12.8 C
تهران
پنجشنبه, ۹. فروردین , ۱۴۰۳

فرهنگ ایران‌زمین (۳)

فهرست مطالب:

۱۰- کیش بغان پرستی و یکتاپرستی

۱۱- یکتاپرستی زردشتی، سلسله‌مراتب فرشتگان و موجودات آسمانی

۱۲- مبحث آخرت شناسی (اشتاتولوژی)

۱۳- «هستی» و جلوه‌های آن

۱۴- پویایی دیالکتیکی در فلسفه و بازتاب آن در زندگی اجتماعی

 

 

در شماره قبل به تشریح نظام آفرینش در جهان‌بینی باستانی ایرانیان پرداختیم و برخی از عناصر و ساخت‌های هستی را شرح دادیم. هدف ما از این بررسی، همان‌طور که در اولین شماره این سلسله مقالات آمده است، بازشناسی و دادن ارتباط ارگانیک به عناصر جهان‌بینی ایرانی و درنهایت، احیای بنای رفیع تفکر فلسفی و اجتماعی در فرهنگ ایران‌زمین است. ازاین‌رو، می‌باید کلیه اجزای این جهان‌بینی ازلحاظ تاریخی شناخته‌شده و گزارش‌های درست و بی‌طرفانه نویسندگان و باستان شناسان، از گزارش‌های نادرست و گاه مغرضانه برخی از محققان تفکیک گردد. مسلم است که دامنه بحث کنونی پس از اتمام جهان‌بینی باستان به دوره‌های پس از اسلام و بالاخره تا عصر حاضر ادامه خواهد یافت تا مجموعه نسبتاً مفصلی گرد آید. در این راه پرپیچ‌وخم، مسئولیت تاریخی خود، همه دانشمندان و اندیشمندان ایرانی طلب همکاری و کمک داریم و با این امید، دنباله بررسی خود را به نظر خوانندگان می‌رسانیم.

 

۱۰- کیش «بغان پرستی» (۱) و «یکتاپرستی»

دین ساده طبیعت پرستی که بازمانده‌ای از سنت‌های آریایی و یا درواقع هندواروپایی بود در سراسر مناطق ایران رواج داشت. «بغ ها» یا خدایان متعددی یک سلسله مذهبی طبیعی را تشکیل می‌دادند و در رأس آن‌ها «بغ آسمان» که به نام «دیائوش» (۲) خوانده می‌شد، قرار داشت. عناوین و صفات دیگری به نام او افزوده می‌شد مانند «اهورا» (خداوند) و «مزدا» (دانا). این صفات جلوه بالاترین نیروهای «دیائوس» گردید و ازآن‌پس بدان عنوان نامیده شد (اهورامزدا). برای آنکه بغان آریایی را شناسایی کنیم و ازلحاظ احترام و ایمان مردمان به آنان و نیز عملکرد بغان، یک رده‌بندی بدست دهیم، به سلسله‌مراتب زیرین توجه نمایید:

بغان مزبور در سه رده‌بندی عمده جای می‌گیرند:

الف- خدایان یا بغ‌های با عالی‌ترین عملکرد: همان‌طور که شرح دادیم، اهورامزدا همیشه اعلاترین خدایان باستانی آریایی بود که او را می‌توان با «وارونا» خدای هندی برابر دانست. اهورامزدا، تمام عناصر جهان را در خود داشت، به دیگر معنا، نماد یک «وحدت وجود» کیهانی بود که از زمان‌های دور، فلسفه اساسی پندارهای مذهبی- فکری ایرانیان به دور آن حلقه‌زده است. معنای نام او یعنی «خدای دانا» نشان‌دهنده تجرید فلسفی ریشه‌داری است که عالی‌ترین و اولین محرک یا دلیل عالم را نشان می‌دهد (دانایی). در وجود او یک «دوگانگی» (۳) وحدت وجودی هویدا است که نشان‌دهنده سیر تفکر دیالکتیکی در جهان‌بینی ایرانی است. این دوگانگی همان «خیر» و «شر» هستند. بررسی یسن‌های اوستا نشان داده است که پرستش «اهورامزدا» به‌عنوان خدای خدایان، از زمان‌های بسیار پیش تبر از زردشت، یک سُنت مذهبی بوده است.

دومین بغ که دارای ارزش درجه اول بود، «میترا» نام داشت. در فلسفه ایران باستان، اهورامزدا و میترا در یک سطح ارزشی مذهبی قرار داشته و بهم پیوسته بودند. میترا در مذهب هندی نیز، در ارتباط میترا- وارونا قرار داشت؛ اما میترای ایرانیان یک هیئت سرشار از حیات «این جهانی» و فعال را به عرضه می‌گذاشت. معنای «میترا» (قرارداد- پیمان) در درجه اول نشان‌دهنده زمینه حقوقی ارزش خدایی او بود و به همین دلیل خدای نظم اجتماعی بشمار می‌آمد که تمام طبقات جامعه را متحد ساخته و نمایانگر راه راستگاری (اشه) بود.

از صفات دیگر او، «خدای جنگاوری» را می‌توان نام برد که بیانگر حمایت معنوی‌ای است که آریاها در نبرد با بومیان فلات ایران، از آسمان‌ها به دست آورده و توسط آن فلات را تسخیر کردند. جنبه «دادگری» که ناشی از چهره حقوقی میترا بود، معنای دیگری هم داشت. او به‌عنوان قاضی، سرنوشت انسان‌ها را پس از مرگ تعیین می‌کرد، زیرا از بدو خوب‌کردار مردمان در جهان اطلاع داشت. در این مأموریت آسمانی، دو موجود معنوی به نام‌های «سرآوش» (۴) و «رشنو» به او کمک می‌کردند. «میترا» جلوه دیگری داشت که «خورشید» بود، ازاین‌جهت «میترا» به‌تدریج به «مهر» تبدیل شد که معنای دوگانه آفتاب و دوستی و گرما و نیز «پیمان و قرارداد» را در زبان فارسی کنونی می‌رساند.

بدین‌سان مهر یا میترا، اصولاً به‌عنوان بازتاب آسمانی فرماندهان زمینی آریاها و جنگاوران آریایی قابل‌ملاحظه است.

ب- خدای با عملکرد درجه دوم: این بغ، «ویو» (۵) نام داشت. او سنخ آرمانی (تیپ ایده آل) جنگاوران آریایی بود. «ویو» در شرق ایران پرستش می‌شد و حامل ارزش‌های خدای مرگ نیز بود. به همین جهت بر سرنوشت هم حکم می‌راند و بخشش و برکت را ارزانی می‌داشت. دو جنبه اساسی در بغ «ویو» اهمیت یافته بود، این دو جنبه، «نیکی» و «بدی» بودند. به‌عبارت‌دیگر، دو نوع «ویو» وجود داشت، «ویوی نیک» و «ویوی بد» که در عین دوگانگی، یک وحدت طبیعی را القا می‌کردند. چهره «ویو»، «ژانوس» خدای رومی را به یاد می‌آورد که او نیز دارای دو چهره متفاوت بود. چنانچه خواهیم دید، بنیاد فلسفی دوگانگی مزداییستی در عملکرد همین بغ، یعنی «ویو» نهفته بود. بغ «ویو» که معنای لغوی آن «هوا» بود به شکل «باد» هم ظاهر می‌شد.

ج- خدای با عملکرد درجه سوم: بغ بانوی «آناهیتا» که نام کامل او «اَردوی سور آناهیتا» (۶) بود، در رده سوم این بغان قرار داد. در فرهنگ هلنی- رومی، بغبانوی «آرتمیس» را با آناهیتا هم هویت کرده‌اند و حتی آناهیتا را «دیانای ایرانی» (۷) نامیده‌اند. آناهیتا، ایزد هزار نهر آب بود که از فراز کوه‌هایش روان می‌کرد و ازاین‌رو بغ آبادانی و کشت و کار به شمار می‌رفت.

د- بغان دیگر با درجه عملکرد پایین‌تر:یکی از این بغان، ورترغنه (بهرام) بود که به‌صورت گرازی تیزدندان بااندام‌های آهنین تصویر می‌شد که در پیشاپیش گردونه میترا می‌تازد.

بهرام جلوه‌های دیگری چون بغ باد، گاو زرین، اسب، میش و بز نر داشت و به مردان، نیروی مردی و تندرستی می‌بخشید. چون به‌صورت گاو پدید می‌آمد، حق دادن «خورنه» (۸) به شاهان با بهرام بود. بغ «تیشتر» و «اپئوشه» به ترتیب ترسالی و خشک‌سالی نیز بر افکار مذهبی آریایی تأثیر داشتند.

کیش بغان پرستی به شرحی که گذشت یک میراث فرهنگی باستانی آریایی بود؛ اما به‌تدریج که هستی‌های یزدانی در مغز ایرانیان «مجرد» تر می‌شد، لزوم یک اصلاح دینی افزایش می‌یافت. در یک مقطع ناگهانی تاریخی، بغان پرستی جای خود را به یکتاپرستی داد و دین نو اذهان مردمان را مسخر ساخت. آورنده دین نو، زردشت بود.

 

۱۱ – یکتاپرستی زردشتی، سلسله‌مراتب فرشتگان و موجودات آسمانی

ظهور زردشت و دین نو، جدایی کامل و ریزش اعتقادات بغان پرستی ایرانیان نسبت به پیام‌های فرهنگی کهن جامعه ایرانی بود. زردشت علیه مذهب باستانی هندواروپایی یعنی «بغان پرستی» مبارزه کرد و کلیه تمثیلات مذهبی قبلی را با نماد واحدی به نام «اهورامزدا» جمع‌بندی کرده و به عرض گذاشت. گویا با این عمل زردشت، ایدئولوژی نوینی ظهور یافت که توانست اقوام ایرانی را به‌سرعت گردآورده و در یک مسیر مشخص فکری به‌پیش راند. درواقع چنین نیز بود. مزده یسنا به ایدئولوژی و فلسفه اجتماعی حیات مردمان آریایی تبدیل گردید و تحت پرچم آن، ایرانیان جهان‌گستری را آغاز کردند. جهان‌بینی نوین ایرانیان، خدای واحدی را دربرداشت که رأساً بر اذهان مردمان فرمان می‌راند و از آب و باد و آتش را در کف اختیارشان می‌نهاد تا پراکندگی، ظلم و زور و فقر و فلاکت را از سرزمین خود دور کنند و نور درستی و رستگاری را به اقصا نقاط جهان آن روزگار، به ارمغان برند. ازاین‌رو باید این جهان‌بینی نوین را با دقت بیشتری موردبررسی قرار دهیم.

اولین نکته‌ای که در این جهان‌بینی به چشم می‌خورد، خدای یکتا (اهورامزدا) است که جهان را از وجود خود آفرید، فرشتگان و موجودات معنوی دیگر را آفرید که «انسان» در زمره آنان بود. در اینجا از «بغان» متعدد خبری نیست و موجوداتی جاودانی به نام «امشاسپندان» (۹) جای آنان را گرفته‌اند. امشاسپندان درواقع تغییر معنای «معنوی شده» خدایان هندواروپایی‌اند. خدایان مزبور در سه رده‌بندی جای می‌گرفتند. دسته اول یا خدای با عملکرد اعلا که نماینده «سلطه» بود. دسته دوم که نماینده عملکرد جنگاوری بود. دسته سوم که اصل تامین غذایی بشر را نشان داده و نماد «جامعه» را به‌عنوان یک «فراگیر دسته‌جمعی» به معرض دید می‌گذاشت. (۱۰)

اصول فوق‌الذکر یعنی «سلطه» به معنای سیاست و حکومت، «جنگاوری» به معنای دفاع و گسترش سرزمین زیستی و «رفاه» به معنای تامین حوائج بشر، سه اصل حاکم اساسی برجهان‌بینی آریایی بودند. اکنون ببینیم که اصول تغییرناپذیر فوق‌الذکر چگونه تغییر معنا دادند و توسط زردشت، اخلاقی‌تر شده و به منش یزدانی یعنی اصل «بازگشت به خدا» تحویل گردیدند.

 

هر سه رده خدایان مزبور در رده‌بندی نوینی عرضه شدند که از قرار ذیل است:

 

امشاسپندان:

گروه اول: وهومنه (فکر خوب- منش نیک)، اِشِه (ارته) (رستگاری) (۱۱)

گروه دوم: خَشَتره وَیریه (کشور جاودان یا ملکوت یزدانی) (۱۲)

گروه سوم: هوروتات (رفاه)، امرته تات (بی‌مرگی)، آراماتی (پرهیزگاری) (۱۳)

 

گروه دیگری نیز امشاسپندان (قدیسان جاودان) را همراهی می‌کنند که عبارت‌اند از:

اشی (سرنوشت)، ساوروشه (سروش) و آتور (آتش) (۱۴)

 

کلیه موجودات معنوی فوق‌الذکر درواقع مفاهیم و فضایل مذهبی- اخلاقی‌ای را در یک بافت فشرده تشکیل می‌دهند که گویا هدف آن‌ها صرفاً کمک به‌نظام خدا- انسانی است تا آنکه انسان بالاخره «رستگار» شود، یعنی طبیعت و جامعه را متکامل‌تر سازد.

در اینجا، از نام «سلطه» خبری نیست، بلکه «فکر خوب» و «درست‌کرداری» به‌جایش نشسته‌اند و هر دو از یکسو صفات خدایی‌اند و از سوی دیگر الگوی رفتاری برای بشر. به‌جای «جنگاوری» نیز مفهوم «کشور یا قدرت جاودان» یعنی پیشرفته‌ترین حد عمل جنگ و جنگیدن، ارائه می‌شود. «جامعه فراگیر آریایی» نیز با مفاهیم رفاه، بی‌مرگی (جاودانگی) و پرهیزگاری نمودار می‌گردد و بر همه این‌ها، سه فرشته یعنی سرنوشت، سروش (فرمان‌برداری) و آتش به نشانه روشنایی ناظر و حاضرند (۱۵) مقوله «حق» (ارته خشتره) نیز که توسط خشایارشا به مزده یسنا اضافه شد، از زمان او به بعد با این دستگاه فلسفی همراه است.

چنانچه قبلاً اشاره رفت، مزده یسنا برعکس آنچه که بسیاری تصور می‌نمایند یک دین تک بُنی (مونیستی) است و ثنویت (دوآلیسم) ظاهری آن اکثراً این اشتباه را به وجود می‌آورد که گویا به علت وجود خیر و شر یعنی مبارزه اهورامزدا و اهریمن، دو خدا، خدای خوبی و خدای بدی وجود دارند؛ اما این‌طور نیست. خدای واحد یعنی آنکه جهان را از وجود خود آفرید (تک بُنی ساختی) خود شخصاً به مبارزه با اهریمن نمی‌پردازد، یعنی آنکه او برتر از آن است که ناچار به مبارزه با «بدی» باشد. این وظیفه به عهده «ویو» بود و انسان نیز پس از آفریده شدن، در دستیاری با خداوند به «ویو» ی خوب کمک می‌کرد. «ویو» همان بغ دو چهره باستانی آریاها بود که در دین نوین به هیأت یک «موجود معنوی» تصویر شده است. «ویو» دو چهره دارد، یا بهتر بگوییم دوتا است. «ویو» ی خوب و «ویو» ی بد. این‌ها هر دو از «اهورامزدا» ناشی می‌شوند (همانند هر مخلوق دیگری)؛ بنابراین، بیشتر مفهوم «ایده» های «از پیشی» را حامل هستند که از ازل وجود داشته‌اند و به انتقال یافتنشان برجهان مادی (گتی) و نیز در درون انسان، یک دیالکتیک درون‌ذاتی را پرورش داده‌اند و بدین‌سان تعیّن مادی پیداکرده‌اند و در این تعیّن، مبارزه دو ضد را همچنان به‌پیش می‌رانند. در جریان این مبارزات دیالکتیکی است که هر پدیده‌ای و هر شیئی‌ای «می‌شود». به‌عبارت‌دیگر این فرآیند «شدن» است که پدیده یا شیئی را عینیت می‌بخشد، نه «بودن». دو «ویوی» خوب و بد به نام‌های «سپنتا مینیو» (روح نیک) و «اهره مینیو» (روح بد) نامیده شده‌اند. دامنه «ویوی» خوب درروان و روح بشر و دامنه «ویوی» بد در جسم بشر گسترانیده شده و بدین‌سان، دیالکتیک روح و جسم نیز تحقق‌یافته که هزاران سال است یکی از اساسی‌ترین مباحث فلسفه می‌باشد. از سوی دیگر دامنه هر دو «ویو» به خود خداوند بازمی‌گردد، زیرا هر دو مخلوقات اهورامزدا هستند. نتیجه آنکه اصل بدی و اصل خوبی، منشأ آسمانی دارد و مبارزه این دو از روز اول، از روز آغاز جهان شروع‌شده و حتی پروردگار نیز نشان داده که در درون ذات او این مبارزه وجود داشته و این انسان است که باید با «نیک کردن» عالم، عرش پروردگار را نیز از «بدی» پاک کند.

این «اندیشه» درگذشتن هزاران سال، به اندیشمندان ایران و نیز خارجیان انتقال‌یافته است.

نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله، کاندر ره عقل چرخ از من و تو بسی بیچاره‌تر است

انسان چه راه‌ها که نیازموده و چه نقشه‌ها که نریخته تا بلکه بتواند «بدی» و «غم» را از خاطر گیتی، یعنی از «ذهن» انسانی بزداید. یکی از این اسباب‌ها فلسفه خوشی خیام و دیگری اندیشه «عشق» در تصوف ایرانی است و بسیار هستند دیگر راه‌هایی که بشر رفته است (روش‌های علمی) ولی «بدی» همچنان پابرجاست!

صفحه را ورق بزنید

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر