همه میپرسند چرا یکبار دیگر ماشین آدمکشی جمهوریاسلامی سرعت گرفته است و هر روز و هر ساعت از اعدام “بیگناه” دیگری به دست جلادان نظام خبر میرسد؟ تاکید ما روی بیگناهی است زیرا همه کس بیگناه است مگر خلاف آن در یک دادگاه قانونی، یعنی جائیکه همه قواعد و اصول ضامن حقوق انسانی رعایت میشود، به ثبوت رسیده باشد. از آنجا که اکثر موازین، مقررات و قوانین جمهوریاسلامی فرسنگها با حداقل شرایط متعارف در جهان آزاد فاصله دارند، باید همه آنهائی را که در این محاکم قرون وسطائی محاکمه، محکوم و اعدام میشوند بیگناه دانست و این نوع اعدامهای خودسرانه را جنایت نامید. این اعدامها چهره دیگری از تروریسم است زیرا هدف از تروریسم نیز ارعاب و ایجاد وحشت است برای دستیابی به اهداف غیر مشروع.
اگر در کشورهای دمکراتیک حکومت ناشی از اراده ملت است، در مورد گذشته و حال جمهوریاسلامی باید گفت تداوم حکومت این قبیله مرهون اِعمال ترور و ایجاد ترس و وحشت است. با تروریسم، خشونت و ایجاد وحشت قدرت را قبضه کردند و سپس با اعدام و کشتار و مجازاتهای وحشیانه قرون وسطایی و ایجاد محیط ترس و ارعاب زیر پای خود را محکم ساختند و هنوز هم پس از گذشت سی و چهار سال حاکمیتشان را با همین افزار بر ملت تحمیل میکنند. اعمال مجازاتهای وحشیانه و بازگشت به دوران توحش در هر جامعهای ایجاد ترس و وحشت میکند. جمهوریاسلامی نیز همانند رژیم فاشیستی هیتلر و امپراتوری کمونیستی استالین، با اعمال خشونت بی حد و حصر به قدرت رسید و با استفاده از همان وسائل به حکومت نامشروع خود تداوم بخشیده است.
پس از ماجرای تروریستی ماراتن بوستن، همانند پیآمد جنایت شرمآور یازده سپتامبر سال دو هزار و یک، بار دیگر مسأله تروریسم و رفتار تروریستی به عنوان مهمترین مسأله جهانی مطرح شده است. این رویداد همچنین فرصت مناسبی ایجاد کرده است که بتوانیم یکبار دیگر نقش ترور و وحشت را در ایجاد و تداوم جمهوریاسلامی مورد مطالعه قرار دهیم. تروریسم همانند یک غده سرطانی است که اگر با آن مقابله نشود همچنان به رشد خود ادامه خواهد داد و هر آنچه در مسیر آن قرار گیرد را آلوده و سپس نابود خواهد کرد. با آن که هنوز در مورد تعریفی جامع و مانع برای این هیولای ضد بشری توافق نشده است، در سازمان ملل برای نخستین بار در سالهای اخیر سعی کردهاند برای این آفت نوین بشریت تعریفی مورد قبول همگان پیشنهاد کنند. بر مبنای یکی از تعاریف پیشنهاد شده تروریسم عبارتست از استفاده غیرقانونی و یا تهدید به استفاده از خشونت، بوسیله یک فرد و یا یک گروه علیه افراد و یا گروههای دیگر، و یا علیه اموال آنها (ضبط و مُصادره)، با نیت ارعاب و اجبار برای پیشبرد اهداف سیاسی یا مسلکی ویژه. به صورت سادهتر میتوان گفت هر نوع استفاده نامشروع از خشونت برای پیشبرد مقاصد سیاسی، مسلکی، مذهبی و غیره را میتوان تروریسم نامید. استفاده از کلمات «استفاده نامشروع» و نظائر آن دقیقاً به این دلیل است که در نظامهای قانونی و دمکراتیک استفاده از خشونت فقط در انحصار حکومت قرار دارد آنهم در چارچوب قوانین و مقرراتی که با ضوابط صحیح قانونگذاری و بر مبنای معاهدات مرتبط با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر وضع شده باشد.
بر مبنای ماده ۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: «احدی را نمیتوان خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید نمود.» ماده ۱۷ این اعلامیه میافزاید:«هر شخصی منفردا یا بطور اجتماع حق مالکیت دارد. هیچکس را نمیتوان بدون مجوز قانونی از مالکیت محروم کرد.» انحصار قوای قهریه و اعمال خشونت در دست حکومتهای دمکراتیک و قانونی راه را برای هر فرد یا گروه دیگری که بخواهد اعمال خشونت کند بسته است. بنا بر این تعریف تروریسم را به عنوان «استفاده غیرقانونی از خشونت» باید در این مبحث مطرح کرد. قانونی که در این مفاهیم به آن اشاره میشود عبارتند از قوانینی که با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن در تباین و تضاد نباشد.
صرف نظر از آنکه چگونه تعریفی برای تروریسم مورد توافق قرار گیرد، یک مرور کلی در مورد تاریخچه ایجاد و تداوم نظام جمهوریاسلامی بخوبی نشان میدهد که استفاده نامشروع از خشونت یکی از مبانی اصلی این نظام است. زمانیکه غربیها و به ویژه آمریکائیها راجع به تروریسم جمهوریاسلامی سخن میگویند بدون استثناء به حوادث ۴ نوامبر ۱۹۷۹میلادی برمیگردند و اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتها را به عنوان اولین عمل تروریستی این رژیم معرفی میکنند. اما برای ایرانیها تاریخچه اعمال و رفتار تروریستی این نظام به دوران قبل از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ معطوف میشود. حادثه سینما رکس در آبادان که در آن بیش از ۴۰۰ انسان بیگناه زندهسوز شدند یکی از مخوفترین خاطرات تروریستی این نظام است. با آنکه هرگز نگذاشتند مردم همه حقایق را کشف کنند قضاوت نهایی جامعه در مورد مرتکبین آن جنایت لااقل در افکار عمومی، جای شکی باقی نگذاشته است و آنقدر اسناد و مدارک هنوز وجود دارد که قطعا روزی عاملان واقعی در یک دادگاه قانونی معرفی خواهند شد. اگر کسی هنوز نتواند به علت وسواسهای ضروری قانونمداری و عدالتخواهی رسماً سران نظام جمهوریاسلامی را به ارتکاب آن جنایت محکوم کند، چنین شکی در مورد رفتار آنها پس از پیروزی انقلاب وجود ندارد. به تیربارانهای روی بام مسجد رفاه و هزاران کشتار دیگر با احکام قرون وسطایی دیوانههایی از نوع شیخ صادق خلخالی هیچگونه نامی جز رفتار تروریستی نمیتوان اطلاق کرد. همه آن اتهامات واهی مانند «مفسد فی الارض» و «محارب با خدا» لاطائلاتی بود که دقیقاً برای ارعاب جامعه و اجبار مردم به تمکین اعمال میشد. با هر اعدامی بر میزان ترور و وحشت در جامعه میافزودند و امکان هرگونه مقاومتی را تضعیف میکردند. متأسفانه استفاده ازاین شیوه تروریستی به سود نظام تمام شد و آنها توانستند در مدت کوتاهی بر اوضاع مسلط شوند. از آن پس هربار که با مشکلی برخورد میکردند جمعی را به جوخههای تیرباران میسپردند. کشتار هزاران جوان زندانی پس از «نوشیدن جام زهر» و قبول آتش بس در جنگ با عراق نمونهای از این رفتار تروریستی و سوءاستفاده از آن برای ارعاب جامعه و پیشگیری از هر نوع عکسالعمل احتمالی بود.
موفقیت ظاهری این نحوه عمل در صحنه داخلی موجب آن شد که به صدور انقلاب (بخوانید صدور تروریسم) به منطقه و کشورهای دیگر بپردازند. ایجاد حزب الله در لبنان، حملات انتحاری سال ۱۹۸۲ در بیروت علیه قوای آمریکایی و فرانسوی، بمبگذاری در مرکز فرهنگی کلیمیان در بوینس آیرس پایتخت آرژانتین، فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده انگلیسی ، ترور دهها نفر از مخالفان سیاسی نظام در اروپا و سایر نقاط جهان، قتلهای زنجیرهای در دوران حکومت اصلاحات خاتمی و بسیار دیگر از اعمال تروریستی منتسب به جمهوریاسلامی از نوع کشتار وحشیانه توریستهای اسرائیلی سال پیش در بلغارستان همه شواهدی هستند گواه بر طینت پلید این نظام و عوامل آن.
این اعدامهای پیاپی در تهران و شهرستانها نوع دیگری از تروریسم است. بدار آویختن جوانان کشور در معابر عمومی و حتی میدانهای ورزشی نمایانگر میزان ترس و وحشت حکومت از قیام مردم است. هرچه بر میزان ترس و وحشت رژیم افزوده میشود، تعداد بیشتری ازمردم را به دار میآویزند. کمتر دیده شده است که حتی قوای بیگانه در زمان جنگ تا این حد نسبت به حقوق انسانی، عزت و جان جوانان کشور اشغال شده بیرحمانه تجاوز کنند. هر بار که چهره کینهتوز و عبوس خامنهای در تلویزیون ظاهر میشود در اذهان مردم داستان ضحاک مار دوش را تداعی میکند. باید از مدافعان و جیرهخواران و مشاطهگران جمهوریاسلامی در امریکا و اروپا که هنوز بیشرمانه برای این رژیم جنایتکار لابی میکنند پرسید چگونه این اعدامهای ضدانسانی و غیرقانونی را امروز برای مخاطبان خود و فردا در برابر دادگاههای ملی توجیه خواهید کرد؟
شاهین فاطمی
پاریس: چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲