همراهی‌ها و همگرایی‌ها (دمکراسی، ملت متکثر و شکل حکومت)

جامعه مدنی

جامعه ایران در حال از سر گذراندن تحولاتی است که می‌بایست به برخی نکات و تجربیات توجه ویژه داشت.

 

۱- روی سخن من در اینجا با کسانی است که پس از حکومت دینی یک نظم و ساختار سیاسی دمکراتیک با التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌خواهند، یعنی برای گذر نهایی از دیکتاتوری و استبداد و دست یافتن به دمکراسی و آزادی در پی شکلی از ساختار حکومت‌هایی هستند که پس از جنگ دوم جهانی شکل گرفتند و نام آن‌ها دمکراسی‌های مدرن یا لیبرال یا متکی بر حقوق بشر است؛ نظام‌های سیاسی که از کانادا تا آمریکا، از ژاپن تا استرالیا، یا از انگلستان تا ۲۷ کشور دمکراتیک اتحادیه اروپا بر اساس و پایه آن‌ها ساخته‌وپرداخته شده‌اند. به دیگر سخن، آنچه ما خواهان آن هستیم، وجود دارد، نه یکی یا دو تا، بل بیش از چهل نمونه. رهایی نهایی بشریت افسانه‌سازی دینی- مذهبی است که به دست شیادان سیاسی افتاده است، به دست «پیامبرانی» که با وعده بهشت می‌آیند و جهنم می‌سازند و می‌روند. ما، نه در درازای تاریخ، نه در سده‌های نوزده و بیست و بیست و یکم که انواع و اقسام اشکال حکومت تجربه شدند و نه اکنون (فعلاً) در هیچ جای دنیا، ساختاری که بهتر از دمکراسی‌های مدرن باشد، نمی‌شناسیم. جوامع باز کنونی، با تمام نواقص، ایرادات، کمبودها یا اشکالاتی که می‌توانند داشته باشند (که دارند)، بهترین، دمکراتیک‌ترین، آزادترین و مرفه‌ترین اشکال حکومتی هستند که تاکنون بشریت موفق به ساختن آن شده است. اگر آزادی نباشد، از عدالت نیز اثری نخواهد بود، باید آزاد بود تا در پی آن بتوان بدون ترس از سرکوب و مرگ، برای تحقق عدالت مبارزه کرد. پس باید از بحث‌های بسیار انتزاعی، احساسی- عاطفی، یک‌سویه و… پرهیز کرد تا بتوان با واقعیات روبرو شد و جامعه را بر اساس خرد و علم و کسب تجربه از تاریخ ایران و جهان بنا کرد.

 

اهداف و گفتمان‌ها (مقولات/ دیسکورس‌ها)

۲- اگر گروهی می‌توانست امر گذر از حکومت دینی و ساختن یک جامعه باز را به‌تنهایی انجام دهد، حتماً می‌داد و نیازی به این‌گونه بحث‌ها و گفتگوها وجود نمی‌داشت. بعلاوه جوامع مدرن دارای پیش‌زمینه‌هایی هستند که باید به آن‌ها توجه کرد، وگرنه ساختن آن ممکن نخواهد بود. هر یک از ما چند هدف را دنبال می‌کنیم:

اهداف شخصی- خصوصی (علایق فردی)

اهداف گروهی- سازمانی- حزبی (مثلاً برای دست یافتن به قدرت حکومت تا از آن راه به ایده‌های خود جامه عمل بپوشانیم)

و سرانجام بُعد ملی به معنای رهایی از حکومت دینی (فرا شخصی، فرا گروهی) و استقرار یک جامعه دمکراتیک- آزاد و باز.

موضوع سخن در اینجا نه اهداف شخصی- خصوصی و نه اهداف گروهی- سازمانی یا حزبی، بل بُعد ملی است که در شرایط مشخص کنونی همکاری و همسویی باهم، باهدف گذر از حکومت دینی را لازم و ضروری کرده است. از نگر من، برای دست یافتن به قدرتی که بتواند موفق به گذر از این حکومت جهل و خشونت شود، باید به موارد زیر توجه ویژه داشت.

 

۳- نخستین گفتمان از اساس نادرست این است که چه کسی می‌آید یا بیاید، زیرا جوامع باز و مدرن بر روی ساختارهای دمکراتیک- عادلانه بنا می‌شوند و نه افراد با صفات خوب و بدشان! این دمکراسی‌ها رهبر فرهمند و نماد واحد اراده ملی که جامعه را به سمت‌وسوی سعادت و رهایی نهایی هدایت کند، ندارند، جامعه متکثر است و رهبران سیاسی متفاوت دارد. پس پرسش این است که ساختار حکومت آینده را چگونه بنا کنیم تا دوباره منتهی به دیکتاتوری و استبداد نشود.

دمکراسی سه بعد اساسی دارد:

رفتار دمکراتیک فردی

رفتار دمکراتیک اجتماعی

و ساختار دمکراتیک حکومت

اولی و دومی اخلاق و اتیک هستند و سومی‌ حقوق که برای نظم و ساختار دمکراتیک حکومت تعیین‌کننده‌ترین شاخص است. توافق «ما» در حقوق است، حقوق مساوی (صوری- قانونی) برای همه در برابر قانون. دمکراسی‌های مدرن هم دشمنان فراوان چپ دارد و هم راست.

دومین گفتمان یا پرسش نادرست (از نگر پوپر و به زبان او) این است که چه کسی (کسانی) باید حکومت کند و پاسخ برای دمکراسی این است که: ملت! اما واقعیت تاریخ و تمام جوامع نشان می‌دهد که ملت در تمام درازای تاریخ و در هیچ‌یک از اشکال نظم سیاسی نه خودش مستقیم حکومت کرده و نه در جوامع مدرن میلیونی چنین امری اصولاً ممکن است، بل همواره عده‌ای (منتخب و غیر منتخب) به نام آن حکومت می‌کنند.

پس پرسش درست این است: حکومت را چگونه سازمان‌دهی کنیم که حکومتگران بنا بر اراده ملت، در یک انتخابات دمکراتیک-آزاد و سالم بیایند و اگر ملت آن‌ها را نخواستند، بدون جنگ و خونریزی بروند تا بتوانیم از این راه صدمات قدرت‌مداران را به حداقل برسانیم. دمکراسی‌های مدرن بهترین اشکال چنین مکانیسمی‌ هستند. برای این هدف ما نیازمند یک قانون اساسی خواهیم بود که در چهارچوب و با التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر تنظیم و تدوین و در آن، هم قدرت سیاسی- حکومتی تقسیم‌شده در نهادها‌های حکومت (دمکراسی غیرمستقیم یا پارلمانی) باشد و هم حقوق و وظایف شهروندان و حکومتگران مشخص و تضمین باشند. این قانون اساسی را مجلس موسیان که نمایندگان منتخب دمکراتیک، آزاد و سالم ملت هستند تهیه و تدوین خواهند کرد. پس ما باید با کمک، همراهی و همکاری باهم (در بعد ملی و با حفظ ویژگی‌های خود) شرایط انتخابات چنین مجلسی را فراهم کنیم، زیرا هیچ‌یک از ما، فرد و گروه یا سازمان و حزب (فعلاً) هیچ‌گونه نمایندگی از سوی ملت نداریم. اگر قوای حکومت ناشی از اراده ملت است، پس حقانیت ما برای اداره امور عمومی‌ جامعه زمانی است که ملت ما را برای چنین کاری انتخاب کند. در اینجا درستی و نادرستی افکار و اندیشه‌ها، یا راه‌ها و برنامه‌ها (فعلاً) مطرح نیست، بل تنها کسب قدرت سیاسی از راه اراده ملی، در یک انتخابات دمکراتیک، آزاد و سالم مطرح است.

 

موضوع بر سر حکومت دمکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر است

۴- جمهوری در درازای تاریخ نظمی‌ بوده است که پادشاهی نباشد و هرگز به معنای دمکراتیک بودن ساختار حکومت (به معنای دمکراسی‌های مدرن امروز) نبوده و امروز هم نیست (نگاه کنید به سه‌چهارم کشورهای جمهوری دنیا، از کره شمالی تا جمهوری اسلامی، از روسیه تا چین و…) «جمهوریت» منتج از اراده ملی، بدون ساختار حکومتی که ملتزم به اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد، می‌تواند حتا یا نظام‌های آتوریتر نوین را بسازد (مانند روسیه یا چین و…) یا بدل به خشن‌ترین نوع دیکتاتوری‌ها شود که شده است، مانند فاشیسم، نازیسم، استالینیسم، خمینیسم و… دمکراسی مدرن یا جوامع باز کنونی نتیجه تجربیات انسان در سازمان‌دهی ساختار حکومت پس از جنگ دوم جهانی است که با پدیده‌های ویرانگر جمهوری‌های توده‌ای یک‌سویه روبرو شد. نخست پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، با به رسمیت شناختن «حقوق بشر» و ازآنجاکه «هر کس» دارای شرف و حیثیت خدشه‌ناپذیر تعریف شد، ساختارهای مدرن سیاسی به‌گونه‌ای تنظیم شدند که از دمکراسی‌های «اکثریت» گذر کردند و اقلیت‌ها (در هر زمینه‌ای) حقوقی یافتند که هیچ اکثریتی اجازه تعرض به آن‌ها را نداشته باشد. انسان، از «رعیت» بدل به شهروند صاحب حقوق و صاحب حکومت و تعیین‌کننده حکومتگران شد. شهروندانی که شهروندی‌شان بدون توجه به دین و مذهب، مرام و مسلک، جنسیت، «نژاد»، قومیت یا ملیت، مقام و منصب یا… تعریف می‌شود. باید توجه داشت که تمام جمهوری‌ها (یا نظام‌های پادشاهی) تا پیش‌ازاین دستاورد فلسفه حکومت، همگی سراسر تبعیض‌آمیز و غیر دمکراتیک بودند، حتا در نخستین جمهوری فدرال مدرن با یک قانون اساسی که هنوز هم معتبر است (آمریکا)، ابتدا نه زنان، نه بردگان، نه سیاهان و نه حتا همه مردان سفید بخش‌هایی از «ملت» به‌حساب می‌آمدند. سیاهان نخست در دهه شصت میلادی، با مبارزات فراوان، موفق به از میان برداشتن جدایی نژادی و کسب حقوق مساوی- شهروندی در برابر قانون با سفیدپوستان شدند.

پرویز دستمالچی

 

۵- در دمکراسی‌های مدرن «قوای حکومت ناشی از ملت» است. در شهر- حکومت‌های آتن ملت عبارت بود از ۴۰۰ یا ۵۰۰ تن مردان (آزادی) که در میدان بزرگ شهر جمع می‌شدند و در رابطه با امور مهم شهر تصمیم می‌گرفتند. با انقلاب فرانسه و آمریکا، نمایندگان ملت عبارت شدند از مجلسی (پارلمانی) که تنها بخشی از مردان آزاد (سفید) را نمایندگی می‌کردند، نه هرکسی را. در آن دوران نیز معنای «ملت» بسیار محدود بود؛ اما ملت، از نگر امروز، از نگر دمکراسی‌های مدرن، عبارت است از مجموعه شهروندان یک واحد سیاسی- جغرافیایی که شناسنامه و تابعیت آن واحد را دارند، با حقوق مساوی در برابر قانون، همین!

ملت ایران بیش از ۸۵ میلیون تن و از هر نگر کاملاً متفاوت است، از فرهنگی تا سیاسی و… از مردان تا زنان، از شیعیان تا سنیان و یهودیان و بهاییان و بی‌دینان و… از چپ تا راست، از حزب‌الله تا…، از کمونیست و آنارشیست و… تا لیبرال و سوسیال- دمکرات و…، پس باید توجه داشت که ملت واقعاً موجود نه‌تنها «من» یا «گروه من» است و نه «تو» و «گروه و حزب تو»، بل مجموعه کسانی هستند که شهروند این کشورند. تمام این مجموعه باید باهم بر اساس نظمی‌ توافق کنند که دربرگیرنده همه باشد، با حقوق مساوی در برابر قانون تا انسجام ملی از میان نرود. در جوامع متکثر ملت واحد یکدست و با یک‌ فکر و یک ایده‌آل با رهبر فرهمند وجود ندارد، چنین تعاریفی از ملت مربوط به جوامع تامگرا‌ (توتالیتر) با اشکال سیاسی فاشیستی- نازیستی، خمینیستی یا استالینیستی است. در دمکراسی‌های مدرن (نمونه آلمان) توافق افراد، گروه‌ها، سازمان‌ها و احزاب نه بر اساس سیاست‌ها و اهداف و ایدئولوژی‌های مشترک، بل بر اساس حقوق مساوی برای همه در برابر قانون و التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر است تا تساوی در عدات صوری- قانونی برای همه اجرا شود. توافق چپ یا راست یا میانه و… بر اساس ارزیابی یکسان از نقش مثلاً روزا لوگزانبورگ نیست، زیرا او از نگر چپ یک انقلابی و قهرمان ملی است، از نگر راست دشمن آزادی و وطن‌فروش! یعنی هر کس (شهروند) برداشت‌ها و ارزیابی‌های خود را دارد و آزاد است به ترویج آن‌ها بپردازد،‌ اما حکومت در تعیین این ارزیابی‌ها و ارزش‌ها بی‌طرف است. تعیین‌کننده برای پروسه دمکراسی و جامعه باز ایجاد امکان مساوی برای همه (ملت) باهدف بیان واقعی و تعیین اراده ملی از راه یک انتخابات دمکراتیک، آزاد و سالم است تا مشخص شود وکالت اداره امور عمومی‌ کشور به کدام گروه یا گروه‌ها و اشخاص، برای یک دوره محدود، منتقل می‌شود. پس نخست باید چهارچوب یک نظم نوین سیاسی را تدوین کرد (قانون اساسی/ مجلس موسیان) تا پس‌ازآن همه گروه‌ها بتوانند خود و برنامه‌هایشان را به رأی ملت بگذارند و اگر رأی آوردند به‌تناسب آرا خود در قدرت حکومت برای اداره جامعه سهیم شوند.

 

۶- اگر قوای حکومت ناشی از ملت است، اگر ملت چند گرا یا متکثر است، اگر هیچ راه نهایی برای رهایی بشریت و ساختن «بهشت» موعود وجود خارجی ندارد و جامعه را باید ساخت، اگر بیان اراده ملت تنها می‌تواند در انتخاباتی دمکراتیک، آزاد و سالم باشد، اگر در جامعه باز و دمکراتیک رهبر فرهمند و نجات‌بخش نهایی وجود ندارد و اگر…، پس باید پذیرفت که (فعلاً) هیچ‌یک از افراد، گروه‌ها یا احزاب (بزرگ یا کوچک) نماینده ملت یا حتا بخشی از آن نیستند تا زمانی که این «وکالت» به آن‌ها منتقل شود. این وکالت تنها پس از انتخابات روشن خواهد شد. اگر گروهی ۵۰ یا ۵۰۰ یا ۵۰۰۰ پیرو دارد، او نماینده همان‌هاست و نه بیشتر یا کمتر. در آلمان گروه‌هایی که نتوانند بالای ٪۵ آراء را به دست آورند، اجازه ورود به مجلس ملی را ندارند، حتا اگر برنامه و اهداف آن‌ها «بهترین» باشد. حزب سبزها که امروز در قدرت سیاسی برای اداره امور عمومی‌ آلمان شرکت دارد و بخشی از دولت است (به دلیل کسب بالای آراء ملت) تا دهه هشتاد چون رأی نمی‌آورد از حق ورود به مجلس محروم بود تا چه رسد به شرکت در دولت (قوه اجرایی). پس نخست باید ساختار دمکراتیک حکومت را به وجود آورد و بعد خود را به رأی مردم گذاشت تا روشن شود، برای یک دوره چهارساله، نمایندگان مردم چه کسانی هستند. در دمکراسی‌ها قانون مصوب نمایندگان منتخب آزاد و دمکراتیک ملت (پارلمان یا مجلس) مقدم است بر هر قانون و سنت دیگر.

 

۷- از نگر جوامع باز، راه کسب و دست یافتن به قدرت سیاسی (که از لوله تفنگ بیرون نمی‌آید) انتخابات است، هیچ‌گونه حقانیت یا مشروعیت آسمانی یا تاریخی یا… مگر اراده ملی وجود ندارد، «حقیقت» مطلق نه وجود بیرونی دارد و نه در جیب کت کسی است. اکنون، یا باید به گونه کادرهای پیشاهنگ- انقلابی «لنینی» با قیام یا… به قدرت سیاسی دست‌یافت و دیگران را (تا نابودی جسمی) کنار زد یا باید با همکاری و همیاری مجموعه نیروهای آزادیخواه و دمکرات از جمهوری اسلامی گذر کرد و شرایط لازم برای ابراز نظر ملت (انتخابات) را فراهم آورد، اولی منتهی به همان دور باطل دیکتاتوری- استبداد خواهد شد (از سوی چه کسانی و با کدام ایدئولوژی یا فرضیه، مهم نیست) و دومی‌ به جامعه‌ای باز و دمکراتیک خواهد انجامید. این را بنا بر تجربه سایر جوامع جهان در همین ۳۰ تا ۶۰ سال گذشته می‌توان دید.

 

۸- پس کسانی که خواهان یک نظم و ساختار دمکراتیک حکومت (آن‌گونه که در بالا آمد) هستند، باید با گذر از شناخت «حسی» و بحث‌های شدید عاطفی- احساسی و با به کار گرفتن خرد نقاد به عالی‌ترین شکل همکاری و همراهی برای ساختن یک جامعه مدرن برسند. توافق (کنونی ما، آزادیخواهان) می‌تواند بر اساس اصول زیر انجام گیرد:

 

  • گذر از حکومت دینی به معنای برچیدن کامل حاکمیت «الله» و نمایندگان خود خوانده‌ی آن بر روی زمین و انتقال سرچشمه حقانیت حکومت به مردم در شکل دمکراسی‌های غیرمستقیم (پارلمانی) مدرن (مانند تمام دمکراسی‌های اتحادیه اروپا، کانادا، آمریکا یا استرالیا و ژاپن). اینکه نماد وحدت ملی ما یک رئیس‌جمهور بی‌قدرت باشد (آلمان و…) یا شاه بی‌قدرت (دانمارک، انگلستان، نروژ و…)، یا هیچ‌کدام از آن‌ها تنها یکی از اصول قانون اساسی خواهد بود که نمایندگان ملت در مجلس موسیان درباره آن تصمیم خواهند گرفت و سپس آن را به همه‌پرسی عمومی‌ (رفراندوم) خواهند گذاشت. هیچ‌یک از ما (گروه‌ها، سازمان‌ها، احزاب و…) در مقام تصمیم‌گیری دراین‌باره نیستیم، این امر از حقوق ملت است. ما می‌توانیم و حتماً، نظری داریم که آن را تبلیغ و ترویج و استدلال می‌کنیم که باید چنین هم باشد، اما اظهارنظر نهایی با ملت است.

 

  • توافق در حفظ تمامیت ارضی کشور همراه با توافق بر پایه سازمان‌دهی ساختار اداری حکومت بر اساس اصل عدم تمرکز تا از یکسو با تقسیم عمودی و افقی قدرت از خطر استبداد و دیکتاتوری هرچه بیشتر بکاهیم و از سوی دیگر کشور را بهتر و عادلانه‌تر اداره کنیم. اینکه معنای دقیق «اصل عدم تمرکز» چیست، آیا همان تقسیمات استانی موجود با اختیارات بیشتر است یا… را بازهم نمایندگان منتخب مردم در مجلس موسیان تعیین کنند و سپس به همه‌پرسی ملت بگذارند. دمکراسی‌های مدرن دربرگیرنده اشکال گوناگون تقسیمات اداری- سیاسی هستند، از شکل فدرال تا استانی و غیره. باید توجه داشت که اگر (فرض) قانون اساسی آینده دارای ۱۷۰ اصل باشد، ما بر روی بیش از ٪۹۵ آن به‌راحتی توافق خواهیم داشت و موارد اختلاف را موکول به کمیسیون‌های ویژه مجلس مورسانی کنیم که هم نمایندگان منتخب ملت هستند و هم به دلیل «نمایندگی» از سوی ملت حق اتخاذ تصمیم برای شکل و ساختار حکومت را دارند. برای امری بسیار مهم و تعیین‌کننده مانند قانون اساسی که اصول حکومت را برمی‌شمارد، ملت باید از راه انتخاب وکلای خود در مجلس موسیان، در انتخاباتی دمکراتیک، آزادی و سالم، اظهارنظر کند.

 

  • پس گذر از حکومت دینی موجود با هر راه و روشی که انجام گیرد، باید پس‌ازآن فوراً شرایط میدانی اظهارنظر ملت (انتخابات) فراهم شود تا ساختارها و نهادها و نمادهای حکومت تدوین و تنظیم و مشخص و به همه‌پرسی ملت گذاشته شود. ایران ابتدا باید با همکاری همه آزاد شود تا بعد نمایندگان منتخب ملت بتوانند درباره نوع ساختار حکومت تصمیم بگیرند، بسیاری از بحث‌ها و گفتگو‌ها و جدل‌ها و… مربوط به آن دوران است. ایران برای همه ایرانیان است و نه‌تنها برای گروهی ویژه. باید توجه به ساختار دمکراتیک حکومت داشت و آن را سازمان و سامان داد تا از دور باطل استبداد و دیکتاتوری بیرون آییم. دمکراسی‌های مدرن یا جوامع باز نشان می‌دهند که در این جوامع، دیکتاتورترین افراد، درست به دلیل ساختارهای دمکراتیک، هرگز هیچ شانسی برای رفتارهای دیکتاتورمنشانه نداشته‌اند و ندارند.

 

پرویز دستمالچی

مطالب مربوط

چپ، دموکراسی و اقتدارگرایی

توافق آتش‌بس در لبنان؛ و اینک شکست…

چند نکته در مورد اعلام آمادگی شاهزاده

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر