انتخابات ریاست جمهوری امسال مهمترین انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی است. از سوئی میتوان آن را بینالمللیترین انتخابات این رژیم دانست. هیچگاه نقش روابط خارجی در انتخابات و تأثیرات انتخابات بر روابط خارجی به این اندازه نبوده است. از سوی دیگر مبارزه قدرت در میان دو جناح اصلی رژیم هرگز به چنین شدتی نرسیده بوده است. اتحادی که با تقسیم منابع و مقامات در ١۳۶٧/١٩۸۸ پس از مرگ خمینی، مسئله جانشینی او را حل کرد بهکلی بههمخورده است و در انتخابات ریاست جمهوری است که آرایش تازه نیروها از میان کشاکشهای سخت پدیدار خواهد شد. این دو جناح یکی دزدان و آدمکشانی هستند که دوست دارند آبادگر نیز نامیده شوند و دیگری دزدان و آدمکشانی که چنین آذینبندیهایی را لازم نمیبینند و همان صفت عمومی و مشترک حزباللهی را میتوان دربارهشان بکار برد. جناح نخستین برای فروکشیدن خامنهای از جایگاهی که در آن معامله به او داده شد کوس بسته است. جناح دومین میخواهد دستوپاهای عنکبوتی را که تارهایش به سرتاسر ایران تنیده است کوتاه کند. هردو جناح بااشتهایی که از افزایش انفجاری درآمد نفت تیزتر شده به میدان آمدهاند. مبارزه بر سر کنترل دهها میلیارد است.
در پیکار انتخاباتی “نیرو”های دیگری نیز عرضاندامی کردند. اصلاحطلبان همه رنگ قفل از زبانها برداشتند و در فضائی که نه میشد جلوگیری کرد و نه میخواستند جلوگیری کنند بسا ناگفتنیها را گفتند. دستگاه دادگستری که خبرنگار تبعه کانادا را بابت عکسبرداری، در دادگاه میکشد و وبلاگ نویسان ساده را شکنجه میکند همه را نشنیده گرفت. انتظار تعزیهگردانان بود که مردم به شنیدن انتقادات گزنده از رژیم به شوری بیایند و “تنور انتخابات” را گرم کنند که آرزوی هردو جناح است. ولی در جمهوری اسلامی کار از اینها گذشته است. در آنجا که به شمردن کموکاستیها، حتی بزهکاریها، میرسد ما با “بازده کاهنده” روبروییم. چشمداشت عمومی چنان از این رژیم پائین افتاده است که دیگر بدترین پردهدریها نیز تکان چندانی به مرداب غلیظ تباهی و تبهکاری نمیدهد. شر به نهایت ابتذال خود رسیده است. (هانا آرنت نخستین بار ابتذال شر، حتی در ابعاد “آیشمن”ی آن را، نشان داد.) مرداب غلیظ از آن اصلاحگران نیز فراهم آمده است و به روی خود نمیآورند. پس از رد صلاحیت بیش از هزار نامزد ریاست جمهوری، تنها مصرف اصلاحطلبان آن بود که در تنور سرد بیفتند. ( فرایند انتخاباتی که بیش از هزار تن، از آنها که تصویرهایشان را دیدیم، میتوانند داوطلب ریاست جمهوریش شوند همان شایسته شورای نگهبان است. رژیم اسلامی به هیچ درجه ابتذال خرسند نیست).
اکنون چهرههایی که از پیش معلوم بود، یکی از یکی ناستودهتر، به مردم ایران عرضهشدهاند و گزینش از همیشه در این هشت سال روشنتر است: رأیدهندگان کدام جیبها را برای پر شدن از منابع ملی و کدام انگشتان را بر ماشه اتمی در حال تکمیل ترجیح میدهند. موضوع در این انتخابات نه آنست که محافل بیشماری در میان جمهوریخواهان ایدئولوژیک در دستوپا زدنهای غمانگیزشان عرضه کردند. این انتخابات برای آن نیست که امریکا به ایران حمله نکند؛ که مردم سنت رأی دادن و اهمیت صندوق رأی را جا بیندازند؛ که “اصلاحات” و “سازندگی” ادامه یابد؛ که هواداران برافتادن این رژیم که به همین دلیل ساده دنبال حمله به ایران و راهحلهای خشونتآمیزند و با پیش کشیدن شعار مجلس مؤسسان و همهپرسی همان وحدت کلمه خمینی را دنبال میکنند، بیاعتبار شوند. این انتخابات برای آنست که زور کدام جناح بچربد و دستگاه غارت و ترور به چه کسانی سپرده شود.
مردم ایران که انتظار دارند افکار عمومی جهان از مبارزه آنان، دستکم از آرزوی آنان، برای آزادی و رفاه و امنیت پشتیبانی کنند در این انتخابات میتوانند بزرگترین ضربه را به مبارزه و به آرزوهای خود بزنند. اگر دوربینهای خبرنگاران، صفهای دراز پای صندوقها را نشان دهد دیگر مهم نیست که آن رأیدهندگان چه در صندوق انداختهاند. نتیجهای که رژیم میخواهد حاصلشده است؛ دنیا به کدام مبارزه در ایران باید کمک کند؟ آیا میتوان از مردمی که رژیم خود را چنان دوست میدارند که در چنین انتخاباتی به چنین نامزدهایی رأی میدهند پشتیبانی کرد؟ تردامنانی که نمیتوانند به یک کشور آزاد سفر کنند و با اقدامات و سخنان خود کمترین زمینهای برای خود نگذاشتهاند تنها به اعتبار شرکت گسترده مردمی در انتخابات میخواهند وارد معامله با دیگران شوند. بهترین راهحل برای آنان پنهان شدن در پشت پرده مشارکت عمومی و دنبال کردن برنامه دوگانه تمرکز هر چه بیشتر سرکوبگری و دست یافتن به سلاح اتمی است. در آن صورت است که دیگر نمیتوان از “یک اقلیت انتخابنشده” سخن گفت. جهانیان در برابر حکومتی که از یک فرایند “دمکراتیک” بدر آمده است جز کوتاه آمدن و همکاری چه چارهای خواهند داشت، بهویژه که تقریباً همهشان دنبال کوچکترین بهانهاند.
هیچگاه تحریم انتخابات نمیتوانست به این اندازه برای رژیم اسلامی گران تمام شود. رأی ندادن مردم همه نظام را در بیرون و درون برهنه خواهد گذاشت. حتی اروپا نیز نخواهد توانست دم از ادامه درگیری سازنده بزند. زیرا این بار، دیگر رئیسجمهوری هم نیست که نماینده یک ظرفیت اصلاحی، اگرچه تحققناپذیر، در رژیم باشد. رئیسجمهوری تازه وسیلهای برای فریب دادن جهانیان، نیمرخ خندانی برای نشان دادن به رسانهها، نخواهد داشت. جمهوری اسلامی او در چشم فرانسه و آلمان نیز یک دیکتاتوری مافیائی، ترکیبی از بدترینهای افریقا و آسیای مرکزی، خواهد بود که دست تروریسم آن در همهجا کار میکند و در هر شرایطی به دنبال سلاح اتمی است. اگر مردم میخواهند مبارزان را در هر جا سرخورده کنند و پشتیبانی جهانیان را از دست بدهند راهی بهتر از شرکت در انتخابات ندارند.