استوارت میل نخستین بار در ۱۸۲۱، به هنگام بازگشت یک سالهاش در فرانسه، آثار «بنتام» را خواند. پدرش متن فرانسه «رساله در قانون گذاری» را به ترجمه اتین دمون ژنوی که حاوی دیدگاههای مقدماتی بنتام در زمینهٔ نظامی حقوقی بود به او داد تا بخواند. خواندن این رساله نقطهٔ عفی برای جان استوارت میل شد. «احساس کردم به بلندایی پر کشیده شدهام که از آن بلندا میتوانم قلمرو ذهنی وسیعی را مساحی کنم و ببینم محصولی عقلی فراتر از هر محاسبه دامنهاش تا به کجا گسترده شده است.» برای نخستین بار در این رساله «اصل فایده» را آموخت که «به ادراکات من از چیزها وحدت بخشید.»
جان استوارت میل در سال ۱۸۰۶ در لندن متولد شد. پدرش جیمز میل، دوست نزدیک جرمی بنتام بود. جان به لحاظ ادبی و معنوی در فضای رادیکالیسم فلسفی چشم به جهان گشود و از کودکی برای نشر عقاید مربوط به اصالت فایده تحت آموزش قرار گرفت. دوران کودکی و _ و الته اگر بتوان گفت که جان چنین دورانی را داشته است جمع _ نوباوگی خود را تقریبا فقط در محدوده پیروان بنتام سپری کرد. برای نسلی که به تعلیم و تربیت آرامتر خو داشتهباشد، برنامه سنگینی که برای جان تعیین شدهبود، بسیار سخت و وحشتناک مینماید. وی زیر نظارت شدید پدرش آموزش میدید، که به قول خودش «ناشکیباترین انسان» بود، در سن سه سالگی زبان یونانی را آغاز کرد. میل تا هشت سالگی که آموزش لاتین را آغاز کرد، چنان مطالعه وسعی در ادبیات یونانی انجام داد که فقط معدودی از متخصصان دوران جدید از حد او فراتر رفتهاند؛ ولی در اتوبیوگرافی خویش میگوید که از آن زبان جز مفاهیم صرف و نحو برداشت چندانی نداشت. موفقیت وی در ادبیات لاتین بین سالهای هشت و دوازده سالگی به لحاظ وسعت، باموفقیتاش در ادبیات یونانی قابل قیاس بود. در این سالها استوارت میل به آموزش ریاضیات پرداخت و تا حد حساب جامعه و فاضله پیش رفت، و به مطالعه کتابهایی در علوم تجربی، کتابهای رایج در زمینهٔ تاریخ، و چند کتاب کلاسیک ادبیات انگلیسی پرداخت. البته در مورد اخیر پدرش، به علت آنکه به طور کلی نسبت به ادبیات شعری و تخیلی بدگمان بود، سانسور شدیدی را بر او اعمال میکرد. جیمز میل، ضمن آنکه تربیت استوارت را زیر نظر داشت، روی کتاب برجسته خود، تاریخ هند نیز کار میکرد، استوارت که در آن زمان سیزده ساله بود از طریق جراید با محتویات آن تماس داشت. در همان زمان جیمز یک دوره کامل اقتصاد سیاسی را به صورت سخنرانی به پسرش آموزش میداد که وی موظف بود آن را به صورت مکتوب درآورد. در طول همین سالها استوارت، با نظارت پدرش، به برادران و خواهران جوانتر خود آموزش میداد، این برنامه بین ساعتهای شش تا نه و ده تا یک هر روز انجام میشد و اگر برنامه تعیینشده مطابق با رضایت کامل پدر انجام نمیگرفت، تکالیف اضافهتری تعیین میشد. با چنین برنامهٔ شدیدی، زمانی برای بازی برای او وجود نداشت، بیتردید استوارت میل از فواید ناشی از تفریحات و فراغتهایگاه بهگاه از کارهای جدی بیبهره بود. در واقع، استوارت میل همیشه این اعتقاد را که در دوران کودکی در ذهناش جایگیر شدهبود حفظ کرد که فعالیت معنوی یک وظیفه جدی است و در سراسر زندگیاش لذت و علایق او، جز عشق به راهپیمایی، معطوف به کتاب بود. از این رو میتوان توصیف کوتاه دیزریلی را درباره شخصیت او به هنگام حضور در مجلس عوام درک کرد که استوارت میل همچون یک «استاد ظریف آرایش سیاسی» است. همواره در رفتار او حالاتی از خودنمایی و ظرافت دیده میشد که با خشونت و جدیت طبقه متوسطی که وی در میانشان زندگی کردهبود و همیشه احساسی تحقیرآمیز دربارهشان داشت، در تضاد بود.
از سوی دیگر، در این باره باید با او همداستان بود که تربیت وی نشان داد که آموزش افراد میتواند از سنینی بسیار کمتر از آنچه معمول است آغاز گردد و اگر با جدیت دنبال شود، میتواند موثرتر هم باشد. کمتر کسی را میتوان یافت که چون استوارت میل از دقایق زندگی حداکثر استفاده را کردهباشد و باز کمتر کسی را میتوان یافت که به حد او در تلاش خود به توفیقهای بزرگ رسیدهباشد. علت عمده این توفیقها را باید به تربیت جدی وی نسبت داد که در سالهای نخست کودکی آغاز گردید و بدون کوچکترین نرمش در سالهای بلوغ ادامه یافت. استوارت میل در سالهای کودکی آموخت که با جدیت بیندیشد، با قدرت عقاید خود را بیان کند و با ایثار و از خود گذشتگی نیروی خویش را برای کاری که خود را وقف آن کردهبود، صرف کند. چنین جدیتی استوارت میل را در اواخر دوران زندگیاش، به پیشوای فلسفی جنبش لیبرالیسم انگلستان و به بیان لد مورلی، یکی از برجستهترین آموزگاران عصر خویش تبدیل کرد.
منابع اصلی اطلاع ما درباره زندگی عادی استوارت میل کتاب اتوبیوگرافی، نامههای او، و خاطرات معاصراناش است. این آثار طبعی بسیار حساس و با محبت و منشی اصیل و شریف را نشان میدهد و جای تأسف است که این ویژگیها هرگز نتوانست به علت آن تربیت دوران کودکی که احساس را خوار میشمرد و بر تعقل تأکید فراوان میورزید به بازنمود و بیان کامل برسد. اتوبیوگرافی، کتابی که به لحاظ صمیمیت کمتر همتایی دارد، تنها به رشد عقلی او میپردازد، و درباره خصوصیات فردی زندگی وی چیز چندانی، جز آنچه میتوان از لابه لای سطور به دست آورد، بیان نمیکند. شاید تنها استثنا بر این قاعده کلی فصلی است که به «باارزشترین دوستی زندگیام»، یعنی دوستی با هریت تیلر – که بعدها به همسری وی درآمد- اختصاص دارد. استوارت میل خود چنان اهمیتی به این دوست دادهاست که آن را شایسته بررسی و مطالعه میکند.
استوارت میل در سال ۱۸۳۰ با هریت تیلر آشنا شد. در آن سال او بیستو چهار سال و هریت تیلر بیستوسه سال داشت. تیلر چند سالی را در همسری جان تیلر که تاجر لندنی دولتمندی بود، گذراندهبود. جان تیلر به بسیاری از آرمانهای لیبرالها که همسرش و استوارت میل سرسپردهاش بودند، علاقه داشت، اما خودش اهل معنویت نبود و زناشویی او با هریت هیچگاه وصلتی برخوردار از همدلی و دمسازی به نظر نمیرسید. اندکی بعد از آشنایی، استوارت میل به عنوان شخصی قابل تحسین، به همان دلایلی که مورد توجه دیگر مریدان خود قرار میگرفت، نظر هریت تیلر را نیز به خود جلب کرد. استوارت میل سیمایی پسندیده، جذاب، و مهربان داشت و در مسائل آزادیخواهی و توسعه، جدی و پرشور بود. میتوان تصور کرد که هریت تیلر در سطحی با استوارت میل سخن میگفت که در توان همسرش نبود و روابط معنوی آنها، برای شخصیتی که زیر فشارها و محدودیتهای دوران ملکه ویکتوریا بیقرار بود، از چه ارزشی برخوردار بود.
درک جذابیت هریت تیلر برای استوارت میل چندان دشوار نیست. وی تقریباً نخستین زنی بود که وی خارج از محدوده خانوادهاش ملاقات کردهبود و محققاً نخستین زنی بود که زیبایی جسمانی را با علایق معنوی با هم داشت. مادر او در بیست سال اول زندگیاش با جیمز میل، نه فرزند به دنیا آوردهبود و در خانوادهای پر جمعیت و سختگیر، با خدمتکاری پرمشغله تفاوت چندانی نداشت. کمابیش خواهران او هم وضع مشابهی داشتند. پس از بیست سال زندگی همراه با ریاضت، توجه و تحسین زنی زیبا و سرزنده حتی برای موجودی سختگیرتر از استوارت میل،، نمیتوانست اتفاقی ساده به شمار آید.
گستره و چگونگی نفوذ همسر استوارت میل بر آثار فکری وی، با وجود انتشار اخیر مکاتبات آنها، همچنان در بوته ابهام باقی است. خود استوارت میل با چنان زبان گزافهآمیزی درباره قدرت فکری و معنوی همسرش سخن میگفت که یکی از دوستان وی را بر آن داشت که بگوید فقط اعتبار خود استوارت میل موجب شد که از این بزرگنمایی جان سالم به در برد. در اظهار نظرهای معاصران استوارت میل، به سختی میتوان تأییدی بر درستی آرای وی درباره همسرش به دست آورد. شاید یکی از برادران استوارت میل بیش ار هر کس به واقعیت نزدیک شدهباشد. او میگوید: «وی زنی باهوش و توجهبرانگیز بود، لیکن آن شخصیتی نبود که جان در ذهن خود از او ساخته بود.» استوارت میل کتاب «اقتصاد سیاسی» را یک «کار مشترک» معرفی میکرد؛ هریت بدون شک در نگارش کتاب «رساله در باب آزادی» وی را یاری کرد، و محققاً الهامبخش او در نگارش رساله «انقیاد زنان» بود که پس از مزگ هریت انتشار یافت؛ لیکن احتمالاً کمتر از آنچه استوارت میل میپنداشت، همسرش بر آثار او، و شاید به میزانی کمتر بر جریان زندگی او در زمینههای دیگر، تأثیر داشت
رویدادهای خارجی زندگی استوارت میل
استوارت میل در هفده سالگی در سمت منشی در دفتر شرکت هند شرقی استخدام شد؛ در سال ۱۸۵۶ رئیس ادارهٔ خود و مسئول اعظم مکاتبات مهم با مقامات شرکت در هند شد. هنگامی که امور این شرکت در سال ۱۸۵۸ زیر نطر مقام سلطنت قرار گرفت، بازنشسته شد و بر این عقیده بود که مدیریت سیاسی هند بیکفایت است و در نهایت برای هندیان مصیبت بار خواهد بود.
سی و پنج سال کار در شرکت هند شرقی موجب استقلال مالی او شد و هر چند وظایف خود را با احساس مسئولیت فراوان انجام میداد، برای وی نه تنها فراغت نگاشتن را بوجود میآورد بلکه آزادی نوشتن هرآنچه در باورش بود امکان پذیر میساخت، نعمتی که به قول خودش، اگر میخواست از راه قلمش زندگی کند به سختی میتوانست از وجود آن برخوردار باشد.
کتابهای «درآزادی»، «فایده گرایی» و حکومت انتخابی، همه پس از بازنشستگی از شرکت هند شرقی انتشار یافت.
این زندگی آرام پژوهشگری، بر اثر انتخاب شدن به نمایندگی مجلس عوام از ناحیهٔ وستمینیسر دچار اختلال شد.
وی در سه اجلاس پارلمان حضور یافت که در یکی از آنها «لایحه اصلاح ۱۸۶۷» به تصویب رسید. فعالیتهای اصلی او در مقام عضو پارلمان، در زمینه مسائلی که هنوز برای اقدام نارس بود تمرکز داشت_ این مسائل عبارت بودند از حق رای زنان، نمایندگی اقلیتها، و برخورد آزاد منشانهتر با ساکنان ایرلند. استوارت میل در انتخابات سال ۱۸۶۸ کرسی خود را از دست داد و با وجود آنکه چند کرسی دیگر {متعلق به سایر نواحی انتخاباتی} به وی پیشنهاد شد، ترجیح داد کناره بگیرد و به زندگی خصوصی خود ادامه دهد. تا پایان عمر به نوشتن و ویراستن سرگرم بود، لیکن آثار اصلی وی همانهایی است که قبل از دوران شرکت در پارلمان نگاشته بود. استوارت میل در ماه مه ۱۸۷۳ در آوینتون دیده از جهان فرو بست.
فایدهگرایی
استوارت میل نخستین بار در ۱۸۲۱، به هنگام بازگشت یک سالهاش در فرانسه، آثار «بنتام» را خواند. پدرش متن فرانسه «رساله در قانون گذاری» را به ترجمه اتین دمون ژنوی که حاوی دیدگاههای مقدماتی بنتام در زمینهٔ نظامی حقوقی بود به او داد تا بخواند. خواندن این رساله نقطهٔ عفی برای جان استوارت میل شد. «احساس کردم به بلندایی پر کشیده شدهام که از آن بلندا میتوانم قلمرو ذهنی وسیعی را مساحی کنم و ببینم محصولی عقلی فراتر از هر محاسبه دامنهاش تا به کجا گسترده شده است.» برای نخستین بار در این رساله «اصل فایده» را آموخت که «به ادراکات من از چیزها وحدت بخشید.»
استوارت میل از دوران جوانی به این عقیده گرایش یافت و زندگی خود را وقف توسعه و تبلیغ آن نمود؛ اما گمان میبرد که تعبیر بنتام از آن به گونهای بوده است که نقد بعضی فیلسوفان و متفکران معنویت گرا و تعالی باور برا آن وارد به نظر میرسد. بسیاری از متفکران معاصر بنتام و میل، همچون کارلایل، این نظریه را به شدت مادی و ناظر به برداشتی حیوانی از انسان دانستند و آن را تسخیف کردند. بر همین اساس، میل در کتاب فایده گرایی کوشید با حفظ اصول و ارکان، پردازشی از نظریه فایده ارائه دهد که منافی ارزش فضایل نباشد و با تعالی انسان و ارزش گرایی مورد نظر منتقدان متعارض نشود. میل ضمن پذیرش اصل فایده و انحصار خوشبختی در لذت، انحصارِ معیارِ سنجشِ لذت به «شدت» و «طولایی» آن از سوی بنتام را نپذیرفت و عنصر کیفیت را نیز داخل کرد و به وجود رجحان لذتهای نوبل و معنوی، چون آفرینش هنری، اشاره کرد، تا فایده گرایی را از انتقاد مذکور رهایی دهد. گو اینکه با انتقاد دیگری روبرو شد مبنی بر اینکه، با این وصف، دیگر چرا باید او را فایده گرا یا هدونیست دانست و او چیزی بر ایدهٔ رایج اخلاقی افزوده است. علاوه بر این، میل ابزار عبور از فایده گراییِ شخصی به فایده گراییِ جمعی را از بیم و امید نسبت به افکار عمومی فراتر برد. مطابق نظر او، نیاز اجتماعیِ انسان او را وامی دارد بفهمد که دوام جامعه و زندگی جمعی در گرو این است که منافع تک تک انسانها به طور بیطرفانه از سوی هر کسی مراعات شود. نیز او چنین میانگاشت که احساس تعلق به خانوادهٔ بشری باید همچون دینی در میان مردم تبلیغ شود و پرورش فرهنگی و اخلاقی جامعه را در این میدانست که چنان کند که الزامِ اخلاقِ فایدهٔ جمعی از درون فرد مایه گیرد. وجدان اخلاقی که با تربیت خوب حاصل میشود عبارت است از تحقق احساس چنان یکی بودنی که نفع دیگران نفع خود تلقی شود. (بر گرفته از مقدمه مرتضی مردیها بر کتاب فایدهگرایی)
———–
گردآوردندگان: میثم مهرانی، مهرداد بزرگ
———————————————
منابع:
* جان استوارت میل، نویسنده ویلیام تامس، ترجمه خشایار دیهیمی
* فایدهگرایی، نویسنده جان استوارت میل، ترجمه مرتضی مردیها
* خداوندان اندیشه سیاسی، نویسنده لین و. لنکستر، ترجمه علی رامین
* تاریخ فلسفه نویسنده فردریک چارلز کاپلستون، ترجمه امیر جلالالدین اعلم