صد سال اندیشه‎های ایرانی ( ۲۰)

مشروطیت در محاق سُنت‏گرایی و استبداد قاجاریه

خیزش مشروطیت با تمامی پیش‏زمینه‏ها و لوازم و الزاماتش، تحولی در ذهن و زبان ایرانی بود که بر دنیای پیشین سیاست- فرهنگ و اقتصاد هجوم برد و دنیای دیگر در جغرافیای ایران زمین گشود؛ آزادیخواهی و مشروط کردن اقتدار سیاسی، در کنار وطن‏گرایی و درخواست امحای نظام ملوک الطوایفی و برابرخواهی، از ارکان اساسی و پایه‏های اصلی مشروطه‏طلبی ایرانیان بشمار می‏روند. لیبرالیسم و نظام دموکراتیک به معنای مشارکت آزادانه در حق تعیین سرنوشت ایرانیان، محصول آشنایی با سیاست مدرن و برپایی مشروطیت در ایران است که تاکنون در بارآوری منطقی و انسجام اجرایی، بازمانده و بر پروژه ناتمام مشروطیت صحه می‏گذارد؛ با این حال اندیشه‏های اولیه لیبرالیستی و دموکراسی‏خواهی در فرهنگ ایرانی تبار به دهه‏هایی پیش از ایجاد اولین پارلمان و تدوین نخستین قانون اساسی، می‏برد. سخن از شیوه دموکراتیک اداره کشور و طلب آزادی برای مردمان ایرانی در نوشته‏های اولین مدرن اندیشان ایران جای دارد و با استقرار پایه‏های اولیه مشروطیت، نمودهایی از ایده‏های لیبرال دموکراتیک در کنش برخی از سیاست‏مداران و نمایندگان مجلس اول، گزار شده است. بعضی از نمایندگان و صاحب نظران سیاسی و فرهنگی که به واژگان و مفاهیم دنیای جدید آگاهی یافته بودند، در سخنان و نوشته‏های خویش، در تلاش ایجاد فضای مدنی برای ابراز نظریات و تدوین و تصویب قوانین مدنی مطبوعات- احزاب و… کوشیده‏اند و یافته‏های نخستین مدرن اندیشان پیشامشروطه را به مرحله اجرا و قانون درآورده‏اند.
در فعالیت‌ بیست‌ ماهه‌ی‌ دوره اول مجلس‌ شورای‌ ملی‌، محمد علی‌ شاه‌ با کارشکنی و بی‏توجهی به جایگاه نوتأسیس مجلس مانع‌ از تحقق‌ اصولی‌ خواسته‌های‌ مشروطه‌‏خواهان‌ می‌شد و به‌ تحریک‌ عده‌ای‌ از درباریان‌ و سفارت‌ روسیه‌ در پی‌ از میان‌ برداشتن‌ نظام‌ مشروطه‌ بود. در تکمیل‌ این‌ اهداف‌ او در پی‌ بهانه‌ی‌ درخواست‌ چند نفر از نمایندگان‌ و انقلابیونی‌ که‌ در نظر شاه‌ در ترور نافرجام‌ او دست‌ داشتند، به‌ مجلس‌ هجوم‌ برده‌ و با همدستی‌ افسر قزاق‌ روسی‌ ـ لیاخوف‌ ـ ساختمان‌ مجلس‌ و ساختمان‌های‌ همجوار آن‌ را به‌ توپ‌ بست‌ و با فراری‌ دادن‌ نمایندگان‌، بساط‌ مشروطه‌خواهی‌ را موقتاً برچید.
به‌ دنبال‌ ترور اتابک‌ و سوء قصد نافرجام‌ به‌ محمد علی‌ شاه‌، آرامش‌ ظاهری‌ میان‌ پارلمان‌ و دربار به‌ هم‌ ریخت‌ و تضادها آشکار شدند؛ محمد علی‌ شاه‌ در روز پنجشنبه‌ ۴ جمادی‌الاولی‌ ۱۳۲۶ قمری‌ قزاقان‌ تحت‌ امر خود را به‌ فرماندهی‌ لیاخوف‌ در سه‌ ستون‌ به‌ بهارستان‌ گسیل‌ و محوطه‌ی‌ پارلمان‌ را به‌ محاصره‌ درآورد؛ قزاقان‌ ابتدا راه‌های‌ ورودی‌ مجلس‌ را بستند و از ورود مردم‌ به‌ آنجا جلوگیری‌ کردند. سپس‌ به‌ دستور فرمانده‌ قزاقان‌ ـ لیاخوف‌ ـ یک‌ گلوله‌ توپ‌ به‌ سوی‌ مجلس‌ شلیک‌ شد.
با شلیک‌ توپ‌ در میان‌ مشروطه‌‏خواهان‌ حاضر در مجلس‌ وحشت‌ و اضطراب‌ افتاد و عده‌ی‌ محدودی‌ از آنان‌ که‌ مسلح‌ بودند، مبادرت‌ به‌ شلیک‌ کردند. در این‌ اوضاع‌، تیرانداز ماهری‌ از یکی‌ از پنجره‌های‌ فوقانی‌ ساختمان‌ ظل‌السلطان‌ با تفنگ‌ مازور توپچیان‌ قزاقان‌ را یکی‌ پس‌ از دیگری‌ مورد هدف‌ قرار می‌داد. قزاقان‌ که‌ مورد آتش‌ قرار گرفته‌ بودند، یکی‌ از توپها را به‌ طرف‌ ساختمان‌ ظل‌السلطان‌ برگردانده‌ و با شلیک‌ گلوله‌ای‌، آنجا را به‌ آتش‌ کشیده‌ و تیرانداز مشروطه‌خواه‌ را کشتند. آنان‌ شلیک‌ توپ‌خانه‌ را ادامه‌ دادند و با پراکنده‌ شدن‌ مجلسیان‌، ساختمان‌ مجلس‌ تخریب‌ و وسایل‌ آن‌ به‌ یغما رفت‌؛ آقا سید عبدالله‌ بهبهانی‌ و آقا سید محمد طباطبایی‌ که‌ در مجلس‌ حضور داشتند، دستگیر و به‌ دنبال‌ توهین‌ و دشنام‌ قزاقان‌، روانه‌ی‌ تبعید گردیدند. تعدادی‌ از نمایندگان‌ را در باغشاه‌ بعد از اذیت‌ و آزار، کشته‌ و عده‌ای‌ را روانه‌ی‌ زندان‌ کردند. برخی‌ از نمایندگان‌ نیز به‌ سفارت‌ انگلیس‌ پناهنده‌ شده‌ و بعد از مدتی‌ با حمایت‌ سفارت‌خانه‌، روانه‌ی‌ خارج‌ از کشور شدند. از میان‌ رجال‌ سیاسی‌ هم‌ جلال‌الدوله‌ و علاءالدوله‌ و سردار منصور و عضدالملک‌ که‌ برای‌ پاره‌ای‌ مذاکرات‌ به‌ نزد محمد علی‌ شاه‌ رفته‌ بودند، دستگیر و به‌ تبعید فرستاده‌ شدند؛(کتاب‌ آبی‌، ص‌ ۱۰۵؛ بمباران‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ در سال‌ ۱۳۲۶ هجری‌، ص‌ ۳۶۶؛ فتح‌ تهران‌، ص‌ ۱۴۷)
شرف‌الدوله‌ از نمایندگان‌ تبریز در دوره‌ی‌ اول‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ آن‌ روز را این‌ گونه‌ ثبت‌ کرده‌ است‌: «…از صبح‌ علی‌الطلیعه‌ شروع‌ به‌ تیراندازی‌ و جانبازی‌ شده‌ است‌ و خیابان‌ها و کوچه‌ها به‌ طوری‌ پر از صدای‌ تیر تفنگ‌ است‌ که‌ نمی‌توانم‌ به‌ مجلس‌ بروم‌، گویا از چهار طرف‌ مجلس‌، قزاق‌ها و سربازان‌ آن‌ جا را احاطه‌ کرده‌ و در سر راه‌ دو توپ‌ نهاده‌اند… از طرفین‌ بنای‌ شلیک‌ و تیراندازی‌ می‌گذارند، صد صد و دویست‌ دویست‌ تیر خالی‌ می‌شده‌ است‌، توپ‌ها را نیز آتش‌ داده‌، عمارت‌ مجلس‌ را به‌ توپ‌ می‌بندند. از طرف‌ سنگرهای‌ مجلس‌ و از طرف‌ انجمن‌ مظفریه‌ و انجمن‌ آذربایجان‌ نیز شلیک‌ می‌شد… تمام‌ اسباب‌ و آلات‌ مجلس‌ را سوار و سربازان‌ غارت‌ می‌نمایند و می‌برند. بعد از تخریب‌ و فتح‌ مجلس‌، توپ‌ها را به‌ انجمن‌ مظفری‌ می‌بندند، اعضاء انجمن‌ نیز با کمال‌ جرئت‌ و جسارت‌ دفاع‌ می‌کرده‌اند تا وقتی‌ که‌ گلوله‌ و شراپنل‌ توپ‌ها، آن‌ جا را نیز خراب‌ و زیر و رو می‌کند، آن‌ها نیز فرار می‌کنند. سوار و سربازها ریخته‌ و هر چه‌ بوده‌ برده‌اند، همچنین‌ خانه‌ها و مغازه‌های‌ جنبین‌ نیز به‌ غارت‌ می‌رود. بعد از فتح‌ و تخریب‌ انجمن‌ مظفری‌، توپ‌ها را به‌ انجمن‌ آذربایجان‌ برمی‌گردانند، آن‌ها نیز در مقام‌ دفاع‌ جد و جهد و کوشش‌ داشته‌اند. آن‌ جا را نیز تماماً زیر و رو می‌نمایند. آن‌ها نیز متفرق‌ می‌شوند، سوار و سرباز آن‌ جا را نیز غارت‌ می‌نمایند.»(روزنامه‌ خاطرات‌ شرف‌الدوله‌۱۳۷۷، ص‌۲۳۴)
در روایتی‌ دیگر، فروغ‌الدوله‌ نیز در نامه‌ای‌ که‌ به‌ تاریخ‌ ۲۴ جمادی‌الاولی‌ ۱۳۲۶ق‌ به‌ ظهیرالدوله‌ نوشته‌، از آن‌ واقعه‌ یاد می‌کند:«…دیروز سر آفتاب‌ چند نفر قزاق‌ آمدند در مجلس‌ گفتند شاه‌ فرمودند ابداً با شما کار ندارم‌. نه‌ با مجلس‌ نه‌ با انجمن‌ها. فقط‌ آن‌ هشت‌ نفر را که‌ خواسته‌ام‌ بدهید، اگر ندهید مجلس‌ را به‌ توپ‌ می‌بندم‌. امروز قتل‌ عام‌ می‌کنم‌. ابداً مجلس‌ جوابی‌ نداد. مکرر قزاق‌ها گفتند. از مجلس‌ یک‌ دفعه‌ تفنگ‌ انداخته‌ شد برای‌ قزاقها. سی‌ تا قزاق‌ را زدند، یکی‌ برای‌ شاه‌ خبر برد. شاه‌ فرمان‌ به‌ پالکنیک‌ داد که‌ مجلس‌ و مسجد را توپ‌ ببندند، یک‌ مرتبه‌ شهر به‌ هم‌ خورد…»(خاطرات‌ و اسناد ظهیرالدوله‌۱۳۶۷، ص‌۳۵۷) با انهدام‌ مجلس‌ و از هم‌ پاشیدن‌ قوای‌ مشروطه‌خواهان‌ و مدافعان‌ مجلس‌، در تهران‌ حکومت‌ نظامی‌ اعلام‌ و سلطه‌ی‌ استبدادی‌ دربار اعاده‌ شد.
به‌ این‌ ترتیب‌ در روز ۲۳ جمادی‌الاولی‌ ۱۳۲۶ بالاخره‌ محمد علی‌ شاه‌ نتوانست‌ حضور نخستین‌ پارلمان‌ قانون‌ گذاری‌ را در ایران‌ تحمل‌ کند و بعد از یک‌ سری‌ نامه‌نگاریهای‌ بی‌نتیجه‌ای‌ که‌ میان‌ رئیس‌ مجلس‌ و شاه‌ رد و بدل‌ شد،(مجلس‌ اول‌ و نهادهای‌ مشروطیت‌، ص‌ ۵۳۶) به‌ کمک‌ قزاقان‌ خود، مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و خانه‌ی‌ ملت‌ را زیر بمباران‌ گرفت‌. عین‌السلطنه‌ در ثبت‌ آن‌ روز به‌ حقیقت‌ تلخی‌ اشاره‌ دارد؛ «… دکاکین‌ همه‌ باز بود. این‌ مردم‌ سست‌ عنصر که‌ دیروز جان‌ و مال‌ و خون‌ خود را فدای‌ مشروطه‌ می‌کردند، هیچ‌ تغییری‌ در حالشان‌ نبود. بلکه‌ ساحت‌ مقدس‌ دارالشورای‌ ملی‌ را غارت‌ کرده‌ به‌ چوب‌ خشک‌ و درخت‌ تر آن‌ ابقا نکردند و چیزی‌ برای‌ آن‌ ساحت‌ قدس‌ مقدس‌ باقی‌ نگذاشتند؛ اگر یک‌ قالیچه‌ سرباز برد، ده‌ قالی‌ دوازده‌ ذرعی‌ مشروطه‌طلبان‌ و ملت‌ غیور آوردند. هی‌ گفتند ملت‌ پی‌ به‌ حقوق‌ خود برده‌، هی‌ گفتند ملت‌ بیدار شده‌، همه‌ دروغ‌، همه‌ تزویر، همه‌ خدعه‌. این‌ بود بیداری‌ و علم‌ و آگاهی‌ آنها که‌ هر چه‌ یقه‌ پاره‌ کردیم‌ دستگیر آن‌ لامذهب‌ها نشد که‌ نشد.»(روزنامه‌ خاطرات‌ عین‌السلطنه‌۱۳۷۷، ص‌۲۱۲۴/۳)
به‌ این‌ ترتیب‌ دوره‌ی‌ اول‌ مشروطیت‌ در ایران‌ دچار استبداد شد تا در گذار ایام‌، به‌ دلاوری‌های‌ مشروطه‌خواهان‌ تبریزی‌ و بختیاری‌، بازگشت‌ مشروطیت‌ و شروع‌ دوره‌ی‌ دوم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ به‌ تحقق‌ پیوست‌ و برگی‌ به‌ یاد ماندنی‌ از تاریخ‌ جدال‌ استبداد و مشروطه‌ بر اوراق‌ سیر تحولات‌ تاریخ‌ ایران‌ زمین‌ ثبت‌ شد.
با ظهور استبداد محمد علی‌ شاه‌ و بسته‌ شدن‌ مجلس‌، عده‌ای‌ از آزادیخواهان‌ از سه‌ منطقه‌ برای‌ اعاده‌ی‌ مشروطیت‌ و سرنگونی‌ محمد علی‌ شاه‌، روانه‌ی‌ تهران‌ می‌شوند. ستارخان‌ از تبریز ـ سردار اسعد بختیاری‌ از سوی‌ جنوب‌ و محمد ولیخان‌ سپهدار تنکابنی‌ از طرف‌ شمال‌ به‌ سمت‌ تهران‌ حرکت‌ کرده‌ و بعد از درگیری‌ با قوای‌ دربار و قزاقان‌ حامی‌ شاه‌، در ۲۴ جمادی‌الاخر ۱۳۲۷ق‌/۲۳ تیر ۱۲۸۸خ‌ تهران‌ را فتح‌ می‌کنند. در پی‌ این‌ اقدامات‌، محمد علی‌ شاه‌ به‌ سفارت‌ روسیه‌ پناهنده‌ شده‌ و با تشکیل‌ مجلس‌ عالی‌ فوق‌العاده‌ از سوی‌ انقلابیون‌ از سلطنت‌ خلع‌ و پسرش‌ ـ احمد میرزا ـ به‌ پادشاهی‌ برگزیده‌ می‌شود.
بمباران‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و تعطیلی‌ آن‌ شروع‌ دورانی‌ بود که‌ از آن‌ به‌ «استبداد صغیر» نام‌ می‌برند؛ این‌ دوران‌، حاکمیت‌ استبدادی‌ محمد علی‌ شاه‌ از بمباران‌ مجلس‌ (۲ تیر ۱۲۸۷ خ‌) تا فتح‌ تهران‌ (۲۲ تیر ۱۲۸۸خ‌) را شامل‌ می‌شود. در این‌ دوران‌ محمد علی‌ شاه‌ با برچیدن‌ نهادهای‌ قانونی‌ جدیدالتاسیس‌، احساسات‌ مشروطه‌خواهان‌ را تحریک‌ نمود؛ تبریز و مجاهدان‌ طرفدار مشروطه‌ را که‌ پیشتاز مقابله‌ با محمد علی‌ شاه‌ و خواهان‌ اعاده‌ی‌ مشروطیت‌ بودند، به‌ محاصره‌ی‌ قوای‌ تحت‌ امر خود درآورد؛ به‌ سخن‌ آفاری‌ «وقتی‌ مجلس‌ به‌ توپ‌ بسته‌ شد و روشنفکران‌ برجسته‌ نهضت‌ در ژوئن‌ ۱۹۰۸ (تیر ۱۲۸۷) مجبور به‌ جلای‌ وطن‌ شدند، مرکز انقلاب‌ از تهران‌ به‌ تبریز انتقال‌ یافت‌. ارتش‌ مقاومت‌ مجاهدین‌ در تبریز، به‌ فرماندهی‌ ستارخان‌ و به‌ کمک‌ انجمن‌ تبریز و مرکز غیبی‌، رهبری‌ جدیدی‌ پدید آورد. آنها نه‌ تنها حکومت‌ نظامی‌ ایجاد نکردند، بلکه‌ در گرماگرم‌ نبردها از هیچ‌ کوششی‌ برای‌ ایجاد نهادهای‌ دموکراتیک‌ در تبریز فرو گذار نکردند. ایالتهای‌ دیگر نیز به‌ زودی‌ از آذربایجان‌ سرمشق‌ گرفتند و حکومت‌های‌ محلی‌ و انجمنها یکی‌ پس‌ از دیگری‌ روی‌ کار آمدند.»(انقلاب‌ مشروطه‌ ایران‌، ص‌۲۹۷)
محمد علی‌ شاه‌ برای‌ درهم‌ شکستن‌ مقاومت‌ مجاهدان‌، به‌ محاصره‌ی‌ تبریز پرداخت‌ و همین‌ مساله‌ منجر به‌ مداخله‌ی‌ نظامی‌ روسیه‌ در تبریز (۲۹ آوریل‌ ۱۹۰۹) و به‌ دار آویختن‌ ثقه‌الاسلام‌ و دیگر مجاهدان‌ شد. اما مجاهدان‌ با کمک‌ انقلابیون‌ قفقازی‌ به‌ تجدید سازمان‌ انجمن‌ تبریز مبادرت‌ کرده‌ و بعداز چندین‌ مرحله‌ جنگ‌ و گریز، توانستند شهر را از تصرف‌ قوای‌ شاهی‌ حفظ‌ کنند. آفاری‌ بر پایه‌ی‌ یافته‌های‌ تاریخی‌ و اسناد انجمن‌ها و… بر هماهنگی‌ مجاهدان‌ ایرانی‌ و مبارزان‌ قفقازی‌ تاکید دارد: «مقاومت‌ کنندگان‌ تبریز، با کمک‌ رادیکالهای‌ قفقاز، نیرویی‌ متشکل‌ از کارگران‌، پیشه‌وران‌، دهقانان‌، طلاب‌، عشایر و نیز تعدادی‌ از زنان‌ مبارز سازمان‌ دادند. انتخاباتی‌ برگزار شد و انجمن‌ تبریز تجدید سازمان‌ یافت‌. به‌ محض‌ اینکه‌ مقاومت‌ کنندگان‌ تبریز در نبرد مواضع‌ برتر یافتند، این‌ شهر جنگ‌ زده‌ بازسازی‌ شد، مدارس‌ را بازگشایی‌ کردند، درمانگاهها دوباره‌ شروع‌ به‌ کار کردند و نانواییها کار خود را از سر گرفتند. رویدادهای‌ تبریز پیش‌ درآمد سلسله‌ قیامهایی‌ در سراسر کشور، بخصوص‌ در گیلان‌ و اصفهان‌ شد که‌ وظیفه‌ ناتمام‌ انقلابیون‌ آذربایجانی‌ را ادامه‌ دادند.»(انقلاب‌ مشروطه‌ ایران‌، ص‌۲۷۸)
در حالی‌ که‌ مجاهدان‌ تبریزی‌ در مقابل‌ قوای‌ محمد علی‌ شاه‌ سرسختانه‌ از مشروطه‌ دفاع‌ می‌کردند، عده‌ای‌ از نمایندگان‌ پارلمان‌ و سران‌ برخی‌ از ایلات‌ در خارج‌ از کشور به‌ مبارزه‌ با محمد علی‌ شاه‌ برخاسته‌ و زمینه‌های‌ استقرار مشروطیت‌ را فراهم‌ می‌ساختند؛ انجمن‌ سعادت‌ در استانبول‌، کمک‌های‌ مالی‌ و سیاسی‌ به‌ انجمن‌ تبریز می‌رساند. سیاستمداران‌ و روشنفکرانی‌ نیز در اروپا با انتشار مجلات‌ به‌ افشای‌ سرشت‌ استبدادی‌ محمد علی‌ شاه‌ می‌پرداختند.
در اروپا عده‌ای‌ از ایرانیان‌ عازم‌ ایران‌ شدند تا مقابله‌ با شاه‌ را سازماندهی‌ کنند. سردار اسعد بختیاری‌ به‌ میان‌ ایل‌ خود آمد و با جمع‌آوری‌ قوای‌ قابل‌ توجهی‌ عزم‌ تهران‌ نمود؛ از سوی‌ دیگر نیروهای‌ ملی‌ در تحت‌ فرمان‌ ستارخان‌ و باقرخان‌ از سوی‌ تبریز روانه‌ی‌ تهران‌ شدند. جبهه‌ی‌ سوم‌ نظامی‌ را سپهدار تنکابنی‌ تشکیل‌ می‌داد که‌ با تجمع‌ قوای‌ خود و انقلابیون‌ قفقاز از طرف‌ شمال‌ رو به‌ تهران‌ آورد؛ نیروهای‌ متحد مجاهدین‌ و مشروطه‌خواهان‌ در ۲۲ تیر ماه‌ ۱۲۸۸ خورشیدی‌ وارد تهران‌ شده‌ و به‌ کمک‌ مردم‌ بعد از چندین‌ روز جنگ‌ و گریز، مراکز مهم‌ حکومتی‌ و مجلس‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورده‌ و بعد از پناهنده‌ شدن‌ محمد علی‌ شاه‌ به‌ سفارت‌ روسیه‌، تشکیلات‌ جدیدی‌ به‌ نام‌ «مجلس‌ عالی‌» برای‌ اداره‌ی‌ کشور به‌ وجود آوردند که‌ بعد از استقرار کامل‌ قوای‌ مشروطه‌ به‌ حکومت‌ موقت‌ که‌ «هیئت‌ مدیره‌» خوانده‌ می‌شد، تبدیل‌ گردید و اقداماتی‌ را در راستای‌ تحکیم‌ پایه‌های‌ نظام‌ مشروطه‌ در سراسر کشور به‌ اجرا گذاشت‌.
اقدامات‌ هیئت‌ مدیره‌ بیشتر ناظر به‌ این‌ موارد بود:
۱ـ خلع‌ید و تبعید محمد علی‌ شاه‌ از کشور.
۲ـ محاکمه‌ی‌ مخالفان‌ نظام‌ مشروطیت‌.
۳ـ جمع‌آوری‌ پول‌ از ثروتمندان‌ برای‌ تامین‌ مالیه‌ی‌ دولت‌.
۴ـ انجام‌ انتخابات‌ مجلس‌ دوم‌.
۵ـ واگذاری‌ حکومت‌ به‌ کابینه‌ی‌ سپهدار.
به‌ دنبال‌ این‌ اقدامات‌، مجلس‌ دوم‌ شروع‌ به‌ کار کرد و مرحله‌ی‌ تازه‌ای‌ از نظام‌ مشروطه‌ در ایران‌ به‌ اجرا درآمد. اما این‌ مجلس‌ نیز دولت‌ مستعجل‌ بود و با اولتیماتوم‌ روسیه‌ که‌ به‌ دنبال‌ ماجرای‌ مورگان‌ شوستر به‌ وجود آمد، تعطیل‌ شد. با سپری‌ شدن‌ دوران‌ استبداد محمد علی‌ شاهی‌ و اعاده‌ی‌ مشروطیت‌، مهم‌ترین‌ مساله‌ای‌ که‌ پیش‌ روی‌ مجاهدان‌ و مشروطه‌خواهان‌ قرار داشت‌، سر و سامان‌ دادن‌ به‌ وضعیت‌ مالی‌ کشور و وصول‌ مالیات‌های‌ معوق‌ مانده‌ای‌ بود که‌ باعث‌ کسری‌ در خزانه‌ و تاخیر در پرداخت‌ مطالبات‌ کارگزاران‌ و نظامیان‌ حکومتی‌ شده‌ بود.
فاتحان‌ تهران‌ که‌ در پی‌ عزل‌ محمد علی‌ شاه‌، اکثریت‌ نمایندگان‌ مجلس‌ دوم‌ را هوادار خود کرده‌ بودند، برای‌ حل‌ مشکلات‌ مالی‌ کشور، با توجه‌ به‌ قرارداد ۳۱ اوت‌ ۱۹۰۷ روس‌ و انگلیس‌ مبنی‌ بر دخالت‌ در امور استقراض‌ خارجی‌ و مستشار از کشورهای‌ دیگر، شخصی‌ به‌ نام‌ «مورگان‌ شوستر» را به‌ همراه‌ سه‌ نفر دیگر (لکفر ـ شیندلر ـ هیقاک‌) از امریکا برای‌ ساماندهی‌ به‌ وضع‌ مالی‌ کشور و اصلاح‌ امور مالیاتی‌ با تصویب‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ در بهمن‌ ۱۲۸۸ به‌ استخدام‌ دولت‌ ایران‌ درآوردند.

مطالب مربوط

نزول «سازمان مجاهدین خلق» و دگردیسی «حزب چپ ایران»

صدسال اندیشه‌های ایرانی (۲۲) مشروطیت عرفی در پایگان دینی

صد سال اندیشه‌های ایرانی (۱۳)

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر