مهار یا جنگ؟

  با برنامه سلاح هسته ای جمهوری اسلامی چه باید کرد؟ استفاده از عبارت سلاح هسته ای به جای برنامه هسته ای تصادفی نیست. امروز آن قدر شواهد و دلایل کافی وجود دارد که سوای جمعی جیره خوار نظام کمتر کسی داستان صلح آمیز بودن این برنامه را باور می کند.چرا سلاح هسته ای و به چه هزینه ای؟ باید پرسید جمهوری اسلامی سلاح هسته ای را به چه منظور خواستار است؟

پاره ای از ناظران و افرادی که با این برنامه آشنا هستند معتقدند هدف جمهوری اسلامی از دستیابی به سلاح هسته ای طی سه دهه گذشته از مراحل گوناگونی عبور کرده است. شاید در مراحل اولیه نیت از پی گیری این برنامه برای مقابله با صدام و گزافه گویی های او بوده باشد، اما اگر این یگانه دلیل پیگیری این برنامه میبود بعد از پایان جنگ هشت ساله وسپس انهدام نظام بعثی در عراق، جمهوری اسلامی نیز بایستی به تلاش خود برای دست یابی به سلاح هسته ای پایان می بخشید.

به احتمال زیاد، هدف پیروی از این سیاست در دوران خمینی با آنچه طی بیست سال گذشته در دوران رهبری خامنه ای به وقوع پیوسته، متفاوت است. از قرار شاید آقای خامنه ای معتقد است که اگر صدام سلاح هسته ای میداشت هرگز مورد حمله قرار نمی گرفت وچه بسا که اکنون پس از حمله ناتو به لیبی وسقوط قذافی، وی برای این نتیجه گیری دلیل تازه تری یافته است. در تائید این توهم او میتواند مدعی شودکه کشوری کوچک، فقیرو کم اهمیت، همانند کره شمالی فقط به دلیل داشتن سلاح هسته ای سالها است به عنوان کشوری یاغی ، پشتیبان تروریسم، ناقض و دشمن حقوق بشر توانسته است از هر نوع تعرضی مصون بماندچون به زرادخانه سلاح هسته ای دست یافته است. البته عامل موضع جغرافیائی کره شمالی در منطقه نفوذ چین، در ارتباط باحفظ موازنه در آن منطقه حساس جهان نباید نا دیده گرفته شود.

احتمالادر تصور خامنه ای دستیابی به سلاح هسته ای برای نظام اسلامی به منزله سند بیمه عمر است. تنها در پناه آنست که موجودیت جمهوری اسلامی بهتر محفوظ می ماند. مضاف بر آن شاید این تصور وجود داشته باشد که با در دست داشتن بمب اتم موفقیت در پیروزی دیگر مقاصد جاه طلبانه رژیم نیزآسانترشود.

هزینه هسته ای شدن

بهانه نیاز به انرژی هسته ای برای تامین نیاز کشور به دلایل گوناگون قابل قبول نیست. همانگونه که بار ها در این ستون متذکر شده ایم ایران با مالکیت یکی از بزرگترین منابع گاز طبیعی برای تامین نیازخود احتیاج به نیروی هسته ای ندارد. تولید یک کیلو وات برق از مسیر نیروگاه های هسته ای بیش از شش برابر گرانتر از تامین همان اندازه انرژی با استفاده از گازطبیعی است.

هزینه ای که ما از آن سخن می گوییم تنها ما به التفاوت تولید انرژی با استفاده از گاز در برابر انرژی هسته ای نیست، بلکه منظور، هزینه سیاسی و اقتصادی است که طی سی سال گذشته به ملت ایران تحمیل شده است. همه این گرانی های ناشی از تحریم، گرفتاری های سرمایه گذازی، عقب افتادگی روز افزون صنایع ومسائل دیگر جوانب اقتصاد ایران جملگی هزینه هایی هستند که پیروی از این سیاست و لجبازی دیوانه وار نظام اسلامی به ملت ایران تحمیل کرده است.

پس از سی سال سرانجام امروز به جایی رسیده ایم که گزینه جنگ دیگر یک بحث تئوریک نیست، شاید بتوان به جرأت اذعان کرد که در تاریخ بیش از نیم قرن گذشته و از زمان اشغال میهن مان توسط قوای متفقین در جنگ جهانی دوم تاکنون هرگز ما این چنین در معرض رو یا رویی با قدرت های بزرگ قرار نگرفته ایم. همه دلایل و شواهد موجود نمایانگر آن است که حمله نظامی به ایران چه از سوی اسراییل و چه از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی از هیچ دیدگاهی قابل دفاع نیست، اما متأسفانه تاریخ انباشته است از شواهدی که آغاز جنگ های گذشته در اکثر موارد تصادفی و غیر قابل پیش بینی بوده است. آنچه خطرناک است ایجاد جو جنگ و تنش شدید میان کشورها است. زمانی که چنین تنشی وجود دارد، هر جرقه کوچکی می تواند بهانه ای باشد برای افروختن آتش جنگ.

یکی از مفسرین شناخته شده روزنامه نیویورک تایمز در مقاله امروز خود به یکایک دلایل غیر منطقی بودن آغاز یک حمله نظامی اشاره می کند و یاد آور می شود که احتمال دارد با بروز جنگ اختلافات میان رژیم و مخالفانش به علت حمله نظامی ناپدید شود و همه در یک جبهه علیه متجاوزین متحد شوند. وی معتقد است نظام وا مانده و ضعیف کنونی که وی آنرا مشابه دوران برژنف در شوروی سابق خوانده است، به خودی خود در حال فروپاشی است، اما این امکان وجوداردکه جنگ موجب انسجام نظام شود. او همچنین به اوضاع منطقه پرداخته و مدعی است که جمهوری اسلامی ابتکار عمل را در افکار عمومی خاورمیانه از دست داده است و هواداران بهار عربی در شرایط فعلی به هیچوجه مدل جمهوری اسلامی را پذیرا نیستند، اما در صورت بروز یک جنگ این احتمال وجود دارد که موج همدردی در میان مردم مسلمان منطقه لا اقل بخشی از آبروی بر باد رفته جمهوری اسلامی را اعاده کند. آقای “راجرکوهن” مفسر روزنامه نیویورک تایمزو نویسنده این مقاله بسیار به ایران علاقه مند است . او در سال های هفتاد میلادی به عنوان یک جهانگرد جوان در ایران بوده است. در ژانویه سال دوهزارونه نیز به ایران سفری کرد و در بازگشت مدعی شد که یهودیان ایران در شرایط رضایت بخشی زندگی می کنند و اوضاع مردم نیز زیاد بد نیست. این برداشت سطحی موجب اعتراضات فراوانی شد و پس از حوادث خرداد ماه دو هزار ونه آقای کوهن به اشتباه خود در مورد ماهیت رژیم اذعان کرد و از این همه خشونت نظام به شدت انتقاد کرد. آقای راجر کوهن بیش از دیگر مفسران غربی از ایران و مردم آن اطلاع دارد و آن چه در این مقاله جالب توجه است وجه تشابهی است که او میان اوضاع فعلی ایران و خطر شوروی برای امریکا در سال های پنجاه میلادی قائل می شود. او با اشاره به جرج کاننن و تز معروف “مهارکردن ” معتقد است که امروز هم مهار جمهوری اسلامی اگر جدی باشد و به قول او در دو مسیرایجاد اختلال، همانند اشاعه ویروس “استاکس نت،” و از سوی دیگر با توسعه تحریم ها و سرانجام ممانعت از صدور نفت ایران بهتر می توان جمهوری اسلامی را شکست داد تا حمله نظامی. وی با اشاره به ماجرای موشک های روسی در کوبا که هفته پیش در این ستون به آن اشاره شد یادآور می شود که ایستادگی و مقاومت جهان غرب اگر استوار و پایدار باشد بهتر از حمله نظامی جمهوری اسلامی را شکست خواهد داد.

چه بهتر می بود که اگر روشنفکران ایرانی نیز به جای صدور اعلامیه های بی سر و ته و شعارهای کهنه و مندرس ضد امپریالیستسی خود، در کنار ضد یت با جنگ راهکارهای بهتری به دنیا ارائه می کردند. اما شاید تعصبات عمیق ودیرینه پاره ای ازهموطنان به” اصطلاح روشنفکر” ما در خارج از کشور، علیه غرب و اسرائیل آنقدر شدید است که مانع روشن بینی و عرضه راه حل های مفید و صلح آمیز شده است.

پاریس: ۲۰۱۱/۱۱/۱۵

مطالب مربوط

کلید مشکل غرب با اسلام سیاسی در ایران است

نارسایی غرب در برابر بحران

آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟

این سایت برای ارائه بهتر خدمات به کاربران خود ، از کوکی‌ها استفاده می‌کند.
This website uses cookies to improve your experience. We'll assume you're ok with this, but you can opt-out if you wish
اطلاعات بیشتر