نئولیبرالیسم یک تاریخچه و واقعیت تاریخی دارد که از غرب آمده است. این مفهوم مانند مفهوم نهادگرایی در ایران قلب شده است، وقتی اقتصاددانهای آمریکایی از نئولیبرالیسم صحبت میکنند منظور آنها اجماع واشنگتن و سیاستهایی است که بعد از آمدن ریگان در آمریکا ایجاد شد که اتفاق و رویداد مشخصی است، اما در ایران میگویند مثلاً موسسه نیاوران، نئولیبرالیسم است و از آن بالاتر حتی میگویند نئولیبرالیسم اقتصاد ایران را بدبخت کرد؛ خیلی جالب است در کشوری که ۹۵ درصد اقتصاد آن دولتی است و ۹۵ درصد بازارهای آن دستوری است و بازار آزاد وجود ندارد، چطور میگویند نئولیبرالیسم ما را بدبخت کرده است؟ این لیبرالیسم کجاست؟ این حرف اگر جهل مرکب نباشد قطعاً حقهبازی بیشرمانهای است.
جمعهشب، چند اقتصاددان و چندین علاقهمند به علم اقتصاد در نشست «فلسفه اقتصاد» گرد هم آمدند تا در مراسم رونمایی و معرفی دو کتاب «گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد» و «گفتارهایی در روششناسی علم اقتصاد» اثر موسی غنینژاد شرکت کنند. این دو کتاب در سالهای پیش به صورت محدود منتشرشده بود اما به تازگی نشر مرکز آنها را با ویراست جدید منتشر کرده است.
در این مراسم که با همکاری این نشر و همچنین اکوایران در بوکلند برگزار شد، علاوه بر حضور غنینژاد، محمد طبیبیان، اقتصاددان و از دوستان او، ابراهیم صحافی، پژوهشگر اندیشه سیاسی و امیرحسین خالقی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی نیز حضور داشتند و درباره این دو کتاب و شخصیت موسی غنینژاد سخن گفتند. محمدعلی نیازی، اقتصاددان و مجری این مراسم عنوان کرد که غنینژاد در کتاب معرفتشناسی علم اقتصاد کوشیده تا نشان دهد اقتصاد پیش از آنکه به اعداد و اعشار بپردازد مفهومی فلسفی است.
این دو کتاب پیشتر توسط ایشان تدریس میشده و به دلیل مهم بودن طرح درسهای آن برای عموم و علاقهمندان به علم اقتصاد نیز دوباره منتشرشده است. در قسمتی از کتاب «گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد» اینگونه آمده است:
«انسان دنیا را با عینک ذهن انسانی خود میبیند؛ از این رو بدون شناخت مختصات و تواناییهای این عینک سخن گفتن از مشاهده به لحاظ منطقی توجیهناپذیر خواهد بود.
اولویت یافتن معرفتشناختی بر هستیشناختی تبعات بسیار مهمی در شکلگیری علوم جدید اعم از علوم طبیعی و علوم انسانی داشت، این اولویت به معنی جایگزینی رویکرد جدید فرضیهای به جای رویکرد قدیم ذاتگرایانه در شناخت علمی بود و به این ترتیب راه به ناگزیر برای طرح فرضیههای جدید و رقیب یا به سخن دیگر آزادی اندیشه باز شد.
دستاوردهای بزرگ علوم طبیعی را میتوان نتیجه این فرآیند دانست اما در حوزه علوم انسانی بهویژه علم اقتصاد نتیجه شگفتانگیز این رویکرد فرضیهای شکلگیری مفهوم فرد نه صرفاً به عنوان مصداق نوع بشر بلکه به معنای موجود مستقل قائمبهذات یا کنشگر صاحب اراده بود. اندیشه اقتصاد مدرن یا اقتصاد بر اساس این مفهوم به وجود آمد. تصادفی نیست که بنیانگذاران نخستین این اندیشه در عین حال بنیانگذاران فلسفه سیاسی آزادیخواهانه مدرن نیز بودند.»
دیوار بین علم و غیرعلم
محمد طبیبیان بهعنوان پژوهشگر اقتصاد و از دوستان نزدیک به غنینژاد، بهعنوان سخنران اول این مراسم گفت: آقای موسی غنینژاد برای من یک مراد و پیر معنوی هستند، من ایشان را از اوایل انقلاب میشناسم و مطالبی که از آقای غنینژاد میخواندم، از معدود افرادی بودند که در اقتصاد حرف با معنا میزدند. شاید اکنون فکر کنیم بدانیم علم چیست اما همیشه اینگونه نبوده است و یک اغتشاش و گرفتاری بزرگ در طول تاریخ ۳۰۰ ساله گذشته وجود داشته که اصولاً علم چیست و در نظرهای مختلف علم و شبهعلم کدام است. کاری که آقای دکتر غنینژاد انجام داده، این است که برای ما این حیطه را با کتابهای خود شکافتند و باز کردند.
در سال ۱۳۶۲، ما در تلاش بودیم اولین برنامه بعد از انقلاب را به همت مهندس موسوی تدوین کنیم. آقای بانکی نیز رئیس سازمان برنامهوبودجه بودند. در آن زمان به ما گفتند امام راحل فرمودهاند که برنامهریزان به قم بروند و کاری که میخواهند انجام دهند را با برخی از علما مطرح کنند، چون عدهای میگفتند این افکار و اندیشهها غربی است و از حیطه مسائل اسلامی خارج است.
به خاطر این نگرانی ایشان گفتند که با علما دیداری داشته باشیم که آقای مهندس موسوی نیز به ما گفتند بروید و با آنها صحبت کنید. ما فکر میکردیم آنچه که در دانشگاهها خواندیم چیزی است که کل بشریت از آن استفاده میکند و درست است، وقتی به قم رفتیم با آیتالله کریمی، آیتالله آذریقمی و آیتالله احمدی میانهجی دیدار کردیم که کتابی نیز راجع به مالکیت در اسلام نوشته بودند.
در آنجا چیزی برای من روشن شد که هیچگاه به آن فکر نکرده بودم که گویی ما و آنها در دو کیهان مختلف فکری هستیم که برای من شگفتانگیز بود. آن زمان جوان بودیم و فکر میکردیم هر چه در دانشگاه میخوانیم همان است که این دیدارها باعث شد تکان بخورم؛ نوع فکری آنها مبتنی بر روایت و برگشتن به موارد گذشته است اما ما به نوع دیگری تئوری ایجاد میکردیم و آن تئوری که ما با آن دنیا را میشناختیم برای آنها گویی تعریفنشده بود.
بعد از آنکه بنده از سازمان برنامهوبودجه به موسسه عالی بانکداری رفتم به این فکر کردم که این موضوع را موشکافی کنم و برای همین آقای دکتر غنینژاد را دعوت کردیم تا درس معرفتشناسی در علم اقتصاد را شروع کنند تا جوانان ما که اقتصاد خرد و کلان را خوب درک میکنند یادشان نرود که نظریه دانش، مرز بین دانش و غیردانش و روش کار در حیطه دانش چگونه است.
ایشان بزرگواری فرمودند و مدتها آن را تدریس کردند که زمینهای شد تا این کتاب را بنویسند و بعد از آن به خاطر اهمیت مسئله و توجهی که جامعه تحصیلکرده و روشنفکر کشور برای آن قائل شد و کتابخوانده شد و مورد استقبال قرار گرفت، کارهای دیگر استاد نیز منتشر شد و این افتخار را داریم که از دو کتاب ایشان رونمایی کنیم. امیدوارم وجود ایشان برای مملکت و جوانان و آینده کشور پر از خیروبرکت باشد.
البته بنده نیز به خاطر کنجکاویای که در این زمینه داشتم کتابی درباره روش علم اقتصاد نوشتم چراکه باید بپذیریم هر پنداری علم نیست و هر جملهپردازی شیوایی علم نیست، متأسفانه در کشور ما بسیاری از افراد هستند که به شیوایی جملهپردازی و داستانسرایی میکنند و آن را به عنوان علم اقتصاد و جامعهشناسی تحویل جامعه میدهند؛ در صورتی که باید دیوار بین علم و غیرعلم را شناخت که خوشبختانه جناب آقای غنینژاد در کتاب خود این کار را کرده است.
خط قرمزها را شکستند
ابراهیم صحافی، پژوهشگر اندیشه سیاسی نیز در سخنان خود، گفت: من کتابهای مختلف اقتصادی از هر مکتب و نحله فکری میخواندم تا اینکه به کتابی رسیدم که فتح بابی شد برای آشنایی من با دکتر غنینژاد و دوستی با او که به آن افتخار میکنم. اولین چاپ کتاب معرفتشناسی علم اقتصاد در سال ۱۳۷۶ توسط موسسه عالی پژوهش و برنامهریزی و توسعه، آنهم به تعداد و تیراژ تنها ۲ هزار نسخه چاپ شد.
وقتی بنده با این کتاب آشنا شدم، دنیای جدیدی برای من گشوده شد و از سنخ دیگری نسبت به کتابهای دیگر بود و از زاویه و دانش دیگری برخوردار بود. متأسفانه اقبالی که باید در دانشگاه نسبت به این کتاب صورت میگرفت، ایجاد نشد و هنوز هم این اقبال متأسفانه وجود ندارد. قیمت آن در قالب ۲ هزار نسخه برای هر جلد ۹۰۰ تومان بود اما بیشتر آن را خودم خریدم و به دیگران دادم و اینگونه بود که دوباره به شکل جدید تجدید چاپ شد.
منظور من این است که کتاب معرفتشناسی علم اقتصاد مورد اقبال دانشگاه قرار نگرفت چراکه دو بار در دانشگاه؛ یکبار توسط دکتر طبیبیان و یکبار نیز در دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف تدریس شد اما در حاشیه باقی ماند. در مورد کتاب روششناسی علم اقتصاد نیز بنده شاهد بودم که آقای دکتر غنینژاد چه زحمتی برای نگارش آن کشیدند اما دیده نشد.
اهمیت این دو کتاب از اینجا آغاز میشود که بهرغم اینکه علم اقتصاد در مکاتب مختلف وجود دارد یکچیز دیگری نیز کم دارد و آن اینکه داشتههای اقتصادی خود را چگونه در مختصات مناسب قرار دهیم؟ واقعاً چرا بحرانهای اقتصادی ما با وجود داشتن دانش عظیم قابلحل نیست؟ افرادی مانند دکتر غنینژاد و دکتر طبیبیان پا را از خط قرمزها فراتر گذاشتند و فلسفه و روش و معرفتشناسی علم را نوشتند که نشان داد هنوز هستند افرادی که فکر میکنند باید وارد فلسفهای شد که بتوان علمی که در غرب ایجادشده را با تغییرات فلسفی متناسب داد تا به کار ما نیز بیاید.
فصلبهفصل و بند به بند این دو کتاب از اهمیت معرفتشناسی و روششناسی میگوید اما در دانش انباشت علم نیز مهم است و با نوشتن دو کتاب و با یک گلبهار نمیشود. اینکه میگویم دانشگاه عکسالعمل نشان نداد به این دلیل است که باید چندین مقاله در تائید یا رد آن نوشته میشد. من کتاب را به برخی از اساتید نشان دادم. برخی نخوانده بودند و برخی میگفتند موضوع کتاب فلسفی است و به ما ربطی ندارد.
متأسفانه دانشگاه ما ادامه دبیرستان است و با عذرخواهی باید بگویم اساتید ما کارمند هستند، دانشگاه محل چالش علم است و باید یقه همدیگر را بگیریم اما هر که را نقد میکنیم به او برمیخورد، متأسفانه فضای نقد وجود ندارد و من تأسف میخورم که حتی پنج نفر وجود ندارد که این کتابها را نقد کنند. من به جوانانی امید دارم که این کتابها را میخوانند؛ حتی در خارج از دانشگاه و نقد میکنند. این دو کتاب پایههای معرفتشناسی و روششناسی که فلسفه اقتصاد است را بهخوبی مطرح میکند اما باید تداوم پیدا کند تا انباشت علم انجام شود. این کار از طریق نقد و حتی ایراد گرفتن به جملات این کتابها و اضافه کردن مقالههای جدید صورت میگیرد.
دغدغههای غنینژاد کاملاً زنده هستند
امیرحسین خالقی، پژوهشگر اقتصاد سیاسی نیز در این مراسم عنوان کرد: من فکر میکنم دستکم به دو دلیل خواندن این قبیل کتابها و بهخصوص این دو کتاب اهمیت خیلی ویژهای دارد؛ اولین و مهمترین آن این است که دغدغههای آن کاملاً زنده است و برخلاف تصوری که گفته میشود فلسفی و انتزاعی است اما اتفاقاً ردپای بحثهایی که در اجتماع میشنویم را در اینجا میتوان دید؛ چراکه همچنان درگیر دولت یا بازار هستیم و در فضای عمومی راجع به آن حرف زده میشود که اتفاقاً بخش زیادی از مضمون کتاب آقای غنینژاد را تشکیل میدهد.
یا به این مسئله میپردازد که دولت تا چه اندازه میتواند یا باید با ایجاد سازمان یا سامانههای مختلف و یا نظارت بیشتر و تنظیمگری، اقتصاد را سامان دهد. من در تأملی که در این دو کتاب کردم، متوجه شدم که تا اندازه زیادی به این سؤالات پاسخدادهشده است. همچنین این دغدغه زنده است که ما اقتصاد را از قرن هجده و آدام اسمیت شروع نکردیم بلکه از یونان باستان آغازشده و دو قرن است که میتوان به آن علم اقتصاد گفت.
نکته دیگر بحث ایران یا جهان است، هماکنون در همه گفتمانهای سیاسی این را میشنویم که باید به دنبال نسخههای خودمان برویم و حرف از نسخه بومی است اما این همان چیزی است که در ابتدای قرن نوزدهم در آلمان با عنوان جدال روشها دیدیم که آیا قوانین جهانشمول هستند یا هرجایی با توجه به تاریخ و جغرافیا و مناسبات خود، باید نسخه متناسبی از تئوری اقتصادی داشته باشد. اینها پرسشهایی است که در فضای عمومی وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود و مثلاً ردپای آن را در انتخابات ریاستجمهوری و فضای سیاسی کشور و یا محافل علمی میبینیم.
بهعنوان کسی که مخاطب کتابهایی از جنس آثار آقای غنینژاد هستم باید بگویم هماکنون در وسط بحران هستیم و بحران وقتی شکل میگیرد که یک سیستم با بحران درونی خود نتواند به چالشها پاسخ دهد و کشور ما نیز در این شرایط است. در اینجاست که باید به سراغ بنیادها و بحثهای نظری رفت که شاید بهزعم بسیاری از افراد کسلکننده باشد.
کتابی با عنوان «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» منتشرشده که وضعیت فضای اقتصادی را در ابتدای انقلاب تا تعدیل اقتصادی دوران مرحوم هاشمی رفسنجانی از زبان افرادی که در آن دوران مسئولیت داشتند، شرح میدهد و خیلی جالب است که در ابتدای انقلاب با شکل دیگری از بحران مواجه بودیم که گفته میشد برخی آقایان در قم معتقدند که اساساً استراتژی و برنامهریزی توسعه ملی برخلاف نص اسلام است و درست نیست برای اقتصاد و معاش مسلمین برنامهریزی کنید.
طبیعتاً از طرف دیگرکسانی بودند که اقتصاد موسیلینی و نازیسم را ترویج میکردند؛ جالب آنکه در آن دوره بحرانی که کسی نمیدانست چه باید کرد، این بحثها در رادیکالترین شکل خود مطرح میشد. من فکر میکنم اکنون وقت برگشتن به همان بحثها است و کتاب آقای غنینژاد میتواند حرفهای زیادی داشته باشد.
اکنون چیزی به نام اخلاق و هوش مصنوعی وجود دارد که اتفاقاً کتاب ایشان میتواند به این جنس مباحث جدید کمک کند. بحثی وجود دارد که اتفاقاً در کتاب نیز در مورد آن صحبت میشود. من فکر میکنم در این کتاب میتوان این را دریافت که دولتی که حتی به تکنولوژی و هوش مصنوعی مجهز است، به صورت ذاتی باز نمیتواند از پس فرآیند هماهنگی در اقتصاد بربیاید.
ما در ایران نیز دقیقاً با طیف سیاسیای روبهرو هستیم که فکر میکنند با چند جوان مؤمن و چند سامانه و پول و اراده کافی میتوان اقتصاد مملکت را به سامان رساند که به نظر من خواندن این کتابها میتواند کمک کند تا بتوانیم از منظر درست و نظری به آنها پاسخ دهیم و به شوخی باید بگویم حداقل این کتابها اگر هیچ حُسنی نداشته باشد دستکم کمک میکند آن بلایی که سر علی علیزاده و مسعود درخشان آمد سر ما نیاید.
نئولیبرالیسم در ایران حقهبازی است
موسی غنینژاد، پژوهشگر اقتصاد و نویسنده این دو کتاب نیز به عنوان آخرین سخنران این مراسم، گفت: من ابتدا از دوست عزیزم جناب طبیبیان تشکر میکنم. بارها و در جاهای مختلف گفتهام اگر ایشان نبود کتاب معرفتشناسی برای بار اول در موسسه نیاوران چاپ نمیشد. من وقتی در سال ۱۳۶۸ و بعد از گرفتن دکترا به ایران برگشتم، یک طرح درس معرفتشناسی از دانشگاه پاریس داشتم که خواستم آن را در ایران مطرح کنم که آن را به دانشگاههای مختلف مانند تهران بردم که اساتید بزرگواری داشتند که بر روی مباحث اندیشهای مسلط بودند.
آنها طرح درس را خواندند و بسیار تعریف کردند. من گفتم اگر موافق باشید این درس را در دانشگاه ارائه دهم که به من گفتند شما را خبر میکنیم. تا آنها بنده را خبر کنند حدود ۸ سال طول کشید که من دیدم فایده ندارد. از اوایل دهه ۷۰ با طرح پژوهشی که در موسسه نیاوران داشتم به آنجا میرفتم و با اندیشههای دکتر طبیبیان آشنا شدم و از بختِ بنده ایشان یک دوره رئیس این موسسه شدند.
من و ایشان دورادور همدیگر را میدیدیم و احساس بنده این بود که حرفهای من را ایشان میزند و فکر میکنم آقای طبیبیان نیز این احساس را نسبت به من داشتند؛ منتهی رفاقت خاصی بین ما نبود. یک روزی من به موسسه زنگ زدم و گفتم میخواهم با آقای رئیس صحبت کنم و درباره طرح درس خود توضیح دادم و ایشان گفتند خیلی خوب است. گفتم چه کنیم؟ گفت خب بیا درس بده. فکر کنم تابستان سال ۱۳۷۷ بود که من شروع به ارائه درس در دوره فوقلیسانس کردم.
بعداً من گفتم این را میتوان به عنوان کتاب منتشر کرد که آقای طبیبیان گفتند که خب کتاب کنیم. ببینید، فرق آدمها در همین است، یک عده وعده دادند که خبرتان میکنیم اما یک نفر هم پیدا میشود که میگوید بیا و انجام بده و کتاب را منتشر کرد در شرایطی که در آن دوره هیچ ناشری را در تهران پیدا نمیکردید که این کتاب را منتشر کند و برای آنها چنین کتابی توجیه نداشت. متأسفانه دانشگاه به یک بوروکراسی تقلیل دادهشده بود، وقتی اساتید اختیار و قدرت دارند و میدانند فلان کار درست است باید انجام دهند نه اینکه بگویند برو خبر میکنیم!
وقتی آقای طبیبیان از موسسه نیاوران به موسسه بانکداری رفتند بسیار با هم رفیق شدیم و تاکنون نیز ادامه پیداکرده است. درست است که من در کلاسهای ایشان شرکت نکردهام اما خود را شاگرد او میدانم و هر چه از اقتصاد کلان در ایران آموختم از آقای دکتر طبیبیان است و کتابهای فوقالعاده خوبی درباره اقتصاد کلان نوشتهاند؛ چون مثالهای آن را از مسائل ایران زدهاند که بینظیر است.
نکته دیگری که جز علم از ایشان آموختم، پایبندی به اصول است که آقای طبیبیان در عمل این را نشان دادهاند و با هیچکس در هیچ مقطع و زمانی تعارف ندارند که من هم تلاش کردم همینطور باشم. اگر دوستان نیز در این مراسم از من تعریفی کردند برحسب رفاقت بوده و من راحت نبودم. بارها خواستهشده که برای من بزرگداشت بگیرند که من به شوخی گفتم کمی صبر کنید وقتی به آن دنیا رفتم این کار را انجام دهید.
این نکته را هم در پایان بگویم، قبل از شروع سخنرانی خود، آقای طبیبیان به من گفتند راجع به حقهبازی مفهوم نئولیبرالیسم نیز توضیحی بدهم؛ نئولیبرالیسم یک تاریخچه و واقعیت تاریخی دارد که از غرب آمده است. این مفهوم مانند مفهوم نهادگرایی در ایران قلب شده است، وقتی اقتصاددانهای آمریکایی از نئولیبرالیسم صحبت میکنند منظور آنها اجماع واشنگتن و سیاستهایی است که بعد از آمدن ریگان در آمریکا ایجاد شد که اتفاق و رویداد مشخصی است اما در ایران میگویند مثلاً موسسه نیاوران، نئولیبرالیسم است و از آن بالاتر حتی میگویند نئولیبرالیسم اقتصاد ایران را بدبخت کرد؛
خیلی جالب است در کشوری که ۹۵ درصد اقتصاد آن دولتی است و ۹۵ درصد بازارهای آن دستوری است و بازار آزاد وجود ندارد چطور میگویند نئولیبرالیسم ما را بدبخت کرده است؟ این لیبرالیسم کجاست؟ این حرف اگر جهل مرکب نباشد قطعاً حقهبازی بیشرمانهای است. فردی که این حرفها را میزند و میگوید لیبرالیسم و نئولیبرالیسم کشور را به این اوضاع انداخته است، از دو حال خارج نیست؛ یا نمیداند راجع به چیزی حرف میزند و یا خیلی آدم حقهبازی است و نقشه دیگری در سر دارد.
علی ایوبی
روزنامه هممیهن