همین چند سال پیش بود که قدرتهای غربی، به رهبری ایالاتمتحده، ترکیه را مهمترین عامل ثبات در خاورمیانه و مدیترانه شرقی قلمداد میکردند. در آن زمان، رجب طیب اردوغان، نخستوزیر وقت، بهعنوان یک الگوی موفق «اسلام اعتدالی» عرضه میشد. او توانسته بود با کاهش فشار بر قبرس، مناسبات ترکیه و یونان، دو عضو پیمان آتلانتیک شمالی را به مسیر عادی بازگرداند. اردوغان همچنین با پذیرفتن تعویق مجازات اعدام و تن دادن به غالب خواستههای حقوق بشری غرب، روند مذاکرات برای پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا را تسریع کرده بود. درصحنه سیاست داخلی، اردوغان با گشودن فصلی تازه از مذاکرات با رهبران کرد ترکیه، ازجمله عبدالله اوجلان در زندان، نشان داده بود که درزمینهٔ مناسبات قومی نیز آماده پذیرفتن تجربیات تازهای است.
در نخستین دیدارها و گفتوگوها، برآورد بسیاری از روزنامهنگاران این بود که اردوغان خواهد توانست مسیر امروزی سازی ترکیه را که با آتاتورک آغاز شد و با تورگوت اوزال ادامه یافت، با رنگوبوی یک اسلام اعتدالی، بهسوی دستاوردهای بزرگتر راهنمایی کند. در یک شام با پنج روزنامهنویس در داوس، اردوغان آرمان خود را «حفظ یک جامعه مسلمان در چارچوب یک دولت غیرمذهبی» اعلام کرد (واژهای که به کار برد واژی فرانسوی «لاییک» بود). در پایان آن شام، ویلیام سفایر، یکی از روزنامهنگاران حاضر در گفتوگو با اردوغان، او را «آورنده خبرهای خوب برای ترکیه» نامید.
در آغاز، این پیشبینی درست از آب درآمد. اردوغان با پذیرفتن یک سیاست اقتصادی باز و متکی به بازار، انرژی تولیدی ترکیه را فعال کرد. در طی دو دهه، حجم اقتصاد ترکیه بیش از دو برابر شد و کشوری که در سطح متوسط «جهان سوم» قرار داشت به باشگاه کشورهای نیمه مرفه پیوست.
حتی نویسنده این ستون که مارگزیده تجربه خمینی گرایی در ایران بود، در آن شام نخستین به تردید افتاد که شاید اردوغان بتواند غیرممکن را ممکن سازد و آرمان «جامعه مذهبی و دولت غیرمذهبی» را واقعیت بخشد؛ اما امروز میتوان دید که تجربه اردوغان با شکست روبهرو شده است. در دوران زعامت او، جامعه ترکیه غیرمذهبیتر و دولت ترکیه مذهبیتر گردیده است. در سالهای اخیر، با این تصور غلط که نیروی اصلی مخالفان او را مذهبیون پیرو فتحالله گولن تشکیل میدهند، اردوغان کوشیده است تا نقش قهرمان اسلام را بازی کند. در این مسیر، اردوغان از یک خطا به خطای دیگر پناه برده است، بهطوریکه امروز خود را اسیر اوهامی مییابد که راه را با نیات خوب اما بهسوی جهنم مفروش کردهاند.
نخستین خطای بزرگ اردوغان نادیده گرفتن واقعیات هویتی ترکیه بود. او در جستوجوی یک هویت خیالی، نخست به عثمانی گرایی نو روی آورد و پس از سرخوردگی در آن مسیر، پرچم پاناسلامیسم را با حمایت از اخوانالمسلمین برافراشت. با شکست پاناسلامیسم با لهجه ترکی، اردوغان اکنون میکوشد تا نقش قهرمان پانترکیسم را بر عهده گیرد. هواداری اردوغان از اخوانالمسلمین در مصر باعث شد که درهای مصر و دیگر کشورهای عرب به روی ترکیه بسته شود. امروز، تنها دوست ترکیه اردوغانی در «جهان عرب» امارت قطر است.
پاناسلامیسم همچنین سبب شد که درهای اروپا یکی پس از دیگری به روی ترکیه بسته شود و اردوغان را وادارد که به جستوجوی محیطزیست سیاسی، فرهنگی، اقتصادی تازهای بپردازد. خطای دیگر اردوغان در این جستوجو، دوری از پیمان آتلانتیک شمالی و کوشش برای نزدیکی به روسیه ولادیمیر پوتین بود. اردوغان نمیدانست که دلربایی از رهبران بیگانه یکی از ویژگیهای «تزار ولادیمیر» است. پوتین عاشقانه در چشمان شما مینگرد و خود را دوست مخلص شما معرفی میکند اما هرگز خنجری را که پشت سر پنهان کرده است رها نمیکند. برای فاصلهافکنی بین ترکیه و ناتو، پوتین حاضر بود شیرینترین وعدهها را عرضه کند؛ اما اکنونکه خواسته او واقعیت یافته است، حاضر به برآوردن هیچیک از آن وعدهها نیست.
سراب پانترکیسم اردوغان را به صحنههایی کشاند که حضور در آن میتواند برای ترکیه خطرناک باشد. یکی از این صحنهها شبهجزیره بالکان است. اردوغان میکوشد تا بقایای امپراتوری عثمانی را در این منطقه زنده کند. با صدها میلیون دلار سرمایهگذاری در مقدونیه مستقل، آلبانی، کوزوو و مونتهنگرو، اردوغان کوشیده است تا ذهبی عثمانی را زنده کند؛ اما در این زمینه هم او شکستخورده است. همه آن کشورها پولهای ترکیه را گرفتهاند اما با حرارت تمام به دنبال عضویت در اتحادیه اروپا هستند. صحنه دیگر از شکست پانترکیسم اردوغان را در آسیای مرکزی میبینیم. پنج جمهوری پیشین اتحادیه شوروی همچنان با سوءظن به آنکارا مینگرند. هیچیک حتی حاضر نشدهاند پیشنهاد اردوغان را برای عقد پیمانهای بازرگانی ترجیحی بپذیرند. همه آنان در پی شراکت با چین و درعینحال، اطاعت از روسیهاند.
اردوغان نمیداند یا نمیخواهد بداند که «ترک» صفتی است که تنها موصوف آن را در جمهوری ترکیه میتوان یافت. قزاقان، قرقیزان، ازبکان و ترکمنان از یکی از انواع زبانهای خانواده آلتاییک استفاده میکنند اما هرگز خود را «ترک» نمیدانندــ همانطور که ملل رومانی، اسپانیا، پرتغال، ایتالیا و فرانسه دارای یکی از زبانهای لاتین یا رومانس هستند اما خود را «رومی» یا «لاتین» نمیدانند.
پانترکیسم سرانجام اردوغان را به ماورای قفقاز و جنگ اخیر جمهوری آذربایجان و ارمنستان کشاند. در آنجا نیز اردوغان پیروز در دنیای خیالی، بازنده در دنیای واقعی بود. پوتین با ورود به صحنه و کنترل بحران توانست مانع پیروزی کامل باکو در جنگ شود؛ بهطوریکه امروز الهام علیاف، رئیسجمهوری باکو، برای دیدار چندساعتهاش از قرهباغ نیازمند اجازه نیروهای روس مستقر در منطقه است. خواسته اردوغان برای استقرار نیروی نظامی ترکیه در سطحی سمبولیک هرگز برآورده نشد. صحنه دیگر از شکست اردوغان را در لیبی میتوان یافت. بهرغم سرمایهگذاری سنگین در حمایت از دولت طرابلس درنبرد قدرت با مارشال خلیفه هفتر در بنغازی، اردوغان نتوانسته است در تعیین مسیر آینده لیبی نقش مهمی به دست آورد. درعینحال، او ائتلافی از روسیه، مصر و امارات متحده عربی را در برابر ترکیه، فرانسه و آلمان به وجود آورده است.
در هفتههای اخیر، نشانههایی تازه از اراده اردوغان برای ادامه مسیر پرخطر پانترکیسم شکلگرفته است. یکی از این نشانهها را در رزمایش اخیر ترکیه و جمهوری باکو دیدیم. هدف نهایی این رزمایش به دست گرفتن کنترل منطقه باریکی است که ارمنستان را به ایران پیوند میدهد. اگر ارمنستان این منطقه را از دست بدهد، ترکیه خواهد توانست از طریق نخجوان به جمهوری آذربایجان و ازآنجا به دریای مازندران وصل شود. بدین ترتیب، ترکیه بهصورت مهره مرکزی دریای سیاه، مدیترانه شرقی و دریای مازندران درخواهد آمد. تحقق این آرزو همچنان سبب خواهد شد که ایران تنها خط زمینی ارتباط خود با اروپا راــ از طریق ارمنستان، گرجستان و روسیهــ از دست بدهد.
بااینحال، اردوغان چند واقعیت را نادیده گرفته است. نخست اینکه آشفتگی کنونی در تهران که ناشی از بیکفایتی خمینی گرایان و نبرد قدرت میان آنان است، یک پدیده دائمی نیست. دیر یا زود و بهاحتمالقوی زودتر نه دیرتر، ایران بهعنوان یک ملت کشور منظم با یک دولت نیرومند و متکی به مردم، به صحنه بازخواهد گشت. در آن صورت، به سود ترکیه نخواهد بود که چنان همسایهای را در نقش دشمن ببیند. در کوتاهمدت نیز این تصور که روسیه اجازه خواهد داد اردوغان به تاختوتاز پانترکیسم خود ادامه دهد، نادرست است. پانترکان در آنکارا هماکنون از جدایی تاتارستان، باشکورستان و داغستان از روسیه سخن میگویند، درحالیکه مردم هیچیک از آن جمهوریهای خودمختار حاضر نیستند زیر سلطه ترکیه اردوغان زده قرار گیرند.
در نخستین دیدارهای ما، اردوغان از یک سیاست خارجی فعال برای رسیدن به «دشمن نداشتن» سخن میگفت؛ اما امروز سیاست خارجی او به حتی یک «دوستنداشتن» منجر شده است. حتی قطر که گفتیم تنها دوست ترکیه به شمار میرود، هرگز حاضر نخواهد شد آمریکا را حتی با جو بایدن به سود ترکیه و اردوغان رها کند.
با بسته شدن درها یکی پس از دیگری، اردوغان هفته پیش در جستوجوی فضایی تازه برای تنفس درصحنه بینالمللی، به آفریقای غربی سفر کرد و با چند بازرگان ترک تبعیدی عکس یادگاری گرفت. قهرمان پانترکیسم یکی از آن یالانچی پهلوانهایی است که در کنار یک هالتریست خوشقدوبالا ظاهر میشوند و ادای او را درمیآورند و خنده حضار را پاداش میگیرند؛ اما متأسفانه این یالانچی پهلوانبازی در دنیای واقعیت صورت میگیرد و میتواند هم برای ترکیه و هم برای همسایگانش، بهویژه ایران، صدمات بسیار به بار آورد.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی