چنانکه میشد پیشبینی کرد جمهوری اسلامی در برابر پیشنهادهای اروپائیان هیچ امتیازی نداد و گفتگوها درباره برنامه اتمی خود را بینتیجه گذاشت. آنچه سه کشور اروپائی به رژیم عرضه کردند هیچ اثری در نرم کردن موضع آشتیناپذیر آن نداشته است و دلایل را میباید در انتخابات امریکا، در مهلتی که سازمان بینالمللی انرژی اتمی داده و از همه مهمتر در محاسبات استراتژیک جمهوری اسلامی جست.
در این تردید نبود که برای رژیم اسلامی هیچ تصمیمگیری جدی تا پیش از روشن شدن نتیجه انتخاباتی که آنهمه در آن سرمایه گذاشتهاند معنی نمیداشت. بازوهای نظامی و امنیتی و تبلیغاتی رژیم از سال پیش برای شکست دادن امریکا در عراق هر چه توانستهاند کردهاند و از ماه محرم گذشته چنانکه خود پیشبینی کردند جنگی بیرحمانه را در جبهههای گوناگون شدت بخشیدهاند که از مقتدا صدر تا زرقاوی را دربر گرفت. هدف شکست دادن امریکا در این جنگ بهزودی با شکست دادن بوش یکی شد و این دومی هرچه گذشت اهمیت بیشتر یافت زیرا در جمهوری اسلامی نیز مانند محافل و گروههای بسیار، کری را بهعنوان رهبری برای موقعیتهای بحرانی جدی نمیگرفتند. شکست دادن بوش، هم نوعی انتقامگیری شخصی و هم یک پیروزی استراتژیک بشمار میآمد؛ اما گذشته از کمک رژیم به نیروهای ضد آمریکائی در عراق که همچنان ادامه دارد، در امریکا محافل نزدیک به جمهوری اسلامی و خیل آرزومندان برقراری روابط امریکا و نظام آخوندی و همه آنها که آیندهای جز آرزوی هرچند محال اصلاحات در آن حکومت برای خود نمیشناسند، از هر راه توانستند به پیکار انتخاباتی کری کمک کردند. زبانبازیهای پارهای سخنگویان رژیم به سود بوش جز وسیلهای برای پوشاندن این حقیقت نبود که کری و حزب دمکرات کاندیدای جمهوری اسلامی نیز بودند.
به همین ترتیب متعهد کردن جمهوری اسلامی تا پیش از مهلتی که بدان دادهشده است معنی نمیداشت. برای گروهی که در مسابقهای با زمان هستند هر هفته هم اهمیت خود را دارد. ولی موضوع اصلی آن است که جمهوری اسلامی در بحران اتمی که پدید آورده است اروپا را هماورد و حتی طرف بحث خود نمیشناسد. اهمیت اروپا در این است که یک، میانجی تماس با امریکا باشد و دو، موضع امریکا را نرم کند و سه، در شورای امنیت مانند مورد عراق کار را بر امریکا دشوار سازد. اروپائیان نیز این را میدانند ولی از جمهوری اسلامی هر امتیاز اقتصادی که بشود میگیرند و بهمنظور نگهداری آن منافع راه را هر چه بتوان بر امریکا میبندند.
اکنون نتیجه انتخابات معلوم و مهلت سازمان انرژی اتمی رو به پایان است و برای رژیم زمان زیادی نمانده است. از درون حکومت هنوز هیچ صدای منطق شنیده نمیشود و به نظر میرسد که اطمینان آنها به دستیابی سریع به توانائی نظامی اتمی هرروز افزایش مییابد. این اطمینان چندان است که تا اینجا هیچ جایی برای سازش و اطمینان دادن نمیگذارد – اروپا هر چه بخواهد و هر چه پیشنهاد کند. سپاه پاسداران که سیاست گزاری خارجی و نظامی را در دست گرفته است به هیچچیز جز دستیابی به چنان توانائی خرسند نخواهد بود و تا پیشواز هر خطری خواهد رفت. انسان میباید پیشینه فرهنگی و اجتماعی “طبقه جدید” را بشناسد تا به روانشناسی این زنگیان مست پی ببرد. آنها، از پایینترین به ناسزاوارترین جاها رسیده، چنانکه عنصری میگفت از تکبر و خودبینی و سرمستی، زمانه را و فلک را به کس نمیشمرند. از چنین کسانی بهدشواری میتوان انتظار داشت که واقعیات جهانی را دریابند و کاسه زهر را سر بکشند.
* * *
یک مشکل دیگر سران رژیم آن است که این بار بیش از یککاسه زهر برایشان آمادهشده است. آمریکائیان نیز مانند جمهوری اسلامی اروپا را در این بحران جدی نمیگیرند و نهتنها به این دلیل که اروپا عامل تعیینکننده و قابلاعتمادی نیست. سلاح اتمی جمهوری اسلامی تنها یکی از حسابهایی است که آمریکائیان با جمهوری اسلامی دارند. نقش رژیم آخوندی در تروریسم بینالمللی و خطر کشنده آن در عراق نیز هریک در جای خود اهمیت دارد. هیچ حکومتی در امریکا، کمتر از همه جمهوریخواهان پیروزمند و خشمگین، نمیتواند تنها به یک امتیاز از سوی حکومتی که بزرگترین دشمن امریکاست بسنده کند. در بالاترین محافل حکومتی، در میان آنها نیز که میدانند دارند چه میکنند و میدانند که آمریکائیان چشم و گوش دارند، این حقیقت پوشیده نیست. آنها از امریکا تضمین میخواهند ولی آگاهاند که چه بهای سنگینی میباید بپردازند. نماینده جمهوری اسلامی در رد پیشنهادهای اروپائیان ازجمله گفت که آنها میباید اعتماد حکومت اسلامی را به اطمینانهایی که دادهاند جلب کنند. این اطمینانها جز از سوی امریکا نمیتواند باشد و اروپائیان نخواهند توانست بدهند.
احتمال این را که رژیم سرانجام ناگزیر به نوشیدن کاسههای زهر پیاپی باشد البته نمیتوان نفی کرد. حتی صدام حسین مسلم نبود که تا پایان بر راه دیوانهوار خود خواهد رفت. ولی تکبر و خودبینی و سرمستی سران رژیم بهویژه در سپاه پاسداران و سودهای پاگیری که پارهای محافل نیرومند در ادامه سیاستهای نظامی و خارجی آن دارند جای خوشبینی چندان نمیگذارد. آنها بیشتر احتمال دارند که درآمیختهای از کوری بر واقعیات و تکیه بیش از اندازه بر اروپائیان و دستکم گرفتن خشم و نگرانی که حتی در دستگاه سیاست خارجی حزب دمکرات امریکا انباشتهشده است، بر راه خطرناک خود همچنان به تاخت بروند. این بر مردم ایران است که دستکم جای تردید برای رژیم نگذارند که در این راه همراهش نیستند؛ و بر مخالفان رژیم است که نوشته را بر دیوار بخوانند و آماده شوند که در کنار مردم برای رهایی میهن و نه ملاحظات ناچیز و بیربط این بیست و پنج ساله پیکار کنند.