فاصله آغاز سال خورشیدی در قلمرو گستردهی فرهنگ ایرانی در خاور با شروع سال میلادی در باختر سه ماه است. بهاندازهی یک زمستان.
اگرچه همزمانی کریسمس با یلدا، شبی که پیامآور گرما و روشنی و پیروزی نور بر تاریکی است نیز با امید همراه است اما آغاز بهار با نو شدن زمین و زمان که چهرهی خشک و خاکستری و سرد طبیعت را با آب و جوانه و نور و رنگ نقش میزند و جسم و جان را به شادی درمیآورد، بهراستی همزاد امید و آیندهای است که باید از راه برسد و میرسد.
ایرانیان در سالهای اخیر هر نوروز را با همین امید جشن گرفتهاند. با نگاهی به روندِ این سالها روشن میشود که هر اندازه آنها با همهی فراز و نشیبها در این مسیر مارپیچ و لایه به لایه به تغییری که برایش تلاش میکنند، نزدیک میشوند، به همان اندازه رژیم اهریمنی که سالها امید و باور به نیروی خود را از مردم ربوده بود، از آینده دور میشود. هرچه ایرانیان از پیر و جوان در داخل و خارج، توانمندتر و برومندتر و با آگاهی و خودآگاهی زیباتر میشوند، جمهوری اسلامی با همه زمامداران و حامیان پیر و جوانش فرسودهتر و ناتوانتر و زشتتر و تاریکتر میشود.

این بار بهار و نوروز در حالی فرامیرسد که نه تنها ایران بلکه منطقه و جهان در آستانهی یک دگرگونی سیاسی و اجتماعی قرار دارند که چهبسا زمانش بسی پیش از اینها رسیده بود؛ از همان بهمنی که چهره ایران و خاورمیانه و دموکراسیها را به تدریج زیر آوار خود تغییر داد؛ یا از همان شهریوری که برجهای دوقلو فروریخت؛ و یا از تمام ماههایی که اهریمن جمهوری اسلامی در داخل و خارج ایرانی و غیرایرانی را اعدام و ترور میکرد و همزمان به تأمین و تسلیح انواع شبهنظامیان نیابتی میپرداخت و برنامه اتمی و موشکی و تسلیحاتی خود را پیش میبرد؛ و یا دستکم از دی ۹۶ یا آبان ۹۸ و یا ماههای پرتلاطم ۴۰۱! اما نه! حتا دو سال اختلال در کار جهان با ویروس چینی و پیامدهای بلندمدت آن نیز ظاهراً از یاد رفت! گویا یک حمله نظامی در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ توسط روسیه به خاک اوکراین در بغل گوش اروپا و یک حمله تروریستی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ توسط گروه تروریستی حماس به خاک اسرائیل لازم بود تا روشن شود که یک جای کار جهان و نهادهای بینالمللیاش میلنگد که بخشی از آن چیزی نیست جز موفقیت گروههای تروریستی در مشارکت و یا کسب قدرت سیاسی مانند ایران و رژیمهای مافیایی و غیردموکراتیک که داعیهی ابرقدرتی دارند اما از آینده خود مطمئن نیستند و بقای خود را مانند روسیه یا در نظامیگری و تهدید میبینند و یا مانند چین با اقتصاد لگامگسیخته به تهدید تبدیل میشوند تا از پس جمعیت خود برآیند.
اینست که وقتی به قطعات رویدادها و تحرکات نه تنها در جغرافیای سیاسی جهان بلکه در روند افول و شکست جمهوری اسلامی که سرنوشت خود را به روسیه و فلسطین و چین گرهزده و به برآمدن جامعه ایران نگاه میکنیم، میتوان بیش از پیش امیدوار بود که سالی که در پیش است، سال صلح و آزادی و امنیت باشد چرا که به نظر میرسد جهان نیز دریافته جمهوری اسلامی نه فقط مشکل ایرانیان بلکه یک مشکل بینالمللی است که در معادلهی قدرتهای منطقه و غرب میبایست حل شود.