لایک: دیدم، شنیدم، خواندم، پسندیدم!

روشن است که هر کسی در شبکه‌های مجازی از ‏جمله فیس بوک به دنبال هدفی‌ست. اما به نظرم ‏یک نکته مهم در آن انکارناپذیر است: واقعیت تنهایی ‏انسان در جهانی که جمعیت‌اش به مراتب بیش از ‏زمانی است که آدم‌ها در خانواده‌های کلان به دنیا ‏می‌آمدند و رشد می‌کردند و در می‌گذشتند! تناقض ‏غریبی است: جهان با رشد میلیاردی جمعیت گویا ‏تنهاتر شده است! این تنهایی را درون مرزهای ‏سرزمین‌های مختلف، از جمله ایران نیز می‌توان دید ‏که جمعیت‌‌اش نسبت به سه چهار دهه پیش بیش ‏از دو برابر شده است.‏

‎*****‎

‎«‎لایک» یعنی همه اینها؟ بعضی از اینها؟ یا هیچ ‏کدام؟! یا اینکه مورد به مورد معنایش تغییر ‏می‌کند؟! پاسخ هر چه باشد، به نظر می‌رسد ‏‏«لایک» برای برخی واکنش و وسوسه‌ای است ‏مجازی که بر زندگی و روابط واقعی آنها تأثیر ‏می‌گذارد. این «اسمایلی» هم واقعیتی است که ‏دلیلی ندارد در روزنامه‌نگاری جایش خالی باشد.‏‎ ‎

‎ ‎ارتباطاتِ برفکی

بی‌تردید تکنولوژی ارتباطات در سال‌های اخیر ‏گسترش و پیشرفتی داشته است تصورناپذیر. آنچه ‏برای کودکان و جوانان امروز، دست کم در ‏کشورهای پیشرفته و سرزمین‌هایی که دست‌شان ‏به دهان‌شان می‌رسد، بدیهی به نظر می‌آید، ‏زمانی به عنوان پدیده‌های عجیب و غریب در ‏داستان‌ها و فیلم‌های تخیلی وجود داشت.‏

در کودکی نسل ما رادیوهای جعبه‌ای که با ‏باتری‌های بزرگ قطع آجری کار می‌کردند، هنوز یک ‏پدیده نو بود. جای باتری رادیوی قهوه‌ای ما به ‏اندازه‌ای بزرگ بود که من در عالم کودکی فکر ‏می‌کردم واقعا گویندگان رادیو آدم‌های کوچکی ‏هستند که از درون آن حرف‌ می‌زنند.‏

سال‌ها بعد در اواخر دهه چهل خورشیدی وقتی ‏خطه شمال با ایستگاه «رِله» مستقر در منطقه ‏‏«سوردار» در گیلان به فرستنده تلویزیونی مجهز ‏شد، چه آرزوهای کوچکی به دنیای کودکانه ما راه ‏یافت: کاش هوا آفتابی و بدون ابر باشد! و ‏نمی‌توانستیم بفهمیم وقتی از کوچه‌مان به سمت ‏گیلان نگاه می‌کنیم که تا چشم کار می‌کرد، ‏آسمان آبی بود و لکه‌ای ابر در آن نبود، چرا باز هم ‏تلویزیون برفکی است!‏‎ ‎

تا آن موقع رسانه‌های همگانی چیزی جز روزنامه و ‏رادیو نبود که مثل همه جای دنیا به طور یک جانبه با ‏مخاطبان ارتباط برقرار می‌کردند. تلویزیون هم که ‏آمد، همین طور بود. مخاطب نقشی در آنها ‏نداشت. چندین دهه ارتباط بین رسانه‌ها و مخاطبان ‏در همه جای جهان یک ارتباط یک سویه بود.‏

اینترنت مناسبات یک‌طرفه را به هم ریخت و این ‏فرصت و امکان را به مخاطبان که نقشی جز ‏مصرف‌کننده نداشتند، داد تا از یک سو خود ‏تولیدکننده شوند و از سوی دیگر، با همین تولید ‏‏(درباره هر چیزی و با هر کیفیتی که باشد) به ابراز ‏وجود بپردازند.‏

ارتباطاتِ مجازی

شبکه‌های مجازی و «فیس بوک» اما ماجرایی دیگر ‏است. اگرچه «گوگل پلاس» و «توییتر» و شبکه‌های ‏مشابه در یک رقابت تجاری و با کاربردی مشابه ‏هنوز ننتوانسته‌اند «فیس بوک» را از میدان به در ‏کنند و یا با عرضه خدمات بیشتر و تازه‌تر، جذابیت آن ‏را از کاربران بربایند، اما توقع کاربران از آنها بیش از ‏پیش بالا می‌رود. به کدام سو؟! نمی‌دانم. اما این را ‏می‌دانم که آدمی پرتوقع و بلندپرواز است. خیلی ‏زود فراموش کرده که همین بیست سال پیش بدون ‏اینترنت و همین ده سال پیش بدون فیس بوک ‏روزگار می‌گذراند و کمبودی هم احساس نمی‌کرد! ‏امروز اما همه اینها گویی چنان به نان شب تبدیل ‏شده که باید از طریق موبایل و ابزار دیگر نیز ‏همیشه به آنها دسترسی داشت و دنیا و دایره ‏‏«دوستان» خود را در جیب حمل کرد.‏

روشن است که هر کسی در شبکه‌های مجازی از ‏جمله فیس بوک به دنبال هدفی‌ست. اما به نظرم ‏یک نکته مهم در آن انکارناپذیر است: واقعیت تنهایی ‏انسان در جهانی که جمعیت‌اش به مراتب بیش از ‏زمانی است که آدم‌ها در خانواده‌های کلان به دنیا ‏می‌آمدند و رشد می‌کردند و در می‌گذشتند! تناقض ‏غریبی است: جهان با رشد میلیاردی جمعیت گویا ‏تنهاتر شده است! این تنهایی را درون مرزهای ‏سرزمین‌های مختلف، از جمله ایران نیز می‌توان دید ‏که جمعیت‌‌اش نسبت به سه چهار دهه پیش بیش ‏از دو برابر شده است.‏

از زاویه سیاسی و اجتماعی، امکانات گسترده‌ای ‏که شبکه‌های اجتماعی در اختیار کاربران ‏گذاشته‌اند، صحنه ارتباطات درون جامعه را به شدت ‏دگرگون کرده است. گذشته از جرایم مجازی که ‏عمدتا زمینه‌ساز تبهکاری‌های واقعی هستند، مانند ‏سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان، کلاهبرداری، ‏آشنایی‌های منجر به ارتکاب جرم و یا ترور روانی ‏‏(موبینگ)، موضوع «لایک» نیز برای برخی به دغدغه ‏تبدیل شده است! اگر شمار «کلیک» در مواردی ‏می‌تواند با جلب توجه کاربران و هم چنین درآمد ‏ارتباط مستقیم داشته باشد، اما «لایک»زدن یا ‏پسندیدن یک «پُست» یا «کامنت» از جمله در ‏فیس بوک می‌تواند تعابیر مختلفی داشته باشد که ‏‏ هر کسی پیش خود آن را تصور می‌کند و ممکن ‏است در عالم واقع اصلا چنین نباشد!‏

‎«‎لایک» برقراری یک ارتباط غیرمستقیم است با ‏کسی که مطلب تازه‌ای یا موضوعی را به اشتراک ‏نهاده و یا نظری داده و یا حتا فقط یک «اسمایلی» ‏گذاشته است. کسی که لایک می‌زند به این ‏وسیله ممکن است توجه، موافقت و یا حتا علاقه ‏خود را به کاربر مزبور نشان ‌دهد. پس این حرکت ‏مجازی، نه تنها یک تأثیر واقعی دارد بلکه یک توقع ‏واقعی نیز به وجود می‌آورد.‏

ارتباطات متوقع

اگر صحنه را به فیس بوک‌هایی محدود کنیم که در ‏زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مشغول ‏هستند، آنگاه این انتظار می‌رود که «لایک» آنها از ‏جدیت بیشتری برخوردار باشد. یعنی پس از ‏خواندن، دیدن، یا شنیدن یک پست یا یک کامنت با ‏‏«لایک» زدن یا نزدن، اعلام کرد که آن را ‏پسندیده‌ایم، بنا بر این، لایک نزدن به معنی ‏‏«نپسندیدن» و یا مشکل و ابهام داشتن درباره آن ‏مطلب یا موضوع خواهد بود. برای خود من، «لایک» ‏زدن یا «لایک» کردن یک موضوع مهم است چرا که ‏‏«لایک» یک «اظهار نظر» و خودش یک کامنت و بیان ‏یک گرایش است! این در حالیست که بدون خواندن ‏و دیدن و شنیدن یک مطلب نمی‌توان درباره‌اش ‏اظهار نظر کرد مگر اینکه چنان اطمینان و علاقه‌ای ‏وجود داشته باشد که پست‌ها و کامنت‌های کسی ‏را بدون آنکه بدانیم چه نوشته و چه گفته است، ‏بپسندیم! چنین لایک‌هایی در فیس بوک کم ‏نیستند و چه بسا بیشترین لایک‌ها و پسندیدن‌ها از ‏همین نوع باشند، مانند «فن پیج» یا «صفحه ‏دوستداران» که افراد آن را «به طور کلی» به خاطر ‏مضمون و یا فردی که به آن تعلق دارد، می‌پسندند ‏و «لایک» می‌زنند؛ وگرنه گمان نمی‌کنم همه این ‏‏«لایک کنان» همه مطالب این صفحات را بخوانند.‏

در این میان کم نیستند افراد سیاسی و اجتماعی ‏که گمان می‌کنند اگر مطلبی را «لایک» کنند و یا در ‏جایی کامنتی بنویسند، از «مقام» آنها کاسته ‏می‌شود و مانند «بقیه» یا «دیگران» می‌شوند! ‏حال آنکه همین‌ها دلشان غنج می‌زند برای اینکه ‏دیگران آنها را صدتاصدتا «لایک» کنند! این تفرعن را ‏در روابط واقعی نیز می‌شود دید. یاد مضمونی از ‏کتاب «مرثیه‌ای برای شکسپیر» از شهروز رشید ‏افتادم که فردی مشابه را چنین تصویر می‌کند: « ‏می‌خواهیم دیگران ما را دوست داشته باشند و ‏تحسین کنند ولی خود تحمل همین دیگران را که به ‏توجه آنها نیاز داریم، نداریم!‏‎»‎

باری، هنوز برای بررسی و قضاوت درباره تأثیرات ‏مثبت و منفی اینترنت و شبکه‌های اجتماعی از ‏جمله فیس‌بوک بسیار زود است اما در اینکه ‏تکنولوژی ارتباطات شکل و محتوای نه تنها روابط ‏بلکه رفتار فردی و اجتماعی را تغییر داده و می‌دهد ‏‏(و ما در حال تجربه زنده آن هستیم) تردیدی ‏نیست. اینکه پس از و یا در کنار فیس بوک (مانند ‏تئاتر و سینما و روزنامه و کتاب و رادیو و تلویزیون که ‏در کنار اینترنت به همزیستی خود هنوز ادامه ‏می‌دهند) چه امکانی به وجود خواهد آمد که ‏پاسخگوی توقعات جدید نسل‌های نورسیده باشد، ‏فعلا قابل تصور نیست. شاید هم چند نسل با ‏مجموعه همین اختراعاتی مشغول باشد که در ‏طول سه دهه به طور سرسام‌آور بازار را به انحصار ‏خود در آورده‌اند. در هر صورت، امکانات و آرزوهای ‏دوران کودکی نسل ما به افسانه پیوسته است.‏

مطالب مربوط

بخت و فرصت و ملت

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر