13.9 C
تهران
پنجشنبه, ۹. فروردین , ۱۴۰۳

لزوم اتحاد و تشکل واحد مشروطه ایران

۳-۱- جمهوری‌خواهان:

جمهوری‌خواهان برحسب حاکمیت و محکومیت دودسته‌اند: جمهوری‌خواهان حاکم و جمهوری‌خواهان محکوم.

 

۳-۱-۱- جمهوری‌خواهانحاکم

سردسته اینان خمینی است که از جامعه روحانیت شیعی برخاسته و فقیهی است که بخشی از ملایان را گردآورده و آن را «حزب‌الله» قلمداد می‌کند. داعیه‌دار و دسته خمینی بر «ولایت‌فقیه» مبتنی است. «ولایت‌فقیه» -آن‌گونه که خمینی تعبیر و توجیه می‌کند- اشعار می‌دارد که حاکمیت مشروع از آن خاندان محمد رسول اکرم است که پس از درگذشت پیامبر به ترتیب به دوازده امام شیعی انتقال‌یافته و با غیبت امام دوازدهم، این ولایت یعنی حاکمیت به فقها می‌رسد. در اینکه این داعیه تا چه حد بین خود شیعیان مورد افتراق است و در جهان تسنّن با چه مخالفت‌های سختی روبرو است، وارد بحث نمی‌شویم و بیشتر به عیار «جمهوری» فقها می‌پردازیم. جمهوری طبق تعریف انتخاب آزاد حاکم یا حاکمین (رئیس مملکت) توسط شهروندان و تساوی همه آن‌ها در حق انتخاب شدن است. ولی جمهوری فقیه در ایران، حق حاکمیت را یک‌بار برای همیشه از آن رده فقها دانسته و بنابراین بیشتر یک حکومت اشرافیت دینی است تا جمهوری.

در بین جمهوری‌خواهان حاکم هم یکدستی وجود ندارد: برحسب گرایش به قطب‌های جهانی عده‌ای از ملایان طرفدار گرایش به غرب‌اند و عده‌ای طرفدار گرایش به شرق. برحسب نوع اعمال حاکمیت دولتی عده‌ای «لیبرال‌تر» هستند و طرفدار نرمش، اعتدال و مدارای بیشتری می‌باشند، حال‌آنکه عده‌ای دیگر طرفدار شدت عمل، اختناق، استبداد رأی و اعمال زور می‌باشند. درمجموع «جمهوری اسلامی» ملایان در ایران خیلی زود چهره واقعی خود را نشان داد. این «جمهوری» نه با اسلام ربطی دارد و نه جز اختناق، جنایت، ویرانگری و برگرداندن مملکت به «دوره جهالت و تاریکی» حاصلی داشته است. خلاصه آنکه «جمهوری اسلامی» فقها را می‌توان یک سیاست شکست‌خورده و رسوا چه در ایران، چه در جهان اسلامی و چه در افکار عمومی جهانیان دانست.

 

۳-۱-۲- جمهوری‌خواهان محکوم:

عده دیگری جمهوری‌خواه هم در کشور ما یافت می‌شوند که برای برانداختن خمینی تلاش می‌کنند تا «جمهوری» دلبخواه خود را برقرار کنند. ولی اینان نیز یکدست نیستند و به گروه‌های مختلفی منشعب می‌گردند.

 

* کمونیست‌ها:

کمونیست‌ها برای جمهوری سوسیالیستی خلق تلاش می‌کنند که باید جامعه را به‌سوی کمونیسم ببرد. این‌ها هم بین خود به چند دسته تقسیم می‌شوند: عده‌ای طرفدار مسکو، بخشی پیرو چین و دسته‌ای به‌اصطلاح مستقل می‌باشند. بین آن‌ها برحسب پیروی و یا وابستگی به این‌وآن قدرت کمونیستی خارجی نزاع سختی در جریان است و امکان وحدت عمل بین آن‌ها تقریباً صفر است.

 

* آنارشو- کمونیست‌های اسلامی:

اینان گروهی هستند که خواسته‌اند اسلام را با مارکسیسم تلفیق دهند و یا مارکسیسم را در زرورقی پیچیده و آن را مطبوع جامعه مومنان و دین‌داران بنمایند. جمهوری موردنظر اینان یک «جمهوری اسلامی دمکراتیک» است. گویا در این جمهوری فقط خداوند حاکمیت دارد و بندگان همه مساوی هستند، به‌نحوی‌که بر کسی تسلط ندارد. برای جلوگیری از بروز سلطه، لازم می‌دانند که مالکیت اشتراکی را رایج سازند. بدین دلیل جمهوری آن‌ها یک مخلوق آنارشیستی از یکسو و یک معجون کمونیستی از سوی دیگر است. این‌ها هم ‌بخت خود را آزمودند ولی شکست خوردند و رهبران آن‌ها به خارج گریختند.

 

* دموکرات‌های جمهوری‌خواه:

بخشی دیگر از جمهوری‌خواهان محکوم از کسانی تشکیل‌شده است که خواهان یک رژیم جمهوری مانند آنچه در برخی دموکراسی‌های غربی بچشم می‌خورد، می‌باشند. آن‌ها با «جمهوری» رده فقها مخالف‌اند، با جمهوری سوسیالیستی خلق سر موافقت ندارند و همچنین «جمهوری اسلامی دمکراتیک» هرج‌ومرج طلبان اسلامی را رد می‌کنند. رهبران اینان پاکدلانه مقلد غرب‌اند و فکر می‌کنند که سلطنت «معنی ندارد» و بهتر است که خود مردم رئیس مملکت را مانند کشورهای «متمدن» انتخاب کنند. آنچه آن‌ها از آن واهمه دارند «دیکتاتوری» است و می‌دانند که «جمهوری اسلامی» خمینی، جمهوری سوسیالیستی خلق، جمهوری اسلامی دمکراتیک همگی در ماهیت امر یک نوع «دیکتاتوری» هستند. مخالفت صادقانه آن‌ها هم با سلطنت به همین دلیل است، زیرا فکر می‌کنند، سلطنت با دموکراسی در یکجا نمی‌گنجد. روشنگری در این زمینه کمک خواهد کرد که پیش‌داوری‌های این گروه از جمهوری‌خواهان جای خود را به تفاهم بدهد.

 

۳-۲- سلطنت‌طلبان:

ممکن است در بادی امر چنین به نظر رسد که سلطنت‌طلبان یک گروه یکدست می‌باشند. ولی چنین نیست. آن‌ها هم دارای وجوه تفارق و جدایی خود می‌باشند و به شعب زیر تقسیم می‌شوند:

 

۳-۲-۱- سلطنت‌طلبان مخالف خاندان پهلوی

اینان به دور عده‌ای از دولتمردان و یا رؤسای بانفوذ خانواده‌ها و طایفه‌های «اشرافی» گردآمده‌اند. آشکارا موافق مشروطه و ادامه سلطنت هستند، ولی در نهان با خانواده پهلوی و ادامه سلطنت در این خانواده مخالفت می‌ورزند. یک عده از آن‌ها از روی جاه‌طلبی به این کار مبادرت کرده‌اند، چون میل دارند بخت خود را در این فرصت تاریخی بیازمایند. یک عده از پهلوی‌ها و به‌ویژه محمدرضا شاه فقید گله‌دارند که سیاست‌های درستی را اعمال نکرده است و برخی نیز به «بی‌کفایتی» شاه فقید ایراد می‌گیرند که چرا با اقدامات شدید جلو ملایان و آشوبگران را نگرفت و صحنه را به‌قصد خارجه ترک کرد. بزرگ‌ترین مشکل اپوزیسیون به‌ویژه مشروطه‌خواهان که در اکثریت قرار دارند، نق زدن‌ها، گله گذاری‌ها و مخالفت‌های آشکار و نهان اینان می‌باشد.

بعضی افراد هم که از «شاه» انتظارات زیادی دارند و می‌خواهند او را مانند پادشاهان سابق ایران در نقش یک «قهرمان» ببینند که سوار بر اسبی بر مخالفین بتازد و تاج سلطنت را بر سر نهد، بهانه‌شان داشتن «عرضه» شده است. سرمنشأ اشتباه آن‌ها، انتظارات ضد تاریخی است ولی گاه دیده می‌شود که گوش به زمزمه مخالفین خاندان پهلوی می‌دهند.

 

۳-۲-۲- سلطنت‌طلبان پارلمانی:

سلطنت‌طلبان پاک‌باز زیادی یافت می‌شوند که می‌خواهند شاه در ایران مانند ملکه انگلیس باشد. الگوی آن‌ها سلطنت پارلمانی انگلستان است که در آن شاه صرفاً جنبه تشریفاتی دارد. آن‌ها تفاوت بین سلطنت مشروطه (و آن‌هم در ایران که سنت چند هزارساله پادشاهی را پشت سر دارد) را با سلطنت پارلمانی در انگلیس درک نکرده‌اند. اگر منظور تعدیل قدرت شاه در برابر قدرت ارگان‌های انتخابی ملت است، ما باید ابتدا قدرت تشخیص سیاسی ملت، شعور و فهم جریان‌ها و فرآیندهای سیاسی مردمان و نهادهای اجتماعی دموکراسی را (مانند احزاب ملی و دمکراتیک) را به بالابرده و به وجود آوریم تا بتوان به‌دوراز هرج‌ومرج‌های داخلی، عوام‌فریبی‌های رایج در ایران و سرانجام خطر از دست دادن کشور و یا تجزیه ایران به چنین مهمی دست‌یابیم. درک تاریخ و فرهنگ ایرانی و مشکلات اجتماعی- سیاسی ایران و ویژگی‌های آن به اتحاد با این عده کمک وافری خواهد کرد.

 

۳-۲-۳- سلطنت‌طلبانی که سلطنت رضاشاه دوم را قانونی می‌دانند

اینان در شرایط کنونی بزرگ‌ترین نیرو هستند و ملت مشروطه‌خواه هم اکثراً بر این موضع قرار دارد و می‌خواهد که شاه به ایران بازگردد، زیرا آزادی خود و نجات وطن را در ادامه مشروطه سلطنتی و قانونی می‌بیند.

ولی این نیروی وسیع هم یکدست نیست و در خود یک طیف دوگانه دارد:

 

۳-۲-۴ سلطنت‌طلبان محافظه‌کار:

این‌ها خواهان بازگرداندن «وضع سابق» اند. معایب و مفاسدی را که به‌ویژه در زمان محمدرضا شاه فقید در جامعه و دولت پیدا شده بود، نفی می‌کنند و یا به خاطر آنکه مخالفین سلطنت این معایب و مفاسد را «آگراندیسمان» و بزرگ کردند، حاضر نیستند، برای آن گوش شنوا داشته باشند. آن‌ها به «آتوریته» و اقتدار شاه عادت کرده‌اند و دوست دارند همه مسئولیت‌ها را به گردن او بیندازند. مشارکت آگاهانه در مشروطه سلطنتی در قاموس آن‌ها مطرح نیست. برخی از عناصر صرفاً سد گذشته هم خود را در این جرگه جا کرده‌اند و می‌خواهند شاه را برگردانند باز به مفاسد گذشته ادامه دهند و بقیه ثروت‌های غیر مشروع خود را از ایران خارج کنند.

باید به سلطنت‌طلبان محافظه‌کار گفت که این عناصر را در خود راه ندهند، چون روش عادتی و محافظه‌کارانه آن‌ها یک‌چیز است و قاطی شدن با این عناصر فاسد یک‌چیز دیگر!

 

۳-۲-– سلطنت‌طلبان پیشرو:

این‌ها سلطنت مشروطه و قانونی رضاشاه دوم را قبول دارند ولی می‌خواهند که با معایب و مفاسد گذشته همراه نباشد. رژیمی که این‌ها طالب‌اند نه «سلطنت پارلمانی» ملکه انگلیس است و نه سلطنت اقتداری محمدرضا شاه فقید. سلطنت رضاشاه دوم باید مردمی و دمکراتیک باشد ولی شاه هم نباید کاملاً از همه اختیارات مسلوب گردد. فساد درباری با رخنه گروه‌های نفوذ نباید تکرار شود. رهبری سیاسی مملکت باید توسط یک ارگان وسیع ملی از بزرگان ملت با شاه صورت گیرد. احزاب بزرگ ملی و سازنده و مسئول باید در پارلمان حضورداشته باشند و دولت حزبی را معین کنند. اصلاحات زیادی باید درزمینهٔ فرهنگ و تربیت اخلاقی کودکان و جوانان صورت گیرد. به همین نحو نیز باید اقتصاد مملکت از سیطره سرمایه خواران بی‌وجدان و غارتگران بیت‌المال مصون بماند. خلاصه کلام: اینان خواهان یک «جامعه مشروطه نوین» هستند.

این بود طیف رنگارنگ دسته‌های جمهوری‌خواه و گروه‌های سیاسی مشروطه‌طلب. از این مختصر نتایج زیر حاصل می‌شود:

۱- مردم جمهوری فقها را آزمایش کرده‌اند و دریافته‌اند که وقتی جمهوری آیت‌الله‌ها این‌چنین باشد، وای به حال جمهوری‌های دیگر. این است که یک زدگی و حتی نفرت نسبت به این جمهوری حس می‌کنند و حاضر هم نیستند جمهوری‌های دیگری را به آزمایش بگذارند. دار و دسته خمینی هم به‌سختی ریزش کرده است و حنای عوام‌فریبی‌های آن دیگر رنگی ندارد. رژیم جمهوری او ساقط شدنی است و فقط یک مسئله زمان است.

۲- بین جمهوری‌خواهان به‌طورکلی وحدت استواری نمی‌تواند به وجود آید، زیرا آن‌ها از اساس باهم مخالف هستند. ولی بین سلطنت‌طلبان اختلافاتی اساسی وجود ندارد و اگر عده‌ای عناصر فاسد و بدنام که به سلطنت‌طلبی تظاهر می‌کنند، دور شوند و برخی بزرگان طایفه‌های ایرانی هوس سلطنت را از سر بدر کنند، مانع مهمی فرا راه اتحاد آن‌ها وجود ندارد.

۳- اصلاحات اجتماعی واقعی و ضروری و تأمین آزادی‌های وسیع و دمکراتیک به‌خوبی می‌توانند در چارچوب یک سلطنت مردمی جمع شوند و مشروطه‌ای نوین را به وجود آورند. مردم ایران جز این نمی‌خواهند و مردم جهان هم خوشحال می‌شوند که خمینی بیفتد و به‌جایش ایرانی آزاد و باثبات به وجود آید.

۴- اگر سلطنت‌طلبان ایران متحد و متشکل شوند، هم وجد و شعف ملت را به همراه خواهند داشت و هم با تشکل نیرومند خود قادر خواهند شد برخی از جمهوری‌خواهان را به اتحاد بکشانند و بدین‌سان با ایجاد یک جبهه واحد وسیع از نیروهای سیاسی مسئول و ملی، ضربات آخر را بر رژیم فرتوت خمینی وارد آورند.

 

۴- بر نارسایی‌ها و کمبودهای خود غلبه کنیم:

بنابراین سه ضرورت عمده است که ما اتحاد مشروطه‌خواهان آگاه و مبارز را در یک تشکل فراگیر واحد مطرح کرده و وظیفه مبرم کنونی همگان را حرکت هر چه سریع‌تر به‌سوی ایجاد آن می‌دانیم. دوره مبارزات پراکنده به اتمام رسیده است و شرایط و الزامات داخلی و خارجی عاجلاً حکم می‌کند که ما سازمان سیاسی نیرومندی را از درون گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی بسیار زیاد مشروطه‌خواه‌اند حدادی کنیم. این وظیفه یک دِین تاریخی ما نسبت به ملت ایران است که وقفه برنمی‌دارد. سرپیچی از آن در حکم ادامه اسارت ملی و نابودی ایران است و کدام ایرانی باشرف و باوجدانی است که بخواهد اسارت کنونی ملت ایران حتی برای چند روز دیگر هم ادامه یابد؟ ما در خارج تنها گروهی آواره و انبوهی غم‌زده نیستیم، نه ما در همان حال نیروی بزرگی هستیم که انرژی رهایی‌بخش شایانی داریم. بگذار آوارگی و غم بزرگ ملی خود را به یک جریان انقلابی و سازمان‌یافته، به یک نیروی اصیل و قابل‌محاسبه در جهت رهایی میهن مبدل سازیم و خشم فروداده را به صلای رسای نجات و سازندگی ایران تبدیل کنیم.

بگذار خوشحالی موقت دشمن را مبنی بر اینکه ما آوارگان و بلا دیدگان و پناهندگان به خارج یک توده بی‌اثر هستیم، با اتحاد و تشکل نیرومند واحد خود به ماتمی بزرگ مبدل گردانیم. بگذار با تجمع عقل‌های بصیر و شعور و تجربه سیاسی هزاران ایرانی مشروطه‌خواه در یک سازمان، به‌جای آنکه بازیچه چرخ حوادث باشیم، خود بازیگر فعال و حادثه‌آفرین تاریخ گردیم. بگذار کیفیت یک سیل خروشان و سد ناپذیر را با به هم پیوستن جویبارهای کوچک کنونی، در یک مسیل واحد، به وجود آوریم و با آن قلعه به‌هم‌ریخته و سست‌بنیاد دشمن را درهم کوبیم. بگذار امکانات گروهی خود را در طبق اخلاص در میان گذاریم و با ایجاد یک‌قطب جاذبه از امکانات و قدرت متراکم، مردم مشروطه‌خواه و بلاتکلیف را از سرگردانی نجات دهیم و به‌سوی سازمان رهبری کننده خود معطوف داریم.

بگذار برای رضای پروردگار و رضای ملت ایران، بر خودخواهی‌های فردی و گروهی خود فایق شویم و پیش از همه از خود عیب‌جویی کنیم و بر یکدیگر در حسن گویی از دیگران سبقت‌گیریم.

بعد مسافت‌ها و پراکندگی جغرافیایی ما در کشورهای خارج عامل بازدارنده اساسی در ایجاد تشکل واحد نیست، بلکه این نارسایی‌ها در ذهن خود ما و در تربیت ما ریشه دارد. بزرگ‌ترین عامل بازدارنده اتحاد ما دشمن نیست، دسائس خارجیان نیست، مسافت‌های دور نیست، بزرگ‌ترین و مؤثرترین عاملی که ما را از تشکل واحد به دور داشته است، ضعف روحیه جمعی و انضباط تشکیلاتی است. «روحیه اداری» که در بسیاری از کارمندان ارتشی و سیویل دیده می‌شود، آن‌ها را عادت داده است که از بالا فرمان بگیرند، حقوقی ثابت دریافت دارند و به روال عادی رتق‌وفتق امور کنند.

زمان، زمان روال عادی و کار اداری نیست. پند زمانه را به گوش کنید و به تقویت قوه ابتکار شخصی، فعالیت خودجوش و روحیه سیاسی خویشتن بپردازید. ان‌شاءالله که ایران آزاد شد، شأن و مقام اداری شما هم محترم خواهد بود، ولی الآن هر ایرانی مشروطه‌خواه تنها در ازای لیاقت و فداکاری و انضباطی که در چارچوب سازمان سیاسی واحد مشروطه‌طلبان از خود بروز می‌دهد، جای خود را به دست می‌آورد؛ و این نقش جدید و اگر بخواهید انقلابی است که هر یک از ما باید مانند نوآموزی کوشا، یا بذل مساعی و ایثار فراگیریم. بعد از خدا، قدرت گروهی و باانضباط خود ماست که مشکل‌گشای همه کارها است.

پس به‌صرف داشتن یک شاه، گشایش همه درهای فروبسته را از او نخواهیم. زمان، زمان توده‌ها و ملت‌ها است. این ملت است که باید حق حاکمیت و آزادی تعیین سرنوشت خود را با استقرار مجدد قانون اساسی در ایران به دست آورد و نهاد وحدت ملی و مظهر موجودیت و استقلال خویشتن را به ایران بازگرداند. اجازه ندهیم ما را بیش از این با افسانه «چراغ سبز» افسون کنند، این «چراغ سبز» را خود ملت ایران مدت‌ها است که به نیروهای رهایی‌بخش خویش نشان داده است و این ماییم که برای عبور و غلبه بر دشمن تجهیزات کافی نداریم. خوشبختانه شرایط برای ایجاد سازمان واحد مشروطه‌خواهان (حداقل در خارج از کشور) و غلبه بر ضعف‌ها، کمبودها و نارسایی‌های موجود بسیار مهیا است. حقانیت و مشروعیت نظام مشروطه سلطنتی و لزوم استقرار مجدد آن در کشور با براندازی خمینی خون‌آشام، در بین توده ملت به ستوه آمده آشکارا عیان است. فشار اخلاقی این ملت مشروطه‌خواه دیر یا زود ما را به گرد هم جمع خواهد کرد و مقاومت ناوارد و غیرمجاز فرقه بازترین گروه را نیز در هم خواهد شکست. در طول مرحله چندساله گذشته خیلی از مسائل روشن‌شده است و گروه‌ها و چهره‌های حاضر درصحنه به‌اندازه کافی خود را شناسانده‌اند. در همین زمان شعور و تجربه سیاسی مبارزین به نحو مطلوبی افزایش‌یافته است و کادرهای لازم برای سازمانی واحد تربیت‌شده‌اند. پلاتفرم اتحاد جمهوری‌خواهان سند قانون اساسی است که با سادگی و یگانگی خود استوارترین و متین‌ترین رشته پیوند ما به هم خواهد بود. انتقادات و برداشت‌ها از گذشته و اصلاحات و پیشنهادات برای آینده همه در چارچوب همین پلاتفرم قرار دارند و می‌توانند در درون یک سازمان واحد مطرح باشند. نکته مهم دیگری که اتحاد مشروطه‌خواهان را به‌مراتب تسهیل می‌کند، بی‌اثری گروه‌های متفرق موجود است. همه این گروه‌ها حس می‌کنند که ظرفیت کار آیی آن‌ها به اتمام رسیده است و دیگر کیفیت مبارزاتی آن‌ها جوابگوی وظایف مرحله کنونی نیست. بدین دلایل و با توجه به این شرایط مساعد است که ضرورت مبرم ایجاد یک تشکیلات سیاسی رزمنده، فراگیر و واحد از اکثریت عظیم مشروطه‌طلبان در خارج از کشور احساس می‌گردد. این تشکیلات با جلب خوش‌نام‌ترین و کاردان‌ترین عناصر میهن‌پرست و مشروطه‌خواه به‌سرعت مورد اعتماد مردم قرار خواهد گرفت و به کانون فعالیت هزاران ایرانی مبارز و مشارکت سیاسی وسیع آن‌ها مبدل خواهد شد. تنها با ایجاد چنین تشکیلاتی است که مشروطه‌خواهان می‌توانند با دیگر گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی و مؤثر درصحنه حداقل برای براندازی و تشریک‌مساعی در جهت آن، وارد مذاکره شوند. حال‌آنکه بدون چنین سازمانی، گروه‌های موجود مشروطه‌خواهان نه جدی گرفته می‌شوند و نه آنکه توانایی آن را دارند که دیگران را به اتحاد ملزم سازند. در بهترین حالت آن‌ها بازیچه دست این‌وآن عنصر و شخصیت سیاسی قرار می‌گیرند و بانام آن‌ها زد و بندها و معاملاتی فرصت‌طلبانه و سودجویانه صورت می‌گیرد که بهیچوجه جایز نیست.

مردم آواره و مبارز، مردمی که آرزوی دیدن ایران به دل آن‌ها مانده است، مردمی که از عزیزان خود و گور پدران، مادران و فرزندان خود به دورافتاده‌اند، مردمی که به‌شدت در جستجوی راه‌حلی برای نیل به آزادی کشور خود و دستیابی به حقوق اولیه و بدیهی خویشتن‌اند، از چنین بازی‌هایی به ستوه آمده‌اند. اجازه ندهیم که آن‌ها در اثر ندانم‌کاری، غفلت نابخشودنی، بی‌اثری فرقه‌ها و گروه‌های موجود و بازی‌های برخی از سیاستمداران شناخته‌شده، پاک اعتماد خود را به مشروطه‌خواهان ازدست‌داده و سرانجام به این نتیجه روی‌آورند که «اصل انداختن خمینی است و هر کس که او را انداخت ما به دنبال او می‌رویم»!

این فکر که «خمینی برود ولی هر کس بجای او بیاید بهتر است!» فرجام بدی برای آزادی، استقلال و تمامیت ارضی مملکت ما در بردارد، زیرا در را حتی برای استقرار یک رژیم کمونیستی و یا تجزیه ایران باز می‌گذارد. مسئول این افکار نادرست و نتایجی که از آن‌ها حاصل می‌شود، کیست؟ ما! مشروطه‌خواهان هستیم که باید با مبارزات ثمربخش و پیروزی‌های قدم‌به‌قدم و محسوس، با توضیح منطقی و قانع‌کننده مسائل به مردم، با جلب مشارکت وسیع آن‌ها در مبارزه‌ای که ابعاد ملی یافته است، نگذاریم چنین نتیجه‌گیری‌های انحرافی در ذهن مردم رشد یابد مائیم که عاجلاً باید درک کنیم که دوران مبارزات گروهی به سر آمده و باید تمام مشروطه‌خواهان خارج از کشور را به زیر یک پرچم واحد گردآورد. بی‌گمان چنین تشکیلاتی نه‌تنها شور و شوق جدیدی به دل‌های غم‌زده ایرانیان وطن‌دوست در خارج از کشور خواهد افکند، بلکه مشعل فروزانی فرا راه سپاه روشنایی و آزادی در برابر قوای اهریمنی تیره‌روزی و تاریکی در دست ملت قهرمان ایران خواهد بود.

 

 

Banner

برگرفته از مشروطه نوین، ماهنامه شماره ۴، دیماه ۱۳۶۱

  • ویرایش متن: نسیم آریایی، تبسم آریایی
  • بازنشر مجموعه: نسیم آریایی، تبسم آریایی و وبسایت لیبرال دموکراسی

پیشگفتاری برای نوشتارهای فراموش شده

 

بازگشت به صفحه اول

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر