حملات دوگانه اسرائیل به انبار مهمات سوریه و نابود ساختن موشکهای بستهبندی شده برای حزبالله در لبنان، یکبار دیگر یادآور واقعیت تلخی بود که متأسفانه سرنوشت ملت ایران به نحو کم سابقهای با روند رویدادهای منطقه گره خورده است. از آنجا که حساب و کتابی در میان نیست و غاصبان قدرت در ایران از هیچگونه احساس مسئولیتی در برابر ملت برخوردار نیستند، همآنند قماربازان ورشکسته و نگونبخت، هرچه اوضاع سوریه وخیمتر و احتمال سقوط بشار اسد قویتر میشود، رژیم تهران بر میزان دخالتش در این جنایات جنگی بیشتر پا فشاری میکند.
از آنجا که سرنگونی حکومت بشاراسد از ضریب احتمال بسیار بالائی برخوردار است، سؤال مقدر در رابطه سقوط اسد و تأثیر آن بر سرنوشت رژیم خامنۀای خلاصه میشود. پارهای از محاسبهگران استراتژیهای نظامی معتقدند معمولاً با سقوط نخستین مهرۀ، دامینو فروریختن زنجیرهای دیگر مهرهها اجتنابناپذیر است. آیا در سیاست بینالمللی هم این قاعده همیشه حکمفرما است؟ پاسخ این پرسش مسلم نیست. در حالی که در مورد اروپای شرقی کشورهای محصور در پشت پردهآهنین به پیروی از این قاعده کلی یکی پس از دیگری آزاد شدند و انقلابهای رنگین در اکثر آنها پیاپی و در مدت زمانی نسبتاٌ کوتاه با موفقیت انجام شد، در دیگر حوادث مشابه چنین روال و قاعده کلی دیده نشده است. مثلاً در مورد انقلاباسلامی ایران بر خلاف همه پیشبینیهای عجولانه و خوشبینانه انقلابیون اسلامی، چنین نشد و میبینیم که پس از متجاوز از سه دهه در هیچ کشور مسلمان دیگر، کسی نه به آقای خمینی و نه به انقلاباسلامی ایران اقتدا نکرده است، بلکه برعکس امروز باید پرسید آیا آنچه در تونس، یمن، و مصر در مسیر براندازی رژیمهای دیکتاتوری به وقوع پیوسته است به دیگر کشورهای منطقه از جمله عراق و ایران سرایت خواهد کرد؟
نقش آمریکا در منطقه
پیش از آنکه به طرح این پرسش و بررسی اوضاع منطقه در ارتباط با سیاست آمریکا در ایران بپردازیم، شاید بهتر باشد نخست به یک نکته اساسی در مورد تفاوت میان دیکتاتوریهای هوادار آمریکا و نظامهای دیکتاتوری ضدآمریکایی در منطقه توجه کنیم. هر کس با دقت به حوادث مصر در یکی دو سال گذشته و رویدادهای ایران در سال ۱۹۷۹ بنگرد نمیتواند بسیاری از شباهتهای این دو رویداد را نادیده بگیرد. در ارتباط با انقلاباسلامی در ایران و تغییر رژیم در مصر، آمریکا بدون آنکه در صحنه حضور عینی داشته باشد از بازیکنان اصلی بود. نقش آمریکا در این دو حادثه در دو محور، کاملا مشهود است. از سویی رهبران اپوزیسیون مصر همانند انقلابیون در ایران از پوشش آمیخته با پشتیبانی کامل مطبوعات و رسانههای آمریکائی اطمینان خاطر داشتند. از دیگر سو شاه ایران نگران عکسالعمل واشینگتن و رسانههای آمریکائی بود و از این رو برای حفظ به اصطلاح ” فضای باز سیاسی” از هر نوع رویاروئی مسئولانه در برابر فعالیتهای تروریستی “انقلابیون” اجتناب میکرد. حُسنی مبارک نیز نمیخواست و یا نمیتوانست علیه خواست دمکراتهای حاکم در واشنگتن قدمی بردارد. باز هم در هر دو صحنه، چه در ایران ۱۹۷۹ و چه در مصر ۲۰۱۱ حضور و مشارکت خبرنگاران و دوربینهای تلویزیونهای آمریکایی و اروپایی یار و مشوق آشوبگران اسلامی بود. در حالیکه دیگر حکومتهای سرکوبگر منطقه از نوع حکومت اسد در سوریه و جمهوریاسلامی در ایران همانگونه که در خیزش سبز ایران مشاهده شد، در مرحله اول نه تنها توجهی به افکار عمومی و خواستههای آمریکاییها نداشته و ندارند بلکه مخالفین خود را به بهانه و اتهام وابستگی به آمریکا سرکوب میکنند. خبرنگاران خارجی نیز اگر موفق به کسب ویزا و سفر به ایران شده باشند، نه تنها حق مشاهده تظاهرات و انتقال خبر را ندارند بلکه به عنوان جاسوس و عامل خارجی یا اخراج میشوند و یا حق خروج از هتل محل اقامتشان به آنها داده نمیشود.
بنابر این هر نوع مقایسه این تحولات و حتی امکان سرایت آنها از کشوری به کشور دیگر بستگی به رنگ این حکومتهای سرکوبگر دارد. اگر وابستگی و تعلق آنها به غرب و به ویژه آمریکا باشد، در مقام مقایسه نسبت به آن دسته از حکومتهای سرکوبگر مانند سوریه و جمهوریاسلامی که در موضع ضدیت با آمریکا قرار دارند بسیار آسیبپذیرتر هستند. از این رو در کوتاه مدت، کم و بیش باید بیشتر در انتظار فروپاشی رژیمهای وابسته و متمایل به غرب باشیم و نه الزاماً دیکتاتوریهای ضدغربی و آمریکاستیز. با آنکه هنوز سرنوشت نهائی حوادث مصر نا معلوم است و رویکرد دمکراتیک حوادث در آن کشور از شانس چندانی برخوردار نیست، در دراز مدت صرف نظر از اتفاقات روز، منافع بنیادی آمریکا در خاورمیانه موجب خواهد شد که آمریکا در سیاست خود تجدید نظر کند. مدتها است که بسیاری از مفسران سیاسی در مورد اشتباهات دولت اوباما آغاز به اظهار نظر کردهاند. پارهای از این مفسران معتقدند که اوباما با پشت کردن به سیاست گسترش دموکراسی تدریجی در خاورمیانه مرتکب اشتباهی بزرگ شده است. در حالیکه پرزیدنت بوش مصر و کشورهای متمایل به آمریکا را شدیداً زیر فشار سیاسی قرار داده بود و از آنها میخواست که سریعتر به سمت گسترش دموکراسی در منطقه کوشا باشند، پرزیدنت اوباما در نطق معروف خود در قاهره رسماً این سیاست را رَد کرد و اعلام داشت که هر کشوری باید به شیوه و روش خود اقدام کند و نسخه از پیش ساخته شدهای برای آینده خاورمیانه وجود ندارد. این تغییر جهت موجب شد دیکتاتورهای منطقه نفس راحتی بکشند. پارهای از این مفسران به انتخابات مصر در دوران بوش اشاره میکنند که طی آن تعداد کثیری از مخالفان به پارلمان رفتند در حالیکه در انتخابات اخیر توسط اخوان تنها یک نماینده مخالف حکومت توانست به پارلمان راه یابد. در دو کشور مجاور ایران، عراق و افغانستان، به دلیل حضور نیروهای آمریکایی و اروپایی نوعی حکومت شبه دموکراتیک با انتخابات نسبتاً آزاد و با آزادی مطبوعات ایجاد شد. اما هنوز معلوم نیست زمانی که نیروهای آمریکائی و غربی به طور کامل از افغانستان خارج شوند آیا اثری از دموکراسی در این دو کشور باقی خواهد ماند؟
کشتی طوفانزده رژیم
از آنجا که جمهوریاسلامی امروز بیش از همیشه، هم از درون و هم از برون آسیبپذیر شده است، باز هم گروهی از مشاطهگران رژیم و عوامل شرکتهای بزرگ نفتی که در انتظار بازگشت معاملات کلان هستند، هراسان به فکر نجات کشتی طوفان زده رژیم افتادهاند. از چپ و راست کنفرانس تشکیل میدهند، مقاله مینویسند و به لابیگری میپردازند تا بلکه سیاست خارجی متزلزل واشنگتن را در مورد ایران بیشتر به سوی اهداف خود سوق دهند. از سوی دیگر متأسفانه مقامات رسمی آمریکایی نیز کماکان عدم توانائی خود را از شناخت ماهیت رژیم اسلامی و اتخاذ یک سیاست قاطع از نوع آنچه در مورد آفریقای جنوبی اعمال شد، به ثبوت رساندهاند.
آنچه امروز خصوصاً مورد توجه ناظران سیاسی منطقه قرار گرفته نقش کلیدی ایران در تعیین سرنوشت منطقه است. این روزها بیش از همیشه توجه جهانیان به ایران و ارتباط آن با حوادث منطقه معطوف شده است. در حالیکه سرانجام نشان داده شد که آمریکا و دیگر کشورهای غربی نخواهند توانست با اِتکاء به نظامهای دست نشاندهای مانند مصر و تونس در برابر موج واپسگرائی و تروریسم مقاومت کنند، باید پرسید آیا اکنون آنها به ارزش و اهمیت ایرانی آزاد و دموکرات به عنوان یک کشور نمونه پیبردهاند یا هنوز دل به سازش با رژیم آخوندی خوش میکنند؟ سی و چهار سال استبداد سیاسی، فساد حکومتی و دیکتاتوری مذهبی در ایران شرایطی ایجاد کرده است که امروز مردم ایران بتوانند با استقرار یک حکومت دموکراتیک و آزاد برای تمامی منطقه سرمشق و نمایانگر آینده شوند. پیروزی دموکراسی و استقرار آزادی در ایران یگانه مسیر و راه حل رویاروئی عملی با تروریسم اسلامی و دیگر مسائل بغرنجی است که اروپا و آمریکا ناگزیر از مقابله با آن هستند. متأسفانه هنوز از نور رستگاری در جبین سیاست خارجی غرب و آمریکا در ارتباط با ایران خبری نیست.
پاریس:
چهارشنبه هژده اردیبهشت ۲۰۱۳