4.8 C
تهران
یکشنبه, ۱۸. آذر , ۱۴۰۳

یک کشور یک ملت

درحالی‌که شعارهای پیکار برای آزادی و حقوق بشر در ایران و جانشین کردن جمهوری اسلامی با یک نظام آزاد و آزادمنش، دمکرات و لیبرال، (‌این دو لزوماً یکی نیستند) همه را برداشته است گروه‌هایی در بیرون و درون ایران برنامه‌ای را به‌موازات آن دنبال می‌کنند که جلو همکاری مبارزان آزادی و حقوق بشر را می‌گیرد؛ زندگی رژیم اسلامی را دراز‌تر می‌کند؛ و دورنمای تیره‌ای در برابر ایران می‌گذارد.

سازمان‌های قومی زیر شعار حق تعیین سرنوشت دارند به ضرب تکرار و با ندیده گرفتن هر سخن مخالف، هر چه هم درست باشد، ملت ایران را حذف و سیاست و تاریخ و جغرافیای ایران را به ترتیب تکه‌تکه می‌کنند. خواست بر حق حقوق فرهنگی و عدم تمرکز حکومتی در نزد آن‌ها به ملیت سازی بالابرده شده است و از ملیت تا ملت جز همان “ی” فاصله‌ای نیست. ایران را به ملیت‌هایی تقسیم می‌کنند که صرفاً با هم‌زبانی و در رویارویی‌شان با ملیت “فارس” و “ستم ملی” که بر آن‌ها روا داشته است تعریف می‌شوند. پاره‌ای از آنان با چنان کینه‌ای از “فارس‌ها” سخن می‌گویند که هر ایرانی را می‌باید از فردای پس از امروز نگران سازد: آیا همه این تلاش‌ها برای آن است که “ملیت”‌های ایران هرکدام هر جا را که ادعا دارند بردارند و ببرند و به هر که خواستند بدهند و بر سر تکه‌پاره‌های کشور به جان یکدیگر بیفتند؟

نظام فدرالی که این سازمان‌ها برای ایران پیش‌بینی می‌کنند فراورده تحولاتی است که بیرون از ایران روی‌داده است. تا آمریکائیان در شمال عراق حکومتی در استان‌های کردنشین برپا نداشته بودند خودمختاری شعار حداکثری بود که از مهم‌ترین سازمان‌های قومی شنیده می‌شد. اکنون خودمختاری با دگرگونی اوضاع‌واحوال به یک گردش قلم فدرالیسم شده است تا فردا به گردش قلم دیگری استقلال شود. حق تعیین سرنوشت مگر جز اختیار جدائی معنی می‌دهد؟ گرفتاری این سازمان‌ها آن است که چشمان خود را بیش‌ازاندازه به تحولات بین‌المللی می‌دوزند و از سه مشکل اصلی طرح خود غافل می‌مانند.

نخستین مشکل آن است که برای درآوردن ایران به یک نظام فدرال نخست می‌باید ایران را پاره‌پاره کرد. ایران مانند عراق سر هم نشده است و سه هزاره‌ای پیشینه دارد. هیچ گروه قومی در ایران به‌زور یا به اراده وزارت مستعمرات به ایران نپیوسته است؛ و آنگاه مشکل خود این سازمان‌های قومی باهم است در تعیین سرزمین‌هایشان و خط‌ونشان پاکشوئی قومی که از هم‌اکنون برای هم و برای دیگران می‌کشند.

دومین مشکل آن است که هیچ دولت خارجی قدرت آن را ندارد که با ایران مانند عراق رفتار کند. محافلی که از دشمنی با جمهوری اسلامی در امریکا یا کشور‌های دیگر به این سازمان‌های قومی دلگرمی می‌دهند نه خواهند توانست ده دوازده سالی چتر هوائی خود را بر سر آن‌ها بگسترانند نه با لشکرکشی به ایران هر تکه میهن ما را به گروهی واگذارند.

سومین مشکل آن است که با همه تأکیدها بر ستم ملی و فارس‌های چنین و چنان، ما یک ملت ایران داریم با پیشینه دراز دفاع از یکپارچگی و استقلال ملی و این ملت ایران می‌خواهد همچنان بماند و اجازه نخواهد داد.

ما حق دمکراتیک سازمان‌های قومی را به داشتن باور‌ها و آرزو‌های خود می‌شناسیم. ولی نمی‌توانیم آسیب‌های آینده و از هم‌اکنون را یادآور نشویم. ما می‌بینیم که سازمان‌های قومی از مبارزه ملی برکنارند. بدین معنی که به آنچه در مناطق قومی‌شان نمی‌گذرد اعتنای چندان ندارند و تنها هنگامی به مسائل عمومی‌تر می‌پردازند که پیشاپیش برنامه سیاسی‌شان پذیرفته شود. همکاری آن‌ها در مبارزه تا جایی است که به پیشبرد ایده فدرالیسم کمک کند. اندک‌اندک در بیرون به ایرانیانی می‌توان برخورد که دیگر خود را ایرانی معرفی نمی‌کنند و نام گروه قومی خود را به زبان می‌آورند.

آسیب بزرگ‌تر بهره‌برداری جمهوری اسلامی از این گروه‌هاست. آن‌ها لولوی تجزیه ایران را به دست رژیم داده‌اند. ما تاکنون ایرانیان نگران از سرنگونی این رژیم کمتر داشتیم. امروز این نگرانی برای گروه روزافزونی هست و نگرانی برقراری دمکراسی در ایران پس از جمهوری اسلامی را نیز با این مبارزات انحرافی داریم. با کشوری که برای اکثریت بزرگ مردم از همه‌چیز گرامی‌تر است نمی‌توان رفتار گوسفند قربانی کرد. سازمان‌های قومی می‌توانند با زیاده‌روی‌های خود، اولویت‌های ملی را از بیم اولویت‌های ملیتی، زیر پرسش جدی ببرند. جمهوری اسلامی باسیاست‌های تبعیض‌آمیز و تاکتیک‌های جنایت‌کارانه به گرایش‌های تجزیه‌طلبی یاری می‌رساند و سازمان‌های قومی با تلاش خود به حذف کردن ملت ایران (تا نوبت کشور ایران هم برسد) یک خط دفاعی تازه و بسیار استوار برای رژیم فراهم می‌دارند.

کسانی که تا همین اواخر در ته دل آرزو می‌کردند آمریکائیان با ضربات هوائی بر مراکز اعصاب رژیم اسلامی، آن را به آستانه سقوط بکشانند، امروز از اینکه چنان اندیشه‌ای را به خاطر خود راه داده‌اند در نهان پوزش می‌خواهند. ما از همیشه بیشتر می‌باید در برابر هر حمله‌ای به خاک ایران ایستادگی کنیم و جای تردید نگذاریم که در چنان صورتی در پشت همین حکومتی که به خون ما تشنه است خواهیم ایستاد. اگر قرار است آینده ایران را در سلیمانیه و تلویزیون الجزیره تعیین کنند و سازمان‌هایی همه سر در کشورهای همسایه ایران، جمهوری‌های فدرال عشیره‌ای خود را در غرب و جنوب ایران تشکیل دهند بسیاری اولویت‌ها تغییر خواهد کرد. سازمان‌های قومی مسئولیت بزرگی برعهده‌گرفته‌اند. هر اشتباه و زیاده‌خواهی آنان برای همه ما گران تمام خواهد شد.

هیچ‌کس نمی‌باید تصور کند که به بیشترینه خواست‌های خود خواهد رسید. ما همگان را به یافتن یک‌راه حل بهینه که جملگی را به درجه‌ای راضی کند فرامی‌خوانیم.

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر