دموکراسی بدون اراده قدرت به دست نمی‌آید!

اراده قدرت

تلاش و مبارزه برای آزادی و رعایت حقوق بشر و یک نظام مبتنی بر اصول دموکراسی، آن‌گونه که در جهان پس از جنگ جهانی دوم مرتب گسترش‌یافته و جدایی دین و دولت از مبانی آنست، یک امر جمعی، همگانی و ملی و جهانی است.

دموکراسی‌ها هستند که می‌توانند فضایی را به وجود آورند تا جریانات مختلف فرصت مشارکت در قدرت سیاسی و اِعمال آن را پیدا کنند.

به‌جز انقلاب آمریکا که تقریباً ۲۵۰ سال پیش (۱۷۷۶) پایه‌های دموکراسی را در قاره‌ی جدید منطبق بر شرایط آن دوران بنا گذاشت، انقلاب فرانسه که ۱۳ سال پس‌ازآن روی داد با وجود شعار «آزادی و برابری و برادری» فراز و نشیب خونینی را پشت سر گذاشت تا به آنچه شعار می‌داد نزدیک شود. انقلاب سوسیالیستی روسیه (۱۹۱۷) و انقلاب کمونیستی چین (۱۹۵۰) و انقلاب اسلامی در ایران (۱۹۷۹) هر سه، انقلاب حاملان عقاید و ایدئولوژی‌هایی بودند که برای کسب قدرت انحصاری و حذف دیگران مبارزه می‌کردند و این را در عمل نیز به اثبات رساندند.

الاهه بقراط

نه‌تنها در این انقلاب‌ها بلکه در انواع انقلاب‌های دیگر اعم از مخملی و رنگی و خشونت‌پرهیز و مدنی و دموکراتیک، عناصر مشترک نیز وجود دارد. یکی از مهم‌ترین آن‌ها اندیشه سیاسی و پشتوانه فکری (اعم از مثبت و منفی) و دیگری رهبری معین و بدون تعارف است!

در این میان، همان‌گونه که کمونیسم و فاشیسم و اسلامیسم تنها با روی کار آمدن حاملان آن‌ها یعنی کمونیست‌ها و فاشیست‌ها و اسلامیست‌ها ممکن شدند، تحقق دموکراسی نیز تنها با روی کار آمدن دموکرات‌ها و با قدرت دموکراتیک ممکن می‌شود! نقش اراده قدرت با بیان اینکه «من» و «ما» به دنبال قدرت نیستیم، از بین نمی‌رود! مگر تمام مبارزه بر سر جایگزینی قدرت استبدادی کنونی با قدرت دموکراتیک نیست؟! اگر اراده قدرت در مبارزه حضور نداشته باشد، امر جایگزینی هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

هم‌زمان پیروزی در مبارزه برای جایگزینی قدرت استبدادی با قدرت دموکراتیک، بدون رهبری قابل‌اعتماد و شفاف که بتواند همگرایی دموکراسی‌خواهان را  نمایندگی کرده و چشم‌انداز تقسیم قدرت توسط نهادهای دموکراتیک و روند گذار و عدالت انتقالی را بر اساس  اصول حقوق بشر ترسیم کند، ممکن نیست. فرق هست که این چشم‌انداز چند دهه از سوی شاهزاده رضا پهلوی به‌عنوان شخصیت همراه مردم و برای ایران و کسی که «به دنبال قدرت و مقام» نیست مطرح شود و یا به‌عنوان رهبری که نقش تاریخی خود را در مبارزه سرنوشت‌ساز بین «جمهوری اسلامی» و «ایران» دریافته است.

موضوع «رهبری» نیز می‌بایست عین «اراده قدرت» روشن و شفاف باشد؛ وگرنه تاوان سنگین عدم جابجایی قدرت انحصاری با قدرت دموکراتیک را مردمی می‌پردازند که اتفاقاً می‌دانند دموکراسی بدون اراده قدرت و رهبری مبارزات‌شان به دست نمی‌آید و به همین دلیل همه این‌ها را در شعارهایشان فریاد می‌زنند. شعارهایی که در آن‌ها اندیشه و اراده نهفته است.

کیهان لندن شماره ۴۲۷

مطالب مربوط

تناقض؟ توهم؟ یا هر دو؟!

دشمن ما یکی است!

اهمیت انتخابات آمریکا برای ایران به مردم و رهبری جنبش ملی وابسته است

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر