افزایش آزارهای حکومتی و گسترش فضای اختناق و بهم ریختگی اقتصادی، بخشی از ایرانیان را از همان سالهای اولیه استقرار جمهوریاسلامی به خروج از کشور رانده است. مخالفان و معترضان سیاسی و زندان کشیدگانی که سودای جان خود دارند با از دست دادن زندگی و خانواده و به اجبار راهی تبعیدی تحمیلی میشوند و در دنیای دیگری به امید زنده بودن و زندگی کردن، میزان ریسکپذیری را به جان میخرند. کشور ترکیه به واسطه همسایگی با ایران و نزدیکترین راه برای رسیدن به کشورهای امن و آزاد، اصلیترین پناهگاه ایرانیان در این دوران بشمار میرود. تاکنون در گزارشات خبری و اطلاعرسانی رسانهای، کمترین خبر از وضعیت پناهجویان ایرانی در ترکیه منتشر شده است. در زمینههای ادبی و هنری نیز بیش از چهار فیلم سینمایی و مستند و به همین تعداد داستان بلند، اثر دیگری در مورد پناهندگان ایرانی و ایرانیان در تبعید منتشر و پخش نشده است. چندین عنوان محدود خاطرهنویسی هم در مورد وضعیت آوارهگی در ترکیه و ایرانیان در انتظار اعزام به کشورهای مقصد و در میان خاطرات فعالان مدنی و سیاسی منتشر شده است. تمامی دارایی فرهنگی و ادبی و هنری ایرانیان در تبعید را این عناوین محدود و نابسنده در ادب و هنر تبعید تشکیل میدهند.
کتاب «آدمها و آدمکها» از نوشتههایی است که به وضعیت پناهجویان ایرانی در شرایط خروج از ایران و رسیدن به کشوری امن پرداخته است؛ علی عالمزاده از فعالان سیاسی و زندان کشیدگان دهههای پیشین در کتاب «آدمها و آدمکها» با سبک روایی، از خاطراتاش در مدت پناهندگی در ترکیه و انتقال اجباریاش به کُردستان عراق تا رسیدن به کشور اروپایی مقصد نوشته و خواننده را با گشت و گذار در شهرهای وان (ترکیه)، کانیماسی (کُردستان) با خود همراه میکند؛ گشت و گذاری در زندانهای این کشورها و با غربت و تنهایی که آوارهگی پناهجوی ایرانی را آزار دهنده و هم پایه زندانهای جمهوریاسلامی گزارش میکند. آوارهگی و تبعید و زندانی برآمده از حفظ تشخص و باورمندی به آرمانهای مبارزاتی: «و تو، چه تنها و غریبی! در این که در لفّافِ حقهها ، از دلبساطِ تردستی، ملعبهات بیرون کشند و یا اینکه بکوشی تا بر محورِ بازیِ آنان نگردی. و این دقیقا انتخابِ توست که آدم باشی یا آدمک.»
کتاب راهنمای روزآمد نشانگانی است که در جای جای متن پراکنده شده و خواننده را با ارجاع به آنها به پستوی و حقیقت مسائلی میکشاند که در سیر حوادث و وقایع از تهران تا کُردستان نویسنده و راوی را به تامل در درون خود نشانده و یافتهها و حسیات و آموختههایش را در اختیار خواننده قرار میدهد, تجربیاتی حقیق و تلخ برآمده از تلاش در دستیابی به آزادی و تشخص فردی و حفط باورهای سیاسی و نظارهگر آرمانهای انسانی. عالمزاده با قلمی صمیمی و بیشائبه خواننده را از دالانهای بازداشتگاههای تهران در جمهوریاسلامی به آوارهگی در ترکیه میکشاند و از آن جا به اقلیم کُردستان پای میگذارد با دستبندی بر دست و گرفتار مراقبانی از دولتهای متفاوت و در همه این مسافرت تبعیدی است که در پی حراست از هویت انسانیاش است. روایت این دوران و مشکلاتاش بخشی از زندگی است که نویسنده / راوی آن را زیسته و نمیتواند از فراموشی آن فرار کند: «هرچند حافظهام آنقدر قویست که برخیاوقات خشمگین میشوم، خصوصا آن زمانهایی که نیازِ مفرطی به فراموشی دارم اما ذهنم در یادآوری تمام جزئیات ماجرا استعداداش را به رخ میکشد.»
نویسنده برای این که در ورای خاطره و فراموشی روایت کند، متن را میافریند و در آن از خودی مینویسد که در ورای مرزها و دولتها، گرفتار آزار و دستبند و فرار است: «گرههای من همیشه در اندیشهام بوده است و گرفتاریام تبدیل ذهنیت به کلمه. آن زمان که نمیتوانستم، درون خویش اسیر بودم و از آنگاه که توانستم، در بیرون اسیری کشیدم.» به همین خاطر است که عالمزاده بیادعا و توقعی مینویسد: «این نوشتار بخشی از سرگذشت من است در مسیر ” آدمها و آدمکها ” و در امتداد آن سفری که از کودکی آغاز نمودم، سفری که از لحظه نخست مهرهی قرمز شدن را صفت بلافصل من ساخت و این البته راهی بود که خودم برگزیدهام زیرا سازشکار نبودهام و نیستم و سوگند صادق من به واژه ” تغییر” است .»
زندگی در متن، متن زندگی را در فرار و تبعید و ناهمواریهای جغرافیایی به ناملایمات عاطفی و اضطراب پیوند میزند؛ وضعیتی که هر پناهجوی ایرانی در میانهگذار از کشور و رسیدن به مقصد، آنها را جان و روان میزید و اثراتی از آنها را تا پایان زندگی بر جسم و روانش نگه میدارد؛ چرا که پناهنده، تا آخر عمر پناهنده است. در میانه رواین عالمزاده زندان و گرفتاری در بند دولتها محوریت خاصی دارد؛ به صورتی که زندان مرزها را درنوردیده و به پدیدهای دائمی و همراه با پناهجو تبدیل میشود «از دربِ اتاقِ اعدام که بیرون رفتم، جهانِ خارج را پوسیده و نخنما میدیدم ، همه در حالِ هیاهو بودند ولی هیچ کس حرفی برای گفتن نداشت! تنها و تنها صدا بود که آزاد میشد .»
در فرار و گریز پناهجو از تخلیهای آوارهگی، زمان از کارکرداش عدول میکند و حقایق به سیر همیشگی زندگی تبدیل میشود؛ عالمزاده با بیانی شفاف در جای جای «آدمها و آدمکها» از بی زمانی پناهجویی نوشته است: «اوضاع آنقدر سوسه بود که ساعتِ روی دیوار از معنیافتاده بود! انگار از روزِ ازل در کمای بیتعریفی محض فرو رفته باشد، چنان که هر حلب و آهن پارهی دیگری بیشتر حائزِ اهمیت مینمود و توجه را به خود بر میانگیخت. هر چند حتا زیرِ چشمی هم ساعتِ روی دیوار را نمیپاییدیم، اما او آنقدر به کارِ بیهودهی خود ادامه داد تا اینکه عقربهِ قسمت درست بر سرِ وقتِ کشیده خورده و خون از دماغ جاریِ تقدیرِ ما چسبید.»
با این حال است که اوین به زندانی در کُردستان شبیه میشود «دیدنِ وضعیتِ آنجا مرا به یادِ حرفِ یکی از زندانیان ِ اوین انداخت که معتقد بود: مانندِ گورکن مشغولِ کندنِ گور خود هستیم … و حالا اینجا ، و در این زندان باز هم کلافگی نوع بشر را میدیدم که برای سوالاتِ خود پاسخی نداشت و گرفتارِ بهم ریختگی فلسفه و سقوطِ ارکانِ فکر بود.! اصولِ غالب اینجا رنگ باخته بود و دیگر اوضاع را جمع و جور نمیکرد. همه را گرفتار زخمهایی میدیدم که مانندِ خوره در انزوا روحشان را میخورد و میتراشید! همانها که نمیشود با کسی بازگو کرد، دقیقا از همانها که “صادق” در پیشگفتار آورده بود. فضا سوهان بود که روح را میسایید، اگر کسی سخن میگفت حرفش کلافه میکرد، همه که لالمونی میگرفتند! سکوت کلافهگری آغاز مینمود.»
متن عالمزاده در سراسر نوشته حکایت حقایقی است که زندگی پناهجویی را با تلخیهایش به شیرینی رهایی از موقعیت از پیش تعریف شده میکشاند و لذت آزادی را فراتر از اذیت زندان مینشاند. وی به درستی مینویسد:«مسیرِ زندگی، همیشه بر اثر اتفاقاتِ بزرگ تغییر نمیکند! گاهی باید از حادثههای کوچک ترسید. برخی مواقع باید حوادثِ جزئی را جدی گرفت و بعضی وقتها باید از رویدادهایی که از آنها غافلیم در هراس باشیم. حرفها، کلمهها، نگاهها و البته تصمیمها. مسیرِ زندگی و راهِ سرنوشت به سادگی قابلِ تغییر است و خاصیتِ آن، چنین است که مدتها زمان لازم است که بدانیم تغییر کردهایم و فرصت میخواهد که دریابیم راهِ زندگیمان در نقطهای شکسته است. گاهی با رویدادهای ساده و البته با اسمترارِ آنها، فلسفهی زندگی را چه برای خود و یا دیگران بدانسان میشکنیم و از هم میپاشیم که رهاورد آن ختمِ به خاکستر میشود. کار به آنجا میرسد که شاید اگر یکبارِ دیگر فرصتِ زندگی داشته باشیم، هرگز! به این دنیا نیاییم.»
نویسنده در تلاطم آوارهگی، زندان و فرار و رسیدن به رهایی شخصی و آزادی اجتماعی میداند «بازیهای سرنوشت چنان درهم پیچیده بودند که کلافِ سردرگم و هزار گره آن را نمیشد از هیچ سو گشود.» چرا که «و به هر تقدیر اتفاقاتی با این شکل و حالت رخ داد و ما در پیچاپیچِ مسیرِ آدمها و آدمکها، این سنگلاخها را نیز درنوردیدیم هیچگاه در باور نمیگنجد که خروجِ از حیطهی آدمکها و ورودِ به جرگهی آدمها تا بدین اندازه پر هزینه باشد و نیز این چنین حائزِ شرایط و احساسِ خاص.»
کتاب «آدمها و آدمکها» داستان زندگی در فرار از خفقان و رسیدن به آزادی است که حقیقت طبیعی هر انسانی را در خود جای داده است. با متن عالمزاده، خواننده به سرزمینهایی قدم میگذارد و از جریاناتی مطلع میشود که بهای آزادیخواهی در آنها و در گذار از آنها، قیمت زندگی انسانی را در خود جای داده است.
این نوشتار در روزهای ۲۳ و ۲۴ نوامبر و در کنفرانسِ اروپایی حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات ) در پاریس معرفی و در دسترس است .