در ماه اوت ۱۹۷۸، آیتالله خمینی در روزنامه تایمز، مقالهای با عنوان «سرزمین تقسیمشده شاه» منتشر کرد. خمینی در این مقاله که حدود یک سال قبل از انقلاب اسلامی در ایران منتشر شد، نوشته بود: «تا زمانی که ایران از شر رژیم پهلوی رهایی نیابد و همه آثار استبداد از بین نرود، مردم به آرامش و رفاه نخواهند رسید؛ زیرا تا زمانی که قدرت در چنگال جهنمی شاه باشد، هیچ راهی برای انتخاب فردی که نماینده واقعی مردم باشد، وجود ندارد.»در اینجا لازم است دو پرسش مطرح شود که پاسخ هر دو یکی است:
اول: آیا خمینی دروغگو و پوپولیست بود و هدفش از مخالفت با شاه، به دست آوردن قدرت بود و وقتی پیامدهای انقلابی که ادعا میکرد در عمل آشکار شد، چنان تلخی را برای ملت ایران به ارمغان آورد که در سال ۲۰۲۱، حدود ۸۰ درصد آنها در فقر و تنگدستی به سر ببرند؟ مگر رژیم خمینی برخلاف آنچه پیش از آن در مورد نظام شاه گفته بود، «تا زمانی که مردم از شر رژیم پهلوی رهایی نیابند، به آرامش نمیرسند»، خود وحشی، سرکوبگر و محدودکننده آزادیهای فردی و اجتماعی نبوده است؟ آیا امروز مردم ایران به آسایش و آرامش رسیدهاند؟ یا حتی پس از انقلاب خمینی، خبری از رفاه و آزادی در ایران به گوش میرسد؟ آیا برای هزاران مخالف ایرانی که در گذشته نقش بارزی در به پیروزی رساندن انقلاب داشتند و همواره در صفوف اول مبارزه بودند، چوبه دار بر پا نشد؟
دوم: اگر نیت خمینی را پاک و صادقانه فرض کنیم، آیا وی در صورت زندهبودن و دیدن وضعیت ناهنجار کنونی کشور، از سرنگونی رژیم شاه ابراز پشیمانی میکرد؟
بنابراین لازم است از ماهیت این رژیم که زمام امور آن در طول تاریخ در دست دو نفر (خمینی و خامنهای) بوده است، پردهبرداری شود؛ بهویژه اینکه مردم ایران در دوره هر دو رهبر، با چالشها و مشکلات بیشماری روبهرو شدهاند. این رژیم در طول ۴۰ سال گذشته پیوسته سعی کرده است بحرانها و مشکلات داخلی کشور را حاصل انزوای بینالمللی و محاصره تلقی کند. بااینحال، جدا از انزوای بینالمللی و موقعیت متزلزل ایران در نظامهای جهانی و منطقهای، واقعیت این است که مردم ایران در بدترین شرایط به سر میبرند و از وضعیت نابسامان داخلی بهشدت در رنجند.
هرچند رژیم ایران به وضعیت دشوار کنونی کشور اذعان دارد اما میکوشد تمامی مشکلات و ناهنجاریها را به تحریمها پیوند دهد؛ گویی پس از آزاد شدن دهها میلیارد دلار از پولهای بلوکهشده ایران به دنبال امضای برجام، مردم ایران بهبودی اوضاع را شاهد بودهاند. افزون بر آن، دلیل وضع تحریمها، فرصت طلایی فراهمشده پس از لغو تحریمها در سال ۲۰۱۵ و اعمال مجدد آنها در سال ۲۰۱۸، پرسشهای دیگری را مطرح میکند؛ اما سؤال مهم این است که آیا ایران همانگونه که رژیم آیتاللهها ادعا و تبلیغ میکنند در معرض «توطئه» قرارگرفته یا اینکه رژیم خمینی-خامنهای خود علیه مردم ایران توطئه کرده است؟
در صحنه سیاسی و از ۴۲ سال به اینسو، رهبری ایران تنها در دست دو نفر (خمینی و خامنهای) و جمعی از روحانیون وابسته به آنها بوده است. درنتیجه، جمهوری اسلامی ایران به نمادی از نظام «تئوکراسی» (حکومت دینی) تبدیلشده است که در آن، رهبر انقلاب در زمان غیبت «امام زمان»، بر اساس ماده پنجم قانون اساسی ایران، اختیارات مطلق و اراده خود را بر قوای سهگانه مقننه، قضائیه و مجریه اعمال میکند و بر عملکرد تمام نهادهای دولتی نظارت دارد. درنتیجه، فرایند انتخابات در ایران به یک اقدام عوامفریبانه و فریبی رسانهای و مجلس ایران هم به سکویی برای اکثریت حاکم تبدیلشده است تا از آن برای تمجید و ستایش خامنهای که حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران، وی را بهعنوان اصل و اساس نظام توصیف میکند، استفاده کنند؛ اما با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات نمایشی ۲۸ خرداد، تعداد کارزارها و تلاشها برای افشای ماهیت رژیم و پردهبرداری ازآنچه دولت آیتاللهها سعی در پنهان کردن آن دارد، افزایشیافته است.
نبود گردش قدرت و بقای رهبر در رأس هرم رژیم تا پایان عمر، فضای شفافیت را کاهش داده و زمینه را برای سرکوب افرادی که دیدگاههای مختلفی دارند، فراهم کرده است؛ بهطوریکه برخی در زنداناند و برخی دیگر مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی در حصر خانگی به سر میبرند.
بااینحال، واقعیت سیاسی باوجود اهمیت آن، عامل اصلی نگرانی مردم نیست؛ زیرا امروز ملت ایران به دنبال تأمین نیازهای اولیه زندگیاند و میخواهند پول ایران بهجای اینکه برای توسعه برنامه موشکی و افزایش قدرت نیروی دریایی صرف شود یا به گروههای شبهنظامی در خارج از کشور فرستاده شود، به تأمین نیازمندیهای داخلی، رسیدگی به مشکل قطعی برق و تأمین هزینهها و مخارج زندگی مردم ایران اختصاص یابد.
مردم ایران میخواهند دولت آیتاللهها برنامههای تسلیحاتی بیهوده را متوقف کند و بهجای اقدامات تحریکآمیزی که باعث تشدید تحریمها میشود، رویکردی را دنبال کند که به کاهش تحریمها منجر شود. رژیم ایران باید در تلاش برای رسیدگی به مشکلات جامعه و جلوگیری از افزایش نرخ بیکاری باشد و به مسائل مهمی همچون تروریسم داخلی، سخنان نفرتانگیز علیه ملیتها و اقلیتها، آزادیهای فردی و اجتماعی، حقوق بشر، آزادی زندانیان سیاسی، پایان دادن به اعدامهای سیاسی، محدودیتهای اعمالشده در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، لغو دادگاههای انقلابی و احکام مخفی آنها توجه کند. علاوه بر آن، شهروندان ایران میخواهند نظام جمهوری اسلامی از پناه دادن به عناصر وابسته به القاعده، داعش و بوکوحرام خودداری کند و از ادامه سیاست موسوم به «صبر استراتژیک» دست بردارد.
مردم ایران که همهروزه خبرهای مربوط به انتقال داراییهای ملی خود به شبهنظامیان وابسته به رژیم در خارج از کشور را میشنوند، بهخوبی میدانند مبالغ هنگفتی که برای تسلیحات و صنایع نظامی هزینه میشود، نتوانسته است به برتری نظامی و پیشرفت فناوری ایران در عرصههای دفاعی موردنظر منجر شود و آنچه را رسانههای دولتی به نمایش میگذارند، چیزی جز فریب و نیرنگ برای اغفال ملت نیست.
واقعیت تلخ و فاجعهبار این است که مردم ایران بهای تداوم قدرت رژیم خمینی و خامنهای را میپردازند و ناگزیرند باآنکه خود در فقر و گرسنگی به سر میبرند، هزینههای سرسامآور برنامههای توسعهطلبانه سپاه و پیامدهای سیاست صدور انقلاب را متحمل شوند. درنتیجه میتوان گفت که دو پرسش بالا، پاسخ یکسانی دارند؛ به این معنی که هرقدر نظام شاه به مردم ایران بدی و بیرحمی کرده باشد، بازهم وضعیت آن زمان با مشکلات، محدودیتها و بحرانهای اقتصادی کنونی بههیچوجه قابلمقایسه نیست. به همین دلیل، امروز اغلب مردم ایران حسرت دوران شاه را میخورند و به یاد آن زمان اشک میریزند.
با اشاره به اظهارات خمینی در سال ۱۹۷۸ که گفته بود «تا زمانی که قدرت در چنگال جهنمی شاه باشد، هیچ راهی برای انتخاب فردی که نماینده واقعی مردم باشد، وجود ندارد.»، اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا فردی که امروز انتخاب میشود، نماینده واقعی مردم است؟ آیا «چنگال جهنمی شاه» از چنگال رهبر و سپاه پاسداران در رژیمی که دموکراسی را به انحراف کشانده است، بدتر، ستمگرانهتر و مستبدانهتر بوده است؟ آری به همین دلیل است که اکثریت ملت ایران تصمیم دارند انتخابات پیش رو را تحریم کنند.
بدیع یونس
برگرفته از ایندیپندنت فارسی