مجله اکونومیست عکس روی جلد و بخش گزارش ویژه واپسین شماره خود را به بررسی، یا بهتر بگوییم خیالپردازی، درباره اوضاع کنونی ایران اختصاص داده است. روی جلد مجله عکس عبوسی از آیتالله خمینی را در قابی قفس مانند گنجانده است، قفسی که ظاهراً ترکخورده است و کبوتران سفید آزادشده از قفس بهسوی آسمان در پروازند. بالای قاب عکس با حروف درشت و به رنگ قرمزمی خوانیم: «انقلاب پایانیافته است.»
متن گزارش پانزده صفحه کامل مجلّه و شامل هفت بخش جداگانه است که به ترتیب موضوعات متفاوتی از مذهب، سیاست داخلی، متحجرین و اقتصاد تا تحریمها، همسایگان و سرانجام پیشبینی آینده را دربر میگیرد. در حاشیه گزارش به اسامی بیش از سی نفر “مطلع” که در تهیه گزارش تأثیرگذار بودهاند برمیخوریم اما متأسفانه باآنکه اسامی بسیاری از مدافعان و مشاطهگران شناختهشده رژیم در میان کسانی است که نویسنده مقاله از آنها تشکر کرده است بهسختی میتوان نام حتی یک “مخالف” رژیم را در میان این جمع یافت. بااینهمه این گزارش ویژه از بسیاری جهات با ارزش و خواندنی است؛ اما درمجموع استنباط یک خوانندۀ تا حدودی وارد به مسائل جاری کشور و ابعاد بینالمللی مذاکرات مهم هستهای میتواند این باشد که “دوستان” پرزیدنت روحانی از نوع جاک استراو وزیر خارجه اسبق انگلستان سخت در تلاشاند وجه بینالمللی نهچندان مرغوب جمهوری اسلامی را هر چه زودتر و تا سرحد امکان توجیه و تعمیر کنند تا شاید زمینه مناسبتری در افکار عمومی غرب برای سازش با رژیم تهران فراهم شود.
درغیراین صورت چگونه میشود درحالیکه هنوز دادگاههای انقلاب در سراسر کشور بیداد میکنند و مجلس رژیم برای افزودن بر فشارهای سیاسی و اجتماعی تازه “قانون” امربهمعروف ونهی از منکر صادر میکند و هر روز بر تعداد اعدامها و دیگر رفتار منافی با عرف بینالمللی افزوده میشود سخن از پایان انقلاب و بازگشت به شرایط عادی و انسانی را مطرح ساخت؟ اما اگر منظور نویسنده مقاله آن است که مردم ایران از انقلاب سرخوردهاند و حتی بیشتر آنهایی که آتشبیار این معرکه بودند امروز از رفتار خود درگذشته اظهار تأسف و ندامت میکنند، این مطلب خبری تازه نیست. مهرومومهای سال است که اکثریت قریب بهاتفاق آنهایی که در انقلاب نقش فعالانه داشتند امروز از کرده خود پشیماناند و شیوه مبارزات بیخشونت و مبارزات مدنی را برگزیدهاند. از آنهم مهمتر روی گرداندن نسلهای بعد از انقلاب از انتخاب پدران و مادرانشان واقعیتی است که کمتر کسی از جرئت انکار آن برخوردار است.
معلوم نیست در این گزارش برچه مبنایی نویسنده مقاله در موارد مهمی مانند سیاست هستهای رژیم از جانب ملت ایران سخن میگوید و هوسبازیهای اتمی رژیم را یک سمبل قدرت ملی قلمداد میکند. وی نمیپرسد که آیا هرگز ملت ایران در ایجاد این تصمیم گرانقیمت و خطیر هیچگونه مشارکتی داشته است؟ آیا بحث آزادی در مطبوعات و یا در میان مردم وجود داشته است؟ آیا درباره موضوعی بدین درجه اهمیت هرگز هیچگونه نظرخواهی و یا همهپرسی ملی انجامشده است؟ آیا حتی در مجلس دستنشانده رژیم درباره آن بحث و رأیگیری بهعملآمده است؟ بهعنوان کسی که دهها سال است خواننده و مدافع اکونومیست بودهام، از یکسویه دیدن و سهلانگاری نویسنده یا نویسندگان این گزارش متعجب و متأسفم. در بسیاری موارد این گزارش بیشتر به یک “رپورتاژ آگهی” برای رژیم شباهت دارد تا یک بررسی بیطرفانه و حرفهای. همانگونه که انتظار میرود از جاک استراو که از قرار این گزارش “این روزها بهکرات به ایران سفر میکند،” اثرانگشت و نقلقولهای عیان و پنهان بسیار دیده میرود، اما هرگز اشارهای به موضوعیت و مشروعیت سفرها و دخالتهای ایشان که امروز نه خودش و نه حزبش در دولت انگلستان نقشی ندارند، در ارتباط با امور ایران نمیشود.
چرا اکونومیست آدرس غلط میدهد؟
در این گزارش، بهغلط یا با تعمد، انقلاب را با تداوم حکومتی که درنتیجه انقلاب به قدرت رسید جایگزین کردهاند. با به انقلاب نسبت دادن همه جنایتهای حکومتی سعی در این است که جمهوری اسلامی را ازآنچه کرده است معاف کنند و با اعلام پایان انقلاب، همه گذشتهها به فراموشی سپرده شود. انصراف و حتی انزجار مردم از انقلابی که بهجای آزادی هیولایی بنام حکومت اسلامی زائید تازگی ندارد. از زمانی که فاشیسم مذهبی جانشین دیکتاتوری سکولار شد و زور گوئیها، انحصارطلبیها، اعدامها و دیگر مجازاتهای قرونوسطایی را به ارمغان آورد، مردم ایران از انقلاب روی گرداندند. امروز مژده پایان انقلاب را دادن در حکم زیره به کرمان بردن است. آنچه مردم ایران و جهان آزاد در انتظار آناند پایان سلطه حکومت ترور و وحشت و بازگرداندن حقوق اساسی ملت ایران به صاحبان آنست. سیاست خارجی کشورها انعکاسی از ساختار حکومتی آنهاست. حکومتی که به حقوق ملت خود بیاعتناست درصحنه بینالمللی نیز مشکلآفرین خواهد بود. اینیک تصادف نیست که جنگهای بزرگ جهانی هرگز میان دمکراسیها به وقوع نپیوسته است. تا زمانی که حکومت اسلامی برای حقوق ملت ایران ارزشی قائل نیست چگونه میرود انتظار داشت که چنین حکومتی به معاهدات و قراردادهای دیگرش وفادار باشد؟ از حکومتی که حتی از اجرای قانون اساسی خودساختهاش سرباز میزند آیا میتواند انتظار احترام به تعهدات بینالمللی را داشت؟ هدف این گزارش و دیگر تلاشهای مشابه آمادهسازی افکار عمومی جهانیان برای پذیرش یک توافقنامه مصلحتی پیرامون مسئله هستهای است غافل از آنکه مسئله هستهای تا زمانی که مشکل دمکراسی و حقوق بشر در ایران حلنشده است همچنان در کنار دیگر مسائل از نوع کمک به تروریسم و ناآرامی در منطقه قابلحل نخواهد بود. سیاست هستهای و دیگر مسائل مرتبط باسیاست خارجی ایران زمانی به حالت طبیعی بازخواهد گشت که ملت ایران قادر به انتخاب سرنوشت خود شود.
در این میان باید به اطلاع مدیران و گردانندگان مجله اکونومیست رساند که بهتر است اعتبار و استقلال مجله خود را فدای زمینهسازی برای توافقهای مصلحتی و ناپایدار نکنند و در مورد انتخاب خبرنگاران و گزارشگران خود در ایران نیز تجدیدنظر کنند زیرا اعلام واقعیتی که حداقل سی سال از وقوع آن گذشته است بهعنوان خبر روز درخور شأن نشریهای به عظمت و اهمیت اکونومیست نیست.
پاریس: سوم نوامبر ۲۰۱۴