14.9 C
تهران
پنجشنبه, ۱. آذر , ۱۴۰۳

اهمیت عقلانیت اجتماعی در ایران آزاد و دموکراتیک آینده

قلانیت اجتماعی در ایران آزاد و دموکراتیک آینده

بزرگ‌ترین دغدغه خاطر ایرانیان امروز این است که در آینده‌ای نه چندان دور، یعنی هنگامی‌که مردم فرصت خواهند یافت تا با تکیه‌بر اراده آزاد خود نوع نظام سیاسی و دولت را در کشور ایجاد کنند، آن نظام سیاسی چه ویژگی‌هایی خواهد داشت.

از آنجا که اراده آزاد مردم باید به عنوان بنیاد تشکیل‌دهنده نظام موردنظر باشد، نوع حکومت آینده باید با مفهوم آزادی‌های مدنی و سیاسی رابطه متقابلاً تقویت‌کننده و پیش‌برنده‌ داشته باشد. در نظریه‌های سیاسی مدرن، این نوع نظام سیاسی با عنوان لیبرال دموکراسی تعریف‌شده است. البته لیبرال دموکراسی ممکن است شکل‌های مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال آن‌ها ممکن است تمایل به اجتماعی ساختن رادیکال فلسفه لیبرال پیدا کنند. آنچه امروزه در کشورهای حوزه اسکاندیناوی رایج شده است از این نوع اشکال رادیکال فلسفه لیبرال است که عموماً از آن‌ها به عنوان سوسیال‌دموکراسی‌ یاد می‌شود؛ اما این‌گونه نظام‌های سیاسی هم روح لیبرال در آن‌ها جاری است و هم اشکال مردمی‌تر دموکراسی را اتخاذ کرده‌اند.

بنابراین، در نگرش کلی در حوزه لیبرال دموکراسی باید تعریف و تفسیر شوند، زیرا در همه آن‌ها اصل بر اراده آزاد مردم برای تعیین سرنوشت خود قرار دارد. به هر حال در همه این موارد و نمونه‌ها یک واقعیت روشن وجود دارد و آن این است که مردم باید بر سرنوشت خود حاکم باشند. از آنجا که ایران کشوری است که در آن اراده آزاد مردم در تعیین نوع نظام سیاسی کمتر حضور تعیین‌کننده‌ای داشته است، این پرسش به میان می‌آید که چگونه می‌توان شکلی از لیبرال دموکراسی را برای آینده ایرانیان پیشنهاد کرد. روشن‌ترین پاسخ به این پرسش‌ توسط جان راولز در «نظریه عدالت» (۱۹۷۱) به‌گونه‌ای ارائه‌شده که می‌توان با تفاسیر متنی و تاریخی از آن برای آینده ایران استفاده برد. نوشتار حاضر عناصر تشکیل‌دهنده لیبرال دموکراسی از دیدگاه جان راولز را در متن شرایط ایران آزاد آینده توضیح می‌دهد.

پاسخ کلیدی به پرسش در خردمندی شهروندان قرار دارد. این آفریدگان خردمند با استعداد عقلایی خود برای فهمیدن شرایط حیات خود به این باور و عقلانیت رسیده‌اند که گوهر حیات اجتماعی آن‌ها در تأمین خیرهای اساسی و اولیه قرار دارد؛ یعنی آن‌ها می‌دانند که منافع عمومی و عزت اجتماعی و خیر همگانی همواره باید بر اهداف و مقاصد فردی آنان پیش گیرد. راولز پیشنهاد می‌کند که خیر همگانی بر پایه پنج اصل قرار گیرد:

محمود مسائلی
محمود مسائلی

۱) آزادی ‌اندیشه و وجدان

۲) آزادی‌های مدنی و سیاسی

۳) آزادی‌های اساسی و برابری فرصت‌ها

۴) درآمد ضروری برای زندگی معمولی

۵) برقراری پایه‌های اجتماعی عزت‌نفس

این خیرهای عمومی توسط جوامعی قابل‌درک و دستیابی است که در آن‌ها شهروندان با احساس نیاز به عدالت اجتماعی برانگیخته‌شده‌اند تا فارغ از منافع شخصی خود با یکدیگر برای آن منافع عمومی همکاری و مشارکت داشته باشند. این احساس اخلاقی برای طرح فلسفه حیاتی مبتنی بر همکاری پیرامون نیازهای اولیه و خیرهای مشترک از این فرضیه سرچشمه می‌گیرد که جامعه روی صلاح و رستگاری نخواهد دید مگر اینکه مردم با وجود گوناگونی نقطه نظرات و نگرش‌های متفاوت خودباور داشته باشند که تبادل‌نظر سنجیده و گفتگو امکان شکل گرفتن جامعه‌ای مبتنی بر احترام به حقوق همگانی، قواعد دموکراتیک و عدالت اجتماعی را فراهم می‌آورد؛ اما چگونه ممکن است انسان‌هایی که تحت تأثیر تمایلات طبیعی خود آفریدگانی سود‌پرست هستند، منافع خویش را برای تأمین خیر همگانی نادیده انگارند؟ آیا این فرضیه‌ای آرمان‌گرایانه و غیرقابل عمل نیست؟ راولز پیشنهاد می‌کند که مردمان خردمند به دلیل خصلت آزادیخواهی خود می‌توانند این آرمان را تحقق بخشند. آن‌ها چنین ظرفیت عقلایی را دارند تا بتوانند اصولی را برای اهداف و رفتار خویش در نظرگیرند که در نهایت به مطلوب خیر همگانی یعنی جامعه عادلانه منجر شود. منظور از خردمندی چیست؟

در جوامعی که در آن‌ها اصل حاکمیت مردم پذیرفت شده، روح اجتماعی مانند ناظری بی‌طرف [۱] بر رفتار آنان نظارت دارد، و از درون آن‌ها را به رعایت حقوق دیگران فرامی‌خواند. برای اینکه بتوانند در چارچوبی همکارانه در جهت خیر همگانی تلاش کنند، مردم در موضع فرضی اولیه‌ای [۲] نوعی گفتگو (دیالوگ) را برای تعریف حدود و ماهیت آن چارچوب همکارانه تعریف می‌کنند. از این رو، برای رعایت بی‌طرفی نسبت به منافع خود، آن‌ها تصمیم‌ می‌گیرند منافع خود را زیرپوشش غفلت [۳] قرار دهند. این موضع بی‌طرفی باعث می‌شود که تلاش برای تعریف خیرهای همگانی اولیه تحت کنترل کامل آنان قرار گیرد. آن‌ها به دلیل همان ماهیت انسانی خود می‌دانند که این خیرهای اولیه برای همه‌ اعضای جامعه ارزشمند هستند.

برای اینکه بتوان در موضع اولیه برای رسیدن به اهداف موردنظر به توافقی همگرا دست‌یافت، باید نوعی تعادل فکری هوشمندانه [۴] میان آنان وجود داشته باشد تا بتواند آن‌ها را برای دستیابی به مقصود یاری کند. این تعادل با نوعی هماهنگی میان مجموعه عقایدی مرتبط است که افراد را در جریان گفتگو به سمت‌ اهداف موردنظر هدایت می‌کند. در حقیقت، این‌گونه تعادل نشان می‌دهد همه آن‌ها به این توافق رسیده‌اند که دستیابی به‌نوعی اتحاد برای حصول به اهداف موردنظر اجتناب‌ناپذیر است؛ بنابراین هر نوع توافقی که میان آن‌ها شکل می‌گیرد، از چند جهت با توافقات قراردادی عادی متفاوت است:

الف: نظر به اینکه این‌گونه توافق توسط همه مشارکت‌‌کنندگان در موضع اولیه اخذشده، جهان‌شمول است. این جهان‌شمولی ریشه‌های عمیقی در آزادی و برابری در تصمیم‌گیری شرکت‌‌کنندگان دارد.

ب: توافق پیرامون آنچه از گفتگو به دست می‌آید، از جانب آگاهی کامل نسبت به اهدافی که باید تأمین شود، حاصل‌شده است. شرکت‌کنندگان بنا بر همان ماهیت عقلایی انسانی خود، به این نیاز اخلاقی وقوف پیداکرده‌اند که باید با یکدیگر همکاری کنند.

پ: به دلیل همین آگاهی، توافق حاصله برای همه الزام‌آور است. درواقع مشارکت‌کنندگان در فرآیند گفتگو و با رضایت کامل خویش تصمیم می‌گیرند و هیچ‌کس هم از این فرآیند تصمیم‌گیری دفع نمی‌شود. به همین دلیل تصمیمات متخذه حاصل تصمیم خودشان بوده و درنتیجه الزام‌آور است.

ت: نظر به اینکه تصمیمات از روی آگاهی کامل و نیز از جانب آزادی اخذشده‌اند، هیچ نوع اختلاف جدی بر سر اجرای توافق به وجود نمی‌آید. درواقع قرارداد بدون نیاز به ابزارهای الزام‌آور، به‌خودی‌خود برای همه معتبر و قابل‌اجراست. [۵]

چنین اقداماتی مستلزم آن است که افراد آنچه را عقل فردگرایانه می‌دانند، با مفهوم خردمندی [۶] که مفهومی‌ اجتماعی است جایگزین سازند؛ یعنی اینکه ضمن برخورداری از آزادی و برابری کامل، اراده‌ای سیاسی به وجود آورند تا فراتر از محدودیت‌های عقل فردی خود، حتی اگر صحیح و مطابق با معیارهای موردنظر فرد باشد، برای رسیدن به هدف مطلوب جمعی با یکدیگر همکاری کنند. به عبارت بهتر باید بتوانند از عقلانیت محاسبه‌گر و معطوف به منافع شخصی عدول کرده و خود را تابع عقلانیت جمعی و همگرا سازند که به عنوان ساختاری اجتماعی شکل‌گرفته است. به دلیل خردمندی اجتماعی است که قواعد مشترک، هنجارهای جمعی قابل‌احترام، تصمیمات سنجیده عمومی و پیشنهادات برای منفعت جمع به وجود می‌آید، هرچند که آن‌ها می‌توانند باورهای شخصی خویش را نیز حفظ کنند. شهروندان خردمند و یا منطقی، ضمن پیروی از اعتقادات شخصی خود، از اینکه بخواهند این‌گونه اعتقادات را به دیگران تحمیل کنند خودداری می‌ورزند. به‌ عنوان مثال، هرچند به لحاظ دیدگاه فردی هرکدام از آن‌ها می‌خواهند از طریق نظام اعتقادی خویش حقیقت زندگی و حیات را دریابند، ولی آن را در حیطه خصوصی خود محفوظ داشته و در مقام عمل اجتماعی و زندگی مشترک با دیگران با آگاهی کامل تسلیم عقلانیتی جمعی و اجتماعی (خردمندی) می‌شوند.

یکی از دلایل برای چرخش از عقل فردی به سمت خردمندی این است که شهروندان «خردگرا شده» تنوع و دگرگونی بینش‌ها و جهان‌بینی‌های مختلف دیگر شهروندان را پذیرفته و در نتیجه نسبت با یکدیگر با تساهل و مدارا رفتار می‌کنند تا اینکه بخواهند یک‌سویه بر صحت و اعتبار باورها و نقطه نظرات خود اصرار ورزند. آنچه به عنوان خرد جمعی شکل می‌گیرد این است که همه شهروندان در تعیین و تأسیس آن مشارکت فعالانه و مسئولانه داشته، و در نتیجه خود را به پذیرش تصمیمات جمعی ملزم نگه می‌دارند. این امر باعث می‌شود که مسئولیت قضاوت رفتارها اجتماعی خود را نیز بر‌ عهده گیرند. در حقیقت، شهروندان خردمند که در باورهای اعتقادی خود روشنگر شده‌اند، می‌دانند که موضوعات مرتبط با ارزش‌های اخلاقی، فلسفی و یا مذهبی چنان پیچیده‌اند که حتی بهترین عالمان آن حوزه‌ها نیز به ‌درستی و با روشنی کامل نمی‌توانند آن‌ها را برای همگان توضیح دهند؛ بنابراین، خرد انسانی حکم می‌کند تا نوعی همگرایی همپوش در میان آن‌ها به‌ وجود آید که مبانی منطقی آن بر رضایت آگاهانه همه مشارکت‌کنندگان و مسئولیت حاصل از این رضایت قرارگرفته باشد. غالباً مواضع عقلایی فردی که از شرایط مختلف حیات آن‌ها سرچشمه می‌گیرد و با تجارب و تعالیم آن‌ها ارتباط دارد، شکل خاصی از نگرش‌هایی نسبت به امور جامعه را تعریف می‌کند که ضرورتاً در انطباق با نگرش‌های دیگران نیست. به همین دلیل برای ایجاد نوعی هماهنگی میان افکار و توافقات و جلوگیری از تنش‌های اجتماعی و شکل‌گیری نظام‌های حذف و سرکوب، اتخاذ خردمندی ضروری است.

نکته قابل‌توجهی که باید در نظر داشت، این است که خردمندی برای حفاظت و پیشبرد حقوق بنیادین این ضرورت را اجتناب‌ناپذیر می‌کند که شهروندان از صرف احترام متقابل به باورهای یکدیگر فراتر رفته و خود را برای شناسایی مؤثر و عملی آن حقوق در روابط اجتماعی و سیاسی جامعه آماده می‌کنند؛ بنابراین حصول عقلانیت اجتماعی و ساخته‌شده که آن را «خردمندی» می‌نامیم، شهروندان را نسبت به حفاظت و پیشبرد عملی حقوق دیگران و مشارکت دادن آن‌ها در فرآیندهای تصمیم‌گیری، متعهد و مسئول می‌کند. اهمیت این نگرش این است که جوامع متکثر و چند فرهنگی را که در آن‌ها نظام‌های متفاوت ارزشی و قضاوت وجود دارد، به شیوهای دموکراتیک در حالت انسجام نگه می‌دارد و نوعی وفاداری عمیق برای ارزش‌های اجتماعی در میان همه‌ی شهروندان به‌ وجود می‌آورد. علت شکل‌گیری این نوع وفاداری نیز این است که با شهروندان با وجود باورهای متفاوت خویش به‌گونه‌ای برابر رفتار شده و هیچ‌کس بر دیگری مزیت نمی‌یابد. هیچ‌کس در مدار تقدس قرار نمی‌گیرد. هیچ‌کس از نقد مصون نمی‌ماند. تنها باور مقدس در جامعه فقط و فقط احترام و تعهد به آزادی‌ها و برابری یکدیگر خواهد بود. در این‌گونه جوامع که در آن‌ها همه‌ افراد و شهروندان به‌سوی خردمندی رفته‌اند و قضاوت‌های خود را فقط بر اساس احترام به برابری باورها و نظام‌های ارزشی قرار می‌دهند، حقوق بنیادین به بهترین شیوه ممکن حفظ و حراست می‌شود؛ بنابراین راه برای طرح حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین فقط از طریق خردمند بودن و پذیرش عقلانیت به لحاظ اجتماعی ساخته‌شده و هموار می‌شود.

 

*دکتر محمود مسائلی استاد بازنشسته روابط و حقوق بین‌الملل، دانشگاه‌های آتاوا و کارلتون و دبیر کل اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل با مقام مشورتی دائم نزد ملل متحد

*منبع مورداستفاده:

Rawls, J. (1971). A Theory of Justice. Belknap Press: An Imprint of Harvard University Press

[۱] Impartial spectator

[۲] Original position

[۳] Veil of ignorance

[۴] Reflective equilibrium

[۵] نگاه کنید به فصل ششم از کتاب «درآمدی بر آزادی و حقوق بشر در نظریه سیاسی بین‌المللی» از نگارنده

[۶] Being reasonable instead of rational

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر