تا چند سال پیش کسانی با «تَکرارِ» عادت در آزمودن عملی که در شرایط یکسان جز نتیجهای یکسان نمیتواند داشته باشد، تبلیغ میکردند «با روحانی تا ۱۴۰۰» و عین جمهوری اسلامی با سیاست دیمی، از این سیرک انتخابات به سیرک بعدی، فکر نمیکردند اعتراضات «تِکرار» شده و تحریم و آرای باطله پیشتاز شوند.
همزمان جناح اصلاحطلب و وابستگانش با عناوین «تحولخواهی» و «گذارگرایی» و «جمهوری دوم و سوم و غیره» به سرعت از سوی پیکر جامعه مانند یک «درمان» ناسازگار پس زده میشوند. این پس زدنِ طبیعی بیش از آنکه ناشی از مقاومت مخالفان این افراد و جریانات باشد، از یکسو به تجربهی انباشته و از سوی دیگر به مواضع و تحرکات خود این مدعیان بستگی دارد که اگر هم جزو مشکل و مشکلسازان سازمانیافته نباشند، سبب امتناع از پذیرفتن آنها به عنوان «راهحل» میشود.
همزمان با وخیم شدن اوضاع رژیم که آخرین جرثومههای خود را به میدان آورده، که حتا سبب درگیری بین خودیهایش نیز میشود، بحرانها و فرصتهایی پیش میآید که نیروهای اجتماعی با نوع برخوردشان نشان میدهند که آیا بخشی از مشکل هستند یا راهحل.
در این میان هرچه زمان گذشت، نقش و مسئولیت شاهزاده رضا پهلوی که کیهان لندن در تمام سالهای سکوت و رکود سیاسی و سلطهی جناحین رژیم بر داخل و خارج، درباره آن نوشته است، سنگینتر میشود. برخی این نقش و ارتقای آن به یک «سرمایه ملی» را به علت «اقبال مردم» میدانند؛ اما «اقبال مردم» نه علت بلکه معلول و ناشی از عوامل دیگرست که بارها طی سالهای گذشته در این رسانه به آن پرداختهشده.
از جمله دو علت نقش چشمگیر دارند که هرکدام بدون دیگری، شاید، سبب وزن و اهمیت کنونی نمیشد:
یکی، تعلق به خانوادهای که جامعه بر اساس تجربهی سنگین خود به این نتیجهی عینی رسیده که «ایران ساز» بوده است.
دیگری، شخص و شخصیت خود «رضا پهلوی»! اگر او، به گفتهی خودش، گرچه «مردم» به خانواده و «نهاد پادشاهی» پشت کردند اما این خانواده و نهاد از آنها روی برنگردانده، بر اساس تربیت و آموختهها و تجارب خود، همواره برای ایران و ایرانیان نگفته و ننوشته و تلاش نمیکرد، و همواره همه مدعیان را به همبستگی برای نجات و پس گرفتن کشور فرانمیخواند، و همزمان مدافع راسخ دموکراسی و حقوق بشر نمیبود، بعید است که تنها تعلق به خانواده «پهلوی» میتوانست چنین وزنی به وجود بیاورد و آن را به عنوان فرصت و یک سرمایه ملی در اختیار جامعه قرار دهد. آیا سرمایهای میشناسید که نه برای انباشت سود خود بلکه برای ایران و ایرانیان هزینه شده باشد؟! آیا اصلاً سرمایهی دیگری دارید؟!
اینست که در کنار نکات بدیهی مانند «ایران متحد» و «نه به جمهوری اسلامی» و «آری به آینده متکی بر دموکراسی و حقوق بشر» و «تعیین نظام آینده به انتخاب مردم» و «دادخواهی» و… هر فرد و جریانی، از جمله در ساختار کشوری و لشکری کنونی، و همچنین رسانهها نیز سرانجام باید در روندی که شتاب میگیرد، مشخص کنند در کجا ایستادهاند. تغییر رژیم در همه کشورها با این مسائل روبرو بوده و در ایران نیز جز این نیست.
شاهزاده رضا پهلوی در تازهترین گفتگوی خود با شماری از جمهوریخواهان بار دیگر بر همین موضوع تأکید کرده است. منتها این جایگاه را میبایست نه در حرف و «دورهمی»های نمایشی و تصنعی بلکه در عمل و با مواضع شفاف و صریح ثابت کرد. مسلم است که این کار با تخریب و تخطئه و دروغ و باندبازی و همصدایی دانسته و نادانسته با سیاستها و ترفندهای جمهوری اسلامی ممکن نیست چرا که در این صورت فقط ثابت میشود که بخشی از مشکل هستیم نه راهحل!
هرروزتان نوروز، نوروزمان پیروز!