مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی به شیوه ای بی سابقه و باسرعتی اعجاب انگیز درحال افزایشند.بزرگترین بخش این مشکلات ناشی از فساد و سوء مدیریت رژیم است.
درحیطه اقتصاد، نابسامانی های ناشی از تورم بی سابقه دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد به مراتب ازمجموع همه تحریم های خارجی که تاکنون به ایران تحمیل شده بیشتر بوده است.
مثلاً به مصرف رساندن بی حساب و کتاب درآمد سرشارنفت، ناتوانی دولت در تنظیم وتوازن بودجه کشور توأم با عدم استقلال بانک مرکزی، به افزایش بی سابقه نقدینگی وتورم لجام گسیخته انجامید. به زعم خود بخاطر مقابله با افزایش قیمت ها، دست بدامان سیاست درهای باز و واردات بی حد وحصر از خارج شدند. از محصولات غذائی گرفته تاسنگ قبر و انواع و اقسام اتومبیل ها ودیگر اشیائ لوکس و تجملی را با به آتش کشیدن دلارهای نفتی وارد کردند. در نتیجه این سوءسیاست، نه تنها مشکل تورم حل نشد بلکه مسائل تازه ای بر مشکلات کشور افزودند. تولیدکنندگان ایرانی که نمی توانستند با اجناس وارداتی رقابت کنند یکی پس ازدیگری اعلام ورشکستگی کردند، کارخانه ها و کارگاه ها رابستند و میلیون ها کارگر و پیشه ور به خیل بیکاران پیوستند. در این میان حذف نسنجیده یارانه ها نرخ تورم را سه چندان کرد. تورم ممتد و روز افزون موجب تضعیف موقعیت اقتصادی طبقه متوسط وازدیاد فقر در کشور شد.
نقش اتحادیه اروپا درگسترش تحریم ها
همزمان با اوج گیری مشکلات اقتصادی خود ساخته رژیم، دامنه تحریم های بین المللی و شدت آن ها در حال افزایش است. اخیراً اتحادیه اروپا نیز بیش از پیش در مورد مسائل ایران حساس شده است و سیاست هایی که برای پیشگیری ایران از دستیابی به سلاح هسته ای مدت ها پیش، از طرف آمریکا شروع شده بود اکنون از سوی اتحادیه اروپا نیزاعمال می شود. در گذشته معمولاً بعضی از کشورهای اروپایی سعی می کردند درمورد رابطه با ایران آن نقشی را ایفا کنند که در زمان جنگ سرد بین آمریکا و شوروی بازی می کردند. به اندک زمانی نیاز بود تا آن ها متوجه شوند که با جمهوری اسلامی نمی شود وارد معامله شد و این جریان بسیار با آنچه در شوروی وجود داشت متفاوت است. از این رو در طی سه چهار سال اخیر یک تغییر بنیادین در برخورد اروپاییان با ایران به وجود آمده است. به ویژه بعد از انتخابات پارلمانی در انگلستان و به روی کار آمدن حزب محافظه کار، با وجود یک دولت محافظه کار در فرانسه در دوران ریاست جمهوری سارکوزی، آلمان هم به جمع این دو کشور پیوست و مواضع اروپا در برابر جمهوری اسلامی تغییر کرد
نه درغربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم!
معمولاً نوعی ارتباط منطقی میان سیاست خارجی ونحوه حکومت در درونمرز از واقعیات است. شاید به این دلیل باشد که جنگ میان دو کشور که در هر دوی آن ها دمکراسی مستقرباشد بسیار نادر است. دلیل آن هم واضح است، ملت ها معمولاً از جنگ بیزارند و اگر درهر دو کشوری مردم و مطبوعات آزاد باشند و دولت به ملت پاسخگو، فرصتی برای جنگ افروزان باقی نخواهد ماند. عکس این استدلال هم معتبر است یعنی زمانی که حکومتی به ملت خود پاسخگو نباشد درسیاست خارجی و روابط بین المللی هم بجای پاسداری از منافع ملی اولویت های مسلکی،مذهبی ویا اقتصادی خود را محورسیاستگذاری خواهد ساخت. تاریخ غم انگیز قرن بیستم بهترین شاهد این ادعاست.بنا براین اصل تشخیص ارتباط میان نحوه کشورداری در نظام فاشیستی- اسلامی وسیاست خارجی این حکومت چندان دشوار نیست. این همه غرب ستیزی وبه تاراج دادن سرمایه ملی به خاطر دخالت درامور دیگرکشورهای منطقه وپرداخت هزینه سازمان ها وشبکه های تروریستی در سراسرجهان تنها دریک نظام دیکتاتوری جبون ومتزلزل امکان پذیراست.
عوارض تنفرشدید وعمیق ملت ایران نسبت به رژیم روزبه روز بیشترمشهود می شود. بازداشت های روزافزون، شکنجه و اعدام های مستمرهمه نشانه هائی هستند از ترس و وحشت نظام از ملت ایران. هرروز و هرساعت که می گذرد برتنفر و انزجار مردم نسبت به رژیم افزوده می شود. امروز ترس ونگرانی خامنه ای ودیگر دست اندرکاران نظام ازخطر قیام مردم وانفجاراجتماعی به مراتب بیشترازدغدغه هایشان در مورد اوضاع اسفناک اقتصادی وفشارهای دولت های خارجی است.
رژیم منزوی و متزلرل است
تقویت تحریم های اروپا همراه با تداوم تحریم های آمریکا شرایط بسیار دشواری برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. همزمان، برای مردم نیز شرایط اقتصادی به نقطه انفجار نزدیک است. در گذشته تمام محدودیت های امروز برای مردم کم و بیش محسوس بود اما حکومت مصون از تحریم ها وآسوده مانده بود. امروز شرایط بسیار متفاوت است و جمهوری اسلامی شدیداً تحت فشار است. ازاین رو در آینده نزدیک تغییرات بنیادی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی اجتناب ناپذیر خواهد بود. بروز روزافزون اختلاف میان جناحهای گوناگون رژیم نشان دهنده آن است که دیگر کنترل کامل در دست خامنه ای و اطرافیان او نیست. احمدی نژاد به شیوه ای روز افزون قدرت خامنه ای به چالش می طلبد. دیگرسردسته های الیگارشی آخوندی همانند رفسنجانی وخاتمی بیشتر و روشن تر مواضع خود را مستقل از”رهبری” مشخص می کنند. برای خامنه ای هر دوصحنه داخلی وبین المللی روزبروز آشفته تر و نامطمئن تر بنظرمی رسند. او شاید در انتظار معجزه ای برای گریز از این تنگنا نشسته است اما شواهد چندانی برای بهبود شرایط موجود دیده نمی شود.
فراموش نکنیم که در تجزیه وتحلیل نهائی، نه تحریم ها ونه قطعنامه های سازمان ملل به تنهائی نخواهند توانست به دگرگون شدن اوضاع و تغییرات اساسی در ایران منجر شوند. انجام این مهم وابسته به همت ملت ایران است. از سوی دیگر، مردم درونمرز از امکانات بسیار محدودی برخوردارند. تاریخ و تجربه نشان داده است که اندک واکنشی در درون مرز به زندان، شکنجه و اعدام خواهد کشید. گرفتاری های روزمره زندگی در درون مرز همراه با فشار دستگاه های پلیسی رژیم امکانات سیاسی مردم را بسیار محدود کرده است.
ضعف ما قدرت رژیم است
این مجموعه گسترده ایرانیان در سراسرجهان آزاد نخواهند توانست تا ابد نقش ناظر ومفسر را ایفا کنند. بخواسته یا ناخواسته، بخش بزرگی از مسئولیت نجات کشور،در شرایط کنونی بر دوش های توانا و مغز های بُرنای ایرانیان برونمرز است. آنهائی که در مصونیت و فراغت خارج بسر می برند نخواهند توانست دربرابر تاریخ ازانجام وظیفه شانه خالی کنند. امروز توپ در میدان ایرانیان برونمرز است.
مشکل اساسی ایرانیان برونمرز پراکندگی جغرافیائی و سردرگمی سیاسی آن ها است. تمام بحث های گوناگون در مورد تحریم ها و یا تظاهرات ضد جنگ به تنهائی راه بجائی نخواهد برد . مگر زمانی که بخش قابل توجهی از مخالفین نظام بتوانند به دنیا نشان دهند که ایرانی لیاقت آن را دارد که به خودآید واجازه ندهد بلای سوریه بر کشورش تحمیل شود. قدرت و انسجام مخالفین، ضعف نظام است و درست برعکس تا زمانی که اپوزیسیون به صورت فعلی و پراکنده باقی بماند ضعف اپوزیسیون قدرت رژیم است. عوامل رژیم بیکار ننشسته اند. سعی آنها در ایجاد تفرقه در میان مخالفین روزانه مشهود است. یکی از عوامل اصلی که تا امروز درمسیر گردهمایی مخالفان رژیم ایجاد اشکال کرده توطئه ها و دخالت های جمهوری اسلامی است. آنها به انحاء گوناگون دربرابر هر تلاشی برای ایجاد تفاهم در صفوف مبارزان اخلال می کنند. نقش آنها روشن است.
رمز موفقیت ائتلاف از خودگذشتگی است
آن هایی که درمسیرایجاد نوعی ائتلاف وهمبستگی کوشا هستند باید جاه طلبی ها وخودخواهی ها را رها کنند. آنهائی در مسیر ایجاد ائتلاف واتحاد موفق خواهند شد که نخست بر نفس خودچیره شوند و برای خودشان طلب امتیاز نکنند. دلیل آنکه تمام این تلاش ها تا امروز با شکست مواجه بوده روشن است. هرکسی پا به میدان گذاشته از دیگران خواسته است که به او یا فرقه و حزبش بپیوندند. نامش همبستگی است ولی بیایید به من بپیوندید، در گروه ما عضوشوید! هیچکس زیر بارشخص یا گروه دیگری نخواهد رفت. این مسیر یکبار پیموده شده است وبه بیراهه منتهی شده است. صمیمیت وصداقت نخستین منزل این سفر طولانی است. کسانی که درمسیرایجاد تفاهم وائتلاف گام می نهند باید صمیمانه جاه طلبی های شخصی را کنار نهاده و موفق به جلب اعتماد هرچه بیشتر مردم شوند . هدف باید خدمت و انجام وظیفه ملی باشد نه جاه طلبی شخصی. در دنیای امروز کمتر کسی حاضر است استفاده ابزاری برای پیشرفت و ترقی دیگری شود. آنقدر بر سر مردم کلاه رفته است و آنقدر امید بسته و ناامید شده اند که امروز از ریسمان سیاه و سفید می ترسند. این را باید قبول کرد. افرادی که در مسأله خطیرایجاد ائتلاف پیشقدم می شوند نباید خود بخشی از این معادله باشند. همانند کاتالیزور که موجب فعل وانفعال شیمیائی می شود اما خود بخشی از محصول نهائی نیست و در ساختار آن سهمی ندارد، افرادی که در این مسیر قدم می گذارند باید به پاداش معنوی قناعت کنند.
بخش دیگری از شروط موفقیت طرح ائتلاف وجود نقشه راه است. هرائتلافی نیازمند هدف، طرح ونقشه راه است. نقشه ای که برای آینده است و آن تصویر و تصوری که ما از آینده داریم. تلاش برای ایجاد آینده ای درخشان در یک ایران آزاد، همانند کانادا، آمریکا، فرانسه و انگلستان. در چنین آینده ای برای همه جا هست غیر از آنانی که می خواهند دیکتاتور بشوند.
پاریس