10.4 C
تهران
یکشنبه, ۲۷. آبان , ۱۴۰۳

کار از کجا خراب شد؟

حوادث هفته‌های اخیر در خاورمیانه، به ویژه پیشرفت ‏ناگهانی تروریست‌های داعش در عراق، یکبار دیگر ‏مشکل اسلام سیاسی را به نحوی نگران کننده‌تر ‏مطرح کرده است. آنچه ما در غرب ملاحظه می‌کنیم ‏هرچه بیشتر جدا کردن مسائل، معتقدات و سُنت ‏مذاهب است از سیاست و زندگانی روزمره مردم. ‏البته در غرب هم مشکلاتی را که ما امروز در منطقه ‏با آن دست به گریبان هستیم سده پیش از سر ‏گذرانده‌اند. آنچنان نبوده است که مسییحیت هم ‏جایگاه خود را در جامعه تشخیص داده و سیاست و ‏حکومت را به انتخاب مردم بگذارد. در غرب هم ‏اسقف‌های طماع، دزد و ستمگر زیاد بوده‌اند اما ‏جامعه سرانجام توانسته است خود را از آسیب ‏تعصبات مذهبی و سوء‌استفاده از آن آسوده سازد. ‏برای درک بهتر حوادث اخیر در خاورمیانه هیچکس را ‏امروز بهتر از پرفسور برنارد لویس، این دانشمند نود و ‏هشت ساله در دانشگاه پرینستون، نمی‌شناسیم. ‏

پرفسور لوئیس چندی پیش آخرین و یکی از مهمترین ‏آثار خود را تحت عنوان «کار از کجا خراب شد» منتشر ‏کرد. عنوان جنجالی این کتاب شاید به خوبی معنای ‏آن را نرساند. زیرا در این کتاب پرفسور لوئیس دلایل ‏افول دنیای اسلام را مورد بررسی قرار داده است. او ‏در این کتاب می‌نویسد من فکر می‌کنم حکومت‌های ‏خودکامه دیر یا زود محکوم به فنا هستند و سپس ‏این سؤال را مطرح می‌کند که چه جایگزینی برای ‏آن‌ها وجود دارد. به نظر این نویسنده، ما امروز شانس ‏بیشتری داریم برای آنچه در مورد آن لغت دموکراسی ‏به کار می‌رود. اما در مورد استفاده از این لغت او ‏اظهار تردید می‌کند. منظور او جامعه‌ای است که باز ‏باشد و در آن تسامح وجود داشته باشد. زیرا این نوع ‏سیستم ناگزیر باید با نهادهای سُنّتی موجود در این ‏کشور‌ها مطابقت داشته باشد. پروفسور لوئیس ‏می‌پرسد چرا ما باید از آنها انتظار داشته باشیم که ‏سیستم غربی را پیاده کنند و چرا ما باید فکر کنیم ‏که چنین سیستمی‌ قابل اجرا خواهد بود.‏

پروفسور لوئیس به تاریخ مراجعه می‌کند و یاد‌آور ‏می‌شود که در سال ۱۹۱۸ پس از جنگ جهانی‌ اول ‏متفقین پیروزمند سعی‌ کردند که یک سیستم ‏پارلمانی را در آلمانی‌ که سُنت سیاسی دیگری ‏داشت تحمیل کنند و نتیجه آن شد که هیتلر به قدرت ‏رسید. هیتلر با انتخابات آزاد و عادلانه به روی کار آمد ‏و سرانجام دیدیم که چه جنایاتی مرتکب شد. جالب ‏است که همین آقای لوئیس روزی به عنوان سرباز در ‏ارتش انگلیس با ارتش نازی جنگیده و از نزدیک شاهد ‏جنایات رژیم هیتلری بوده است. امّا او می‌‌گوید نتیجه ‏انتخابات آزاد می‌تواند برقراری حکومت‌های غیر ‏دموکراتیک باشد زیرا مردمی که خوی دموکراسی را ‏هنوز از آن خود نکرده‌اند زمانی‌ که حق انتخاب آزاد ‏داشته باشند الزاماً دموکراسی را تائید نمی‌کنند ‏همچنان که در آلمان هیتلر با انتخابات آزاد بر سر کار ‏آمد. و همین داستان در زمان ما یعنی در سال ۲۰۰۶ ‏در غزه مشاهده شد که نتیجه انتخابات آزاد روی کار ‏آمدن سازمان تروریستی حماس بود. او معتقد است ‏که اصرار بر انتخابات در کشورهای مسلمان به شیوهِ ‏پارلمانی توّهم خطرناکی است و این به دلیل آن ‏است که فرهنگ مسلمانان با شیوه‌های دموکراتیک ‏ناهمگون و مغایر است. “دی ان اِی”‌ این جوامع الزاماً ‏ضّد دموکراتیک نیست بر عکس فرهنگ تمدن ‏اسلامی به روشنی مخالف خودکامگی و حکومت ‏غیر‌مسئوول است. آقای لوئیس معتقد است که در ‏اسلام سُنتی چه از نظر تاریخی‌ و قانونی‌ و چه از ‏جنبه‌ عملی‌ و نظری حکومتی محدود، تبیین و تجویز ‏شده است. شیوه انتخابات غربی الزاماً با سُنت‌های ‏جوامع دیگر همیشه منطبق نیست. به نظر آقای ‏لوئیس نباید فکر کنیم که سیستم انگلیسی- ‏آمریکایی دموکراسی نسخه‌ای است که می‌تواند ‏در تمام دنیا کار آمد باشد و سیستم ایده‌آل جهانی‌ ‏است. ‏

سلطان دمکرات!‏

وی می‌گوید مسلمانان نه تنها باید این فرصت را ‏داشته باشند که راه خود را پیدا کنند و در آن راه گام ‏بردارند، بلکه باید در این مورد تشویق و کمک شوند و ‏یادآوری میکند که سفیر فرانسه در استانبول، ‏درست قبل از انقلاب فرانسه نوشته بود دولت ‏فرانسه از اینکه سفیر وقت زیادی را صرف برخی‌ ‏مذاکرات کرده از خود بی‌صبری نشان داده است. ‏همین سفیر در نامه‌ای به مافوق خود در فرانسه ‏چنین نوشته است: “اینجا مانند فرانسه نیست که ‏پادشاه به تنهایی‌ تصمیم گیرنده باشد و چنان کند که ‏می‌خواهد، اینجا سلطان باید با دیگران مشورت کند.” ‏در تاریخ خاورمیانه، مشورت کلمه کلیدی است که در ‏متون کلاسیک بارها و بار‌ها تکرار شده و تکیه بر آن به ‏زمان پیامبر اسلام بر میگردد. رهبران سیاسی در ‏عمل باید با صفوف و بخش‌های گوناگون جامعه مانند ‏صنف تجار، صنعت کاران، دبیران، مالکین، معامله و ‏بده بستانی انجام می‌دادند. هر کدام از آن صنف‌ها ‏روسای خودشان را انتخاب میکردند. رهبران جامعه و ‏حتی سلاطین عثمانی موظف بودند که تا با این ‏گروه‌ها و طبقات مختلف مشورت نکرده‌اند تصمیم ‏نهایی اتخاذ نشود.‏

پروفسور لوئیس می‌گوید آمریکایی‌‌ها معمولا آزادی را ‏به عنوان محدود بودن دولت تبیین و تعریف ‏می‌‌کرده‌اند. اما در زبان عربی‌ معادل دقیقی‌ برای ‏آزادی (‏Freedom‏)‏‎ ‎‏ وجود ندارد و آنها این کلمه را به ‏حرّیت یعنی‌ به معنی‌ نفی برده بودن ترجمه کرده‌اند. ‏آزادی واژه حقوقی و اجتماعی است و نه سیاسی. ‏و نمی‌شود از آن برای نشان دادن درجه و پایهِ ‏سیاسی استفاده کرد. واژه‌ای که از نزدیک‌ترین ‏قرابت با واژه آزادی به مفهوم غربی آن وجود دارد ‏کلمه عدالت “‏Justice‏” یا عدل به معنای نیک‌ بودن ‏دولت است. بنا بر این کج‌فهمی‌ بزرگی‌ از معانی ‏آزادی و دموکراسی در پاره‌ای از کشور‌های اسلامی ‏ایجاد شده است. آقای لوئیس می‌گوید که خطای ‏تجدد این بود که قدرت دولت را افزایش داد و آنچه را ‏که نیروهای میان دولت و مردم و قدرت حاکمین را ‏محدود می‌کرد یا تقلیل داد و یا از بین برد. چنین ‏پدیده‌ای به مبارک‌ها و اسد‌ها در خاورمیانه این قدرت ‏را بخشید که با استفاده از امکانات تسلیحاتی و ‏اطلاعاتی مدرن قدرت خود را تحکیم نمایند و با چنین ‏خودکامگی به قدرتی بسیار فراتر از قدرت سلطان‌ها ‏دست یافتند. برناردلوئیس یادآور می‌شود که تونس ‏تنها کشور اسلامی است که آموزش اجباری بعد از ‏ابتدای برای دختران در آن وجود دارد و در آن زنان در ‏تمام سطوح حرفه‌ای اشتغال دارند. البته در این مورد ‏آقای لوئیس فراموش کرده است که در ایران، سالها ‏پیش از تونس آموزش اجباری برای دختران و پسران ‏به طور مساوی الزامی بود. ‏

نقص اسلام اصولی اسلام

با آنکه در بسیاری موارد استاد لوئیس در این کتاب ‏سیاستمدارانه با مسائل برخورد میکند در یک مورد ‏ویژه به صراحت میگوید که نقص اسلام و دلیل ‏عقب‌افتادگی جامعه اسلامی دقیقا از برخورد ناسالم ‏با زنان آغاز می‌شود. او معتقد است که وجود ‏خانواده‌های سرکوب‌گر راه را برای پیدایش دولت‌های ‏سرکوبگر هموار می‌کند. کودکی را در نظر بگیرید که ‏در خانواده‌ای که در آن مادر هیچ‌گونه آزادی ندارد و ‏مورد ظلم واقع میشود بزرگ شود. چنین تجربه‌ای ‏این کودک را برای نوعی زندگی‌ از نوع خودکامه و ‏تحقیر در آینده‌ا‌ش آماده می‌کند و این پایه‌های یک ‏جامعه خود کامه را رقم می‌زند. با وجود آنکه کتاب ‏لوئیس بیش از ۱۰ سال قبل از حوادث مصر نوشته ‏شده است پیشبینی‌ او در این مورد کاملا دقیق بنظر ‏می‌رسد. او می‌گوید آنچه در مصر می گذرد نمونه ‏پیچیده‌تری را عرضه می‌کند. در همین گیر و دار ‏معترضین و جوانان لیبرال که انقلاب را در میدان تحریر ‏رهبری کردند از سوی مجموعه ارتش و اخوان ‏المسلمین به حاشیه رانده خواهند شد. ‏

‏ انتخابات شتاب‌زده‌ای که در سپتامبر آن سال برگذار ‏شد امکان داد اخوان مسلمین به قدرت برسند. آقای ‏لوئیس هشدار می‌دهد که چنین وقایعی بسیار ‏خطر‌ناک است چون نباید شبهه و توهمی در باره ‏اخوان المسلمین و اینکه چه هستند و چه میخواهند ‏داشته باشیم و نوشته مفسرین غربی سرشار از ‏چنین توهماتی است. ببینید مفسرین غربی چه‌گونه ‏با شیخ یوسف قرارداوی روحانی بسیار محبوب که ‏گفته است هیتلر حساب یهودی‌ها را بخوبی رسید و ‏هولوکاست مجازاتی بود که خداوند بر یهودی‌ها نازل ‏کرد برخورد می‌کنند.‏

پروفسور لوئیس و خمینی

وی سپس به حوادث ایران می‌پردازد و می‌گوید من ‏باید اذعان کنم که اسم خمینی را تا روزهای انقلاب ‏ایران در پرینستون نشنیده بودم. اما بلافاصله به ‏کتابخانه دانشگاه رفتم و دنبال آثاری از خمینی ‏گشتم و البته پیدایش کردم کتاب کوچکی بود به نام ‏دولت اسلامی که امروزه به نام “نبرد من” خمینی ‏شناخته می‌شود و به زبان فارسی و عربی‌ در ‏دسترس می‌باشد. بزودی بر من روشن شد که ‏خمینی چه جور آدمی‌ است و اهدافی که دارد ‏چیست. و تمام آن حرف‌ها در باره این که خمینی ‏قدمی‌ به جلو بر میدارد و حرکتی به سوی آزادی ‏است خز عبلاتی بیشتر نبود. من سعی‌ کردم به ‏مردم آنجا بفهمانم.آنها گفتند ما فکر نمی‌کنیم ‏خوانندگان تمایل به خواندن چنین مطالبی را داشته ‏باشند. اما مرا به نوشتن مقاله‌ای در واشنگتن پست ‏تشویق کردند. ولی‌ در آنجا هم موفقیتی نسیب من ‏نشد. در نهایت این خمینی بود که آنچه را که به ‏دنبال آن بود خود به جهانیان فهماند. اما امروز تداوم ‏مکتب خمینی در تهران و رژیم وابسته به او مورد ‏تهدید قرار دارد و منفور است. مخالفین رژیم تهران دو ‏دسته‌اند. یک دسته مخالفین داخل رژیم هستند و ‏دیگری دسته مخالفین بر ضّد رژیم و من فکر می‌کنم ‏دیر یا زود رژیم تهران سرنگون خواهد شد و گزینه ‏دموکراتیک‌تر و آزاد‌تری پدیدار خواهد شد. ‏

بیشتر ایرانیان میهن‌پرست بر ضّد رژیم هستند .آنها ‏احساس می‌کنند که این رژیم حیثیت و احترام ‏کشورشان را جریحه‌دار کرده است و البته درست فکر ‏می‌کنند. ایرانیان با دیده حقارت به رژیم اسلامی ‏نگاه میکنند. و این به نظر آقای لوئیس بهترین دلیل ‏برای عدم استفاده از نیروی نظامی برای ساقط کردن ‏حکومت ایران است. حمله نظامی هدیه‌ای خواهد بود ‏برای حکومت اسلامی و بسیج نیرو‌های میهن‌پرست، ‏هدیه‌ای که رژیم در حال حاضر از آن بی‌بهره مانده ‏است . سیاست درست در قبال ایران آن خواهد بود ‏که به نهضت‌هایی‌ شبیه نهضت سبز بها داده شود . ‏باید حساب رژیم را از مردم جدا کرد. وقتی‌ اوباما به ‏ریاست جمهوری رسید پیام درود برای رژیم فرستاد ‏که البته بهتر بود این پیام را برای مردم ایران ‏می‌فرستاد. پروفسور لوئیس معتقد است در طول ‏جنگ سرد ایالا متحده و شوروی هر دو سلاح اتمی ‏داشتند و هر دو طرف می‌دانستند که غیر محتمل ‏است که طرف دیگر از این سلاح استفاده کند.‏

هر دو طرف می‌دانستند که در صورت استفاده از ‏سلاح اتمی‌، طرف دیگر مقابله به مثل کرده و ‏نتیجه‌اش اضمحلال دو طرف خواهد بود. به همین ‏دلیل در طول جنگ سرد حتی در بدترین دقایق آن ‏احتمال خطر استفاده از سلاح اتمی بسیار کم بود. ‏اما ملایان مذهبی‌اند با شیوه تفکر آخر زمانی‌، در ‏اسلام مانند مسیحیت و یهودیت یک سناریو آخر ‏زمانی‌ وجود دارد و آنها فکر میکنند که این سناریو ‏شروع شده و در حال شکل‌گیری است بنابر این ‏فرآیند اضمحلال هر دو طرف نه تنها عاملی باز دارنده ‏نخواهد بود بلکه عاملی است ترغیب کننده و یا تهدید ‏کننده. در ترکیه حرکتی‌ به سوی هر چه بیشتر ‏اسلامی شدن در حال شکل‌گیری است. چنین ‏طرحی هدف دولت است و ماهرانه در بخش‌های ‏مختلف جامعه مانند اقتصاد، تجارت، دانشگاه‌ها و ‏رسانه‌‌ها دارد پیاده میشود. هم‌اکنون قوه قضایی‌ را ‏که در گذشته دژی برای حفاظت از جمهوری بود از ‏آن خود کرده است. به زعم آقای لوئیس ۱۰ سال ‏دیگر ترکیه و ایران جای خود را با یک دیگر عوض ‏خواهند کرد.‏

آقای لوئیس در مورد قیام‌های اخیر در کشور‌های ‏خاور‌میانه می‌گوید که این پدیده چالش بزرگی‌ است. ‏چون فقط یک مرکزیت سیاسی و هویت قومی است ‏هم عرب است و هم ایرانی‌ است، هم ترک و دیگر ‏اقوام و از پشتیبانی‌ تمام ملیت‌هایی که پیام آن را ‏باور دارند برخوردار است و این بسیار مهم و در عین ‏حال خطرناک است. پروفسور لوئیس می‌گوید من ‏فکر می‌کنم مبارزه تا زمانی‌ که آنها به اهدافشان ‏دست یابند و یا از اهدافشان دست بر دارند ادامه ‏خواهد داشت. در حال حاضر هر دو شق معامله ‏امکان‌پذیر است. دید عمیق این دانشمند بزرگ ‏کارشناس اسلام و خاور‌میانه به نحوی استثنائی ‏آینده را در پیش روی ما قرار داده است. بسیار جالب ‏است که او در مورد ایران امیدوار است و در مورد ‏ترکیه ناامید و با صراحت می‌گوید دیری نخواهد پایید ‏که این دو کشور جای خود را عوض خواهند کرد. ‏یعنی‌ ترکیه اسلامی و ایران دموکراسی‌ خواهد شد.‏

پاریس: ۲۱ژوئن ۲۰۱۴‏

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر