آزمون میهن‌پرستی

آزمون میهن‌پرستی

شاهزاده رضا پهلوی و حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) میهن‌پرستی، آزادی، پیروزی و آبادی ایران را بدون تعیین شرط در سرلوحۀ خود نوشته‌اند. دیگران چطور؟


پس از سفر اروپایی شاهزاده رضا پهلوی و مصاحبه‌های ایشان با بسیاری از رسانه‌ها، در این چند روز اخیر به نوشته‌ها و گفتگو‌هایی از هم میهنان برمی‌خوریم که چون همیشه منتظر مانده‌اند تا فردی قدم به جلو بگذارد و آنان شروع به انتقادهای بی‌مورد از او کنند و خود را از طریق انتقاد کردن مطرح کنند و نه از طریق ارائۀ برنامه‌های کارساز؛ بدون اینگه در نظر بگیرند که سفر شاهزاده رضا پهلوی به چه منظور بوده است و ایشان چه اهدافی را در سفر خود دنبال می‌کردند. به عنوان مثال در نوشته‌ای تحت عنوان “آزمون جمهوری خواهی”[۱] به قلم آقای علی افشاری آمده است که “اصول کار سیاسی درست اقتضاء می‌کند که هر فرد و جریان سیاسی به صورت شفاف و مبتنی بر آنچه واقعیت آن مجموعه است فعالیت‌های خودش را سازماندهی کند. بنابراین راه انداختن جریاناتی که در ظاهر اهداف دیگری مانند امور زنان، فعالیت‌های حقوق‌بشری و یا دموکراسی‌خواهی را دنبال می‌کنند اما در اصل گسترش دهنده عمق استراتژیک جریان سلطنت‌طلبی هستند، درست نیست.” ایشان به چنین شیوه‌های ظاهرا فتوایی صادر کرده‌اند که چه چیزی درست است و چه چیزی درست نیست. بسیار عجیب است که چرا دفاع از امور زنان، حقوق‌بشر و یا دفاع از دموکراسی نمی‌تواند در راستای فعالیت سیاسی انسان‌ها قرار گیرد. درست همین مسایل هستند که می‌توانند نقاط مشترک یک فعالیت سیاسی سازنده و تاثیرگزارنده را بوجود آورند. اینان مواردی هستند که در کشور ما ایران وجود ندارد و هر انسان سیاسی می‌تواند با تعهد بر اینکه قادر به پدید آوردن چنین ضوابطی برای آینده ایران باشد، فعالیت سیاسی کند و برای خود در پی رای سیاسی باشد. تنها دور نشستن و گفتن حقوق‌بشر کافی نیست. اکنون انسانی وجود دارد چون شاهزاده رضا پهلوی که بر می‌خیزد و با دست خود شکایت‌نامه خود از آقای خامنه‌ای را به دادگاه لاهه ارائه می‌دهد. چه اشکالی می‌توان به این وظیفه انسان دوستانه گرفت؟ در برخی مصاحبه‌ها چون گفتگوی “کمپین جدید رضا پهلوی؛ یک هیاهوی رسانه‌ای یا برنامه‌ای حساب‌شده؟”[٢] گفته شده است که دگراندیشان از کارهای شاهزاده بی‌خبرند و کارهای ایشان روشن نیست. آیا مگر می‌شود روشن‌تر از این هم فعالیت سیاسی کرد. در رسانه‌هایی که بیشتر ایرانیان به آن دسترسی دارند و در روزنامه‌هایی که در حکم پرتیراژترین روزنامه‌ها هستند، شاهزاده رضا پهلوی و فعالیت‌هایش به طور کلی و به طور خواص در این سفر بیان شده است.


آقای افشاری نوشته‌اند: “یک جریان سیاسی اگر می‌خواهد برنامه‌ای برای نیل به اهداف مشخص و دستیابی به قدرت سیاسی انجام دهد شایسته است بدون پرده‌پوشی و صریح این کار را انجام دهد.” گفته‌ای این چنین بسیار درهم و پر از ضد و نقیض است. آن زمان که هدف مشخص در قالب دفاع از حقوق‌بشر و برقراری دمکراسی بیان می‌شود، ایراد گرفته می‌شود که چنین اهدافی نباید در زمرۀ اهداف سیاسی افراد قرار گیرد و سپس گفته می‌شود که باید اهداف مشخص شود. فهمیدن چنین استدلالی حداقل در چهارچوب یک منطق سیاسی قابل امکان نیست. آیا منظور از بیان اهداف، فقط اهدافی است که باب میل گروهی خواصی باشد و یا اینکه منظور از اهداف آنچه است که در راه حفظ ایران و آسایش و امنیت مردم ایران باشد.


جایگاه شاهزاده رضا پهلوی در فعالیت سیاسی او مشخص است: او بیشتر از سی سال است که در کنار تعریف اهداف سیاسی خود انتخاب نظام آیندۀ ایران را بر عهده ملت ایران نهاده است و هرگز نظام پادشاهی را از پیش به عنوان تنها آلترناتیو مطرح نکرده است. اما آنانکه قبل از هر چیز جمهوری را به هر قیمتی که شده است از پیش می‌خواهند به مردم تحمیل کنند، باید سری به خود بزنند و ترازوی قیاس را با وزنۀ منطق سیاسی بسنجند. اگر آنطور که آقای افشاری پیش‌بینی کرده‌اند، فعالیت شاهزاده رضا پهلوی “عملا به تقویت گزینه نظام پادشاهی مشروطه منجر می‌شود” و چنین امری به قول ایشان “نه تنها با آرمان جمهوری‌خواهی سازگاری ندارد بلکه در تعارض با آن است” باید بررسی کرد که چگونه آقای افشاری به چنین نتیجه‌ای دست یافته‌اند که دفاع از دمکراسی و حقوق‌بشر با جمهوری‌خواهی سازگار نیست و “حضور جمهوری‌خواهان در این پروژه در حکم خود زنی است”. ظاهرا برداشت ایشان از نظام جمهوری، همان نظام جمهوری‌اسلامی است، چون این جمهوری به درستی با دمکراسی و حقوق بشر در تضاد است!
پرسشی که ما در حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) از چندین سال پیش از خود کرده‌ایم چنین است: فعالیت‌های درون و خارج از ایران به چه علت است و هدف مشترک چه می‌تواند باشد؟ آیا مگر غیر از این است که همه ما در پی آزادی ایران از چنگ استبداد و خواهان حفظ کشورمان هستیم؟ در این چند سال بر ما ثابت شده است که بسیاری از هموطنان در این هدف هم قول هستند. اگر یک قدم فراتر رویم، می‌پرسیم که با توصل به چه ایده‌هایی می‌توان به چنین هدفی رسید؟ در اینجا دیده‌ایم که ایده‌ها و ایده‌آل‌ها گوناگون اند و درست به خاطر حفظ همین گوناگونی نمی‌توان از پیش دست بر تعیین نظام زد و مردم را چون گذشته در برابر عملی انجام شده قرار داد. از پیش تعیین کردن نظام سیاسی کشور، بی‌احترامی به مردمی است که با خون و بدن و مال خود از ایران تا کنون دفاع کرده‌اند. بنابراین برای حفظ چنین گوناگونی می‌بایست مخرج مشترک تمام فعالیت سیاسی را گرفت و این مخرج مشترک در اعلامیه جهانی حقوق‌بشر و میثاق‌های پیوسته به آن خلاصه می‌شود. این نقطۀ آغاز برای هر‌گونه فعالیت سیاسی است و از همین نقطه است که می‌بایست نظام آینده ایران با رجوع به رای مردم، تبعیت از رای اکثریت و حفظ رای اقلیت مشخص شود. یک میهن‌پرست حقیقی هرگز اولویت را در تعیین نظام از پیش نمی‌داند، بلکه نخست به دنبال یک همه‌پرسی آزاد، مجلس موسسان و قانون اساسی پیشنهادی خواهد بود. اگر می‌خواهیم در راه آزادی ایران قدم برداریم و کشور خود را آزاد کنیم، می‌بایست مقداری از پیش خواسته‌های خود را بکاهیم و از گذاشتن پیش‌شرط و صدور فتوا، که چه کاری درست است و چه کاری درست نیست، دست برداریم.


شاهزاده رضا پهلوی در ماه‌های گذشته اهداف خود را برای چندمین بار بیان کرده است و شیوۀ مبارزۀ خود را در میان مردم ثابث کرده است. او بدون تعیین هیچ پیش شرطی نشان داده است که در برابر خواست ملت ایران سر تعظیم فرود خواهد آورد. در دیدارهایش به کررات گفته است که در راه آزادی ایران گروه خواصی در نظرش نیست و همه را در راه آزادی ایران به یک اندازه سهیم می‌داند. رای نهایی، رای مردم است. در اینجا لازم به تاکید است که یک میهن‌پرست، از رای مردم واهمه و ترسی ندارد. ترس برخی از هم میهنان ما در این است که چه کنند، اگر مردم ایران به نظام پادشاهی رای دهند. پس در این بینش میهن‌پرستی جای خود را به نظام‌پرستی و مقام‌پرستی می‌دهد.


در جهت تعیین نظام آیندۀ ایران، حرف اول و آخر را مردم ایران می‌زنند. حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) همواره بر این باور بوده و هست که بر اساس رای مردم، این احزاب هستند که با استواری بر حقوق‌بشر و دمکراسی، سازندۀ فرهنگ سیاسی ایران خواهند بود. ما به عنوان حزبی نوین در این راه قدم برداشته‌ایم. به عنوان مثال در سفرهایمان در کنار رایزن حزب، شادروان دکتر همایون، دیدارهایی مخصوصان با وزارت امور خارجۀ کشورهای مختلف داشتیم. در این دیدارها دکتر همایون بر این امر پافشاری می‌کرد، که آن دولت‌ها حتما با دیگر گروه‌ها و احزاب سیاسی ایرانی تماس حاصل کنند و از شیوه تفکر آنان با خبر شود. ما در همان زمان تا آنجا که مقدور بود اطلاعاتی در اختیار دولت‌ها جهت برقراری ارتباط با گروه‌های دگر‌اندیش قرار دادیم. حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) از این واهمه ندارد که نظام آینده ایران چه خواهد بود، چون این تصمیم را به بالاترین ارگان، یعنی ملت ایران سپرده است. اگر این انتخاب، نظام پادشاهی مشروطه باشد، بسیار خرسند خواهیم بود. ولی ما در انجام وظیفه با هر میهن‌پرست ایرانی که نظام پادشاهی ایده‌آلش نیست، کوتاهی نخواهیم کرد. واهمۀ ما بیشتر از این است، که چنانچه مردم ایران نظام جمهوری را بر گزیدند، آیا جمهوری‌خواهان اصلا مشروطه‌خواهان را به مجلس راه خواهند داد و یا اینکه دستور به بازداشت و منع فعالیت سیاسی مشروطه‌خواهان خواهند داد. در اینجاست که باید گفت شاهزاده رضا پهلوی و حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) میهن‌پرستی، آزادی، پیروزی و آبادی ایران را در سرلوحۀ خود نوشته‌اند و باید پرسید که دیگران در این میان چه کرده‌اند؟

[۱] http://www.irancpi.net/digran/matn_5468_0.html
[٢] http://www.irancpi.net/digran/matn_5471_0.htm

مطالب مربوط

تلاش برای دموکراسی در شرایط نوین ایران

فاشیست‌سازی و رفتارهای دموکراتیک

جزایر سه‌گانه و حفظ تمامیت سرزمینی ایران

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر