به مناسبت سالگردِ خاموشیِ محمدعلی فروغی
*روابط نزدیکِ حسین گلگلاب و کلنل علینقی وزیری با فروغی این گمان را تقویت میکند که فروغی از تدوین و تنظیمِ سرودِ «ای ایران» باخبر بود.
* جایگاه محمدعلی فروغی در تاریخ و فرهنگ ایران چنان والا است که در آینده، دانشگاهها و دانشکدهها به نام فروغی نامگذاری خواهند شد.
* فروغی، فرهنگمَرد و سیاستمدار بزرگی بود که پیروزیاش پس از مرگ بوده است.
چلچراغِ فرهنگ و معرفت
در بخش نخست از چلچراغی گفتیم که بهسان چهلچراغ سپهرِ فرهنگ وُ اندیشۀ ایران را فروزان ساخت و در ظلماتِ شهریور ۱۳۲۰ و اِشغال ایران توسط ارتشهای بیگانه، کشتیِ توفانزدۀ ایران را به ساحلِ امن وُ عافیت هدایت کرد.
در سال ۱۳۱۴ پس از واقعۀ مسجد گوهرشاد مشهد (مربوط به کشف حجاب و تغییر کلاه مردان) محمدعلی فروغی مورد قهر وُ غَضَب رضاشاه قرار گرفت و از نخستوزیری عزل شد و به مدّت ۶ سال بهدوراز سیاست بسر بُرد. در آن دوران فروغی فقط با حقوقِ «منتظر خدمتی» و حقالتألیف کتابهایش زندگی کرد (۵۴).
با عزل فروغی و دور شدنِ او از سیاست، گوئی که بخش بزرگی از نیروهای خلّاق و سازندۀ وی آزاد شد و فروغی – بهسان چلچراغی پُرفروغ – موردتوجۀ اهل فرهنگ قرار گرفت. مروری بر خاطرات روزانۀ فروغی نشان میدهد که برخلاف تصوّرات رایج، فروغی پس از عزل نیز- بسان انسانی بیقرار، پُرتلاش و مسئول- دارای روابط اجتماعی بسیار گسترده و تلاشهای عظیمِ فرهنگی بود، ازجملۀ با: علیاکبر دهخدا، دکتر قاسم غنی، علیاصغر حکمت، دکتر صادق کیا، مسعود فرزاد، محمّد قزوینی، لطفعلی صورتگر، عیسی صدیق، رضازادۀ شفق، عباس اقبال، محمد قزوینی، سعید نفیسی، استاد جلال همائی، ملکالشعرای بهار، علی دشتی، کمالالملک نقّاش، ابوالحسن ابتهاج، ابوالحسن بهمنیار، بدیعالزمان فروزان فر، غلامحسین مصاحب، غلامحسین صدیقی، حسن زرّین خط، مسیو گُدار، محمود حسابی، رشید یاسمی، غلامحسین رهنما، حبیب یغمائی، داوود پیرنیا، حسین گلگلاب، کلنل علینقی خان وزیری و…اگر بدانیم که هریک از این شخصیّتها از برجستهترین چهرههای فرهنگی زمان بودند، آنگاه به اهمیّت و شعاعِ فرهنگی فروغی آگاهتر خواهیم شد.
خاطرات روزانۀ فروغی-همچنین-این موضوع را روشن میسازد که وی در آن زمان – باوجود بیماری و ضعف جسمی- در بسیاری از نهادهای علمی و فرهنگی حضوری مؤثّر داشت ازجمله: شرکت در جلسات فرهنگستان زبان، شورای معارف (فرهنگ)، کنفرانس ابراهیم پورداوود، شورای کتابخانۀ مجلس، شورای عالی جمعیّت شیر وُ خورشید سرخ، کانون بانوان، شورای انستیتو پاستور و…
به قولی:«انسان بودن، دشواریِ وظیفه است» (۵۵) و فروغی «تجسّم این دشواری وظیفه» بود چراکه در میان آنهمه تلاشها و گرفتاریها، او وظیفۀ خود میدانست تا در مراسمِ ختم فلان دوست، حضور در عروسیِ دختر فلان شخصیّت، رفتن به تئاتر اتلّلو یا نمایشِ «بیژن وُ منیژه» در سالن زرتشتیان و… «رفتنِ سینما با بچهها»، همّت کند… و شگفتا که در میانۀ آن «ازدحامِ وظیفه»، یادآور میشود که نوشتنِ فلان رساله یا بِهمان کتاب را تمام کرده است، چنانکه در یادداشت ۲۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ مینویسد:
-«کثرتِ کار، مخصوصاً فلسفۀ هگل، دَماغ [حوصله] مرا خسته کرده است»(ص ۵۶۴).
در یادداشت ۱۴ خرداد ۱۳۱۹ مینویسد:
-«امروز فلسفۀ هگل را که در زمستان شروع کرده بودم، به انجام رساندم»(ص ۵۶۸).
در رابطه با «رفتنِ سینما با بچهها»، گفتنی است که فروغی همسر خود را در جوانی ازدستداده بود و به قول او: «برای اینکه بچهها زیردست وُ پای «پدرزن» بزرگ نشوند» تا پایان زندگی، مُجرّد و تنها ماند و تربیت و سرپرستی آنها را خود بر عهده گرفت.
«سال بد! سال باد!»
در سوم شهریور ۱۳۲۰ ارتشهای روسیه و انگلیس – باوجود اعلام بیطرفی ایران در جنگ جهانی دوم – به ایران حمله کردند. یادداشتهای فروغی در این دوران بسیار کوتاه، شتابزده و «تلگرافی» است و این امر، ناشی از شرایط اضطراری دوران جنگ بود. بااینحال این یادداشتها دارای آگاهیهای جالبی است، ازجمله:
یادداشت ۶ شهریور ۱۳۲۰: «صبح رفتیم به حضورِ اعلیحضرت [رضاشاه]. همانجا بودیم که سلطنت آباد بُمب انداختند».
یادداشت روز ۲۱ شهریور ۱۳۲۰: «رادیو لندن مبارزۀ غریبی با [رضا] شاه شروع کرده است که نتایج دور وُ درازی خواهد داشت»
یادداشت ۱۰ مهر ۱۳۲۰: «…شب رفتیم مهمانخانۀ دربند. در مراجعت دکتر [محمّد] سجادی [قاضی بلندپایه] را دیدم که روسها لُختش کرده بودند…».
یادداشت ۱۱ مهر ۱۳۲۰: «صبح رفتیم شمیران. شب زود برگشتیم از ترسِ روسها…نمیدانم عاقبتِ کارِ ما با روسها چه میشود. دولت شوروی بیکفایتی عجیبی نشان میدهد».
یادداشت ۱۷ مهر ۱۳۲۰ /۱۴ شعبان: «آتشبازی امشب [به مناسبت ۱۵ شعبان، تولد مهدی صاحبالزمان؟] را که [قبلاً] تهیّه کرده بودند، موقوف کردند. چراغانی مردم را هم منع کردند».
یادداشت ۲۳ شهریور ۱۳۲۰: «…بعدازظهر برحسب تقاضای [رضا] شاه با وزیرمختار انگلیس بهاتفاق [علی] سهیلی مذاکره کردم و مذاکرات مضحک بود».
موضوع این «مذاکراتِ مضحک» تصمیم دولتهای روس و انگلیس برای الغای نظام پادشاهی در ایران و پیشنهاد مقام ریاست جمهوری به فروغی بود، امّا وی- با اخلاق و فضیلتی استثنائی- این پیشنهاد را نپذیرفت چراکه در شرایط ِاشغال ایران و تبعید رضاشاه وقوع آشفتگیهای اجتماعی میتوانست باعث فروپاشی و تجزیۀ ایران گردد.
بدین ترتیب، در آن شرایط حسّاس و سرنوشتساز، فروغی حفظِ یکپارچگی ایران و بقای نظام پادشاهی را بر پذیرفتنِ مقام ریاست جمهوری ترجیح داد (۵۶). فروغی دراینباره از روابط دوستانۀ دولتمرد برجسته، علی سهیلی با «آنتونی ایدن» (وزیر خارجۀ انگلیس) که به «زبان شیرین فارسی» صحبت میکرد بهره بُرد (۵۷).
باکمال المُلکِ نقّاش!
نقّاشیهای فروغی بُعد دیگری از شخصیّت هنری وی را آشکار میسازند و شاید توصیفِ دکتر علیاکبر سیاسی از فروغی بهعنوان «تابلوی نقاشیِ گرانبها» ناظر بر این جنبه از شخصیّت او نیز بوده است. دو نقّاشی آبرنگ و با مداد که در پایان «یادداشتهای روزانۀ فروغی»(صص ۴۴۷-۴۴۸) چاپشده، از آگاهی فروغی در هنر نقّاشی حکایت میکنند. با توجه به روابط بسیار نزدیکِ پدر فروغی باکمال المُلک، وی از دوران کودکی کمال المُلک را میشناخت و بعدها «شاید نزدیکترین فرد به او بود». فروغی در مقالۀ بلندی که به تقاضای دکتر قاسم غنی نوشت، ازجمله یادآور میشود:
-«پدرم در ضمن تربیت من میل داشت از نقاشی هم بیبهره نباشم. پس کمالالملک قبول کرد که پیش او مشق کنم و چند فقره سرمشق مدادی برای من ساخت که هنوز دارم. پسازآنکه قدری پیش رفتم یک صفحه نقاشی آب و رنگ که صورت باغبانی را ساخته بود و بسیار چیز نفیسی بود به من بخشید …کمالالملک موسیقی هم میدانست و …مصاحبت او بسیار بهجت زا بود … شعر دان و شعرشناس هم بود. از فردوسی و سعدی و حافظ شعر بسیار میدانست…در پیری ارادتش به حافظ بیشتر بود و خودم از او شنیدم که میگفت: ازاینپس سروکار من از نقاشها با رامبران و از شعرا با حافظ خواهد بود»(۵۸).
فروغی از مناعت طبع کمالالملک و مخالفت وی با فساد درباریان قاجار یاد میکند و از آخرین دیدارش با وی چنین مینویسد:
-«…در ایام ریاست وزرائی دومِ خودم، در زمستان ۱۳۱۳ به دیدنش شتافتم و به تجدیددیدارش شاد شدم، اما لشکرِ پیری بر سرِ او تاخته و یکچشمش نیز صدمهدیده و نابینا شده بود»(۵۹).
از تارِ کلنل وزیری تا سرودِ «ای ایرانِ» گلگلاب!
روابط دوستانۀ فروغی با کلنل علینقی خان وزیری، داوود پیرنیا و حسین گلگلاب نشانۀ دیگری از جانِ شیفتۀ فروغی بود. او در بیش از ده موضع از خاطراتش به دوستی نزدیکش با علینقی خان وزیری اشارهکرده است. طبق یادداشتهای روزانۀ فروغی: او در جوانی به میرزا حسن کتابفروش درسِ تار و سه تار میداده و گاهبهگاه با سعید الاطّبا -که از معاشران هرروزهاش بود-به شنیدن ساز نوازی او یا آوازِ بانوئی مینشستهاند، چنانکه پدر دانشورش نیز از ذوق موسیقائی بهرهمند بود. فروغی ضمن مباحثه با ناظم العلوم دربارۀ «بهقاعده درآمدنِ تار» و استعداد تکاملیِ موسیقی ایرانی سخن گفته است (۶۰).
دربارۀ رابطۀ فروغی، کلنل وزیری، داوود پیرنیا و حسین گلگلاب -جدا از تعلّقات ملّی و میهنی آنان- باید از آگاهی تئوریک فروغی دربارۀ موسیقی یادکرد. کلنل علینقی خان وزیری دارای چند کتاب دربارۀ موسیقی ایرانی بود، ازجمله:«دستور تار» و «تعلیمات موسیقی، موسیقی نظری»(در سه جلد برای دورهٔ متوسطه). فروغی در یادداشت ۱ خرداد ۱۳۱۸ یادآور میشود: «کتاب کلنل وزیری را دادند تا بررسی کنم»(۶۱).
یادداشتهای روزانۀ فروغی در سالهای ۱۳۱۵- ۱۳۲۰ از کمّ وُ کَیف رابطۀ او با داوود پیرنیا (موسیقیدان و بنیانگذارِ بعدیِ برنامۀ رادیویی گلها) چیزی نمیگوید و فقط در یادداشت ۸ بهمن ۱۳۱۸، فروغی از «رفتن به [مجلسِ] ختمِ عیالِ داوود پیرنیا» یادکرده (ص ۵۴۶)، همین نکته نشان میدهد که بین فروغی و داوود پیرنیا پیوندی عمیق وجود داشته است. جدا از علایق موسیقائی، داوود پیرنیا فرزند حسن پیرنیا (مشیرالدوله)-مؤلّفِ کتاب سهجلدی تاریخ ایران باستان-بوده و نیز فروغی در کابینۀ مشیرالدولۀ پیرنیا-مقام وزیرِعدلیّه داشته است، موضوعی که میتوانست باعث غنا و قوامِ رابطۀ فروغی با «باغبانِ «گل» های موسیقی ایران» بوده باشد.
رابطۀ فروغی با حسین گلگلاب (گیاهشناس، موسیقیدان و سرایندۀ سرود«ای ایران») نیز در همین راستا قابلدرک است. فروغی در پنج یادداشت از گلگلاب یادکرده است:
یادداشت ۴ امرداد ۱۳۱۷: «نهار در سوهانک مهمان بدیعالزمان [فروزان فر] و گلگلاب بودیم».
یادداشت ۲۱ امرداد ۱۳۱۷: «غروب با دکتر [قاسم] غنی رفتم منزل فرزین، ازآنجا به سوهانک مهمان بدیعالزمان و گلگلاب بودیم…».
یادداشت ۲ اردیبهشت ۱۳۱۹: «عصر با گلگلاب رفتم کمیسیون فرهنگستان».
یادداشت ۱۵ آبان ۱۳۱۹: «صبح رفتم شورای بنگاه پاستُر [انستیتو پاستور]. شب با دکتر غنی و میرزا محمدخان [قزوینی] و [علیاصغر] حکمت مهمان بدیعالزمان و گلگلاب بودیم».
یادداشت ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۰: «بعدازظهر بنا بود بروم به کمیسیون فرهنگستان، گلگلاب آمد…».
گلگلاب که سالها در فرهنگستان زبان با فروغی برای پیرایش زبان فارسی از لغات بیگانه همکاری داشت، در ساختنِ سرودِ«ای ایران» نیز این «پیرایش» را رعایت کرد بهطوریکه به جرأت میتوان گفت که تمامِ واژگانِ «ای ایران»، فارسی اصیل است. خصلتِ حماسیِ سرود و واژگانِ محکم وُ استوار قدرت وُ غنای آن را دوچندان کرده است.
گلگلاب از شاگردان کلنل وزیری در آموختن تار بود و به هنگام اِشغال ایران توسط ارتشهای روس و انگلیس، تحت تأثیر گرایشهای ملّی و میهنپرستانۀ وزیری قراردادت. دو ماه پس از اِشغال ایران، توضیح محمدعلی فروغی (نخستوزیر) دربارۀ «علّت قطع موسیقی کلاسیک از رادیو ایران» در صفحۀ نخست روزنامۀ اطلاعات چشمگیر بود. یک روزِ بعد (۱۳ آبان ماه ۱۳۲۰) روزنامۀ اطلاعات نامهای از یکی از خوانندگان خود- به نام «جهانگیر افخمی» را منتشر میکند که در آن نویسنده خواستار ساختن و پخشِ «سرود ملی» شده بود:
-«همه میدانیم که «سرود ملی» برای هر ملّت زنده لازم است تا بهوسیلۀ آن، احساسات ملت تحریک و تهییج شود. بنده مدتی است که راجع به «سرود ملی» با عدۀ زیادی صحبت کردهام و همه را با خود همعقیده دیدم. ازاینجهت من به نام یک عدۀ بیشمار که شاید تمام اهالی کشور باشند، از ریاست «ادارۀ موسیقی کشور» خواستارم که برای ما «سرود ملی» بسازند. با اطلاعات کافی که آقای علینقی وزیری در این فن دارند، باکمال بیصبری انتظار اعلام «سرود ملی» را در برنامۀ رادیو تهران داریم»(۶۲).
کلنل وزیری سابقۀ رزم در بیرجند با قوای روسها را داشت و در همین زمان- در محفلی که مرتضی خان محجوبی در حال نواختن قطعهای در آواز غمگنانۀ دشتی بود- مؤکداَ میخواهد تا شاگردانش تقاضای مردم برای ساختنِ سرودی ملی را جامۀ عمل بپوشانند. آیا اشارۀ وزیری از «تقاضای مردم» ناظر به نامۀ جهانگیر افخمی در روزنامۀ اطلاعات بود؟
روابط نزدیکِ گلگلاب و کلنل وزیری با فروغی این گمان را تقویت میکند که فروغی نیز از تدوین و تنظیمِ «ای ایران» باخبر بود و توضیح فروغی در روزنامۀ اطلاعات مبنی بر «علّت قطع موسیقی کلاسیک از رادیو» – درواقع- نوعی زمینهسازی برای پخش سرودِ «ای ایران» بود.
کلنل وزیری نیز در آن زمان به تدوین سرود «ای وطن» کوشیده بود و لذا، میتوان گفت که گلگلاب و روحالله خالقی (شاگرد دیگر وزیری) در تنظیم و تدوینِ سرودِ «ای ایران» از توصیههای وزیری (و شاید فروغی) برخوردار بودهاند.
گفتنی است که سرود «ای ایران» -ابتدا- با صدای مشترک عبدالعلی وزیری (پسرعموی کلنل وزیری) و عبدالحسین بنان تنظیم شد و سپس توسط خودِ بنان اجراء گردید. اجرای «ای ایران» در نخستین کنسرت «انجمن موسیقی ملی ایران» در ۲۷ مهرماهِ ۱۳۲۳ با استقبال عظیم و پُرشورِ مردم روبرو شد، زمانی که – متأسفانه – فروغی چشم از جهان فروبسته بود.
این سرود در اوجِ شور ملّی ایرانیان بهنگام اِشغال ایران توسط قوای بیگانه پخش شد و استقبال حیرتانگیز مردم باعث شد تا وزیر فرهنگ وقت دستور دهد: همهروزه «سرود ایران» از رادیوپخش گردد. غنای شعری سرودۀ گلگلاب و تلفیقِ هنرمندانۀ آن با صدای جادوئیِ بنان و آهنگِ شورانگیزِ روحالله خالقی، «ای ایران» را- بهعنوان یک میراث ملّی – در حافظۀ جمعیِ ایرانیان ثبت کرده است.
چهرهای ملّی و بینالمللی!
در تاریخ معاصر ایران دولتمردانی مانند قوامالسلطنه و دکتر محمّد مصدّق، شخصیّتهائی ملّی و منطقه بودهاند، ولی شخصیّت محمدعلی فروغی ضمن داشتنِ ویژگیهای ملّی تا سطح بینالمللی ارتقاء مییابد. حضورِ فروغی در ریاست جامعۀ ملل (سازمان ملل امروزی) در سال ۱۳۰۸ شمسی، نشانۀ بارزِ شخصیّتِ ممتاز وی در عرصۀ جهانی بود. فروغی در سال ۱۳۰۹ سفیر کبیر ایران در ترکیه بود و در میان دولتمردان آن کشور-خصوصاً کمال آتاتورک- محبوبیّت فراوان داشت (۶۳) و همین امر، موجب سفر موفقیّتآمیز رضاشاه به ترکیه شده بود. محسن فروغی، از پدرش محمدعلی فروغی نقل میکند: وقتی من نمایندۀ اول ایران در جامعۀ ملل شدم و به کشور سوئیس رفتم، آتاتورک به کلیۀ سفرا و وزرای مختار مقیم آنکارا گفته بود: «بزرگترین شخصیتی که در این مجمع عضویّت دارد، فروغی سفیر ایران است. من تاکنون مردی به این جامعی و وطنپرستی و مُطّلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت». شاید همین اظهارنظر آتاتورک باعث شد من در جامعۀ ملل به ریاست انتخاب شوم»(۶۴).
خصلتها و خصوصیّتها
حبیب یغمائی که به خاطر مسئولیت در تنظیم و انتشار آثار فروغی سالها «صبحها و عصرها و گاهی پاسی از شب گذشته» همدم و همرازِ فروغی بود یادآوری میکند:
- از خصوصیّات و حقایق زندگی او گمان ندارم که کسی چون من آگاه باشد و اگر در اظهارِ بعضی از آن اهمال کنم، گناه کردهام، گناهی نابخشودنی
- فروغی بهتماممعنا ایران را دوست داشت. وطنخواهی با حقیقت بود،
- از غوغا و هیاهوی عوام و حتّی خواص باک نداشت و از کسانی نبود که وجهۀ ملّی خود را به مصلحت کشورش ترجیح نهد،
- به ثروت و تموّل-چه پول، چه زمین و امثال آنها-مطلقاً بیاعتنا بود،
- در بانکها، نه در داخل و نه در خارج، شمارۀ حساب نداشت؛ چون نهتنها موجودی نداشت بلکه مقروض هم بود،
- یکقلم مخارجش، هزینۀ تحصیل فرزندانش در اروپا بود. وقتی به او عرض کردم: «وزارت فرهنگ به محصّلین اعزامی هزینۀ تحصیلی میدهد، چرا از این راه خرجتان را کم نمیکنید؟»، نپذیرفت،
- خوشمحضر وُ خوشبیان بود. گاهی لطیفههای شیرین میگفت و از شنیدن لطیفهها شادمان میشد و تبسّم میکرد،
- هیچگاه به قهقهه نمیخندید،
- بسیار مؤدّب بود،
- پیرایههائی چون انگشتر و ساعت به دست نداشت،
- دخانیات مطلقاً استعمال نمیکرد،
- از مشروبات الکلی دوری میجُست مگر در موارد بسیار نادر،
- فرزندانش را بسیار دوست داشت و هر وقت نامی از آنها بُرده میشد، از شادی برمیافروخت،
- اوراقِ تألیفات خود را چون: سیرِ حکمت [در اروپا]، حکمت سقراط [و افلاطون]، آئین سخنوری، و جز اینها که من متصدّی طبع همه بودم، به خط خوش پاکنویس میکرد، بی قلمخوردگی، و در نمونههای چاپخانه، عبارت را تغییر نمیداد،
- از هیچکس بد نمیگفت حتّی از کسانی که او را آزار میرساندند و ناسزایش میگفتند،
- به دوستانش که گاهی راهنمایی میجُستند، مددِ فکری میرساند، ولی از نوشتن توصیه خودداری داشت،
- در خطابه وُ نطق مانند نداشت. شمرده وُ ملایم وُ مستدل حرف میزد،
- خطابۀ خود را نمینوشت، حتّی یادداشت هم نداشت (۶۵).
فروغی و مخالفان!
در جامعهای که از «قدیّس بودن» تا «ابلیس شدن» راهی نیست و «اختلافنظر» تا حدِّ «دشمنی» سقوط میکند، محمدعلی فروغی نیز مخالفانی داشت که او را به «خیانت» و «انتحال» (سرقت آثارِ دیگران) متهم کرده بودند. دراینباره او در وصیّت به فرزندانش نوشت:
-«اگر معدودی از روی جهل یا حَسد و غرض با من عداوت ورزیدند خود ملوّث شدند و کیست که تمام سرگذشت او در دنیا مطابق مطلوبش بوده باشد؟»(۶۶).
نجابت ذاتی محمدعلی فروغی چنان بود که با جنجالها و هیاهوهای رایج میانهای نداشت و لذا، پاسخ به مخالفانِ گزافهگو را «دونِ شأن خود میدانست». بااینحال، در نامۀ پُرکنایه به دوستی-دربارۀ سخنان یکی از رجال معروف آن زمان – نوشت:
-«تو میدانی که از اول عمر تا کنون نه شارلاتانی کردهام و نه خودستایی، نه هوچی بودهام و نه انتریکباز. برای رسیدن به مناصب و امتیازات و تحصیل شهرت و نام، اسبابچینی و دسیسهکاری نکردهام. تاکنون هر مقامی را دارا شدهام -اعم از وکالت و ریاست و وزارت – بدون استثنا آن مقام دنبال من آمده است، من از پیِ آن نرفتهام. شاه و رؤسای وزرا و دوستانِ من همه بر این امر شاهدند و هیچکس نمیتواند از روی حقیقت مدعی شود که من برای رسیدن به مقامی از او تقاضایی کرده باشم… نیز ادعا ندارم که شخصی فوقالعاده هنرمندم».
آن «هوچیگریها» – البتّه – برجان وُ جهانِ فروغی تأثیر داشت و به قول نصرالله انتظام: «مرگش را نزدیکتر ساخت»(۶۷).
محمدعلی فروغی در ۵ آذرماه ۱۳۲۱ براثر عارضۀ قلبی در ۶۷ سالگی چشم از جهان فروبست.
پیروزی پس از مرگ!
چنانکه گفتهام: تاریخ معاصر ایران چونان آئینۀ شکستهای است که تصاویر کجومعوجی از چهرههای سیاسی ارائه میدهد، خصوصاً که این «آیینه» به زنگارِ ایدئولوژیهای فریبا (چه دینی و چه لنینی) نیز آغشته است. بر ما است که با روانی روشن و ذهنیّتی بی تعصّب وُ آزاد، تکّههای این آینۀ شکسته را در کنار هم بگذاریم و از آن، منشوری سازیم تا ابعاد چندگانۀ شخصیّتها و رویدادهای تاریخ معاصر ایران را بازنماید.
سالها پیش دربارۀ فروغی نوشته بودم:
-«جایگاه فروغی در تاریخ و فرهنگ ایرانِ معاصر چنان والا است که در آینده، دانشگاهها و دانشکدهها به نام فروغی نامگذاری خواهند شد».
اقبالِ گستردۀ روشنفکران، مطبوعات و نشریات ایران به زندگی و عقاید فروغی نشانۀ تحقّقِ آن آینده است آن چنانکه اینک میتوان از جریانی به نام «بازگشت به فروغی» یادکرد…دریغا که مانند فردوسی بزرگ، پیروزی فروغی نیز پس از مرگ بوده است!
ali@mirfetros.com
_______________
پانویسها:
۵۴- به روایت حبیب یغمائی: بااینکه وزارت فرهنگ برای پرداخت حق تألیف کتابهایش اصرارها کرد، فروغی دیناری نپذیرفت: مقالات فروغی، ج ۱، ص بیستویک
۵۵- وامی از احمد شاملو
۵۶ – مقایسه کنید با موضعِ محمد ساعد مراغهای در برابر پیشنهاد مولوتوف، وزیر امور خارجۀ شوروی و نیز برخوردِ شجاعانۀ ساعد مراغهای با سِر ریدر بولارد سفیر کبیر انگلیس در ایران: خاطرات امیر اصلان افشار، به کوشش علی میرفطروس، چاپ دوم، نشر فرهنگ، کانادا،۲۰۱۲، صص ۱۴۲ و ۱۴۸-۱۵۰
۵۷ – ساعد مراغهای که به زبانهای روسی و انگلیسی کاملاً آشنا بود، در ملاقاتش با «ایدن» از علاقه و اصرارِ ایدن در «صحبت کردن به زبان شیرین فارسی» یاد میکند. نگاه کنید به: خاطرات سیاسی ساعد، پیشین، ص ۱۲۸
۵۸- خاطرات فروغی، صص ۶۷۳-۶۹۱
۵۹- همان، ص ۶۹۰
۶۰- یادداشتهای روزانه، صص ۶-۷ و ۳۷ و ۲۶۳ و ۲۴۲
۶۱- خاطرات فروغی، ص ۵۱۱
۶۲- به نقل از تارنمای: با چراغ ترانه در کوچهباغ خاطره.
گفتنی است که جهانگیر افخمی خبرنگار روزنامۀ اطلاعات و مترجم چند کتاب از «دیل کارنگی» و دیگران بود و بعدها، گزارشگرِ این روزنامه در آمریکا شد. اشارۀ فروغی در یادداشت ۱۰ آذر ۱۳۲۰ دربارۀ «ملاقات با افخمی» (ص ۶۵۲) میتواند ناظر بر پدرِ جهانگیر افخمی یا یکی دیگر از افرادِ خاندانِ او باشد.
۶۳- نگاه کنید به روایت ساعد مراغهای که در آن هنگام مستشار سفارت ایران در ترکیه بود: خاطرات ساعد مراغهای، پیشین، ص ۶۶؛ به روایت حبیب یغمائی «فروغی از دوستان و از محرمان آتاتورک بود»، مقالات فروغی، ج ۱، ص نوزده.
۶۴-عاقلی، باقر، ذکاءالملک فروغی و شهریور بیست، انتشارات علمی، تهران،۱۳۶۷، ص ۲۵۱؛ مقایسه کنید با روایت حبیب یغمائی دربارۀ نظرِ آتاتورک راجع به «عظمتِ شاهنامۀ فردوسی»: مقالات فروغی، ج ۱، ص نوزده.
۶۵- مقالات فروغی، ج ۱، صص بیستوهشت تا سی دو
۶۶- سیاستنامه ذکاءالملک، پیشین، صص ۲۹۵-۲۹۷
۶۷- خاطرات نصرالله انتظام، به کوشش محمدرضا عباسی و بهروز طیرانی، انتشارات سازمان اسناد ملی، تهران، ۱۳۷۱، ص ۱۸۹