با ترامپ چه کنیم؟ این پرسشی است که رهبران بسیاری از کشورها در روزهای اخیر مطرح کردهاند. تحلیلگران، سیاستپژوهان و کارشناسان مناسبات بینالمللی نیز گاه در حاشیه و گاه در متن بحثها، پیرامون همین پرسش گمانهزنی کردهاند.
پاسخهایی که تاکنون عرضهشده، دستکم در خطوط کلی، نشان میدهد که بعضی کشورها از هفتهها یا شاید ماههای پیش از پیروزی ترامپ، خود را برای تعامل با ترامپ آماده کرده بودند. کانادا، یکی از کشورهایی که مزه شلاق لفظی ترامپ را پیش از دیگران چشید، از آن زمره بود. کنارهگیری برقآسای جاستین ترودو از نخستوزیری و اعلام انتخابات پیشرس راه را برای تغییر حکومت در اتاوا و در نتیجه جلوگیری از برخورد خصمانه با ترامپ گشود.
رئیسجمهوری جدید مکزیک، دومین کشوری که کارت قرمز ترامپ را در برابر داشت، نیز تصمیم گرفت که به جای باد زدن آتش لفظی، در دایره دیپلماسی دست همکاری به سوی رئیسجمهوری جدید همسایه شمالی دراز کند. خانم کلودیا شینبام پردو، اولین رئیسجمهوری زن مکزیک، نصایح محافل ضدآمریکایی را نادیده گرفت و به جای باز کردن سیل مهاجران غیرقانونی به سوی آمریکا، اعلام کرد برعکس، مکانیسم تازهای برای کمک به بازگشتیان از ایالاتمتحده ایجاد خواهد کرد.
همین تمایل به تعامل با ترامپ را از سوی رئیسجمهوری پاناما، خوزه رائول مولینو دیدیم که تأکید کرد هیچ اقدامی که خلاف منافع آمریکا باشد، در کانال پاناما صورت نخواهد گرفت.
نخستوزیر دانمارک، خانم مته فردریکسن، نیز با کنار زدن مواضع جنجالی علیه ترامپ در مورد آینده جزیره گرینلند آمادگی دولت خود را برای مذاکره در این زمینه اعلام کرد. با تأکید بر اینکه تصمیم نهایی را ۳۴ هزار شهروند آن جزیره خواهند گرفت. خانم فردریکسن بدین ترتیب مانع از آن شد که دو عضو پیمان آتلانتیک شمالی در نقش معارضان سیاسی ظاهر شوند.
تاکتیک کنار آمدن با ترامپ، انگلستان را نیز در برگرفت. نخستوزیر سوسیالیست، کییر استارمر، اتحاد و همکاری نزدیک با ایالاتمتحده را ستون فقرات سیاست خارجی خود اعلام کرد. با این تأکید که لندن و واشینگتن در همه زمینههای مهم مربوط به سیاستهای بینالمللی و امنیتی در کنار هم خواهند بود.
تقریباً تمام کشورهای عرب نیز، هریک به شکلی، آمادگی خود را برای تعامل گستردهتر با ترامپ و بازسازی مناسبات آسیبدیده در دوران باراک اوباما و جو بایدن اعلام کردند. موضعگیری اعراب از یک نظر دیگر هم اهمیت ویژهای داشت. آنان با وعده افزایش بیسابقه در سرمایهگذاری مستقیم در ایالاتمتحده به ترامپ خوشامد گفتند ــ خوشامدی که گمانهزنی درباره کاهش احتمالی سرمایهگذاری مستقیم چین در آمریکا را خنثی میسازد.
اما چین نیز علیرغم تهدیدهای غیررسمی درباره سرمایهگذاری مستقیم و خرید اوراق خزانهداری آمریکا، کاملاً مراقب بود که مناسبات خود با بزرگترین شریک بازرگانیاش را به خطر نیفکند. مقامات چین از علاقه خود به یک دیدار هرچه سریعتر بین پرزیدنت دونالد ترامپ و همتای چینی او، شی جینپینگ، سخن میگویند.
روسیه، یک رقیب یا حتی یک حریف احتمالی آمریکا، نیز کارت تعامل و تأمل را بازی میکند. ولادمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، حتی کوشیده است تا با لحنی تملقآمیز به پیشواز ترامپ برود. پوتین در آن مسیر آنقدر پیش رفت که حتی مدعی شد که نظر ترامپ درباره تقلب در انتخاباتی که به پیروزی بایدن منجر شد، بیپایه نیست و افزود که اگر آن تقلب رخ نمیداد، ترامپ برنده میشد و شاید جنگ در اوکراین هرگز رخ نمیداد.
در اتحادیه اروپا، غالب کشورها بهویژه ایتالیا، مجارستان، اسلواکی، بلژیک، سوئد و هلند بهسرعت در کنار ترامپ قرار گرفتند یا از پیوستن به مخالفخوانان، بهویژه آلمان و فرانسه، خودداری کردند. آلمان و فرانسه با شتابزدگی کوشیدند تا یک جبهه ضدترامپ تشکیل دهند و خواستار موضعگیری یکپارچه اتحادیه اروپا در برابر حکومت جدید آمریکا شدند. فرانسوا بایرو، نخستوزیر تقولق فرانسه، خواستار «مقاومت» در برابر ترامپ شد و زنهار داد که اروپا اگر مقاومت نکند، له خواهد شد!
با این حال از آنجا که هم آلمان و هم فرانسه درگیر بحران سیاسیاند و نمیتوانند دولتهای باثبات تشکیل دهند، از اهمیت موضعگیری لفظیشان علیه ترامپ میکاهد.
در رفتار متفاوت با ترامپ ۲، موارد گوناگونی از کوشش برای به تله افکندن یا منحرف کردن او نیز میبینیم.
یک علت مهم برای رفتار متفاوت جهانیان با ترامپ ۲ ــ در مقایسه با ترامپ ۱ ــ پیروزی پرسشناپذیر او در انتخابات نوامبر گذشته بود. علت دیگر تصویب برقآسای نامزدهای او برای پستهای کلیدی از سوی سنا بود. مارکو روبیو، وزیر خارجه جدید، بدون حتی یک رأی مخالف تصویب شد. پیتر هگست، نامزد ترامپ برای وزارت دفاع، نیز علیرغم طوفان تبلیغاتی که علیه او شکل گرفت، سرانجام پس از دوری از پرسش و پاسخهای آتشین، رأی مثبت سنا را کسب کرد.
با این حال نباید تصور کرد که دنیا دونالد ترامپ را بهعنوان «کدخدا»، چه رسد به ارباب، پذیرفته است. کاناداییها آمادگی خود را برای بازنگری در مناسبات بازرگانی، امنیت مرزها، مبارزه با قاچاق انسانها و مواد مخدر و تبادل نتایج پژوهشهای علمی اعلام کردهاند؛ به عبارت دیگر، آنان حسن نیت خود را نشان دادهاند و اکنون توپ در زمین آمریکا است. مکزیک نیز پیشنهاد فرستادن سیل آوارگان به سوی آمریکا را رد کرده است، اما از پذیرفتن پلی هوایی برای اخراج غیرقانونیها از ایالاتمتحده نیز خودداری میکند. پیام خانم پردو این است: همکاری میکنیم اما اطاعت کورکورانه نخواهید!
معمای چگونگی رفتار با ترامپ ۲ برای جهانگرایان گردآمده در داووس نیز مطرح بود. در آنجا، چند گروه کوشیدند تا به بهانه رویارویی با «دیکتاتوری» ترامپ، یک نمایش ضدآمریکایی به راهاندازند؛ اما اکثریت ۳ هزار شرکتکنندهــ بهویژه صاحبان شرکتهای فراملیــ تصمیم گرفتند که به کمک مغازله با ترامپ روبرو شوند. آنان با ایستادن و کف زدن برای ۱۳ دقیقه پس از سخنرانی مجازی ترامپ، از او بیش از هر رئیسجمهوری آمریکا که در کنفرانسهای پیشین داووس شرکت کرده بود، استقبال کردند. چقدر از این استقبال پرشور صمیمانه و چقدر دیگر چاپلوسانه بود، هنوز معلوم نیست، اما به نظر میرسد که صنایع، بانکداری و بازرگانی بینالمللی آماده همکاری نزدیک با ترامپ ۲ هستند. این آمادگی تا حدی ناشی از فروپاشی حزب دموکرات آمریکا است که در آینده قابل پیشبینی نمیتواند چالشگری جدی برای ترامپ باشد. بدینسان ترامپ در نقش تضمینکننده نظام ایالاتمتحده قرار میگیرد.
بپردازیم به جمهوری اسلامی که شاید بیش از هر رژیم دیگر نگران بازگشت ترامپ به کاخ سفید بود. با آنکه معلوم نیست چه کسانی یا ارگانهایی کمدیــتراژدی نظام خمینیگرا را کارگردانی میکنند، میتوان گفت که «حاکمیت» در تهران ترتیب داد که جناح «اصلاحطلب»ــ یعنی شعبه حزب دموکرات آمریکا در تهرانــ ریاستجمهوری را بر عهده گیرد و پرونده زود بستهشده ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی را بایگانی کند.

با شکست خانم هریس و پیروزی آقای ترامپ، برنامه قرار دادن ایران زیر کنترل حزب دموکرات آمریکا ــ برنامهای که از زمان پرزیدنت جیمی کارتر آغاز شد و در دوران هشتساله پرزیدنت باراک اوباما به اوج خود رسید ــ با یک شکست نامنتظر روبرو میشد. این شکست در زمانی صورت میگیرد که ایران، خواهناخواه، به سوی یک دوران انتقالی از رژیم کنونی به رژیمی دیگر حرکت میکند. پیروزی ترامپ مانع از آن خواهد شد که شعبه حزب دموکرات در تهرانــ یعنی «بچههای نیویورک» ــ مقام «رهبر عالیقدر» را نیز به دست آورند و ایران را برای آیندهای غیرقابلپیشبینی بهصورت تحتالحمایه آمریکا بازسازی کنند.
با این حال، گروه «بچههای نیویورک» هنوز امیدوارند که برنامهای را که اوباما با کمک جورج سورس، میلیاردری که خود را پرچمدار اصلاحگرایان در سطح جهانی میداند و ساقدوشانی مانند رابرت مالی و اتاقهای فکری مثل انستیتو ویلسون، انستیتو صلح ایالاتمتحده و صدها لابیگر، فعال سیاسی «فاندی» و روزنامهنگاران مزدور، گروه بحران (در بروکسل) و دهها مقام پیشین سپاه پاسداران و وزارت خارجه جمهوری اسلامی که به آمریکا صادرشدهاند، طرحشده بود، به ثمر برسانند.
پیروزی ترامپ ۲ همه بازیگران بالا را غافلگیر کرد؛ اما بعضی آنان بهسرعت دستبهکار شدند تا راهکاری برای رویارویی انحرافی با ترامپ ارائه دهند.
در این چارچوب، شعار «آماده مذاکره با ترامپ هستیم» در جمهوری اسلامی ترجیعبند روز شد. از دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری، گرفته تا محمدجواد ظریف که خودش را نایب رئیسجمهوری معرفی میکند تا عباس عراقچی که نقش وزیر خارجه را به او دادهاند، تا نشریات وابسته به «بچههای نیویورک» و امامجمعههای «اصلاحطلب» همگی از آمادگی برای «مذاکره» سخن میگویند. ظریف که خود را تعیینکننده سیاستهای کلان رژیم جا میزند، حتی میگوید قرار بود روز ۹ اکتبر مذاکرات با آمریکا شروع شود اما حماس، ظاهراً به تشویق «افراطیون» در تهران، همهچیز را با حمله ۷ اکتبر به اسرائیل خراب کرد.
«بچههای نیویورک» حتی پیش از تحلیف ترامپ آواز «مذاکره» سر دادند. پس از پنج سال وقفه، مذاکراتی میان جمهوری اسلامی و «اروپا»ــ که معلوم نیست در این ملغمه چه نقشی داردــ صورت گرفت. عمان، قطر، عراق، ژاپن و البته سوئیس نیز بار دیگر دعوت شدند تا آمادگی تهران برای «مذاکره» را به آگاهی واشینگتن برسانند. پیام همیشگی «بچههای نیویورک» نیز تکرار شد: اگر به ماــ یعنی اصلاحطلبانــ کمک نکنید، تندروها روی کار میآیند و خدا میداند چه خواهد شد. در داووس، ظریف حتی مدعی شد اگر به جای پزشکیان، دکتر سعید جلیلی رئیسجمهوری شده بود، خاورمیانه اکنون در حال جنگ میبود.
جالب اینجاست که یک مقام دولتی علناً از یک قدرت خارجی میخواهد که با دخالت در امور داخلی کشور، مانع پیروزی یک جناح رقیب بشود. از دید آقای ظریف و معلمان او مانند حجتالاسلام محمد خاتمی و حجتالاسلام حسن روحانی، ایران یا باید تحتالحمایه آمریکا باشد یا زیر سلطه دیوانگان جنگافروز قرار خواهد گرفت.
نقشهای که در شعبه ایرانی حزب دموکرات آمریکا برای رویارویی با ترامپ طرحشده، از سه بخش تشکیل میشود.
بخش اول، همانطور که اشاره شد، تبلیغ این فکر است که در ایران گزینهای غیر از خمینیگرایی وابسته به آمریکا و خمینیگرایی ضدآمریکایی وجود ندارد؛ بنابراین دیگران، بهویژه ایالاتمتحده، دنبال نخود سیاهی به نام «گزینه سوم» نروند.
بخش دوم عبارت است از کوشش برای جلوگیری از اتخاذ سیاستی واحد از سوی آمریکا و قدرتهای اروپایی در قبال جمهوری اسلامی. در این مسیر، هم «بچههای نیویورک» و هم «بچههای مسجد لرزاده» روی احزاب و گروههای چپگرا، فلسطینگرا، ضدآمریکایی، ضدامپریالیسم و کاپیتالیسم هم در آمریکا و هم در اروپا حساب باز میکنند.
بخش سوم نقشه جدید تهران عبارت است از محدود کردن هر مذاکره احتمالی به مسئله هستهای. پزشکیان میگوید: «از هر لحاظ آمادهایم تا مسئله هستهای را حل کنیم.» عراقچی میافزاید: «غیر از هستهای، مذاکرهای با اروپا نداشتهایم.» معاون او، غریبآبادی، مدعی است: «در مذاکرات هستهای با اروپاییان پیشرفت کردیم، اما هیچ مسئله دیگری مطرح نشد.» ایرناــ خبرگزاری رسمی دولتــ تأکید میکند: «در هر مذاکره که در پیش باشد، تمرکز روی مسئله اصلی، یعنی مسئله هستهای است.»
بعضی مقامات بیگانه، دانسته یا ندانسته، در تلهای که تهران کار گذاشته است، افتادهاند. آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل، در داووس گفت: «ایران یکبار برای همیشه بگوید که دنبال سلاح هستهای نیست!» او فراموش میکند که ایران یکی از ۱۱ کشور بنیانگذار پیمان عدم گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) بود. از این گذشته، مسئله فقط با گفتن حل نمیشود. در طی ۳۰ سال، پنج مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) یعنی سیگوارد اکلوند، هانس بلیکس، محمد البرادعی، یوکیا آمانو و رافائل گروسی از چهار قاره نتوانستهاند نشان بدهند که جمهوری اسلامی در پی ساختن سلاح هستهای نیست یا هست.
محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، میگوید: «پیشرفت در غنیسازی ما را به مرحله بازگشتناپذیر رسانده است.» غنیسازی به ایران توانایی ساخت بمب اتمی را در [حداقل] دو هفته داده است. این برگ برنده ایران تلقی میشود و تهران آن را به هیچوجه قابلمذاکره نمیداند. ظریف، نایب رئیسجمهوری خودساخته، میافزاید: «ما اگر میخواستیم بمب اتمی بسازیم، سالها پیش میتوانستیم این کار را بکنیم.»
در ۲۰۱۹، گزارش «تخمین امنیت ملی» که ۹ سازمان امنیتی آمریکا از جمله سیا، تهیه میکنند، ادعا کرد که جمهوری اسلامی توانایی فنی و مواد لازم برای ساختن سلاح هستهای را دارد، اما هنوز معلوم نیست که این کار را خواهد کرد یا نه.
در طی ۲۰ سال گذشته، جمهوری اسلامی سرگرم غنی کردن اورانیوم و لااقل تا ۱۰ سال پیش ساخت پلوتونیومــ موادی که برای ساخت سلاح اتمی به کار میروندــ بوده است. البته از آنجا که هیچیک از دو برنامه مذکور غیرقانونی نیست، جمهوری اسلامی را فقط بر اساس نیت احتمالی نمیتوان به صلابه کشید؛ اما از سوی دیگر نیز این ادعای تهران که حاضر است غنیسازی را محدود یا حتی متوقف سازدــ البته درازای لغو همه تحریمهاــ بیمعناست. مشکل جمهوری اسلامی با دنیا ساختن یا نساختن سلاح هستهای نیستــ کاری که اگر بخواهد، میتواند انجام دهد. مشکل جمهوری اسلامی هم با مردم ایران و هم با بخش بزرگی از دنیا مربوط به مسائلی است که «بچههای نیویورک» میخواهند لاپوشانی کنند. محدود کردن مذاکرات به مسئله هستهای ــ که مسئلهای است انحرافیــ اشتباه بزرگی خواهد بود و به یک نظام مشرفبهموت امکان خواهد داد که رمقی تازه بیابد و آن رمق را برای مشکلتراشیهای واقعی به کار گیرد. این مشکلات کداماند؟
این پرسش را میتوان در مقالهای دیگر پاسخ داد.
برگرفته از ایندیپندنت فارسی