عقل عوام بر پایه دو افسانه استوار و بنا شده است:
جنگ مردم را میکشد و مجروح میکند، اما اثر بخش است و به همین دلیل وجود آن لازم است.
کنش بیخشونت امری اخلاقی و پسندیده است، اما اثر بخش نیست و به همین دلیل نیز اغلب بیفایده است.
اما این امر صحت ندارد.
جنبشهای مدنی به جنبشهای اطلاق میشود که بدور از خشونتهای جنبشهای کلاسیک پیشین، برای احقای حقوق شهروندی، مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانه شکل میگیرند. شکل اصلی آن امروزه در جنبش سبز ایران معنا پیدا میکند. به همین مناسبت، برای آسیب شناسی و علل ناپایداری جنبشهای مدنی بخصوص جنبش سبز ایران گفت و گویی دارم با علی اصغر حقدار، نویسنده، مشروطه پژوه و پژوهشگر تاریخ اندیشه و ادبیات مدرن ایران.
از کتابهای ایشان میتوان به «اندیشهِ سیاسی داریوش همایون»، «مجلس اول و نهادهای مشروطیت»، «قدرت سیاسی در اندیشهِ ایرانی» و … در تاریخ نگاریِ اندیشه و رمان «اوباشان و زندانیان» در ادبیاتِ جنبش مدنی ایران، اشاره کرد.
***
بدیهی است بر مبنای سیاست بیطرفانه رادیو کوچه، حق اظهار نظر برای تمام افراد یا نمایندگان گروههایی که در این مصاحبهها از ایشان نام برده میشود، محفوظ بوده، جوابیههای احتمالی آنان در این برنامه منتشر شده و در صورت تمایل مورد گفت و گو قرار خواهند گرفت. نظریات بیان شده در این مصاحبه لزوما بیان دیدگاه های رادیو کوچه نمیباشند.
سیروس زارع زاده
۱.با سلام جناب حقدار، از اینکه دعوت رادیو کوچه را برای گفتگو درباره علل ناپایداری جنبشهای مدنی ایران پذیرفتید سپاس گزاریم. چندین دهه است که از آغاز جنبش های مدنی در ایران میگذرد، در زمانهای پیشین، شروع این نوع از جنبشها در ایران مورد قبول مردم بود و آنان با مشارکت خود از دولت وقت درخواست مطالبات اجتماعی میکردند. اولین سوال من این است، از نظر شما جنبشهای مدنی بی خشونت چه تعریفی دارند؟
– در یک تعریف کلی جنبشهای مدنی بیخشونت، به جنبشهایی گفته میشود که بدون استفاده از ابراز قهرآمیز و اقدام فیزیکی، اعتراض و درخواستهای اجتماعی-سیاسی و حقوقی را در فضایی مسالمتآمیز اعلام میکند؛ در این نوع از مبارزات، معترضان بصورت غیرخشن و بدون دست یازی به اسلحه و موارد دیگر خشونت زا، در تجمعات و راهپیماییها حاضر میشوند. معمولن این گونه از مبارزات را، اعترضات مدنی هم میگویند. جنبشهای مدنی بیخشونت، حاصل رشد و گسترش ذهنیت حقوقی است که عمری در حدود یک صد سال دارد و در این نوع جنبشها، نافرمانی مدنی، محور اعتراضات بشمار میرود. در جنبشهای کلاسیک و انقلابی، ترور، بمبگذاری، هجوم به مراکز تجاری و اداری حکومت، که از اقدامات سیاسی از عوامل انقلابیگری و اعتراض بودند و در جنبشهای مدنی بیخشونت، هیچ کدام از این کنشها جایی ندارند. در کنکاش از جنبشهای مدنی بیخشونت، من آنها را مبتنی بر حق اعتراض شهروندانی میدانم که جان لاک بنیانگذار اندیشههای لیبرالیسم کلاسیک، آن را در کنار حق جان، مال و آزادی، از ارکان آزادی خواهی میداند. حق اعتراض بر حاکمی که در ایفای وظایف حقوقی و قانونی خود کوتاهی میکند و شهروندان میتوانند بر علیه آن حکومت، دست به اعتراض زده و خواهان تغییر رژیم شوند. این دستاور قابل تاملی است از شکلگیری اندیشههای دموکراتیک در دنیای مدرن و حضور شهروندان در عرصههای همگانی. یکی دیگر از ارکان تئوریک جنبشهای مدنی بیخشونت را میباید در کتاب مهم و کمتر خوانده شده هنری دیوید ثرو به نام «نافرمانی مدنی» دید. وی نیز از رفتار مسالمتآمیز معترضان به نادیده گرفتن شدن حقوق اجتماعی و سیاسی شهروندان نوشته است. از متون تئوریک جنبشهای مدنی بیخشونت در دوره معاصر میتوان به نوشتههای جین شارپ اشاره کرده که از آنها به «مبارزه مدنی» نام میبرد. جین شارپ مبارزه مدنی را در پیوند با مقاومت مدنی، تظاهرات نمادین و بدون خشونت جسمانی به بحث میگذارد. امروزه در مبارزات مدنی، راهپیماییهای آرام و در سکوت، سرپیچی از پرداخت هزینههای آب و برق و…، اعتصابهای آرام در محیط کار و فعالیتهای حقوقی و سیاسی در فضای مجازی اینترنت، از نشانههای جنبش بیخشونت بشمار میروند.
۲. تبار تاریخی جنبشهای مدنی از چه زمانی در ایران آغاز میشوند؟
-جنبش تنباکو که در اعتراض به قرارداد استعماری «رژی» در دوران ناصرالدین شاه قاجار به وقوع پیوست، اولین جنبش مدنی بیخشوننت ایران خوانده شده است؛ میدانیم که این جنبش سرآغاز جنبشهای اجتماعی و سیاسی ایران نیز بشمار میرود. در آن جنبش بدون توسل به خشونت، حضور مردم در صحنههای مبارزاتی، حکومت وقت را مجبور به عقبنشینی از مواضع خود و لغو قراداد کذایی کرد. گزارشات تاریخی از جنبش تنباکو حکای است که تظاهرات مسالمیتآمیز بوده و تجمعات عاری از خشونت انجام میگرفته است. مطالبات شفاف مطرح شده و اهداف تعیین شده به دست آمده است. بعد از جنبش تنباکو، جنبش دینی بابیان و بهائیان را در تاریخ معاصر ایران داریم که بدون توسل به خشونت، خواستار تکثر دینی در ایران بودهاند. اگرچه مواردی از توسل برخی پیروان بابیان به خشونت و انجام ترور دیده شده است، اما بیشترین اقدامات بابیان و تمامی کنشهای بهائیان عاری از خشونت و حامل رواداری و مسالمتجویانه بوده است. از دیگر موارد جنبشهای بیخشونت باید از جنبش مشروطیت ایران نام برد که بدون کمترین اعمال خشونت، به پارهای از اهداف سیاسی و اجتماعی خود رسید. متاسفانه جنبش مشروطیت در برخی از کنشها، اهداف و اصول خود به انحراف کشیده شده و پارهای از مشروطهخواهان و انقلابیون، دست به ترور و اعدام انقلابی مخالفان زدند. در دوران نزیدیک به زمانه ما، ایران شاهد جنبش ملی شدن نفت بود که در آن خشونت در حاشیه قرار داشت. این جنبش هم به برخی از اهداف خود نرسید و نتوانست آرمانهای حقوقی و سیاسی را به عرصههای اجتماعی و فرهنگی ایران ارتقا دهد. به نظر من در بحث از جنبشهای مدنی بیخشونت، باید از اقدامات زنان ایرانی در دستیابی به حق انتخاب و حضور در عرصههای سیاسی و اجتماعی ایران دهه چهل نام برد. همچنین از اعترضات صنفی معلمان در اوایل دهه چهل و برخی اقدامات مدنی و مسالمتآمیزی که در اواسط دهه پنجاه در اعتراض به اقدامات دولت وقت به وقوع پیوست، میتوان رگههایی از جنبشهای مدنی بیخشونت را دید. منظورم نامهنگاریهای اولیه برخی از نخبگان فرهنگی و سیاسی به پادشاه و دیگر مقامات آن زمان است.
۳. آقای حقدار به جنبشهای مدنی پیشین به خصوص جنبش تنباکو و مشروطه ایران و حضور زنان اشاره کردید، با اینکه این جنبشها در گذشته به موفقیتهایی دست مییافتند اما دوام و استمراری نداشتند؛ چه عواملی باعث ناپایداری این جنبشها بوده است؟
-من فکر میکنم اصلیترین عامل ناپایداری جنبشهای مدنی پیشین ایران در عدم آگاهی مردم از حقوق اجتماعی و سیاسی خود است که این نکته نیز مبتنی بر کم کاری و کم اطلاعی نخبگان ایرانی از معیارهای اعتراضی مدنی و مدرن است. میدانیم که دنیای مدرن مبتنی بر حق طبیعی انسانها و نهادینه شدن آن در قرارداد اجتماعی و ایجاد قوانین موضوعه و عرفی است. بازهم در این زمینه-به روایت من- ریشههای لیبرالیستی دیده میشود که در پاسخ اول به آنها اشاره کردم. بنابراین بیاطلاعی و یا اطلاعرسانی ناکافی از دمکراسی و کنشهای دموکراتیک را میتوان از عوامل ناپایداری جنبشهای مدنی بیخشونت ایران بشمار آورد. اگرچه این مساله نمیتواند حکم کلی بر تمامی آن جنبشها باشد. مثلن درهمان جنبش حقوق زنان در دهه چهل و یا اعتراضات صنفی معلمان در همان دوران، جنبشها به اهداف خود رسیدند و حتا در دیگر زمینهها استمرار پیدا کردند. از دیگر عوامل ناپایداری جنبشهای مدنی، باید به خشونت سرکوبگرانه حکومتها اشاره کرد. سرکوبها هر چقدر سنگین و عمیق بوده، اعتماد و پایداری مردم به قهقرا رفته است و جنبشها از دستیابی به اهداف و آرمانهای خود بازماندهاند. عامل در این ضعف جنبشهای مدنی بیخشونت، وجود ایده و آرمانهای انقلابی توام با خشونت و بیشتر تحت تاثیر باورهای کمونیستی را هم میتوان مدنظر قرار داد. همجواری ایران با کشور بلشویکها و مدگرایی چریکی دهه چهل و پنجاه، خشونتگرایی را به عنوان رقیب و البته در مقاطعی مورد پذیرش ایرانیان قرار داد و جنبشهای مسالمتآمیز را با القاب سازشکاری و محافظهکاری به محاق کشاند. مجموعه این عوامل به نظرم در آسیبشناسی ناپایداری جنبشهای مدنی بیخشونت ایران میتوانند مورد توجه قرار گیرند و به کار سنجش وضعیت فعلی اعتراضات مدنی آیند.
۴. در دوره حاضر جنبش سبز از اَشکال جنبشهای مدنی و بدون خشونت خوانده شده است. معیار مدنی و بیخشونت بودن این جنبش از نظر شما چیست؟
-بله جنبش سبز از اشکال جنبشهای مدنی بیخشونت بشمار میرود. در این جنبش که خوش درخشید، اما دولت مستعجل بود، معترضان در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری در راهپیماییهای میلیونی به خیابانها آمدند و با شعارهای مسالمتآمیز و اعتراضات توام با سکوت، خواستار انجام انتخابات سالم و آزاد شدند. در کمتر مواردی از اعتراضات جنبش سبز، برخوردهای خشن گزارش شده است. تا زمانی که جنبش سبز به افول گرایید، بیشتر راهپیماییها مسالمتآمیز و همراه با خواستههای مدنی بود. هیچ موردیای از به کارگیری ابزارهای خشونتآمیز در اعترضات سبز گزارش نشده است. هیچ مورد ترور و بمبگزاری و مواردی از کنشهای انقلابات کلاسیک در جنبش سبز دیده نشده است. این همه جنبش سبز را در میان جنبشهای مدنی بیخشونت قرار میدهد.
۵. جنبش سبز حرکت بزرگِ مردم معترض ایران برای احقاقِ حقوق اجتماعی و بازپسگیری رای خود بود که آنان را در راهپیماییهایِ میلیونی به خیابانها کشاند، به نظر میرسد این جنبش نیز دچار رکود شده و از پویایی باز ایستاده است؛ آقای حقدار علل رکورد جنبش سبز در ایران چه بود؟
-به نظرم آن افتهایی که دامنگیر جنبشهای مدنی بیخشونت ایران در یک صد سال گذشته بود، گریبانگیر جنبش سبز هم شد. مبهم بودن اهداف عالی و کلی جنبش سبز را میتوان یکی از علل افت و رکود این جنبش دانست. درست است که این اعتراضات در راستای تقلب در انتخابات آغاز شد، اما شعارها و کنشهای بعدی معترضان نشانگر ارتقای آن به جنبشی سرنگونیطلب بود. ببینید شعار «رای من کجاست؟» تبدیل میشود به شعار «مرگ بر دیکتاتور». یعنی آرمانها و اهداف فروخورده سه دهه ایرانیان، با گسترش اعتراضات در جنبش سبز به میدان میآیند. این مسائل از یک طرف نشانگر سلامت و روآمد بودن آن جنبش است، اما از طرف دیگر، موجبات نگرانی رهبران جنبش سبز را فراهم میسازد. میدانیم که نه میر حسین موسوی و نه مهدی کروبی خواهان سرنگونی نظامی نیستند که خود از ارکان آن بشمار میروند. با این حال مردم جلوتر از آنها افتادند و آنان خود را از فضای واقعی و شتاب یافته جنبش سبز کنار کشیدند. این مورد را میتوان یکی از علل رکود جنبش سبز و افول آن در تاریخ ایران دانست. در سخن از ناپایداری جنبش سبز باید به غیرشفاف بودن اهداف هم اشاره کرد. اگرچه شعار سرنگونی به یکی از محورهای مبارزاتی و اعتراضات مردم تبدیل شد، اما مردم ایران هیچ تلقی درستی از حکومت جایگزین نداشتند. بازهم کم کاری نخبگان سیاسی و فرهنگی کشور در این مورد پیداست. بیشتر مردم و برخی از نخبگان ایرانی تلقی درستی از حکومت سکولار و دموکراتیک ندارند. از طرفی هنوز اختلاف بر سر ماهیت و شکل حکومت جایگزین در میان تمامی مخالفان جمهوری اسلامی حل ناشده مانده است و این مساله یکی از موانع پویایی و رشد جنبشهای مدنی ایران است. در واقع هر جنبش مدنی بیخشونت باید از کانال فرهنگسازی سیاست و بازسازی فرهنگ سیاسی بگذرد که در تلاشهای مدنی و اعتراضی اخیر ایرانیان از این مسائل خبری نبود. فراموش نکنیم که دموکراسی سیاسی مبتنی بر فرهنگ دموکراتیک و تحمل مخالف و رسیدن به باور حقوقی برابر همه انسانهاست فراتر از جداسازیهای سیاسی، عقیدتی، فرهنگی و جنسیتی.
۶. سرکوبهایی که در ایران بصورت خشونتآمیز در برابر اعتراضات مدنی و مسالمتآمیز جنبش سبز از طرف دولت انجام گرفت، تا این حرکت از خواستگاههای قبلی خود عقبنشینی کند. از نظر شما آیا سرکوبهای حکومت برای پایان پروسه این جنبش از عوامل ناکامی آن به شمار میرود؟
-بیتردید نقش سرکوبهای فراینده رژیم در برابر معترضان جنبش سبز بی تاثیر در افول آن نبوده است؛ به همان صورتی که جنبش سبز سرنگونی طلب میشد، رژیم نیز خشنتر میشد. در روزهای اول دستگیر شدگان را چند خیابان دورتر از محل تجمعات آزاد میکردند. روزهای بعد، لباس شخصیها و اوباشان حکومتی مبادرت به کتککاری معترضان کردند. وقاحت این نیروها به حدی رسید که دست انداز به نوامیس مردم اعم از دختر و پسر دیده میشد. در همان خیابانها به دختران و پسران معترض بسیجیان و عوامل سرکوب ، تعرض جنسی میکردند. وقتی مداومت مردم در اعتراضات زیادتر شد، دستگیریها به زندانها کشیده شدند. من در بخشی از رمان «اوباشان و زندانیان»، روایتی ادبی از این تلخ کامیها را نوشتهام. زندانهای توام با شکنجه به جنایتها و تجاوزات جنسی بازداشتگاه کهریزک کشیده شدند. رژیم جمهوریاسلامی چنان در خشونت فرو رفته و از گسترش اعتراضات میترسد که صحنههای اعترافات دستوری را به رسانههای خود کشاند. سخن از اعدامهای مخفیانه و شبانه، همانند دههها پیشین در زندانها به جامعه درج کردند. بازداشتهای خانه به خانه معترضان که توسط عوامل رژیم در محلات شناسایی میشدند، خبر از عمق خشونت حکومت میدادند. حصر خانگی رهبران جنبش سبز هم در ادامه خشونت رژیم به وجود آمد. همه این موارد به همراه دیگر عوامل ناپایداری که پیش از این از آنها گفتم، باعث رکود و افول جنبش سبز گردیدند.
۷-سوال پایانی من از شما این است که آیا جنبش مدنی بیخشونت در ایران برنامهای برای بقا دارد؟ چشماندازهای پویایی و استمرار جنبش سبز ایران در چه عواملی قابل تامل و توجه است؟
– از نظر من همین مسائل که در مجموعه صحبتهایمان مطرح کردیم، را میتوان به عنوان نتیجهگیری گفتگویمان مطرح کرد. یک جنبش مدنی بدون خشونت اگر مبتنی بر آگاهی از حقوق انسانی باشد و اهدافی مثلِ ایجاد جامعه دمکراتیک و شکلگیری دولت آزادی خواه و برابری طلب داشته باشد که این یکی از وظایف اصلی نخبگان جامعه است که به مردم عادی و شهروندان کشور اطلاع رسانی کنند که این جنبش چه میخواهد و از چه میخواهد بگذرد، این یکی از عوامل بقا و ماندگاری جنبش مدنی است. یکی دیگر از این مسائل این است که یک نوع تمرین دمکراسی لازم است، و تمرین دمکراسی از همین جنبشها و اعتراضهای مسالمتآمیز شروع میشود. اگر ما اینها را در نظر بگیریم و اینان را مبتنی کنیم بر جنبش سبز و فراتر از جنبش سبز تا به مرحله سرنگونی نظام و ایجاد حکومت دمکراتیک پیش بریم، میشود به بقا و پایداری جنبشهای مدنی بدون خشونت در ایران باور داشت. اگر غیر از این باشد چرخه همان چرخه صد سال گذشته در ناپایداری و افول جنبشهای مدنی خواهد بود و بازهم ما نظارهگر بر باد رفتن آرمانهای اجتماعی مردم ایران خواهیم بود. از طرف دیگر در آسیب شناسی ناپایداری جنبشهای مدنی بیخشونت باید شرایط جهانی را هم در نظر بگیریم. امروزه شرایط جهانی نمیپذیرد که انقلابی با اسلحه، ترور و کشت و کشتار به فرجام برسد و قطعاً این اقدامات به فرجام نمیرسد. اینها باعث میشود که ما به یک سری عوامل پایداری و پویایی جنبشهای مدنی ایران برسیم. اگر چه من معتقد هستم که امروزه ایران دیگر از مرحله جنبش سبز چند سال پیش گذشته است. جنبش مدنی و بیخشونت ایران، جنبش برابری خواهانه و آزادیخواهانه است. جنبش بیخشونت ایران، دنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مستبد دینی با استفاده از روشهای مسالمتآمیز و نه سازشکارانه است. جنبش مدنی ایران مطالبات صنفی، سندیکایی، حقوق زنان و تبیین قانونهای مبتنی بر حقوق بشر را مد نظر دارد. همه این اهداف و آرمانها و به کارگیری روشهای بیخشونت در جنبش مدنی ایران، وظیفه نخبگان جامعه ایران را در آگاهی بخشی به مردم حساستر میکند و وظیفه اصلی روشنفکر را نشان میدهد. زمانی که نخبه جامعه نتواند از این مسائل عینی آگاهی داشته باشد و به جامعه اینها را منتقل کند، قطعا جنبش مدنی بدون خشونت در ایران پا نخواهد گرفت.
جناب حقدار، از وقتی که به ما دادید بسیار سپاسگزارم.
من هم از شما تشکر میکنم.