سیاست بینالملل چیست؟
فهرست مطالب:
۱- شروع سخن
۲- مدل «جهان تاریخی»
۳- مدل «جهان دولتها»
۴- مدل «جامعه جهانی»
۵- مدل «واحد رشد»
۶- مدل «بازار جهانی»
۷- مدل «سیستم»
- مدل «میله نامتقارن و شکسته»
- مدل «واحدهای منتظم فرهنگی»
- اشکال کنشهای پیوسته در سیاست بینالملل
منابع و ملاحظات
۱- شروع سخن
در شماره گذشته به تشریح مفاهیم اصلی و تعاریف کاربردی در علم روابط بینالملل پرداخته و «سیاست بینالملل»، «سیاست ورای ملی» و «سیاست خارجی» را جدا از هم توصیف نمودیم و ضمن بررسی ارزش «نظریه» و «شبه نظریه» در «سیاست بینالملل» به آنجا رسیدیم که برای تحلیل سیاست خارجی الزاماً یک مدل از سیاست بینالملل مورداستفاده قرار میگیرد. ازآنجاکه «سیاست خارجی» ایران و یا بهتر گفته باشیم، جای ایران در سیاست بینالملل به عواملی چند وابسته است که باید آنها را دقیقاً تشریح نمود، باید «مدل» موردنظر را با در نظر گرفتن اهداف ملی ایران پیداکرده و آن را بسط و توسعه داد.
«مدل» از دیدگاه علم سیاست بینالملل عبارت است از: «تصویر جهان» توسعهیافتهای که جریان تفکر، علم و دانش و فعالیتهای بشری را تأثیر گذاشته و آنها را شکل و رونق میبخشد. ازاینرو برای یافتن دید مردمان متنوع ساکن زمین و گروهبندیهای سیاسی- اجتماعی آنان از جریان حیات ملتها، باید این «مدل» ها را از کلیه فرآیندهای سیاسی جوامع بشری کسب نمود. بخشی از مردمان، سیاست بینالملل را بهعنوان «کنسرت قدرتها» مینگرند، بخشی دیگر آن را بهعنوان یک «ابر دولت جهانی» میشناسند و یا تصویر میکنند و گروهی، جهان را بهعنوان «بازار» قلمداد میکنند. «مدل» ها درواقع پیشنهادهای نظری در مورد «بازیگران» بینالمللی و واکنشهای بین آنها میباشند که بهطور ردهبندیشدهای توسط دانشمندان علم روابط بینالملل از واقعیات جهان ما «تجرید» گشتهاند.
ردهبندی ذیل بهطور اجمال به دست داده میشود تا انواع «تصویر جهان» در سیاست بینالملل روشن گردد.
۲- مدل «جهان تاریخی»
این مدل را اکثراً مذهب شناسان، فلاسفه و تاریخگران ساختهوپرداختهاند. چنین مدلی بیشتر از «علل» پیدایش جهان و «فایده» آن بحث میکند و جهان را مانند یک «واحد کل» مینگرد که توسط خلقت خداوندی برمیشمرد. ایده «وحدت جهان» که از مذاهب نشأت یافت به فلسفه هم وارد شد و به قول هگل، فیلسوف آلمانی، تاریخ جهان عبارت است از خود تعینی دیالکتیکی روح جهانی بهسوی آزادی. ایده مزبور توسط مارکس اخذ گردید و تاریخ را به «جنگ طبقاتی» در جوامع بشری بهسوی «جامعه بی طبقه» خلاصه کرد. چنین نگرشی در مشی احزاب و کشورهای کمونیستی بکار گرفتهشده و کشورهای مزبور سیاست بینالملل را درواقع مانند متن یک داستان تاریخی مینگرند که باید در آن نمایشنامه از پیش نوشتهشدهای اجرا گردد.
۳- مدل «جهان دولتها»
مدل «جهان بهعنوان دربرگیرنده دولتها» بیش از مدل «جهان تاریخی» به واقعیات نزدیک میباشد و از بازیگران بینالمللی یعنی دولتها و مناسبات آنها سخن میراند که در یک «واحد دربسته» بینالمللی جای گرفتهاند و به قول برخی از سیاست شناسان همچون «توپ بیلیارد» در برابر هم ایستادهاند و تنها توسط برخورد پوسته خارجیشان با همدیگر تماس دارند و درون آنها دستنخورده میماند، (۱) مدل توپهای بیلیارد به معنی دولتها، حداقل از زمان هوگو گروسیوس در سیاست بینالمللی قدمت دارد.
با این مدل میتوان حقوق بشر را شرح داد و ضمناً دولتها را بهعنوان حامل «حقوق» در روابط بینالملل برشمرد؛ اما علم نوین ثابت کرده است که «دولت» دیگر تنها حامل «حقوق» نیست و پوسته بسته آن شکاف برداشته و نیروهای اجتماعی درون دولتها نیز در جریان سیاست بینالملل واردشده و بر سایر دولتها و جوامع تأثیرات فراوان میگذارد. بااینوجود دولتها هنوز «بازیگران» اصلی صحنهاند و ازلحاظ اندازه، نظم اجتماعی و فیالمثل ایدئولوژی هم با یکدیگر تفاوتهای فراوان دارند. دولتها در روابط باهم در جستجوی منافعی هستند که «مورگنتاو» در یککلام «قدرت» نامیده است (۲) .
بدینسان، سیستم بینالمللی را میتوان کنشهای بازیگران یعنی دولتها نامید. دولتها توسط حکومتها و دیپلماتهای خود نمایندگی میشوند و به همین سبب برخی از کارشناسان، جهان را بهعنوان «جهان حکومتها» تعریف میکنند؛ بنابراین، دیپلماسی در رده نخست کلیه کنشهای پیوستهای قرار میگیرد که دولتها با یکدیگر برقرار میکنند. در ۱۹۷۷ دولتها شامل ۱۴۵ کشور مستقل بودند که در ۱۹۴۵ بیش از دوسوم آن کشورها هنوز وجود نداشتند. بدین لحاظ نقش دیپلماسی در روابط بینالملل بسیار اهمیت یافته است. در مدل موردبحث، دو مسئله عمده جهانی یعنی خطر انهدامی جنگ اتمی و تأمین انرژی به عهده دولتها نهاده میشود، اما واقعیت نشان میدهد که حل این دو مسئله را نمیتوان تنها در عهده دولتها دانست، بلکه نیروهای درون اجتماعی بر آنها تأثیر دارند، مثل شرکتهای نفتی و افکار عمومی بینالمللی؛ زیرا خط و مرز کشیدن بین سیاست داخلی و خارجی کشورها در شرایط کنونی جهان، غیرواقعی و غیرعملی است. امروزه احزاب قدرتمند در کشورها، اتحادیهها، رسانههای همگانی و غیره نیز بر جریان سیاست بینالمللی تأثیر بسیار قدرتمندی میگذارند. بدینسان متغیرهای سیاست داخلی مربوط به رفتار دولتها در سیاست خارجی از سوی دولتها موردپذیرش قرارگرفته است. چنانچه ردوبدل شدن اطلاعات را در کنشهای پیوسته نظام اجتماعی کشورها با یکدیگر نادیده انگاریم، فاجعه پیش میآید؛ مانند آن است که سیاست خارجی ایران بدون اطلاع از جریانات فرهنگی و اجتماعی کشورهای همسایه تنظیم گردد؛ بنابراین، نقش نظامی اجتماعی کشورها در جریان سیاست بینالملل فوقالعاده زیاد میباشد. برخی از سیاست شناسان نقش مزبور را تا بدانجا پراهمیت نشان دادهاند که مدل «جامعه جهانی» را عرضه کردهاند.
۴- مدل «جامعه جهانی»
در این مدل سعی میشود که ضمن در نظر گرفتن دیپلماسی و حکومت در سیاست بینالمللی به عوامل دیگری مانند اتحادیهها، افراد و ایدئولوژیها، روانشناسی اجتماعی و سُنّتهای رفتاری سازمانهای اقتصادی و غیره توجه گردد. در این مدل، «قدرت» جای خود را بهعنوان تنها هدف اساسی «سیاست» از دست میدهد و تنها محدود به ساخت نظام سیاسی میگردد. واکنشهای بینهایت زیاد که در سیستم جای گرفتهاند، موضوع سیاست بینالملل میشوند. این مدل را «ج– برتون» شرح داده و به نام «اسپین وب» (در فارسی تقریباً معادل منسوج- پارچه) معروف است (۳) . برتون اظهار میداد که کنشهای اجتماعی مانند الیاف منسوجات (سیستمهای اجتماعی) درهمتنیده است و مبنای آنها رفتار انسانها میباشد. سیاست بینالملل هم بخشی از همبافت رفتاری- اجتماعی انسانها بهطور مجموع است. در اینجا منافع «فرد» بر منافع «جمع» پیش میگیرد و نظام ارزشی کثرتگرا- دمکراتیک جای خود را بهعنوان تنها نظام اجتماعی- سیاسی قابل عمل برای این مدل باز میکند و نظامهای دیگر بیارزش میشوند.
اما باید اذعان کرد که در جهان کنونی، بسیاری از عوامل مؤثر وجود دارند که مدل «جامعه جهانی» را مکدر میسازند. شاید روزگاری بیاید که جهان، بنا بر نظریه برتون چنین مدلی را گسترش دهد؛ اما در شرایط امروزی، مدل «جامعه جهانی» بیشتر حکم آرزو را دارد تا واقعیت؛ زیرا نظام کثرتگرا- دمکراتیک حداقل در بیش از ۳/۲ جوامع ملی بیگانه است و نظامهای تام روا بر بیش از ۳/۱ جمعیت جهان حاکماند و از این طریق بسیاری از کنشهای رفتاری انسانها، ندیده گرفتهشده و در سیاست بینالملل جلوه کاملی از آنها مشهود نمیباشد؛ بنابراین، قابلیت تحلیل مدل مزبور ضعیف بوده و قادر نیست که مناسبات کنونی را توصیف نماید.
۵- مدل «واحد رشد»
«مدل جهانی» اولین بار توسط ج. فورستر عرضه گردید که در این مدل ۵ پارامتر تعیینکننده وجود دارند. جمعیت- سرمایهگذاری پولی- معادن زیرزمینی- سرمایه کشاورزی- میزان آلـودگی محیطزیست. (۴)
با بکار بردن پارامترهای مزبور در تحلیل سیاسی، مدل «واحد رشد» در مورد جهان طراحی گردید که در اثر بسیار معروف کلوپ روم به نام «محدودیتهای رشد» نیز مورداستفاده قرار گرفت. طبق مطالعات مزبور نشان دادهشده است که تا سال ۲۱۰۰ میلادی، سیستم جهانی به حداکثر میزان رشد خود رسیده و بالاخره درهمشکسته میشود. صاحبنظران در مدل «واحد رشد» مانند فون وایتسزکر (۵) اظهار میدارند که ساخت جهان عبارت است از:
جهان اول: جمعیت ۷۰۰ میلیون نفر- قدرتمند، سرمایهداری، مدرن
جهان دوم: جمعیت ۱۲۰۰ میلیون نفر- قدرتمند- سوسیالیستی، عقبمانده
جهان سوم: جمعیت ۲۰۰۰ میلیون نفر- ضعیف- سرمایهداری، عقبمانده
بنابراین، پیشنهاد میکنند که به جهان سوم کمک شود تا بهطور متناسبی «رشد» کند. ملاحظه میشود که در مدل مزبور، دولتها و مرزهای بینالمللی ذکر نمیگردند، بلکه جهان بهعنوان «واحد رشد» به نظاره درمیآید. مدل معروف «مزارویک<-پستل» (۶) عیب نامبرده را اصلاح کرد و ۵ سطح محیط بینالمللی، تکنولوژی، دمو- اکنونومیک، جامعه و فرد را تفکیک نمود که بین آنها بیش از ۱۰۰,۰۰۰ روابط موجود است. مدل مزبور توسط ک. دویچ نیز موردبررسی قرارگرفته و مسائلی در آن مطرحشده است که در شماتیک زیر به نظر میرسد.
- نرخ رشد جمعیت
- خانه برای هر خانواده
- درصد تولید ناخالص ملی مختص به بخش (۵)
- نرخ تولد
- درصد تولید ناخالص ملی متخص به بخش (۴)
- کالری تام
- سوادآموزی
- شهرنشینی
- تولید ناخالص ملی سرانه در ۱۹۶۰ به دلار
- توقع از زندگی
- جمعیت کل
شماتیک صفحه قبل دوره زمانی و شرایط لازمه برای آسیا بهمنظور رفع نیازهای اساسی برای سطح مندرجه زندگی افراد را نشان میدهد (۷)
چنانچه مدل صفحه قبل را بپذیریم، باید قبول کرد که آسیا نسبت به مناطق توسعهیافته همیشه عقبمانده میماند، اما واقعیت نشان داده است که برخی از مناطق آسیا، ارزشهای فوقالذکر را در ۱۹۷۰ پشت سر نهاده بودند (ایران، عراق، شرق آسیا، هنگکنگ) و به عللی که مدل «واحد رشد» قادر به شرح آنها نبوده است، سد توسعهنیافتگی را در هم شکستند.
بنابراین، این مدل «واحد رشد» یک مدل جهانی نمیباشد و حتی «جهان» بهخودیخود یک واحد رشد نیست، بلکه عناصر دیگری «جهانی بودن» کره ارض را مشروط میسازند. مدل «واحد رشد» قادر است فرآیندهای اقتصادی را شرح دهد و به سیاست بینالملل خدمت ورزد.
۶- مدل «بازار جهانی»
مفهوم بازار جهانی از مفهوم «جامعه جهانی» قدمت بیشتری دارد و از قرن ۱۸ میلادی کاربرد علمی یافته است. در این مفهوم این تصور ایجاد میشود که «اقتصاد جهانی» بهخودیخود موجودیت دارد و مناسبات آن با «سیاست جهانی» عیناً مانند مناسبات اقتصاد و سیاست در یک دولت میباشد. در اینجا اقتصاد جهانی مانند شبکهای (توری) از روابط متصور میگردد که واحدهای اقتصادی جهان (کشورها) را ازلحاظ مصالح و مواد موردنیاز زیست شناسان به یکدیگر وابسته میسازد. در درجه اول، روابطی موردنظر است که جریانات اقتصادی هر ملت را به هم مرتبط میسازد و در درجه دوم وابستگی همان جریانات اقتصاد ملی به جریانات کلی اقتصاد بینالمللی مطرح میباشد که در این وابستگی گاهی اقتصاد ملی توسط اقتصاد جهانی کاملتر گردیده و حتی تا حدودی نقایص آن توسط فرآیندهای اقتصاد بینالمللی برطرف میشود؛ بنابراین، فرآیند «اقتصاد رو به خارج» کشورها در این شبکه مناسبات بینالمللی جای دارند.
نظام اقتصاد جهانی که پس از ۱۹۴۵ برقرار گشت، یک نظام دولتی یا مربوط به دولتها است؛ زیرا دو ارزش «اشتغال کامل» و «تثبیت ارزش طلا» که موازنه پرداختهای دولت را کامل میکند، ارزشهای اقتصادی مربوط به نظم دولتها است.
بنابراین، اقتصاد جهانی اساس خود را بر واحدهای «دولت» استوار ساخته است و درست به همین دلیل «سیاسی» میگردد.
صفحه را ورق بزنید