ملت بستر رودخانه است و به دشواری تغییر میکند که عموما جز با زور و جنگ نیست؛ مردم آبی هستند که در رودخانه روان است و هیچ گاه به یک صورت نمیماند
تلاش ـ اخیراً، پس از یک کنفرانس مطبوعاتی در شهر بن آلمان بر محور دفاع از حقوق بشر در ایران، آقای رضا پهلوی متن پیش نوشتهی خود برای این کنفرانس را در سایت شخصی شان منتشر کردهاند. در این متن ایشان به یک «اشتباه ژرف» اشاره میکنند، مبنی بر «برشمردن ایرانیان در زمره یک ملت یکپارچه» آیا تاکنون شما و ما و نسلهای پیش از ما که ایرانیان ساکن در سرزمین ایران ـ آنچه که به نام رسمی این سرزمین باقی مانده است ـ را یک ملت قلمداد کرده و نام بردهایم برخطا بودهایم.
داریوش همایون ــ من متن انگلیسی نوشته را با ترجمه فارسی آن مقابله کردم و متن فارسی گذشته از نارسائیهای خود، که به سبب عجله بیش از اندازه روی داده، در جملهای که شما آوردهاید مردم را به ملت ترجمه کرده است (ما کی از شلختگی مترادف کردن واژهها و اصطلاحات رهائی خواهیم یافت؟) در متن اصلی انگلیسی شاهزاده گفته است که یک لخت monolithic شمردن مردم ایران اشتباه است. این سخنی درست است و ما موزائیکی ساخته تاریخ دراز و پر حادثه خود هستیم. در آن نوشته هیچ تردیدی در یکپارچگی integrity ملت ایران نشده است.
اما اکنون که شما این بحث را پیش آوردهاید فرصتی پیش میآید که بار دیگر به ملت سازانی که ایران را میخواهند از ایران بودن بیندازند توضیحاتی داده شود. اگر ایران چند ملت باشد ناگزیر چند کشور خواهد شد و به بهای کمر شکن برای همگان؛ و پیش از همه برای باورمندان به این نظر. کسانی که در پی تکه تکه کردن ملت ایران به نام تنوع قومی و فرهنگی هستند ظاهرا پیامدهای این تلاشها را به ویژه در این شرایط در نظر نمیگیرند.. همه بحث چند ملت بودن ایران بر سر سرزمین است ــ هر “ملت” سرزمین خودش. این خوابها را برای ملتی میبینند که سه هزاره یا قربانی جغرافیا و یا تاریخ خود بوده است؛ در بدترین شرایط پا بر جا مانده است؛ بیشترین و سختترین ضربتها را بر موجودیت ملی خویش (بیش از هر ملت دیگری در جهان) تاب آورده است و هنوز همان ایران است که یک روز آریا (اریه) تلفظ میشد و یک روز ایرانشهر؛ و دو هزار سال پیش نزدیکترین نمونه به نهاد دولت-ملت بود که در سده هفدهم تعریف و در عهدنامهای بین المللی به رسمیت و تجاوز ناپذیر شناخته شد
تلاش ـ ایشان برپایهی مقدماتی مبنی بر وجود ادیان و فرهنگهای گوناگون در ایران از هویت دوگانه نام برده و به نتیجهی فوق یعنی یکپارچه نبودن «ملت ایران» میرسند.
آیا در اینجا ایشان دچار تداخل حوزههای مختلف بحث و خلط مفاهیم در این حوزههای گوناگون هستند، یا این که ما اشتباه میکنیم و برپایه دین و فرهنگهای قومی هم میتوان ملت سازی کرد و بعد دست به تشکیل دولت و حکومت و… زد؟
داریوش همایون ــ آن بخش نوشته را بهتر است با ترجمه دقیقترش بیاوریم: “این واقعیتی است که به عنوان یک جامعه چند قومی و چند فرهنگی، ما ایرانیان در واقع دو هویت داریم، یکی ملی و دیگری قومی. در طول تاریخ، هویت ملی ایرانیان عامل مسلط حفظ فرهنگ و تمدن ما بوده است. ما در شاعر بزرگ خود فردوسی یک نمونه برجسته و شگفتاور این احساس هویت را که در روان جمعی ما جای گرفته است میبینیم. ولی باید بیفزایم که لازم است اهمیت هویتهای گوناگون قومی و مذهبی و نگهداری این فرهنگها و مذاهب را نیز بشناسیم. ما چه از بیرون به درون بنگریم و چه خود نگری کنیم در مییابیم که برشمردن ایرانیان به عنوان مردمانی یک لخت monolithic اشتباه بزرگی خواهد بود.”
چنانکه میبینیم سوء تفاهم از دشواریهای برگرداندن متنهای پیچیده انگلیسی به فارسی برخاسته است و در سخن شاهزاده خلافی نیست.
در اینجا باز فرصتی است که به کسانی که همه بر تفاوتهای فرهنگی (اساسا زبانی) تاکید دارند و تبعیض را بهانه چند ملت ساختن ایران کردهاند گوشزد شود که این مردمان سه هزار سالی با همه اینها در کنار هم زیستهاند و با هم از این مرز و بوم دفاع کردهاند و این اندازهاش را از چنگ همسایگان و قدرتهای بزرگ زمان در آورده و به ما سپردهاند. اقوام و دینهای گوناگون میتوانند در آینده هم به عنوان پارههای یک ملت و در یک کشور در امن و سلامت بزیند و از پیشرفتهائی که در زمینه حقوق بشر و “حقوق فرهنگی و مدنی افراد متعلق به اقلیتهای دینی و قومی” (به نقل از میثاقهای پیوست اعلامیه جهانی حقوق بشر که در کنفرانس ۱۳۴۷/۱۹۶۸ ملل متحد در تهران به تصویب رسید و دولتهای عضو بعدا امضا کردند) روی داده است برخوردار شوند.
این روزها بسیار از هویت طلبی میشنویم. اما هویت چیست؟ هویت تعریفی است که افراد از خودشان میکنند و دیگران هم آنان را بدان میشناسند. پدیدهای است تغییر پذیر و غیر انحصاری. میشود هویتهای گوناگون داشت و در این جهانی که همه چیز به همه چیز پیوند میشود افراد و گروههای روز افزونی چند هویتی شدهاند. من ایرانیام و نیازی نیست بگویم به چه درجهای، ولی خود را یک اروپائی هم میبینم. جهان بینی من اروپائی و نیم بیشتر مصرف فرهنگی من اروپائی است. اوباما در سخنرانی برلینش خود را چنین معرفی کرد: یک امریکائی و یک شهروند جهان. اکنون تصور جهانی را بکنید که هر قوم (گویندگان یک زبان) و هر مذهب و هر فرهنگ ملتی باشد. در ایران ما یک قلم ۶۰۰ زبان داریم. به عقیده دوستان چند ملت میباید از آن میان بدر آوریم؟ (فرهنگ در اینجا هم در مفهوم گستردهتر و هم محدودتر بکار رفته است).
همه پرسش شما از اشتباه گرفتن ملت با مردم در آن ترجمه میآید و به همین دلیل است که میگوئیم ملی و قومی با هم فرق دارند و نه ملی را به جای قومی میباید گذاشت و نه ملی قومی بکار برد. ملت با مردم تفاوت دارد. ملت اساسا یک مفهوم تاریخی-جغرافیائی-سیاسی است. مردمانی است که با گذشته و سرزمین و منافع مشترک، که جز با تشکیل حکومت نمیشود ــ به هم پیوند خوردهاند و بسا اشتراکهای دیگر از جمله فرهنگی با هم یافتهاند،ـ اشتراک یا ارزشهائی که گاه این و گاه آن دست بالاتر را مییابند. ملت عموما نام خود را به سرزمین میدهد زیرا یک ماهیت جغرافیائی است؛ مردمان پیشین یک سرزمین را نیز دربر میگیرد زیرا یک ماهیت تاریخی است؛ و در روابط بین المللی بسیار همراه و بجای دولت به کار میرود زیرا ماهیتی سیاسی است. چنانکه اشاره شد ارزشهای ملی در گذر زمان اهمیت بیشتر و کمتر مییابند. هر نسل ممکن است تاکید را بر اشتراکها یا تفاوتهای معینی بگذارد. ولی تاکیدهای هر نسل، ملت تازهای نمیسازد و لازم نیست ما تاریخ دان باشیم تا بدانیم که مردمان در طول زمان چه جابجائیهای زبانی و مذهبی و فرهنگی داشتهاند. عناصری مانند زبان یا مذهب یا تصوری که از منافع مشترک (یا نبود آن) میتوان داشت همواره در روان جمعی یک ملت به یک سان نمیمانند؛ برداشتهای (نه همواره پایدار) گروههائی از مردماند. پدران همان گروهها چنان برداشتهائی نداشتهاند و فرزندانشان نیز ممکن است نداشته باشند.
ملت بستر رودخانه است و به دشواری تغییر میکند که عموما جز با زور و جنگ نیست. مردم آبی هستند که در رودخانه روان است و هیچ گاه به یک صورت نمیماند. اکنون از ما میخواهند به خواست گروههائی که هیچ معلوم نیست نمایندگی چه کسانی را دارند رودخانه را شاخه شاخه کنیم ــ نخواهیم کرد.
تلاش ـ به نظر میرسد؛ آقای پهلوی التزام به حقوق بشر در حوزه آزادی و برابری حقوقی فردی و اجتماعی و حقوق شهروندی و تلاش برای استوار ساختن چنین حقوقی در مناسبات درونی کشور ایران را کافی ندانسته و معتقدند «چنین نگاهی نه تنها به عنوان نظر غالب درونی ـ «از نظر درونگرائی» ـ بلکه «از زاویه بیرونی نیز لازم است.» هر چند مقصود ایشان در این عبارت گنگ است، اما تبیینهای گنگ و ناروشن میتوانند بازیچهی زبانی تعبیرهای گوناگونی شوند. گفته ایشان مبنی بر «بیرونی کردن» چنین نگاهی مستعد چه تعبیرهائی است؟
داریوش همایون ــ در ترجمه نزدیکتر به اصل که در بالا آمد نه چنان ابهامی است نه چنان تعبیرهائی از آن بر میآید. ولی دیگرانی هستند که اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن را بس نمیدانند. مسئله برای آنها سر راستتر از اینهاست و نه نیازی به پژوهش و بررسی میگذارد و نه خود حقیقت. نخست یک ملت نیست و چند ملت است؛ سپس هر ملت طبعا سرزمین خودش را میخواهد و آنگاه ماهیت سیاسی و حقوقی مستقل خودش را. همه اینها نیز به گفته یک کوشنده “ملت تورک” با ایران یا بی ایران. (آیا بابک خرمدین هم چنین میاندیشید؟) دمکراسی و حقوق بشر و نظام سیاسیای که در آن شهروندان حقوق برابر دارند و اکثریت حکومت میکند ولی قادر به تجاوز به حقوق یک فرد هم نخواهد بود؛ همه آنچه رنسانس و روشنگری و لیبرالیسم در پنج سده گذشته برای بشریت به ارمغان آورده اند دور ریختنی است، تنها زبان مهم است.
تلاش ـ اعتراض به نقض آشکار حقوق بشر و بلافاصله تلاش برای کشاندن این موضوع به حوزه دیگری یعنی مسئله دولت به عنوان نمایندهی برحق و مشروع ملت. آیا بازی در چنین میدانی میتواند در ایران «برندهی سیاسی» داشته باشد؟
داریوش همایون ــ اعتراض به تجاوزات به حقوق بشر و تبعیضها و جنایات برضد بشریت و آنچه روزانه در جمهوری اسلامی روی میدهد بجاست و مدتهاست بر سر همه زبانهاست. ولی از این تجاوزات به تجاوز به یکپارچگی ملی ایران نمیتوان رسید که استراتژی پارهای هویتطلبان است. برای آنکه ایران از استبداد و تبعیض و حکومت دینی آزاد شود لازم نیست هر تفاوت زبانی یا مذهبی یا فرهنگی را بهانهای برای ملت سازی ساخت. اگر تبعیض و استبداد ملت بسازد به گفته یکی از دوستان در دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران زنان بزرگترین ملت هستند. این سخنان در حالی که جنبش سبز دارد مرزهای نادانی و تعصب را در مینوردد و تودههای بسیار بزرگی را پشت سر آرمان یک ایران یکپارچه آزاد و پیشرو در یک جامعه شهروندی متحد ساخته است طنین واپسماندهای دارد. این تصادفی نیست که جنبش سبز سازمانهای قومی را چنان به دست پاچگی انداخته است که حقوق شهروندی را تحقیر میکنند. اما دوران بازگشت به قبایل و بخشابخشی کردن segmentation ایرانیان به پایان رسیده است. دیگر نمیتوان به زمانی برگشت که فرد انسانی نه به عنوان خود بلکه به دلیل تعلق به یک گروه زبانی یا مذهبی دارای حق یا از حقوق خود بیبهره شود.
تلاش ـ با سپاس از شما
برگرفته از سامانه تلاش