ما کیهانی‌ها شما را تنها نخواهیم گذاشت

آخرین شماره کیهان چاپ لندن، کیهانِ شما، شماره ۱۴۶۶، در سی سالگی، هفته گذشته، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، منتشر شد.

سال‌ها بود که همراه با گسترش اینترنت و بمباران مداوم خبری و نظری در فضای مجازی، حیات چاپی کیهان لندن نیز هر بار با خطر توقف روبرو می‌شد. هزینه چاپ و پست بیش از آن است که دیگر بتوان با فداکاری و از خودگذشتگی همکاران دیرینه کیهان آن را به صورت چاپی منتشر کرد و به دست ایرانیان در سراسر جهان رساند. کیهان لندن، زمانی تنها حلقه اتصال و رابطه بین ایرانیان خارج از کشور در بیش از پنجاه کشور جهان بود که هر نسخه آن را ده‌ها نفر می‌خواندند و از طریق آن با کشور خویش پیوندی دوباره برقرار می‌کردند.

در تمام این سال‌ها، شرایط مالی و کاری کیهان به گونه‌ای بود که معروف شده بود، کیهان معجزه‌ای است که هر هفته تکرار می‌شود! معجزه‌ای که خوانندگان نمی‌دانند با چه رنج و زحمتی به وقوع می‌پیوست.

پنج سال پیش نیز که همکاران کیهان ۲۵ سالگی انتشار آن را در لندن گرامی ‌داشتند، کسی نمی‌دانست آیا این فرزند تبعیدی مؤسسه عظیم کیهان، کیهانِ دکتر مصباح زاده، به سی سالگی خواهد رسید یا نه. وقتی یکی از همکاران قدیمی‌کیهان، مرا که در آن گرامی‌داشت مهمان بودم، به فرودگاه می‌رساند تا به برلین باز گردم، باز صحبت ادامه انتشار کیهان شد و او نگرانی جدی خود را که از نزدیک و بیشتر در جریان مشکلات بود، پنهان نداشت. من اما مانند همیشه از امید به آینده سخن گفتم و اینکه با چنگ و دندان هم که شده، حتا در یک برگ هم که شده، کیهان را باید منتشر کرد تا روزی که به خانه خود باز گردد. ۲۵ سالگی کیهان لندن، کمی‌بیش از یک سال پیش از خرداد ۸۸ و رویدادهای پس از آن بود.

چهار سال پیش، با به خیابان آمدن مردم و به ویژه جوانان، کیهانِ شما نیز مانند همه آنهایی که جانی تازه گرفتند، و با تجربه فضایی جدید که نشان داد آن سکوت جهنمی ‌و تبلیغات حکومت اسلامی‌ مبنی بر اینکه همه چیز آرام است، دروغی بیش نیست، صفحاتش شاداب و زنده شدند. نسل‌های جوان به میدان آمده بودند تا بر حق مسلّم خود برای تعیین سرنوشت خویش تأکید کنند. کیهان مانند همیشه بازتاب دهنده این خواست انسانی و برحق ایرانیان بود. ولی با وجود تجربه‌های متعدد از انقلاب مشروطه، و قتل‌‌هایی مشابه مثله کردن احمد کسروی و منشی‌اش در صحن دادگاه، و قتل‌ها و ترورهای متعدد علیه مقامات رژیم گذشته، و هم چنین ترورهایی که اسلام‌گرایان علیه خودشان در ایران انجام داده بودند، و پس از به قدرت رسیدن‌شان نیز، با وجود کشتار پایوران رژیم گذشته در برابر چشمان خمینی بر بام مدرسه «رفاه»، و آنگاه به خاک و خون کشیدن همه مخالفان و دگراندیشان حتا آنهایی که از رژیم تازه به قدرت رسیده دفاع می‌کردند، و با وجود قتل عام ۶۷ و آنگاه سرکوب زنان و دانشجویان در دهه هفتاد و هشتاد، معلوم نیست چرا کسی گمان نمی‌کرد که رژیم اسلامیست ایران آنقدر درّنده خو هست که برای حفظ خود به جوانان مردم تجاوز کند و با اتومبیل از روی آنها رد شود و آنان را در خیابان به گلوله ببندد آن هم نه برای اینکه اسلحه به دست گرفته و به مبارزه مسلحانه پرداخته بودند، بلکه به این دلیل که در انتخابات نمایشی رژیم «مشارکت پرشور و فعال» کرده و حالا نسبت به نتایج آن اعتراض داشتند!

کیهان لندن همه این رویدادها را همراه با تعبیر و تفسیر و هم چنین صفحات ورزشی و نیز بازتاب رویدادهای جهان، همراه با صفحات سرگرمی‌ و جدول برای کسانی که حوصله هیچ کدام از اینها را ندارند، منتشر می‌کرد. اما رژیم اسلامی ‌و دامنه سرکوب‌اش که حتا صاحبان آگهی‌های تجاری را در کیهان مورد تهدید قرار می‌داد از یک سو، و گسترش اینترنت از سوی دیگر، انتشار چاپی کیهان را به شدت با مشکل روبرو کرد.

کیهان تلاش نمود تا در اینترنت رابطه خود را با خوانندگان خویش به ویژه با نسل‌های تازه نفس حفظ کند. سایت کیهان با کمترین امکانات، برخی کمبودهای نسخه چاپی را که به دلایل مالی امکان بهبود نداشتند، جبران کرد. اما آن نیز نه آن طور که باید و شاید. برای رقابت در اینترنت نیز نیروی انسانی و تأمین مالی با وجود امکانات بی نظیری که فضای مجازی در اختیار می‌نهد، از ضروریات هستند. مسائل جانبی و مشکلات حاشیه‌ای را نیز باید بر تمام اینها افزود. کیهانِ شما اما مانند دیگر رسانه‌هایی که خط حمایت پیدا و پنهان از رژیم جمهوری‌اسلامی‌ بر آنها حاکم است، هیچ پشتیبانی نه از کشورهای خارجی و نه از دست‌های درون رژیم، نداشت! کسانی که این روزها، پس از شنیدن خبر انتشار آخرین شماره کیهان لندن، با بغض و اندوه با دفتر کیهان تماس می‌گیرند و با گریه گوشی را می‌گذارند، و شما، خوانندگانی که کیهان را هرگز تنها نگذاشتید، تنها پشتیبانان این روزنامه تبعیدی بودید. و از شوربختی، در این بلبشوی سیاسی و رسانه‌ای و لابی‌گری بی‌شرمانه به سود رژیم، این پشتیبانی، که والاترین و ارزشمندترین پشتیبانی‌هاست، برای اینکه کیهان لندن بتواند به چاپ خود ادامه دهد، کافی نبود.

آشنایی من با کیهان لندن نیز داستان خودش را دارد. به همان مناسبت ۲۵ سالگی آن را شرح داده‌ام:

«در اوایل دهه نود میلادی، «کیهان سلطنت طلب» که از بودجه «هایم» تهیه می‌شد، بین پناهندگان از هر گروهی که بودند، دست به دست می‌گشت. در برخی‌هایم‌ها نیز خود پناهندگان آن را تهیه می‌کردند و به نوبت می‌خواندند. من اما دیگر در «هایم» نبودم که با کیهان به دلیل گزارشی که از دادگاه دکتر شاپور بختیار می‌داد، بیشتر آشنا شدم. واقعا «سلطنت طلب» بود! زمان اما گذشت و کیهان از برخی «طلب‌هایی» که داشت، کوتاه آمد. نه برای اینکه از چیزی که طلب می‌کند، چشم بپوشد، بلکه برعکس، برای اینکه بتواند به مثابه یک روزنامه حرفه‌ای، آزاد و مستقل چنان دامنه طلب‌هایش را گسترش دهد که از همه طلبکار شود، از جمله از «سلطنت طلب»ها!»

آن شب، در گرامی‌داشت ۲۵ سالگی انتشار کیهان، سه نسل حضور داشتند: نسلی که ایران را ساخت، تا نسلی که انقلاب کرد و آن نسلی که سهم‌اش از شوربختی، جمهوری‌اسلامی ‌شد. هنوز، هیچ کس نمی‌دانست یک سال بعد قرار است موج دیگری از مهاجرت و تبعید، این «ایرانیان خارج از کشور» را دستخوش دگرگونی کند و نسل تازه‌ای به آنها بپیوندد!

اینک که نسخه چاپی کیهان برای مدتی نامعلوم، منتشر نخواهد شد، من بخش کوتاهی از آنچه را پنج سال پیش در ۲۵ سالگی کیهان لندن در گفتگوهای آن شب گفتم و بعد نوشتم، در اینجا می‌آورم. زمانش را دوباره یادآوری می‌کنم: یک سال پیش از خرداد ۸۸ و رویدادهای پس از آن بود:

«در پایان، وقتی همه در سالن به گفتگو مشغول می‌شوند، این پرسش تکرار می‌شود: چه خواهد شد؟ آیا چیزی تغییر خواهد کرد؟ روزنامه نگار غیبگو نیست ولی لازم نیست غیبگو بود تا دریافت معلوم است که تغییر خواهد کرد. می‌گویم: نه اینکه تغییر «خواهد» کرد، بلکه در همین لحظه در حال تغییر است. با اشاره به رابطه ایران و آمریکا می‌پرسند: ممکن است ما را بفروشند؟! می‌گویم: آخر چه کسی می‌تواند ما را بفروشد؟! ایرانیان فروشی نیستند! آمریکا حرفش را زده است، حالا جمهوری اسلامی‌هر سیاستی در پیش بگیرد، به سود ما است. سازش کند، به سود ما است! سازش نکند، باز هم به سود ما است! به این می‌گویند تنگنا. تنگنایی که هر رژیمی‌با از دست دادن فرصت‌ها سرانجام در آن گرفتار می‌آید.

در این میان، سرنوشت کیهان نیز با این تغییر گره خورده است. ما کیهانی‌ها دونده‌ای را می‌مانیم که به خط پایان نزدیک می‌شویم. نه خط پایان خودمان، بلکه خط پایان مسیری که کیهان ۲۵ سال پیش دویدن را در آن آغاز کرده است… امروز در لندن، فردا در تهران.…»

اکنون باز هم صحبت «سازش» است، صحبت «تغییر» است. و من باز هم می‌گویم، این فردا، بی تردید، خواهد رسید، و به مصداق شعرِ شاملو، حتا روزی که دیگر نباشم، یا نباشیم! تا آن زمان ما کیهانی‌ها شما خوانندگان و مخاطبان خویش را تنها نخواهیم گذاشت. به قول جمله‌ای در کتاب «موزه معصومیت» از اورهان پاموک «نقطه مشترک عشق و روزنامه‌نگاری در این است که هر دو می‌توانند در یک لحظه انسان را خوشبخت کنند. اما جذابیت و ارزش هر دو را فقط دوام‌شان تعیین می‌کند.»

ما کیهانی‌ها، با عشق به شما که کیهان لندن را کیهانِ خودتان می‌دانستید، با وجود همه کمبودهای مالی و فنّی، خوشبخت بودیم. ما دوامِ این نوع روزنامه‌نگاری را که در تمام سال‌های گذشته تلاش کرد تا در کنار روزنامه‌نگاری فرمایشی و حکومتی و هم چنین روزنامه‌نگاران سفارشی و خودخوانده که ابراز نظرات سیاسی و جانبدارانه خود را روزنامه‌نگاری می‌پندارند، حرمت ژورنالیسم حرفه‌ای، مستقل و آزاد را پاس بدارد، به شما تضمین می‌دهیم، در هر جا، با هر امکان و به هر شکل شرافتمندانه‌ای که باشد.

جذابیت و ارزش کیهان لندن، کیهانِ دکتر مصباح‌زاده، کیهان در تبعید، کیهانِ شما، که جایگاهش در تاریخ معاصر ایران با نویسندگان و روزنامه‌نگاران برجسته‌ای چون هوشنگ وزیری، احمد احرار، صدرالدین الهی، امیر طاهری، ناصر محمدی، نازنین انصاری، محمود خوشنام و ده‌ها همکار دیگر، هم در سرگذشت مهاجرت و تبعید ایرانیان و هم در تاریخ روزنامه‌نگاری ایران به ثبت رسیده است، در همین دوامِ آن است تا به خانه خود در ایران باز گردد، و بر خلاف «کیهانِ تهران» و «کیهانِ بازجویان و پرونده سازان» همچنان حرمت روزنامه نگاری آزاد و مستقل را پاس بدارد.

مطالب مربوط

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

اهمیت انتخابات آمریکا برای ایران به مردم و رهبری جنبش ملی وابسته است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر