انتظار! این مفهومی است که جهانبینی اثنیعشری که نسخهای از آن اکنون بر ایران تسلط دارد، بر آن بناشده است. به گفته سید کاظم عصار، عالم فقهی سده گذشته، انتظار شیرازهای است برای یک مجموعه دینیـسیاسیـفرهنگی که رنجهای اینجا و اکنون مؤمنان را به امید نعمتهای آینده تسکین میدهد. البته از دید بعضی فقیهان، انتظار میتواند رنج بار باشد یا حتی سختتر از مرگ: الانتظار اشد من الموت! اما در چارچوب دکترین انتظار است که مفهوم «فرج بعد الشده» (گشایش پس از سختی) شکل میگیرد: با قیام یا بازگشت حضرت قائم، این جهان پر از رنج به پایان میرسد و زمانی دیگر که سرشار از آسایش و لذت است آغاز میشود.
آیا رهبران کنونی جمهوری اسلامی از تئوری انتظار درصحنه سیاسی بهره میگیرند؟ برای عرضه یک پاسخ مثبت، کافی است که سریال «برجام» یا مذاکرات هستهای را زیر ذرهبین قرار دهیم. در نخستین شکل، خود این سریال نزدیک به ۲۵ سال پیش آغاز شد. در آن زمان، جمعیت ایران حدود ۶۰ میلیون نفر بود و بهعبارتدیگر، نزدیک به یکسوم ایرانیان کنونی هنوز یا به دنیا نیامده بودند یا دوران کودکی را میگذراندند.
از آغاز، پیام گردانندگان نظام خمینی گرا این بود که با به ثمر رسیدن مذاکرات هستهای، جمهوری اسلامی در مسیر عادیسازی مناسبات خود با قدرتهای بزرگ و همسایگان قرار خواهد گرفت و اندکاندک به شکل دولتی متعارف یا نرمال به خانواده بینالمللی دولتهای متعارف یا نرمال بازخواهد گشت. از این دید، برجام نسخهای سیاسی بود از یک باور مذهبی که مؤمنان را به انتظار یک منجی موعود، مهدی منتظر، دعوت میکند.
بااینحال، باگذشت دههها، هنوز نشانهای از پایان انتظار دیده نمیشود. یک ماه پیش، امید به پایان انتظار در اوج بود. حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه، مدعی بود که جمهوری اسلامی در آستانه یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک قرار دارد زیرا سپاه پاسداران با «فداکاری» آمادگی خود را برای پذیرفتن ادامه تحریمهای مربوط به سپاه اعلام کرده و راه را برای توافق در وین هموار کرده بود. موسیقی خوش لحن امیر عبداللهیان الهامبخش نغمههای امیدبخش دیگر شد. رسانههای دولتی از توافق بر سر یک متن ۲۵ یا ۳۵ صفحهای سخن گفتند. بعضی تحلیلگران در ایران و در خارج حتی مدعی شدند این متن را دیدهاند.
اما چهارشنبه گذشته، امیر عبداللهیان در دیداری با اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، مدعی شد که هیچ متنی وجود ندارد. بهعبارتدیگر، دور جاری مذاکرات که در زمان ریاست جمهوری حجتالاسلام حسن روحانی آغازشده بود، بهجایی نرسیده است. پیام اعلامنشده امیر عبداللهیان این است که انتظار باید ادامه داشته باشد.
چه عواملی سبب این تمدید انتظار شده است؟ نخستین و شاید مهمترین عامل ناتوانی دولت پرزیدنت جو بایدن، رئیسجمهوری ایالاتمتحده، در شکل دادن به یک سیاست مشخص در قبال جمهوری اسلامی در ایران است. به گمان من، شخص بایدن که از ۴۰ سال پیش، یعنی از دوران سناتوری، یکی از سمپاتیزانهای جنبش خمینی گرا بوده است، خواستار توافقی است که نظامی کنونی تهران را برای خروج از بحران سیاسیـاقتصادیـ اجتماعیاش یاری خواهد داد. از سوی دیگر، مجموعه نظام آمریکایی، دستگاه دولتی، کنگره و سنا و پژوهشکدهها و «لابیهای» گوناگون به این نتیجه رسیدهاند که نظام خمینی گرا به پایان دوران مصرفش نزدیک شده است و کمک به آن مانند شرطبندی روی اسب نیمپرده خواهد بود.
در همان حال ایران، زیر سلطه جمهوری اسلامی، بخشی از اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی را که زمانی داشت ازدستداده است. بحران اوکراین و مسئله تحریم نفت روسیه شاید بخشی از این اهمیت را بازگردانده باشد، به همین دلیل است که دولت بایدن به افزایش سریع صادرات نفت به چین اعتراض نکرده است. در حال حاضر، مسئله مهم جلوگیری از کمبود عرضه نفت و درنتیجه، افزایش بهای آن در بازار بینالمللی مطرح است. برای کمک به حل این مسئله میتوان از امکانات تولیدی ایران در کوتاهمدت بهره گرفت، بیآنکه نیاز به یک «برجام» جدید مطرح شود.
از سوی دیگر، امکانات ایذایی جمهوری اسلامی بهشدت کاهشیافته است. البته سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، مدعی است که «دشمنان» با توجه به توان نظامی جمهوری اسلامی، جرات اقدام علیه نظام خمینی گرا را ندارند. او حتی عملیات تروریستی اخیر در اسرائیل و تیراندازی این هفته در نیویورک را نیز بهحساب خود میگذارد؛ اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی درصحنههای عملیاتی خود، یعنی لبنان، سوریه، عراق و یمن در موضع تدافعی قرارگرفته استـ آنهم درحالیکه با تهدیدهای تازه در مرزهای خاوری خود، بهویژه با افغانستان زیر سلطه طالبان، روبهرو میشود.
جنگ اوکراین نیز میتواند به ضعف روزافزون روسیه، حامی تصوری جمهوری اسلامی، بینجامد. روسیه درگیر جنگی طولانی و تحریمهای گسترده در موقعیتی نخواهد بود که نظام تحتالحمایهاش را از بحرانهای بزرگ داخلی و خارجی نجات دهد. آینده مناسبات با چین نیز با یک علامت سؤال بزرگ روبهرو است. در حال حاضر، چین با بهرهگیری از یک تخفیف سخاوتمندانه، خرید نفت از ایران را سه برابر کرده است؛ اما هماکنون، پکن و مسکو درگیر مذاکراتیاند که میتواند به انتقال خریدهای چین به روسیه، با تخفیفی بیش ازآنچه ایران عرضه میکند، بینجامد. تردید نیست که چین، درنهایت امر، به دست آوردن نفوذی عمیقتر در روسیه را به ادامه حضور نیمبند در ایران ترجیح خواهد داد.
مجموعه تحولات جاری فرصت خوبی است برای بستن سریال «برجام» که هدف نهایی آن، همانطور که بارها گفتهایم، تبدیل ایران به یک کشور تحتالحمایه گروه ۱+۵ است. برجام، حتی در بهترین شکل آن، مانند معامله دکتر فاوست با شیطان (موفیستوفلس) است: بهرهگیری از لذتی گذرا درازای اسارت ابدی.
پس از نزدیک به یک ربع قرن، باید بپذیریم که «برجام» به ظهور منجی موعود منجر نخواهد شد و برعکس، ایران را در موضع ضعف کنونی و وابستگی به قدرتهای بزرگ منجمد خواهد کرد. اما آیا رهبران کنونی جمهوری اسلامی شهامت لازم برای پذیرفتن این واقعیت را خواهند داشت؟ در حال حاضر، پاسخ ما منفی است. برعکس، آنان هنوز در یک دنیای خیالی به سر میبرند که در آن «همهچیز در بهترین شکل خود» قرار داردــ تصوری که یادآور خوشبینی بیمارگونه دکتر پانگلوس در داستانی از ولتر است.
آیتالله علی خامنهای، «رهبر» نظام خمینی گرا، با سری پر از باد غرور تأکید میکند که جمهوری اسلامی هیچ بدهی خارجی ندارد، درحالیکه «شیطان بزرگ» با بدهی خارجی دو برابر تولید ناخالص ملی خود درگیر است. البته بدهی خارجی جمهوری اسلامی، آنطور که «رهبر» میگوید، صفر نیست و در سال جاری، به ۸ میلیارد دلار خواهد رسید؛ اما مسئله مهم این است که تقریباً هیچ سرمایهگذار خارجی حاضر نیست به جمهوری اسلامی وام بدهد. بهعبارتدیگر، مشکل جمهوری اسلامی فقدان اعتبار است، آنهم درزمانی که نرخ بهره در پایینترین حد تاریخی خود قرار دارد. آقای خامنهای از خود نمیپرسد چرا ثروتمندترین کشورها دارای بزرگترین رقم بدهی خارجیاند؟ حتی قطر که ازنظر درآمد سرانه سالانه در مقام دوم جهانی قرار دارد، در سال جاری برای استفاده از نرخ بهره پایین، وارد بازار جهانی وامگیری شده است.
آقای خامنهای نمیداند، یا نمیخواهد بداند که وام خارجی نوعی رأی اعتماد بهنظام سیاسی موجود در هر کشور است. اگر جمهوری اسلامی نمیتواند وارد بازارهای بینالمللی سرمایه شود، علت را باید در بیاعتمادی جهانی به آینده نظام خمینی گرا جستوجو کرد. بیژن زنگنه، وزیر نفت پیشین در جمهوری اسلامی، اعلام کرده بود که ایران برای حفظ تولید نفت خود در سطح پایین کنونی، نیازمند حداقل ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی است. بااینحال، بهرغم نرخ رسمی بهره در جمهوری اسلامی که پنج برابر نرخ بهره در بازار سرمایه اروپایی است، کسی حاضر نیست به ایران وام بدهد.
این تصور که با ظهور منجی «برجام»، سیل سرمایههای خارجی به ایران سرازیر خواهد شد، از یک دید کودکانه است و از دیدی دیگر، مهلک برای آینده میهن ما. ادامه این انتظار پوچ به امید فردایی سرشار از نعمت، بیمعنای فدا کردن زندگی یک نسل دیگر از ایرانیان است. اگر ایران، امروز، دارای یک دولت «نرمال» بود، عاقلانهترین راه بستن پرونده «برجام» و نجات کشور از سقوط به تحتالحمایگی بود.
با پذیرفتن «برجام»، جمهوری اسلامی میپذیرد که یک گروه غیرقانونی، یعنی ۱+۵، میتواند در تائید یا تکذیب حقوق قانونی ایران نظر داشته باشد. جمهوری اسلامی همچنین میپذیرد که هر یک از اعضای گروه ۵+۱ میتوانند هرگاه که بخواهند تعهدات خود را نادیده بگیرند، همانطور که همگی در پنج سال گذشته چنین کردهاند بیآنکه هزینهای بپذیرند، درحالیکه ایران فقط با یک ادعای تخلف از تعهداتش، با مجازاتهای سنگینتر روبهرو میشود.
«برجام» زنجیری است که استعمار نو، با همکاری عوامل مزدور یا نادان داخلیاش، بهپای ایران افکنده است تا عمق و بعد حرکت ایران را در بسیاری از زمینههای اقتصادی، بازرگانی، علمی، فنی و نظامی در کنترل داشته باشد. «برجام» نسخه دیپلماتیک جهانبینی کلبیون است که بر اساس آن، انسان مانند سگی است قلاده به گردن که هرگز نمیتواند از حدود تعیینشده فراتر برود.
رهبران جمهوری اسلامی با پذیرفتن «برجام» درواقع گروه ۱+۵ را بهجای سازمان ملل متحد، بهعنوان مرجع عالی قوانین بینالمللی پذیرفتهاند و بدینسان، بدعتی گذاردهاند که بر اساس آن، گروه موردبحث میتواند در هر زمینه که بخواهد ایران یک «پاریا» معرفی کند، پاریایی که میباید با مجازاتهای استثنایی، به مسیر موردنظر استعمار نو کشانده شود. ادعای امیر عبداللهیان مبنی بر نبودن یک متن نهایی برای «برجام» جدید، اگر راست باشد، خبر خوبی استــ هم برای ایران و هم برای نظام قانونی بینالمللی و خبری بد برای طراحان استعمار نو که میکوشند ۱+۵ را، بهرغم اختلافها و حتی تنشهای درونی آن، بهصورت یک «پولیتبورو» خودساخته بر دیگران تحمیل کنند.
جای «برجام» در زبالهدان تاریخ است.
برگفته از ایندیپندنت فارسی