جمعه, ۱۴. آذر , ۱۴۰۴

ملی‌گرایی‌، زهر یا دارویی برای درمان زخم‌های تاریخی؟

ژینا مهساامینی

ملی‌گرایی پدیده‌ای دوسویه است که هم می‌تواند به‌ مثابه دارو عمل کند و هم بسان زهر؛ همان معنای دوگانه‌ی واژه‌ی یونانی فارماکون. از یکسو، ابزار خلق هویت جمعی، انسجام سیاسی و توسعه‌ی ملی است؛ و از سوی دیگر، می‌تواند به ابزاری برای سرکوب، شعاری برای فریب یا طرد، تعصب و امت‌سازی ایدئولوژیک تبدیل شود. فهم ملی‌گرایی بدون در نظر گرفتن این دوگانگی ممکن نیست.

در این نوشته با نگاهی فلسفی- تاریخی، تجربه‌ی ملی‌گرایی در ایران را از سه منظر بررسی می‌کنم:

 

۱. تمایز میان ناسیونالیسم سنتی و مدرن

۲. استمرار گفتمان رعیت‌سازی از قاجار تا جمهوری اسلامی

۳. تلاشی مدرن برای ملت‌سازی در دوران باشکوه پهلوی

 

ناسیونالیسم غریزی یا ناسیونالیسم مدرن؟

توکویل در کتاب «دموکراسی در آمریکا» از دو نوع ملی‌گرایی سخن می‌گوید:

یکی ناسیونالیسم غریزی (کهن) که بر پایه‌ی وابستگی‌های زیستی و پیش‌سیاسی شکل می‌گیرد و در نهاد هر انسانی به‌طور طبیعی ریشه دارد؛ نوعی احساس نااندیشیده از تعلق به سرزمین، قوم یا حاکم.

دیگری، ناسیونالیسم مدرن که برخاسته از خرد، فرهنگ و آموزش است. توکویل این نوع از وطن‌پرستی را نتیجه‌ی فرآیندهای عقلانی می‌داند که از طریق قانون، دانش و مشارکت سیاسی بسط می‌یابد.

به‌ تعبیر دیگر، ناسیونالیسم غریزی نوعی تعلق ناخودآگاه به قدرت یا خاک است که در آن فرد بیشتر رعیتی وفادار است تا کنشگری سیاسی. در مقابل، ناسیونالیسم مدرن فرآیند خودآگاهانه‌ای‌ست که ملت را به‌ مثابه یک بدن سیاسی تعریف می‌کند، متشکل از شهروندانی برابر که دولت را نه در جایگاه مالک، بلکه نماینده‌ی خویش می‌دانند.

بر این مبنا، ناسیونالیسم سنتی بر پایه‌ی ساختارهای سلسله‌مراتبی و مناسبات ارباب- رعیتی استوار است؛ جایی‌ که مشروعیت قدرت نه از اراده‌ی عمومی، بلکه از نسب، دین یا سنت برمی‌خیزد. در مقابل، ناسیونالیسم مدرن ملتی را فرض می‌گیرد آگاه، برابر، دارای زبان، تاریخ و آینده‌ای مشترک که دولت را برآمده از اراده‌ی خویش می‌داند، نه مالکی موروثی یا آسمانی.

پس ناسیونالیسم می‌تواند گفتمانی رهایی‌بخش برای مردمی باشد که در دل امت‌گرایی کور و سلطنت ظل‌اللهی یا ولایت‌فقیه گرفتارند.

در چنین گفتمان‌هایی مفهوم «ملت» مفهومی جعلی‌ست که در ادامه توضیح داده‌ام.

 

استمرار گفتمان رعیت‌سازی: از قاجار تا جمهوری اسلامی

مفهوم «ملت» در جمهوری اسلامی، مانند دوره‌ی قاجار، با نوعی بازگشت به سنت رعیت‌محور همراه شده است. قاجارها سپهر عمومی را در قالب «رعیت» تفسیر می‌کردند و تنها طبقه‌ی خدم‌وحشم و نزدیکان به دربار را «ملت» می‌خواندند. سایر اقشار جامعه در حاشیه‌ی قدرت و بی‌نام‌ونشان باقی می‌ماندند. اطاعت، هنجار بود و مخالفت، طغیان. شاه «سایه‌ی خدا» تلقی می‌شد و مردم تنها در سایه‌ی او و به شرط تسلیم، معنا می‌یافتند.

پس از انقلاب ۱۳۵۷، اگرچه ساختار سیاسی تغییر یافت، اما گفتمان وفاداری جای خود را حفظ کرد. ولی‌فقیه جای شاه قجری را گرفت و ایدئولوژی دینی همچنان سایه‌‌ی سلطان و رهبر شد. پس تنها کسانی که در مدار گفتمان رسمی دینی تعریف می‌شدند، «ملت» تلقی شدند؛ دیگران، از اقلیت‌های قومی و مذهبی گرفته تا دگراندیشان سیاسی، از این دایره بیرون نهاده شدند.

از آن فراتر، جمهوری اسلامی گاه حتی تعریف «مردم» را از مرزهای ایران نیز فراتر برده و آن را بر نیروهای نیابتی در لبنان، سوریه، عراق یا غزه اطلاق کرده است. حال‌آنکه بسیاری از شهروندان ایرانی، تنها به شرط اطاعت، مخاطب قدرت قرار می‌گیرند. این یعنی تداوم منطق رعیت‌سازی، اما این بار با پوشش ایدئولوژیک و نه سلطنتی. مفهومی از ملت که نه بر پایه‌ی برابری سیاسی، بلکه بر مبنای وفاداری ایدئولوژیک و حذف دگراندیشان بناشده است.

 

پروژه‌ی ملت‌سازی پهلوی: تلاشی مدرن در دل اقتدار

در فاصله‌ی قاجار و جمهوری اسلامی، دوره‌ی پهلوی به‌ ویژه در دوران محمدرضا شاه پروژه‌ای را آغاز کرد که تنها به کمک مشت آهنین می‌توانست از نظم رعیت‌محور عبور کرده و به ملت‌سازی مدرن برسد و نظم شبانی را به نظم انضباطی بدل کند. این گفتمان، برخلاف دو نمونه‌ی دیگر، مفاهیمی چون توسعه، آموزش عمومی، شهروندی و وحدت ملی را در کانون خود قرار داد.

محمدرضا شاه به خوبی می‌دانست که بدون وجود یک سپهر میانجی در جامعه مفهومی به نام ملت و نظم انضباطی مدرن بی‌معنا و ناشدنی‌ست. پس در دوران محمدرضا شاه ما شاهد شکل‌گیری یک سپهر مدنی میانجی در جامعه بودیم. آنچه ویژگی یک جامعه‌ی درحال توسعه و رشدیافته است.

پروژه انقلاب سفید و به‌ ویژه اصلاحات ارضی نیز تلاشی برای شکستن ساختارهای ارباب– رعیتی بود. دهقانان صاحب زمین شدند، طبقه‌ی متوسط شکل گرفت، دسترسی عمومی به آموزش، بهداشت و خدمات اجتماعی افزایش یافت و ایده‌ی «شهروند توسعه‌محور» جایگزین «رعیت وفادار» شد.

محمدرضا شاه با جهت‌‌بخشی فرهنگی- اجتماعی دولت را به‌ سوی تبدیل توده به ملت برد. دولت می‌کوشید ملت را توانمند کند، نه فقط مطیع. این تمایز مهم است، چرا که نشان می‌دهد حتی در ساختارهای اقتدارگرا، می‌توان پروژه‌ای ملت‌ساز را از پروژه‌ای رعیت‌ساز تفکیک کرد.

اما در نهایت باید به این مهم دقت کنیم که ملی‌گرایی، همان‌گونه که واژه‌ی یونانی «فارماکون» (دارو و زهر هم‌زمان) نشان می‌دهد، می‌تواند دارو باشد یا زهر؛ بستگی دارد که از کدام گفتمان و کدام ساختار سیاسی برآید. اگر ملی‌گرایی در خدمت شکل‌گیری شهروندی برابر، توسعه‌ی مدرن و مشارکت عمومی باشد، می‌تواند نیرویی برای آزادی و عدالت باشد؛ اما اگر ابزاری برای سرکوب، تعصب، حذف و امت‌سازی ایدئولوژیک شود، خود به ابزار استبداد تبدیل می‌گردد.

در تجربه‌ی ایران، ملی‌گرایی اغلب گرفتار گفتمان‌های رعیت‌ساز بوده است؛ اما تاریخ ما این بار نیاز به یک ملی‌گرایی مدرن برای نجات دارد. از آن‌نوع که متفکران مشروطه برات تأکید داشتند و رضاشاه از دل آن سر برآورد و دو پادشاه پهلوی به خوبی آن را دریافته بودند. ملی‌گرایی‌ مدرن همان چیزی‌ست که مانع ابزار شدن دموکراسی برای فاشیسم در کشورهایی چون آمریکا شده‌ است. نمونه‌هایی که اسپانیا یا پرتغال تجربه کردند و راه توسعه آن‌ها بود؛ و امروز امثال بن‌سلمان نیز می‌خواهند از آن به عنوان ریسمانی برای توسعه کشور خود بهره ببرند.

اما در ایران معاصر از قاجار تا جمهوری اسلامی، وفاداری جای مشارکت را گرفته و قدرت، خود را نه نماینده‌ی مردم بلکه مالک آن‌ها دیده است. تنها در دوره‌ی دو پادشاه پهلوی بود که پروژه‌ای برای ملت‌سازی مدرن آغاز شد؛ پروژه‌ای که در آن تلاش شد جمعیت به ملت تبدیل شود.

امروز، در بازاندیشی آینده‌ی سیاسی ایران، فهم این تمایزات حیاتی است. تنها در سایه‌ی این شناخت است که می‌توان به سوی نوعی ملی‌گرایی اندیشید که نه ابزاری برای طرد و تعصب، بلکه محرکی برای برابری، کرامت انسانی و مشارکت مدنی باشد، ملی‌گرایی‌ای که نه زهر، بلکه دارویی برای درمان زخم‌های تاریخی باشد.

 

بنیامین دیلم کتولی پژوهشگر علوم انسانی و دانش‌آموخته‌ی ادبیات

برگرفته از کیهان لندن

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر