4.8 C
تهران
چهارشنبه, ۲۱. آذر , ۱۴۰۳

چرا باید از شاهزاده پهلوی برای رهبری دوران گذار و رسیدن به ایرانی آزاد حمایت کرد؟

پرچم ایران شیر و خورشید

شاهزاده رضا پهلوی روز پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ در یک پیام ویدئویی با اشاره به اینکه «تحولات جهانی و منطقه‌ای فرصت تازه‌ای برای نجات ایران پیش روی ما قرار داده است»، اعلام کرد که «آمادگی خود را برای هدایت این تغییر و رهبری دوران گذار اعلام کرده‌ام». او به‌طور روشن و صریح تأکید کرد که برای هدایت دوران گذار و رسیدن به ایرانی آزاد و دموکراتیک آمادگی کامل دارد. با این حال، این پیام واکنش‌های مختلفی را برانگیخته است. در برخی موارد، جریاناتی به تخریب شخصیت ایشان پرداخته و بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌ای از واژه‌ها و اتهامات توهین‌آمیز استفاده کرده‌اند؛ واژه‌هایی که هیچ‌گونه جایگاهی در فرهنگ هویتی ایرانی و ارزش‌های ملی ما ندارند.

پرسش مهمی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چرا باید از آمادگی شاهزاده رضا پهلوی برای هدایت دوران گذار حمایت کرد؟ این پرسش اساساً در این واقعیت نهفته است که دوران گذار، یعنی عبور از یک رژیم غیردموکراتیک به یک نظام دموکراتیک و آزاد، به‌ تنهایی و در یک فضای انتزاعی امکان‌پذیر نیست. برای تحقق چنین تحولی لازم است که این روند در چارچوب‌ ساختارهای بین‌المللی، قوانین ناظر بر آن‌ها، و در مراوده با دیگر کشورها و نهادهای جهانی شکل بگیرد؛ به عبارت دیگر، جامعه بین‌المللی و کشورهای مختلف به ‌عنوان بازیگران اصلی در عرصه روابط بین‌الملل می‌توانند تأثیرات عمیقی بر سرنوشت چنین دوران گذاری داشته باشند.

بنابراین، برای پاسخ به این پرسش که چرا می‌بایست از آمادگی ایشان برای هدایت دوران گذار حمایت کرد، باید موضوع را از دو زاویه مورد بررسی قرار داد: اول، از منظور تئوری‌های روابط بین‌الملل، که در آن توجه به مراودات بین‌المللی و نقش کشورهای دیگر در فرایند انتقال قدرت و تغییر رژیم بسیار حائز اهمیت است؛ و دوم، از دیدگاه نظریه‌های حقوق بین‌الملل، که در آن بر اساس اصول و قواعد حقوقی، مناسبات و حمایت‌های جهانی در دوران گذار موردتوجه قرار می‌گیرد. این دو زاویه می‌توانند روشن کنند که چرا حمایت از یک رهبری که آماده است دوران گذار را هدایت کند، نه‌ تنها به سود ایران است، بلکه در چارچوب تحولات جهانی و تفاهمات بین‌المللی نیز اهمیت زیادی دارد.

دوران گذار از دیدگاه‌ تئوری‌های روابط بین‌الملل

دوران گذار به سوی یک ایران آزاد و دموکراتیک نمی‌تواند در فضایی بریده و منفک از ساختارجهانی و روابط بین‌المللی تحقق یابد. در دنیای امروز، تغییرات داخلی هر کشور، به ویژه در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی، به شدت تحت تأثیر محیط جهانی و مناسبات با دیگر کشورها و نهادهای بین‌المللی قرار دارد، و در نقطه مقابل شرایط بین‌المللی نیز از شرایط داخلی کشورها می‌توانند تأثیرپذیر باشند. به همین دلیل، برای موفقیت دوران گذار در ایران، ضروریست که به دقت ساختارهای بین‌المللی و قوانین حاکم بر روابط کشورهای مختلف توجه کنیم، چرا که این قوانین و ساختارها می‌توانند بر روند تحولات داخلی تأثیرگذار باشند.

برای درک بهتر شرایط کنونی ایران و تغییرات در حال وقوع در سطح جهانی، باید به نظریه‌های روابط بین‌الملل توجه کنیم که توضیح می‌دهند چگونه بازیگران بین‌المللی، نظیر قدرت‌های جهانی، سازمان‌های بین‌المللی و نهادهای منطقه‌ای می‌توانند بر روند گذار در کشورهای مختلف تأثیر بگذارند. هرچند که چندین نظریه مختلف در روابط بین‌الملل وجود دارند که ویژگی‌های این شرایط را تحلیل می‌کنند، اما در حال حاضر به نظر می‌رسد که دو نظریه خاص از روابط بین‌الملل، به ‌ویژه برای وضعیت ایران، بهترین چشم‌انداز را برای تحلیل و پیش‌بینی فرآیند گذار فراهم می‌آورند. این دو تئوری می‌توانند کمک کنند تا درک بهتری از چگونگی تأثیر جامعه جهانی و نهادهای بین‌المللی در تسهیل یا موانع ایجاد تحول در ایران پیدا کنیم و به وضوح نشان دهند که چرا دوران گذار باید در چارچوب قوانین بین‌المللی قرار گیرد. در نهایت، این تحلیل‌ها به ما کمک می‌کند تا بدانیم چگونه ایران می‌تواند در مسیر گذار از یک رژیم غیردموکراتیک به یک دولت دموکراتیک و آزاد، از پشتیبانی جهانی بهره‌مند شود و هم‌زمان با تحولات داخلی، به انسجام بین‌المللی نیز توجه داشته باشد.

۱لیبرالیسم نهادین بین‌المللی

لیبرالیسم نهادین بین‌المللی به ‌عنوان یک رویکرد هنجاری و آرمانی، به‌ ویژه در زمینه پیشبرد شرایط دوران گذار، از دو مؤلفه کلیدی بهره می‌برد:
۱) دیپلماسی چندجانبه و مذاکرات بین‌المللی
۲) نقش سازمان‌های جامعه مدنی در توسعه هنجارهای آرمانی، که شامل دیپلماسی فرهنگی نیز می‌شود.

این رویکرد به وضوح فرصت‌های زیادی برای پیشبرد دوران گذار به ایران آزاد و دموکراتیک فراهم می‌آورد. در مؤلفه اول، یعنی دیپلماسی چندجانبه و مذاکرات بین‌المللی، شاهزاده رضا پهلوی نقش خود را به‌طور فعال ایفا می‌کند. او با استفاده از روابط بین‌المللی و ارتباطات دیپلماتیک می‌تواند فرصت‌های سیاسی و اقتصادی برای تحقق دوران گذار را در سطح جهانی فراهم سازد؛ اما این نقش، به ‌ویژه در شرایط فعلی، نیازمند حمایت گسترده گروه‌های سیاسی و فعالان میهن‌پرست است تا این تلاش‌ها بتوانند ابعاد عملی به خود بگیرند. حمایت این گروه‌ها می‌تواند از طریق اعمال فشار سیاسی، بهبود ارتباطات بین‌المللی و جلب‌توجه جامعه جهانی به وضعیت ایران، تقویت شود.

محمود مسائلی
محمود مسائلی

در خصوص مؤلفه دوم این رویکرد، یعنی نقش سازمان‌های جامعه مدنی و دیپلماسی فرهنگی، مهم است که گروه‌ها و فعالان سیاسی بجای پرداختن به مسائل شعاری و غیرکاربردی، که غالباً به نتیجه مشخصی نمی‌رسد، توجه خود را معطوف به فرصت‌های واقعی موجود در ساختارهای بین‌المللی کنند؛ یعنی اینکه باید تلاش کنند تا با درک دقیق از قوانین و اصول حاکم بر روابط بین‌المللی، از امکانات موجود برای پیشبرد اهداف دوران گذار استفاده کنند. در این راستا، دیپلماسی فرهنگی و ارتباطات فرهنگی با جهان بیرون می‌تواند در ایجاد تصویر مثبت و قابل‌قبول از ایران آزاد در جامعه جهانی مؤثر باشد.

این دو بخش از تئوری لیبرالیسم نهادین بین‌المللی نشان می‌دهد که چرا حمایت از اعلام آمادگی شاهزاده رضا پهلوی برای رهبری دوران گذار ضروریست. اگر گروه‌ها و فعالان سیاسی واقعاً به آینده ایران می‌اندیشند- باید فارغ از گرایش‌ها و تمایلات سیاسی خود- وظیفه تکمیلی یادشده را با حسن نیت و با رویکردی مبتنی بر خیرخواهی و نیک‌خواهی برای وطن انجام دهند. در این مسیر، باید از ظرفیت‌های بین‌المللی و دیپلماسی فرهنگی برای پیشبرد دوران گذار بهره‌برداری کنند و ‌به‌طور عینی و عملی از رهبری ایشان در این دوران حمایت نمایند.

۲رویکرد نوواقع‌گرایی در روابط بین‌الملل

این رودی کرد دومین چارچوب نظری است که می‌تواند به روشنی توضیح دهد چرا باید از اعلام آمادگی شاهزاده برای هدایت دوران گذار حمایت کرد. این نظریه به دلیل تأکید بر شرایط عینی حاکم بر نظام بین‌المللی و نادیده گرفتن نقش افراد و سازمان‌های جامعه مدنی در آن، فرصت‌هایی را برای ایرانیان میهن‌دوست فراهم می‌آورد که باید با دقت موردتوجه قرار گیرد. بر اساس این نظریه، نظام بین‌المللی به دلیل نبود یک نیروی متمرکز جهانی توانمند که بتواند رهبری جهان و تحولات آن را به‌طور مؤثر بر عهده بگیرد، نظام بین‌المللی کشورها به عرصه‌ای پایان‌ناپذیر برای رقابت‌های بی‌وقفه و تنگاتنگ میان کشورهای مختلف برای تأمین منافع خود– یعنی برای بقا- تبدیل‌شده است. در چنین شرایطی، کشورهایی که در این رقابت‌ها موفق می‌شوند، آن‌هایی هستند که می‌توانند فرصت‌های موجود در جامعه جهانی را شناسایی کرده و خود را با این فرصت‌ها منطبق می‌سازند. این کشورها تلاش خواهند کرد تا در رقابت‌های جهانی برای قدرت و ثروت– یعنی همان موضوع بقا– مشارکت کرده و برای خود در آن سهمی داشته باشند.

یکی از مهم‌ترین فرصت‌ها در این رقابت‌ها، دیپلماسی چندجانبه است؛ اما در این رویکرد، دیپلماسی نه به‌ عنوان ابزاری برای پیشبرد هنجارها و آرمان‌های انسانی، بلکه به‌ عنوان ابزاری برای رقابت‌جویی بیشتر و سودمندتر با سایر کشورها دیده می‌شود. از این منظر، پذیرش رهبری دوران گذار توسط شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند به معنای نزدیک کردن مهارت‌ها و توانمندی‌های دیپلماتیک ایشان به واقعیت‌های بین‌المللی و حمایت از آن باشد. این تطابق فرصتی را فراهم می‌آورد تا در رقابت‌های جهانی برای قدرت و نفوذ، شرایط ایران جایگاه خود را به‌طور مؤثرتری مطرح ساخته و در کانون توجهات جهانی قرار گیرد. در این چارچوب، ایشان می‌تواند انتظارات واقعی مردم ایران را به گوش تصمیم‌گیرندگان کشورهای قدرتمند برساند و آن‌ها را ترغیب کند که در روابط خود با ایران آزاد، به منافع بلندمدت و سودمندتر بیندیشند. این تلاش می‌تواند به ایران در دستیابی به روابط خارجی پایدار و منافع اقتصادی و سیاسی در سطح بین‌المللی کمک کند. این موضوع دقیقاً همان موضوع مشارکت در رقابت‌های جهانی است.

این دومین دلیل مهمی است که چرا گروه‌های سیاسی، فارغ از گرایش‌های سیاسی خود، باید از اعلام آمادگی شاهزاده برای رهبری دوران گذار حمایت کنند. اگر گروه‌ها به آینده ایران و منافع ملی آن می‌اندیشند، و اگر با نیکی می‌خواهند صدای مردم ایران برای رهایی را در جایگاه‌های جهانی رساتر سازند، باید از رهبری ایشان در این دوران حمایت کنند تا ایران بتواند در رقابت‌های جهانی به بهترین شکل جایگاه خود را پیدا کند و در معادلات بین‌المللی تأثیرگذار باشد.

دوران گذار از دیدگاه حقوق بین‌الملل

۱- قوانین حقوقی بین‌الملل به‌طور کلی هیچ‌گونه قاعده یا معیاری خاص برای دوران گذار از یک رژیم غیردموکراتیک به یک نظام دموکراتیک معرفی نمی‌کنند. این موضوع ناشی از آن است که ساختارهای بین‌المللی و قواعد حاکم بر آن‌ها، که حقوق بین‌الملل را تشکیل می‌دهند، اساساً بر احترام به حق حاکمیت کشورها بناشده‌اند؛ به عبارت دیگر، حقوق بین‌الملل بیشتر بر روابط میان دولت‌ها و کشورها تمرکز دارد و هیچ‌گونه توجه حقیقی به حقوق مردم یا سازمان‌های جامعه مدنی و یا نهضت‌های اجتماعی ندارد. در این ساختار، نهادهای بین‌المللی به‌طور عمده به کشور‌ها به‌ عنوان بازیگران اصلی توجه دارند و در نتیجه نقش مردم و گروه‌های اجتماعی در این قوانین کم‌رنگ است.

با این حال، با وجود این محدودیت‌ها، حقوق بین‌الملل ‌به‌طور غیرمستقیم امکاناتی را برای پیشبرد دوران گذار برای مردمی که در کشورهای تحت حاکمیت رژیم‌های غیردموکراتیک زندگی می‌کنند، فراهم کرده است. این امکانات بیشتر از طریق دیپلماسی بین‌المللی، تحریم‌های اقتصادی و مشارکت در سازمان‌های بین‌المللی قابل بهره‌برداری هستند. گروه‌های سیاسی باید خود را آماده سازند تا از این سازوکارهای بین‌المللی برای شتاب بخشیدن به دوران گذار استفاده کنند. از این روی، از دیدگاه حقوق بین‌الملل، حمایت از اعلام رهبری دوران گذار توسط ایشان امری اجتناب‌ناپذیر است. این حمایت نه تنها برای تقویت جایگاه ایران در نظام بین‌المللی ضروری است، بلکه به ‌ویژه در دوران گذار به دموکراسی، که در آن نیاز به روابط بین‌المللی و پشتیبانی جهانی بیشتر از همیشه احساس می‌شود، این حمایت می‌تواند زمینه‌ساز تغییرات مثبت در سیاست‌های جهانی و تأثیرگذاری بر کشورهای بزرگ باشد.

در این مسیر، گروه‌های سیاسی باید با درک دقیق از امکانات و محدودیت‌های حقوق بین‌الملل، و صرف‌نظر از گرایش‌ها سیاسی و اغراض خاص خود، از رهبری ایشان در دوران گذار حمایت کنند. این حمایت می‌تواند نه تنها به نفع مردم ایران، بلکه به نفع ثبات و دموکراسی در سطح جهانی باشد.

۲- در حقوق بین‌الملل، رژیم‌های شناسایی کشورها و نظام‌های سیاسی حاکم بر آن‌ها یکی از اصول اساسی تنظیم روابط بین‌المللی و قضاوت درباره رفتار کشورهاست. این شناسایی بر مبنای دو معیار اصلی قرار دارد:

اول، «حاکمیت مؤثر»
دوم، «توانایی کشور در اعمال حاکمیت بر سرزمین و مردم خود»

مشکل این روش‌های شناسایی رسمی این است که بر طبق قوانین بین‌المللی، حتی اگر نظام‌های سیاسی حاکم بر یک کشور حقوق بشر را نقض کرده و به سرکوب شدید مردم خود پرداخته باشند، همچنان شناسایی بین‌المللی آن کشور ادامه پیدا می‌کند، به شرطی که حاکمیت مؤثر خود را بر سرزمین و مردم خود اعمال کنند. این موضوع به وضوح در ماده ۱ مقاوله‌نامه مونته ویدئو (۱۹۳۳)  و ماده ۲ بند ۱ منشور ملل متحد آمده است که به رسمیت شناختن کشورها را مبتنی بر حفظ حاکمیت و اعمال قدرت آن‌ها بر سرزمین‌شان می‌داند،  و نه اینکه لزوماً به نوع رژیم سیاسی حاکم بر آن کشور توجه داشته باشد. در حقیقت، حقوق بین‌الملل به شناسایی رسمی کشورها توجه دارد، نه به حقوق مردم.  این بدان معناست که بازیگران بین‌المللی معمولاً بر اساس منافع ملی خود و نه بر اساس نگرانی از وضعیت حقوق بشر یا دموکراسی در کشورها، تصمیم به برقراری روابط با آن‌ها می‌گیرند؛ به عبارت دیگر، روابط بین‌المللی بیشتر تحت تأثیر منافع استراتژیک، اقتصادی و سیاسی کشورها است تا ملاحظات انسانی یا حقوقی در مورد مردم آن کشور.

با وجود اهمیت این‌گونه قوانین بین‌المللی، شواهد نشان می‌دهد که بسیاری از گروه‌های سیاسی از این واقعیت‌ها و قوانین حقوق بین‌الملل آگاهی ندارند و گویا تمایلی هم برای درک و آشنایی با آن‌ها از خود نشان نمی‌دهند. درنتیجه، بجای بهره‌برداری از فرصت‌های موجود در عرصه بین‌المللی، اغلب به رقابت‌های بی‌مورد با یکدیگر مشغول می‌شوند، و بیشتر وقت و انرژی خود را صرف اموری می‌کنند که برای تسریع بخشیدن در فرایند گذار کمتر تأثیرگذارند. فعالیت‌هایی مانند سخنرانی‌های داخلی برای اعضای گروه خود، اعلام تشکیل به اصطلاح اندیشکده‌هایی که به درستی معلوم نیست چه اندیشه‌های سازنده‌ای را تا کنون تولید کرده‌اند، یا حتی برخی تلاش‌های که بیشتر برای مشهور شدن و یا کسب منافع مالی است، جای بهره‌برداری از سازوکارهای اجرایی حقوق بین‌الملل و فرصت‌های واقعی موجود در عرصه جهانی را گرفته است. در نتیجه، گروه‌های سیاسی ایرانی بجای آنکه به درک واقعی از قوانین و فرصت‌های بین‌المللی بپردازند و این قوانین را در راستای پیشبرد دوران گذار به دموکراسی به کار گیرند، اغلب از فرصت‌های استراتژیک که در دنیای بین‌الملل وجود دارد غافل مانده‌اند. این رویکرد باعث شده است که عملاً از تأثیرگذاری‌های مؤثر در سطح جهانی فاصله گرفته و به رقابت‌های داخلی و بدون نتیجه ادامه دهند. برای عبور از این شرایط برای دوران گذار، چه فرصت‌هایی را حقوق بین‌الملل پیشنهاد می‌کند؟

به رسمیت شناختن سیاسی

در شرایط فعلی، با توجه به محدودیت‌ها و واقعیات موجود در روابط بین‌المللی و قوانین حقوق بین‌الملل، کسب «شناسایی سیاسی» به ‌عنوان تنها راه‌حل ممکن و قابل سرمایه‌گذاری برای پیشبرد دوران گذار به سمت یک ایران آزاد و دموکراتیک می‌تواند موردتوجه قرار گیرد. این بدان معناست که در چارچوب حقوق بین‌الملل، «شناسایی حقوقی» کشورها معمولاً بر اساس حاکمیت واقعی و کارکرد نظام‌های سیاسی آن‌ها انجام می‌شود و در بسیاری از موارد به حقوق مردم توجهی نمی‌شود؛ بنابراین، در حالی که «شناسایی حقوقی» یک کشور به‌طور معمول بر اساس حفظ حاکمیت آن کشور بر سرزمین خود استوار است، «شناسایی سیاسی» به‌ عنوان یک بدیل ممکن می‌تواند در وضعیت کنونی کاربرد بیشتری داشته باشد.

 

شاهزاده رضا پهلوی
شاهزاده رضا پهلوی

 

اما شناسایی سیاسی چیست و چرا مهم است؟ شناسایی سیاسی به این معناست که جامعه جهانی و بازیگران کلیدی بین‌المللی، به ‌ویژه کشورهای قدرتمند، ممکن است به اراده‌ای سیاسی دست یابند تا بر اساس آن‌یک فرد خاص را به‌ عنوان نماینده مردم ایران در دوران گذار مورد شناسایی قرار دهند. هدف از این شناسایی سیاسی این است که جامعه بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ، بتوانند خواسته‌های  مردم ایران و انتظارات آن‌ها را درک کرده و درهای گفتگو و مذاکره را با آن‌ها باز کنند. به دلیل اهمیت «شناسایی» برای عبور از دوران گذار، گروه‌های سیاسی و فعالان آزادیخواه باید بی‌توجه به گرایش‌های سیاسی خود، یک رهبر واحد را برای هدایت دوران گذار برگزینند. این امر باعث می‌شود که درخواست‌های مردم ایران در یک بستر واحد و منسجم به جامعه بین‌المللی منتقل شود و فرصتی برای بحث و تبادل‌نظر با کشورهای قدرتمند و نهادهای بین‌المللی فراهم گردد.

شناسایی سیاسی فرصت‌های جدیدی برای مذاکرات مؤثر در عرصه بین‌المللی ایجاد می‌کند. این مذاکرات می‌توانند به کشورها و گروه‌های سیاسی ایران کمک کنند تا به یک استراتژی مشترک و اجرایی دست یابند که به سمت تحقق دوران گذار هدایت کند. از این طریق، انتظارات واقعی مردم ایران می‌تواند با جامعه بین‌المللی و کشورهای قدرتمند موردبحث قرار گیرد و به یک فرآیند عملیاتی تبدیل شود. ویژگی مثبت این فرآیند این است که به دلیل ماهیت همگرایی که ایجاد می‌کند، مذاکرات به‌طور طبیعی طرفین مختلف را به پذیرش تصمیمات و اجرای آن‌ها متعهد می‌سازد. این فرآیند کمک می‌کند که از پراکندگی‌ها کاسته شود و همه طرفین با دیدگاه و اهداف مشترک به جلو حرکت کنند.

در نتیجه‌، با توجه به این توضیحات، از دیدگاه قوانین بین‌المللی، حمایت از اعلام رهبری دوران گذار توسط شاهزاده کاملاً منطقی و ضروری به نظر می‌رسد. در حال حاضر، کسب شناسایی سیاسی تنها امکان موجود برای آغاز یک‌روند مؤثر در سطح جهانی است که می‌تواند به‌طور جدی به پیشبرد اهداف مردم ایران در راستای آزادی و دموکراسی کمک کند. این فرآیند نه تنها به گروه‌های سیاسی ایران بلکه به جامعه بین‌المللی نیز فرصتی برای افزایش حمایت جهت رسیدن به یک آینده بهتر برای ایران می‌دهد.

یک یادآوری

برای پیشبرد هدف‌های بزرگ ملی و تاریخی همچون گذار به یک ایران آزاد و دموکراتیک، یکی از حیاتی‌ترین موضوعات این است که گروه‌های سیاسی به‌طور جدی به ساختارهای بین‌المللی و قوانین حاکم بر آن‌ها توجه کنند. این توجه نه تنها به دلیل ارتباطات مستقیم ایران با جوامع بین‌المللی بلکه به این دلیل است که شرایط جهانی و روابط بین‌المللی نقش حیاتی در هرگونه تغییرات داخلی دارند. اگر گروه‌های سیاسی در ایران، چه هواداران پادشاهی چه جمهوری‌خواهی و چپ و راست و غیره، واقعاً مهر ایران را در دل دارند و در پی ایجاد یک تغییر بنیادین در کشور هستند، باید آماده باشند که پیش‌فرض‌ها و باورهای سیاسی خود را مورد بازبینی و تجدیدنظر قرار دهند. این تجدیدنظر ضروریست، چراکه پیش‌فرض‌های قبلی که بر اساس آن‌ها عمل کرده‌اند، به ‌ویژه در شرایط فعلی، اغلب ناکارآمد و محدودکننده هستند. این پیش‌فرض‌ها نه تنها موجب پراکندگی نیروها و تفرقه در میان گروه‌های مختلف شده، بلکه به ناامیدی مردم و دلسوزان کشور نیز دامن زده است.

ناگزیری تجدیدنظر در باورها به این معناست که گروه‌ها و فعالان سیاسی باید با ارزیابی دوباره و دقیق شرایط فراتر از مرزهای ایران و به ویژه از منظر قوانین و ساختارهای بین‌المللی بپذیرند که راه رسیدن به تغییرات مثبت داخلی، مستلزم سازگاری با این ساختارهای جهانی است.  قوانین و رویه‌های بین‌المللی می‌توانند ابزارها و امکاناتی برای تسهیل دوران گذار به‌سوی یک جامعه آزاد و دموکراتیک فراهم کنند، و بدون شناخت و بهره‌گیری از این قوانین، چنین گذاری نه‌تنها دشوار، بلکه تقریباً غیرممکن خواهد بود.

در نهایت، اگر گروه‌های سیاسی واقعاً به آینده ایران می‌اندیشند و قصد دارند در راستای منافع مردم گام بردارند، باید از اعلام ایشان برای رهبری دوران گذار حمایت کنند. این حمایت به‌ ویژه از آن جهت ضروری است که قوانین بین‌المللی و رویه‌های اجرایی آن ضرورت این رهبری را به‌ عنوان یکی از بهترین و معتبرترین گزینه‌ها برای تحقق دوران گذار به ‌صورت مؤثر و با کمترین پراکندگی در صفوف مخالفان ایران، پذیرفته‌اند. در این مسیر، آگاهی دقیق از قوانین و ساختارهای بین‌المللی می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در پیشبرد شرایط گذار ایفا کند.

آخرین نکته

آخرین نکته‌ای که باید مطرح شود، مربوط به رسانه‌های همگانی است– اعم از تلویزیون‌های رسمی تا کانال‌های یوتیوبی متعدد و رنگارنگ.  برخی از این رسانه‌ها به دلیل داشتن مخاطبان وسیع و چهره‌های سیاسی شناخته‌شده که با آن‌ها در ارتباط هستند، ظرفیت بالقوه بالایی برای تأثیرگذاری بر روند تحولات سیاسی و اجتماعی دارند. این رسانه‌ها می‌توانند در فرآیند گذار به ایران آزاد و دموکراتیک نقش مهمی ایفا کنند، چراکه قادرند پیام‌ها و دیدگاه‌های مختلف را به گوش مردم و حتی جوامع بین‌المللی برسانند. در راستای این موضوع باید بخش قابل‌توجهی از برنامه‌های خود را از تحلیل‌های خبری واکنشی به سوی درک علمی شرایط جهان معطوف نموده و مخاطبان خود را با آن‌ها آشنا سازند تا مسیر گذار هموارتر شود.

با این حال، بر اساس تجربه‌های گذشته، امید چندانی به این رسانه‌ها برای ایجاد تغییرات اساسی و تأثیرگذار بر دوران گذار در شرایط کنونی نیست. به ‌ویژه هنگامی که این رسانه‌ها به دنبال جلب‌توجه مخاطبان بیشتر یا بعضاً منافع خود هستند، و در نتیجه از طرح موضوعات مؤثر بر فرایند گذار فاصله می‌گیرند. این امر باعث می‌شود که نقش واقعی این رسانه‌ها در حرکت به سمت تغییرات عمیق و سازنده، به مراتب کمتر از آن چیزی باشد که می‌تواند باشد.

محمود مسائلی

دکتر محمود مسائلی استاد بازنشسته روابط و حقوق بین‌الملل، دانشگاه‌های آتاوا و کارلتون و دبیرکل اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل با مقام مشورتی دائم نزد ملل متحد

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر