این باور را و اعتمادبه‌نفس را از دست ندهید، بخصوص که این‌همه هزینه داده‌اید. بگذارید لااقل این هزینه‌ها برای آینده کشور، هزینه با ارزش بوده باشد که هست؛ و نهایتاً پیروزی از آن شما خواهد بود و من باور دارم که نور بر تاریکی همیشه پیروز خواهد بود. سپاس.

 

پیاده شده بوسیلهء شمس‌الدین دارابی

برگرفته از سایت جنبش سکولار دموکرسی ایران

 

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر