شرایط ایران با جمهوری اسلامی همیشه جنگی بوده و اکنون بیشازپیش جنگی است! مردم ایران با جمهوری اسلامی همیشه جنگزده بودهاند! افکار و رفتار جمهوری اسلامی هرگز چیزی جز جنگآفرینی و بحران نبوده چون جز این نمیتواند وجود داشته باشد.
اینکه جوامع بشری همواره با بحران و جنگ و انواع جرائم فردی و ناهنجاریها در هر مرحله از تاریخ تکامل خود روبرو بوده و خواهند بود، یک واقعیت است که به سرشت افراد انسان برمیگردد اما اینکه چگونه با وجود چنین واقعیتی بتوان از بحران و جنگ و جرائم و ناهنجاریها کاست و یک همزیستی متعادل را با کمترین درگیریها تأمین کرد، موضوعی مربوطه به جامعه و اجتماع انسان است که از اندیشه و نگرش آن به جهان ناشی میشود.
تمامی ادیان و ایدئولوژیهایی که با کسب قدرت سیاسی، از یکسو با خودپسندی و تکبر دچار این توهم بودهاند که «برتر» از «دیگران» و برحق ابدی هستند و از سوی دیگر، به همین دلیل تلاش کردهاند تا تنوع جوامع را نادیده گرفته و انسانهای یکسان و یکشکل و یکفکر طبق ذهنیاتی درست کنند که خودشان هم آنطور نیستند، اول کشور را به جهنم تبدیل کرده و بعد توسط همان جوامع به تاریخ سپرده شدند.
دین سیاسی و ایدئولوژیهای غیردینیِ سلطهجو یعنی بحران دائمی؛ یعنی جنگ و درگیری پایانناپذیر و این در مورد اسلام سیاسی که دیدگاه آخرزمانی دارد و خود را حتا در شکستهای مداوم نیز، پیروز نهایی تصور میکند، ابعادی به شدت خشن و جانسخت مییابد.
مسبب شرایط دائم تحریمی و جنگزدهی ایران بر اساس همان اندیشهای که برای خود رسالت دنیوی و اُخروی قائل است، همهی زمامداران کشوری و لشکری جمهوری اسلامی از ۵۷ تا کنون هستند. در این میان، بدون تعارف، نباید نقش آنهایی را هم که هر بار در انتخابات آن شرکت کرده و نه تنها به تداوم این شرایط بلکه به تعمیق و گسترده شدن آن رأی دادهاند نیز نادیده گرفت. شهروندان یک جامعه تا مسئولیت فردی و اجتماعی خود را در مسائل و رویدادهای سیاسی نپذیرند، چهبسا به این نیروی خود پی نبرند که چگونه دریغ کردن آرایشان به ویژه از نمایش انتخابات ۱۴۰۰ به بعد، حکومت را مستأصل و منزوی و بیشازپیش دچار خطاهای محاسباتی کرد که امروز مجبور به تلاش برای بقای خود در جنگی است که خود بر آن اصرار داشته و به کشور تحمیل کرده است.
دشمن ایرانیان نه هیچ کشور خارجی و نه هیچ جریان سیاسی داخلی بلکه نظام جمهوری اسلامی و همه آن گروهها و افرادیست که گفتار و رفتارشان به سود آن عمل میکند. بقیه نه دشمن بلکه فقط مخالف فکر و راه و روش یکدیگر هستند که معیار درستی یا نادرستی آن چیزی جز گذشت زمان و عملکرد آنها نیست. برای برخی جریانات، این زمان سپریشده و عملکرد خودشان از ۵۷ به اینسو آنها را به محک گذاشته؛ برای برخی دیگر این روزها و آیندهی نه چندان دور معیار سنجش آنهاست. معیاری که تلاش برای همبستگی و جذب بیشترین نیروی نه تنها مخالف رژیم بلکه موافق اصول اعلامشده توسط رهبری ملی جنبش آزادیخواهی ایرانیان مبنی بر تعهد به تمامیت ارضی ایران، دموکراسی و حقوق بشر، و تعیین نظام آیندهی کشور با رأی مردم، مهمترین واحد اندازهگیری آن است.