سه شنبه, ۱۳. آذر , ۱۴۰۳

فریبى به نام گذشته زیبا

فريبى به نام گذشته زیبا

نگرش رمانتیک به گذشته برای همه انسان‌ها طبیعی و مشترک به نظر می‌رسد و شاید راهی برای اعتراض به زمان حال باشد؛ اما ایده رمانتیک باید در این چارچوب باقی بماند. تلقی کردن آن به عنوان واقعیت و باور به آن، انتقالی از رمانتیسم قابل‌قبول به نوستالژی بیمارگونه است. حقیقت این است که واقعیت کنونی ما تقریباً در هر سطحی ده‌ها برابر بهتر از گذشته است و در این مقاله به‌طور خاص در مورد سطوح علمی، اخلاقی و فکری صحبت خواهم کرد.

در سطح علمی، تمام اختراعات امروزی تا چهارصد سال پیش ناشناخته بودند. هیچ‌کس نمی‌دانیت «دی‌ان‌‌ای» چیست و چگونه موجودات در این جهان پدید آمدند. مردم راز بیماری‌ها و نحوه درمان آن‌ها را نمی‌دانستند و گرفتار بیماری‌هایی می‌شدند که اکنون با یک قرص از نزدیک‌ترین داروخانه قابل‌درمان است. بیماری طاعون در قرن چهاردهم که «اپیدمی سیاه» نامیده می‌شد، یک‌سوم جمعیت قاره اروپا را از بین برد. در یک روز فردی را مبتلا می‌کند و یک هفته بعد او را دفن می‌کند، اما اکنون دیگر وجود ندارد. بیماری «اسکوربوت» میلیون‌ها ملوان را کشت و اکنون با یک قرص جوشان ویتامین C درمان می‌شود. فرزندان جلوی چشمان خانواده‌ها می‌مردند و نمی‌دانستند چگونه آن‌ها را نجات دهند. تصور می‌کردند زمین صاف است و می‌ترسیدند به لبه‌ها بروند تا سقوط نکنند و چیزی به نام جاذبه را نمی‌شناختند و اگر «جی‌پی‌اس» را می‌شناختند آن را سحر و جادو تلقی می‌کردند. مردم همچنین علت ماه‌گرفتگی با شماف ماه را نمی‌دانستند، بنابراین برخی از کشیشان از نادانی آن‌ها سوءاستفاده کردند و به آن‌ها قول دادند که اگر نذرهایی مانند پول یا زنان زیبا به آن‌ها تقدیم کنند، ماه به حالت طبیعی خود بازخواهد گشت!

به‌طور خلاصه، زندگی و هر آنچه در آن بود برای آن‌ها یک رمز و راز و یک جعبه سیاه بود و آن‌ها موجوداتی بودند که به دلیل کمبود شدید دانش، با نرخ هوشی پایین روی زمین سرگردان بودند. اگر فردی بالای چهل سال در دنیای امروزی ما تصمیم بگیرد به گذشته بازگردد، به‌احتمال زیاد می‌میرد، زیرا امید به زندگی در آن زمان به دلیل گسترش جنگ‌ها، بیماری‌های همه‌گیر و جنایات، ۳۵ سال بود. آمارهای علمی در مورد علل مرگ‌ومیر در دوران باستان نشان می‌دهد که ۱۵ درصد مرگ‌ومیرها به دلیل له شدن جمجمه در اثر ضرب و شتم شدید بوده است. اکنون اکثر ما عمر طولانی داریم و در تختخواب راحت خود می‌میریم.

در سطح اخلاقی، ارزش‌ها و اخلاقیات در دهه‌های اخیر رشد چشمگیری داشته و واژه‌هایی مانند حقوق بشر به میان آمده است. اگر هر یک از ما به گذشته برمی‌گشتیم و از این مسائل یاد می‌کردیم، مبهوت می‌شدند و شاید می‌پرسیدند: «از چه حقوق و کدام حقوق‌بشری صحبت می‌کنید؟!» تصور انسان به عنوان یک مفهوم اخلاقی و موجودی مستقل هنوز ناشناخته بود و ایده بردگان در تصور عمومی مذموم نبود، بلکه قابل‌قبول بود و باعث عذاب وجدان نمی‌شد؛ اما امروز برخلاف گذشته، ایده بردگان نه تنها از نظر اخلاقی مذموم است، بلکه از نظر قانونی نیز جرم محسوب می‌شود. چرا؟ زیرا ما از نظر اخلاقی و روانی تکامل‌یافته‌ایم. ازدواج خردسالان نیز به همین صورت است، در گذشته پذیرفته‌شده بود و در حال حاضر مردود و ممنوع است، زیرا با وجدان عصری که در طول زمان رشد کرده تا به بهترین مراحل خود در زمان ما رسیده، به‌رغم چالش‌ها، در تعارض است.

ممدوح المهینی
ممدوح المهینی

ایده نژاد که افراد را به طبقات تقسیم می‌کند و میزان خلوص خون را می‌سنجد در گذشته پذیرفته‌شده بود. حتی در دانشگاه‌ها و در دهه سی قرن گذشته، این‌یک تخصص شناخته‌شده بود و هیتلر در نظریه نازی خود بر آن تکیه کرد که باعث شد افراد دارای معلولیت جسمی را به داخل کوره‌ها بیندازد و آن‌ها را با گاز خفه کند، زیرا باور داشت آنان لکه‌های سیاهی در خون نژاد آریایی هستند که باید پاک شوند. زنان انسان‌های زیردست و درجه‌دو بودند و حق رأی نداشتند، اما اکنون رهبر کشورها شدند. پیشرفت زنان از خدمتکار به رهبر نشان‌دهنده ایده توسعه اخلاقی در طول قرن‌ها است. ایده کنیز گرفتن زنان، امروز شرم‌آور و نقض وحشتناک ارزش انسانی در عصر کنونی ما است، اما در گذشته قابل‌قبول بود. اگر فردی از شیفتگان گذشته تصور کند در آن زمان ممکن بود او به عنوان برده شاید مورد خریدوفروش واقع شود، تمام این ایده‌ها را رها می‌کند.

در سطح فکری، بشریت در قرن‌های گذشته به دلیل رونق آموزش و کاهش نرخ بی‌سوادی توسعه یافت. در قرون‌وسطی، تنها کشیشان خواندن را بلد بودند، در حالی که بقیه در تاریکی غوطه‌ور بودند. هر چه در تاریخ به عقب برگردیم، نرخ بی‌سوادی بالاتر می‌رود و هیچ مدرسه، دانشگاه یا تخصصی وجود نداشت، همه این‌ها ایده‌های جدیدی هستند که در دوران مدرن به وجود آمدند. به خاطر همه این‌ها، جنگ‌های تلخ مذهبی، فرقه‌ای و قبیله‌ای درگرفت که باعث کشته شدن میلیون‌ها نفر شد. تعصب و متعصبان تنها توسط متفکران و فیلسوفانی شکست خوردند که عقایدشان را از بین بردند و بشریت را به مرحله‌ای دیگر رساندند (۱۲ میلیون کشته، قربانی سی سال جنگ بین ۱۶۱۸ و ۱۶۴۸ شدند).

در دنیای امروز، با وجود همه مشکلات فرقه‌ای و مذهبی در برخی کشورها، جهان به‌طور کلی بر جنگ هویت‌ها غلبه کرده است و فرودگاه‌های بین‌المللی و شرکت‌‌های میان‌قاره‌ای بزرگ‌ترین شاهد اختلاط بی‌سابقه بشر در تاریخ هستند. در گذشته صحنه کاملاً متفاوت بود و هرکسی که از نظر مذهبی، فرقه‌ای یا قومی با دیگران متفاوت بود ممکن است در معرض آزار و اذیت قرار گیرد یا حتی کشته شود؛ بنابراین، بشریت یک‌روند فکری طولانی را پشت سر گذاشت تا توانست از تصورات قدیمی عبور کند.
این مسائل ممکن است خارج از چارچوب بحث‌های روزمره باشد، اما موضوع مهمی است زیرا دید مردم، به‌ویژه نسل‌های جدید، نسبت به خود و دنیای اطرافشان را نشان می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا بفهمیم بشریت در طول قرن‌ها چگونه رشد کرد و حرکت تاریخ را که به گذشته بازنمی‌گردد درک کنیم. همچنین مهم است که با واقعیت، مدرنیته و تمدن دنیای امروزی همکام شویم و به ارزش‌های آن ایمان داشته باشیم و آن‌ها را آلوده نکنیم، بلکه به‌طور کامل با آن‌ها ادغام شویم و در آن‌ها مشارکت کنیم، و نه اینکه چون دستاورد غرب هستند از آن‌ها دور شویم.
بنابراین، احساس گناه، بیگانگی و آرزوی بازگشت به گذشته زیبا، حتی اگر فقط یک دروغ رمانتیک باشد، دست‌یافتنی نیست.

ممدوح المهینی

منبع: الشرق الاوسط

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر