15.7 C
تهران
پنجشنبه, ۱. آذر , ۱۴۰۳

در اندیشه آینده

احتمال بروز دگرگونی‏های بنیادی در ایران در سالی که هم اکنون در آغاز آن هستیم بسیار زیاد است. انباشته شدن مسائل و مشکلات روزافزون رژیم، چه با مردم ایران و چه با دیگر کشورها، هرگز تا این حد به مرز انفجار نزدیک نبوده است. بیکاری، گرانی، ورشکستگی مادی و معنوی رژیم مردم را در شرایطی حتی دشوارتر از جنگ هشت ساله قرار داده است.
در رابطه با حساسترین مسأله روز یعنی مذاکرات هسته‏ای، اشتباهات و عدم هوشیاری سیاسی سران رژیم و فشار روزافزون تحریم‏های آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد موجب شده است که بیش از هر زمان جمهوری‏اسلامی در معرض ضعف و ناتوانی قرار گیرد زیرا امروز دیگر در هر نوع مذاکره گزینه‏ای جز عقب‏نشینی و تسلیم برایش باقی نمانده است. به علت دخالت‏های غیر متعارف در امور دیگر کشورها، پشتیبانی از بشار اسد و مشارکت در جنایات رژیم خونخوار او، موجی از تنفر و انزجار علیه خامنه‏ای و حکومتش در میان مردم خاورمیانه و دیگر کشورها ایجاد شده است. تداوم عمر رژیمی با چنین مشخصات در منطقه متحول خاورمیانه و در جهان بهم تنیده امروز بسیار غیر محتمل به نظر می‏رسد.
دیر یا زود و به نحوی از انحاء، فساد و استبداد همراه با تعصب و بی‏لیاقتی شرایطی ایجاد خواهد کرد که مردم ایران بتوانند خود را از شر این بختک شوم رها سازند. در این مورد هیچگونه شکی جائز نیست. اما آیا تیره‏روزی و نگون‏بختی ملت ایران تنها با سقوط این حکومت مرگ و وحشت به پایان خواهد رسید؟ هستند کسانی که این رژیم واپسمانده را معلول و نه علت جهل و عقب‏ماندگی مردم ما می‏دانند. اما بدون آنکه بخواهیم در این زمان وارد این بحث دور و دراز شویم، باید اذعان کرد که تا ابد نمی‏توان تنها با دشنام به تاریکی در انتظار نور و روشنایی نشست. نباید فراموش کرد که حتی همسایگان بادیه نشین ما که هرگز از فرهنگ و تمدنی همانند ما برخوردار نبوده‏اند چگونه از خواب غفلت بیدار شده‏اند و در مسیر پیشرفت و مدرنیته این چنین فداکاری و تلاش می‏کنند.

به کجا و چگونه؟

برای گذار از مصیبت جمهوری‏اسلامی و از سرگیری مسیر باز‏سازی و توسعه میهنمان، نیازمند طرح و برنامه‏ای روشن و دقیق هستیم. هیچ ملت و کشوری نمی‏تواند برای پیشرفت و توسعه خود از دیگران نسخه از پیش پیچیده شده‏ای به عاریت گیرد. این پر‏ارزش‏ترین تجربه ایست که کشورهای در حال توسعه در قرن بیستم آموخته‏اند. اما از تجربه‏های موفق و ناموفق دیگران می‏توان آموخت و بهره‏مند شد. در شرایط امروزی ایران شعار دادن و ذکر مصیبت نه درد بی درمانی را شفا خواهد بخشید و نه دیگر خریداری دارد. آنچه می‏تواند مورد توجه قرار گیرد چاره‏جویی و ارائه مسیر برای آینده کشور است.
انتظار تلاش نهایی را از درونمرز برای سرنگونی رژیم اسلامی داشتن، در شرایط کنونی از واقعیت به دور است. بسیارند کسانی که می‏گویند یکبار به خطا و نسنجیده انقلاب کردیم و این چنین گرفتار شدیم. این بار بدون اطمینان خاطر از امکان آینده‏ای امیدبخش نباید از مردم بیش از آنچه کرده‏اند و می‏کنند انتظاری داشت. پاراداکس تجربه شوم انقلاب‏اسلامی یکی از دلائل تداوم آن شده است زیرا مردمان هوشمند به سختی دوبار مرتکب یک اشتباه می‏شوند. زمانی تقبل”ریسک” و خطر کردن معقول به نظر می‏رسد که در” آن سوی خطر” طلایه‏هایی از امید خودنمایی کند. مردم احساس اطمینان کنند که نه تنها برنامه و نقشه‏ای در شرف تکوین است بلکه هستند کسانی که لیاقت جلب اعتماد عمومی را دارند. هستند کسانی که به تفکر نشسته‏اند و توانسته‏اند نقشه راهی برای گذار از دوزخ اسلامی به سوی زندگانی درخور انسانیت ارائه دهند.

رهائی از جهنم فقر و عقب‏ماندگی

فراموش نکنیم که طی نیم قرن گذشته بسیاری از کشورهای نوپا از مسیرجنگ و فقر و عقب‏ماندگی با موفقیت گذشته‏اند. از ژاپن و آلمان گرفته تا کره جنوبی و هند، از ترکیه و برزیل گرفته تا چین و روسیه، با گذشته‏هایی بسیار متفاوت اما مشکل، توانسته‏اند ملت‏های خود را نجات دهند. طی همین سی و اندی سال که کشورما ترقی معکوس کرده و از سرکردگی کشورهای در حال توسعه مانند کره جنوبی، برزیل و ترکیه به گداخانه کشورهای واپسمانده همانند بنگلادش، اتیوپی و سومالی پیوسته است، چین عقب‏مانده و گرسنه، با گذار از سیستم شکست خورده کمونیزم، توانسته است به دومین قدرت اقتصادی جهان مبدل شود.
مسلماً شرایط ایران با هیچکدام از این کشورها یکسان نیست اما آنقدر موارد مشابه وجود دارد که بتوان با یک بررسی دقیق و بهره‏گیری از تجارب موفق دیگران حداقل پاره‏ای از مشکلات را که در مسیر راه بازسازی اقتصادی و اجتماعی ایران وجود دارد بهتر شناخت و از جوانب مثبت تجارب دیگران بهره‏برداری کرد.
منظور از چنین بررسی به هیچ وجه تهیه یک برنامه اقتصادی برای توسعه نیست. دوران برنامه‏ریزی و دخالت مستقیم دولت در اقتصاد به پایان رسیده است و آنقدر تجارب نامطلوب از خود به جای نهاده است که دیگر امروز کمتر کسی بازگشت به آن تجارب را مطرح می‏کند. نقش حکومت در اقتصاد و در دنیای معاصر بسیار محدود و مشخص است. در واقع زمانی نیاز به دخالت بیشتر از سیاست‏های اقتصادی کلان “Marco Economic Policy” مطرح می‏شود که به علت حوادث غیر قابل پیشبینی از نوع جنگ و یا حوادث غیر مترقبه طبیعی، اقتصاد ملی کشور از مسیر خود خارج شده باشد. در غیر اینصورت این دولت و بانک مرکزی هستند که مستقل از یک دیگر، اولی سیاست مالی یعنی بودجه دولت را تنظیم و اداره می‏کند و دیگری پاسدار ارزش پول ملی یعنی مبارزه با تورم است. زمانی که این دو سکان استقلال عمل خودرا از دست بدهند اقتصاد ملی دچار همان مصائبی می‏شود که ملت ایران روزانه از آن رنج می‏برد. زمانی هم که دولت‏ها بخش خصوصی را که ایجاد کننده واقعی اشتغال و ثروت است از صحنه می‏رانند نتیجه آن جز تورم، بیکاری، فساد و سرانجام فروپاشی اقتصادی نخواهد بود.

از آنجا که شکست سیاست‏های اقتصادی جمهوری‏اسلامی این چنین کشور را ورشکسته و مردم را مستاصل کرده است، برای خصوصی‏سازی واقعی و محدود کردن نقش دولت، سپاه و بنیاد‏های مافیائی در امور اقتصادی نیازمند مطالعه و طرح‏های اجرائی هستیم. اکنون زمان آن رسیده است که برای نجات کشور و تضمین آینده‏ای درخشان برای ایران به جای برگزاری کنفرانس‏ها و نشست‏های بی‏حاصل و رقابت‏های بی‏نتیجه و کودکانه سیاسی از چهره‏های درخشان و برجستگان علمی و مدیران متبحر ایرانی برای بازسازی کشور و ایجاد شرایطی که بتوان هر چه سریعتر کشور را در مسیر پیشرفت و توسعه قرارداد استمداد شود. زمانی می‏توان از مردم درونمرز انتظار خطر کردن داشت که آنها با حصول اطمینان به آینده‏ای امیدبخش و این بار با اطمینان هرچه بیشتربه سرانجام کار وارد صحنه مبارزه شوند.

پست‌های مرتبط

بیشترین خوشبختی‌ها برای بیشترین مردم

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
قبول اطلاعات بیشتر