وقتی فضا و جامعهای بهشدت سیاست زده است معمولاً توجه به دو موضوع بنیادی نیز به سطح سیاستهای جاری هر کشور کاهش پیدا میکند؛ یکی محیط زیست و دیگری اقتصاد!
در دموکراسیها با توجه به اینکه دولتها ابزار و منابع لازم برای پرداختن به مشکلات این دو عرصه را دارند، در بدترین حالت ممکن است نیروهای سیاسی به دام برخی شعارهای توخالی برای کسب رأی در انتخابات مختلف بیفتند اما چون احزاب در آزادی به رقابت با یکدیگر میپردازند و مرتب تحت کنترل همدیگر و رسانهها و افکار عمومی قرار دارند، بدون اقدام و عمل به شعارهای خود، نمیتوانند امید به کسب آرای شهروندان در دورههای بعد داشته باشند. اینست که این دو همواره در صدر برنامههای دولتها در دموکراسیهای کنونی قرار دارند.
در حکومتهای انحصاری و تمامیتخواه اما اتفاقاً همین دو عرصه که سیاست نیز بستگی به ثبات و دوام و پایداری آنها دارد، مرتب در حال سقوط و قهقرا هستند. در این میان، ظاهراً بدیهی به نظر میرسد که محیط زیست بستر اصلی تمامی فعالیتهای بشریست! بدون محیط مناسب برای زیست، یا با از دست دادن آن، انسانها بنا به غریزه، مجبور به کوچ میشوند تا در تنازع بقاء طبیعی که آب و آبادی در کانون آن قرار دارد به زیست اجتماعی خود ادامه دهند. اما از قرار معلوم این موضوع ابتدایی برای زمامداران جمهوری اسلامی نه بدیهی و نه قابلدرک است.
درعینحال ازآنجاکه محیط زیست بشر یک پدیدهی جهانی به وسعت زمین و جوّ آن است، مشکلات آن نیز جهانی و راهکارهای غلبه بر بحرانهای محیط زیست در کشورهای مختلف نیز در همکاریهای جهانی و همچنین منطقهای قابل پیگیریست.
از سوی دیگر، مشکلات ناشی از وقوع انقلاب ۵۷ و فاجعهی جمهوری اسلامی که ابعاد تخریبهای زیستمحیطی آن همواره زیر بحرانهای خودساخته پنهان مانده، حالا با تأثیر مستقیم بر اقتصاد و زندگی و کار و کسب روزانهی مردم که با آب و غذا گرهخورده، به نبرد بین مرگ و زندگی تبدیل میشود. مهاجرتهای داخلی از مناطقی که خشک و بیآبوعلف شدهاند به شهرهای هنوز قابل سکونت و حاشیهی آنها تا کوچ به کشورهای دیگر بیش از همه گریبان سرزمینهای خشک و کمآب مانند ایران را میگیرد. اما تا زمانی که جمهوری اسلامی باسیاستهای فرقهای و توسعهطلبانه بر سر کار است، امکان ندارد ایران بتواند در همکاریهای منطقهای و جهانی بحران آب و ریزگردها و گردوغبار و کویرزایی و نابودی جنگلها و مراتع را کاهش دهد چه برسد به اینکه حل کند. حل مشکلات اقتصادی نیز بهنوبه خود به همین همکاریها و ادغام در جامعه جهانی وابسته است.
سالهاست که مردم ایران در برابر یک تصمیم تاریخی قرارگرفتهاند: نجات خود و محیط زیستشان با دفع جمهوری اسلامی یا زندگی در محیطی که قابل زیست نیست!