لابستر آمریکایی “Lobster” و یا “Homarus Americanus” همان خرچنگ دریایی است که فرانسوی ها آن را “Homard” می نامند. یک نوع بسیار ویژه و مرغوب آن که تنها در سواحل شمال شرقی اقیانوس آتلانتیک یافت می شود و به نام ایالت مِین (Maine) درشمال شرقی آمریکا به لابسترمِین معروف است وتا بیش از نیم مترطول و بیست کیلوگرم وزن دیده شده است. به علت مرغوبیت استثنایی اش، این میوه دریا ها بسیار گرانبها است وگوشت آن تا بیش از کیلویی یکصد دلار به فروش می رسد.
یکی از بزرگترین بازارهای مصرف این خوراک لذیذ رستوران های بسیار شیک و گران نیویورک هستند. نکته جالب این جا است که حمل این محموله بسیار گرانبها طی صد ها کیلومتر فاصله از ایالت مین تا شهر نیویورک در جعبه های سرباز انجام می گیرد. این امر موجب می شود که آن ها تا رسیدن به نیویورک زنده و تازه باقی بمانند. مسؤولان انتقال این کالای زنده، در جعبه های سرباز، از این که یکی از این لابسترها از جعبه خارج شود و فرار کند خیالشان آسوده است. زیرا تجربه نشان داده است که بدون استثناء هربار که یکی از این محکومان به مرگ در دیگ های آب جوش رستوران های نیویورک، سعی در فرار و نجات خود کند دیگران به جای تشویق و تعقیب او دسته جمعی او را به پایین می کشند واز این رو جعبه محتوی این کالای پر بها صحیح و سالم برای رویارویی با سرنوشت محتوم خود به آشپزخانه رستوران های شهر نیویورک می رسد. به شیوه کلیله و دمنه، این داستان از آن جهت آوردم که برای اهل بصیرت موجب عبرت شود!
طی سی وسه سال گذشته، بدون استثناء هر بار که شخص و یا گروهی خواسته است در برابر مظالم جمهوری اسلامی ایران قد عَلم کند، پیش از آن که قدم اول را با موفقیت بر دارد و یا آن که عوامل ومستخدمان رژیم علیه او دست به کار شوند، بلا فاصله هدف سیل دشنام، اعتراض، حملات غیر منصفانه و اتهامات عجیب وغریب دیگر مخالفان رژیم قرار گرفته است. با گذشت زمان بیش از همه چیزحس بدبینی ونفاق در میان ما تقویت شده است. کار به جائی رسیده است که امروز، حتی پیش از آنکه عوامل رژیم دست به کار شوند، غیر منصفانه ترین وبیرحمانه ترین تیرهای زهرآگین تهمت و افترا ازتیرکش خودیها روانه کوشندگان می شود.
بیارآنچه داری ز مردی و زور
همزمان با سی وسومین سالگرد انقلاب، رژیم منحوس بیش از همیشه، با پای خود به گورستان تباهی و فنا نزدیک شده است: – مسائل اقتصادی آنچنان گریبان گیر رژیم شده است که از روی ناچاری هریک از جناح های حکومتی گناه بی سر وسامانی اوضاع اقتصادی کشور را به گردن دیگری می اندازند. ارزش ریال آنچنان ساقط شده است که در تاریخ ایران و احتمالاً منطقه خاور میانه بی سابقه است. مردم اعتماد خود به پول ملی را از دست داده اند و آنچه به دستشان برسد با پول بی ارزش معاوضه می کنند. از دلار، طلا، نقره و حتی وسایل الکترونیکی و تکنولوژیک همه چیزرا به پول ترجیح میدهند. همه نوع اجناس جایگزین ریال و تومان شده است، زیرا با بالا رفتن روزافزون قیمت ها، خرید هر چیزی بهتر از نگه داشتن پول است. این آغاز همان تورم کذایی است که وقتی دامنگیر کشوری شد نجات از آن کار ساده ای نیست.
از سوی دیگر مشخص نیست که این نظام با بیش از ششصد و پنجاه میلیارد دلار طی پنج سال گذشته چه کرده است؟ نه تنها در تاریخ ایران بلکه در منطقه به استثنای پاره ای از کشورهای حاشیه خلیج فارس، دستیابی به چنین گنج باد آورده ای کم نظیر است. با این همه، امروز بیش از پیش اوضاع اقتصادی مملکت آشفته است. بیکاری ، گرانی ، کمبود حوائج زندگی آنچنان مشکلاتی برای نظام بی لیاقت ایجاد کرده است که طی این سی و سه سال نظیر آن را ندیده بودیم.
– مسائل سیاسی رژیم از اهمیت کمتری بر خوردار نیست. در درونمرز سرانجام نقاب ها به کنار زده شده است و پس از حذف پاره ای از خودیهای نظام، سرانجام کار به آن جا کشیده است که خامنه ای و احمدی نژاد در برابر هم قرار گرفته اند و هیچ یک قادر به حذف دیگری نیست. آن چنان نیرو های طرفین تحلیل رفته است که احتمالاً نابودیشان همزمان، متقابلا ودر حین درگیری بر سر”انتخابات” به وقوع خواهد پیوست.
– تا این حد ایجاد وفاق در جامعه بین المللی علیه نظام به نوبه خود بیسابقه است. موقعیت نظام در منطقه باز هم بیش از همیشه تضعیف شده است. کشورهای حاشیه خلیج فارس که تا حالا دست به عصا و تا حدود زیادی با نوعی احترام آمیخته به ترس در برابر جمهوری اسلامی سخن می گفتند امروز صریحاً و بدون ترس نظام اسلامی را تهدید می کنند و هرروز سهم بیشتری از بازار نفت ایران را نصیب خود می سازند. اعلام تحریم های بی سابقه بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا یکی از کم سابقه ترین شکست های این نظام طی سی وسه سال گذشته است. این بار دیگر صحبت از عناد و کینه به اصطلاح آمریکا و اسراییل نیست بلکه بیست و هفت کشور آزاد و دموکراتیک در برابر نظام آخوندی جبهه گرفته اند و بدون هیچ نگرانی صحبت از تحریم نفت و بانک مرکزی به مراحل جدی رسیده است. این چنین تضعیف موضع وموقعیت برای رژیم تهران نه تنها بی سابقه بلکه تا چند سال پیش غیر قابل تصور می نمود. این وفاق بین المللی علیه نظام اسلامی امری نیست که به این سادگی ها درمان پذیر باشد.
– درجبهه درونمرز، به علت بروز شواهد روز افزون عدم لیاقت رژیم و نا توانی در حل مسائل زندگانی روزمره مردم، احتمال جدی فروپاشی از درون، بیش از همیشه به یک واقعیت اجتناب نا پذیر تبدیل شده است.
یک فرصت استثنائی
در چنین شرایط بی سابقه تاریخی است که یکی از بهترین فرصت ها برای نوعی تشکل و همگامی و همراهی، با حفظ مواضع عقیدتی، در میان مخافان رژیم به وجود آمده است. فشار بی حد و حصر در درونمرزو عدم امکان فعالیت در درون کشور، بیش از هر عامل دیگری ضرورت سروسامان بخشیدن به فعالیت های خارج از کشوررا در مسیر نجات کشورضروری ساخته است. این تقسیم و تبعیض تصنعی میان حقوق ایرانیان درونمرز و برونمرزهیچگونه معنی و مفهومی ندارد. یکا یک شهروندان ایرانی در هرکجای دنیا که باشنداز حقوق، مزایاو وظائف و مسئولیتهای متساوی بر خوردارند. آنهائی که با تعیین تکلیف و تعریف وتقسیم وظائف ملی، ایرانیان برونمرزرا از هرگونه تلاش برای نجات میهن منع میکنند، یا مغرضند ویا فضول پرمدعا!
تلاشهای امید بخش
با الهام از مبارزات خستگی ناپذیرملت ایران، در هفته ها و ماه های اخیر شاهد چندین تلاش امید بخش در میان گروه ها و دستجات مبارز برونمرز بوده و هستیم. اگر چه در ظاهر این فعالیت ها جدا از هم صورت می پذیرد، اما به قول مرحوم مغفورمائو تسه تنگ، بگذارید هزارها گل بروید! (البته شرط ناگفته آن مرحوم این بود که همه “سرخ” باشند!). همه این تلاشهای در ظاهرمتفاوت، مکمل و موید یکدیگرند. سرانجام همه این چشمه های به ظاهر مستقل فعالیت در مسیر نجات میهن به هم خواهند پیوست و همانند سیلی خروشان بساط ظلم و خیانت جمهوری اسلامی و عوامل آن را در هم خواهند کوبید. موفقیت این تلاش ها و گردهمایی های مبارزان برونمرز در هفته ها و ماه های آینده برای مبارزان درونمرزی همانند اکسیژن حیات بخش است و خاریست در چشم رژیم و عوامل آن. در میان فعالین، مبارزان و شرکت کنندگان دراین گردهمایی ها جمعی از فداکارترین، منزه ترین و لایقترین چهره های مبارز خارج از کشور دیده می شوند و امروز وظیفه هر ایرانی مبارزو اندیشمندی پشتیبانی و تشویق این گروه ها ودیگر کنشگرانی است که با هر عقیده واعتقاد سیاسی صمیمانه در مسیربراندازی نظام ظالم جمهوری اسلامی و نجات کشور اعلام آمادگی و فداکاری کرده اند. سال ها بود که همه در انتظار ایجاد فضایی بودیم که بتوان در پرتو آن برای انعکاس فریاد های دادخواهی ملت ایران و طنین آن در سراسر جهان دارای تشکل و همکاری لازم شویم. امروز خوشبختانه چنین شرایطی فراهم آمده است و نه تنها به علت ضروریات شرایط بحرانی بلکه بر مبنای تجارب بیش از سی سال مقاومت، برای اولین بارستاره هائی ازامید درآسمان یاس و ناامیدی ملی پدیدارشده است.
بیش از سی سال است که همانند “لاپستر های مین” در عوض” بالا کشیدن” خود همه اندک انرژی باقیمانده مان را صرف ” پایین کشیدن ” دیگران کرده ایم. ادامه این شیوه سرانجامی جز نابودی و زوال همه ما نخواهد داشت. اگر تنها چند ثانیه ای خود را در موقعیت آن آزادی خواهانی قرار دهیم که به جرم استقامت در برابر ظلم نظام اسلامی در این زمستان سرد و نکبت بار بدون دسترسی به حداقل شرایط زندگی، در سیاه چال های تبعید و زندان های قرون وسطایی آقای خامنه ای مقاومت می کنند، آن وقت شاید بتوانیم اندکی بهتر و آسان تر به خود آییم. زمانی که ملت در بند و زندانیان اسیر تشنه شنیدن اخبار امید بخش در ارتباط با مبارزات ایرانیان مبارز هستند داستان های حقارت، حسادت، نفاق و تنگ نظری آخرین حکایتی است که آن ها توان شنوایی آن را دارند. زمان آن رسیده است که ملت ایران چهره های منفی باف و نفاق افکن را بهتر بشناسد. امروز هرگونه نفاق افکنی و اشکال تراشی در برابر تلاش های صادقانه گروه های فعال اپوزیسیون دانسته یا ندانسته خدمتی به جمهوری اسلامی و استمرار حکومت ظلم و ستم در ایران است. انتقاد سالم در مسیر بهبود فعالیت های مبارزاتی از ضروریات است، اما در کنار هر انتقادی باید پیشنهاد مثبت و سازنده ای نیز عرضه کنیم. آبراهام لینکلن می گوید روشن کردن یک چراغ مفید تر از صد ها دشنام به تاریکی است. آن هایی که در مسیر مبارزات پیشقدم شده اند مستحق تشویق و تمجید ما هستند. اگر خود نمی توانیم به آن ها بپیوندیم و یا در فعالیت های مشابه مشارکت جوییم این نباید دلیل شود که عیب جویی کنیم و گذشت و فداکاری دیگران را اندک بشماریم. هفته ها و ماه های آینده برای ایرانیان برونمرز بوته آزمایشی است که سرنوشت آینده مبارزات برونمرزی در گرو موفقیت آن است. . اگر کاری از دستمان بر نمی آید و نمی توانیم در این کارزار برای کسانی که پا در صحنه مبارزه گذاشته اند نوشی باشیم لااقل نیشی بر دل آنان نکاریم.
پاریس
۲۰۱۲/۱/۲