«مازگامات» واژهای است ساختگی که هموطنان تبریزیمان به کار میبرند. این واژه تعریف واژه «مسکو ساخته» است و در آغاز برای توصیف «جمهوری» ساخت مسکو در آذربایجان به کار میرفت اما پس از آن، «مازگامات» تعریفگر موارد دیگری نیز بوده استــ چیزی مانند گره کور یا حتی درد بیدرمان.
بدینسان میتوان گفت که ایران امروزی دچار نوع تازهای از «مازگامات» شده است: عشق جنونآمیز آیتالله علی خامنهای، «رهبر عالیقدر» و «حکیم امت اسلام» به ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری فدراسیون روسیه. این عشق نخستین بار در اولین دیدار دو رهبر در تهران تجلی یافت، هنگامیکه آیتالله پس از دیداری با پوتین «حکمت و درایت» مهمان روس خود را ستود. پس از آن برای نخستین بار در تاریخ مناسبات ایران و روس، آرزوی مسکو برای کنترل کامل زندگی سیاسی ایران اندکاندک تحققیافته است. حتی در دوران قاجار، روسها هرگز نتوانستند چنین جایگاهی در تهران به دست آورند.
شیفتگی آقای خامنهای در برابر رهبران «نیرومند» یا در واقع نیرومندنما مطلب تازهای نیست. این شیفتگی در خاطرات آیتالله ناطق نوری از سفر آقای خامنهای به کره شمالی بهخوبی منعکس است. «رهبر امت اسلام» چنان شیفته کیم ایل سونگ، بنیانگذار کره شمالی، شده بود که گویی به حضور یکی از ۱۴ معصوم بار یافته است. پس از آن، آیتالله خامنهای تصویر «رهبر حکیم و نیرومند» را در حافظ الاسد، مستبد دمشق، دید و خود را به فداکاری برای حفظ نظام اسد و پسر او بشار متعهد کرد.
اما برگردیم به مناسبات «آقا» با «تزار». در چند هفته گذشته، وزیر خارجه روسیه، سرگئی لاوروف، با امضای چند بیانیه مشترک با چند کشور عرب تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران را زیر سؤال برده است، بیآنکه بیت «آقا» در تهران عکسالعملی نشان بدهد. در همان حال، مسکو حمایت خود را از قطع مرز ایران با ارمنستان اعلام کرده استــ بازهم بیآنکه «آقا» اخم کند.
البته بیمعرفتی مسکو در قبال ایران در این دو مورد خلاصه نمیشود. در دوران آقای پوتین، مسکو به قطعنامههای ضد ایرانی شورای امنیت سازمان ملل روی مثبت داده استــ قطعنامههایی که تحریمهای غلاظ و شداد علیه ایران وضع کرد. نیازی به یادآوری نیست که اگر پوتین دوست ایران میبود، میتوانست قطعنامهها را وتو کند یا لااقل روی ممتنع بدهد. یکی از تحریمهای مربوط به فروش سلاح به ایران، سال گذشته منقضی شد. با این حال، پوتین هنوز حاضر نیست تازهترین سلاحهای روسیه را در برابر پول نقد به ایران بفروشد.
در گذشته نیز روسیه فقط سلاحهای کهنه و از رده خارجشده خود را به ایران میفروختــ از جمله زیردریاییهایی که در زمان ریاستجمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی خریداری شد و بهسرعت تبدیل گردید به تپههایی از آهنقراضه.
روزنامه کیهان که بازگو گر نظرات آیتالله است، در سرمقاله اخیر خود مدعی شد که انتقاد از روش پوتین در قبال ایران «خیانت» است. سرمقالهنویس تأکید کرد: «آنچه اهمیت دارد، دوستی روسیه است که دوست ماست در برابر قدرتهای غربی. به هم زدن این دوستی خیانت است!»
بسیار خوب پس بگذارید «خیانت» کنیم. در دوران تسلط پوتین بر کرملین، روسیه تمامی بازارهای اروپایی برای نفت و گاز ایران را از ما گرفت و دو طرح بزرگ شاهلوله برای صدور گاز و نفت از ایران را از طریق بندر یومورتالیک ترکیه را با ارائه طرح «نورداستریم» به آلمان فدرال متوقف کرد. در آن زمان رهبری آلمان بر عهده گرهارد شرودر بود که بعدها معلوم شد یک «روسوفیل» خجالتی بوده است. شرودر که در سابوتاژ طرح شاهلوله از ایران نقش اساسی داشت، پس از کنارهگیری از صدارت اعظمی، فوراً به استخدام گازپروم، شرکت نفت و گاز دولتی روسیه، درآمد.
دوست «حکیم» ما، پوتین، وعده داد که با ایجاد یک دهلیز تجاری شمال جنوب، ایران را از طریق دریای مازندران و رودخانه ولگا به اروپا متصل کند، اما این طرح هرگز اجرا نشد و با عنوان «دهلیز روی کاغذ» تمسخر ناظران را برانگیخت.
البته این طرح اکنون بیمعنا است، زیرا خود روسیه نیز دیگر به اروپا راه ندارد و موشی است که حتی بدون جاروی ایران به دم، نیز نمیتواند وارد سوراخ شود.
پوتین وعده داده بود که ایران یعنی جمهوری اسلامی را در ردیف «کشورهای مرجح» قرار دهد تا بتواند از تعرفههای گمرکی ویژه، پذیرفتن استانداردهای متقابل و دسترسی به منابع سرمایهای برخوردار شود؛ اما پوتین که همه این مزایا را به ۳۲ کشور دیگر از جمله ترکیه هدیه کرده است، همچنان ایران را از حلقه محبان مرجح بیرون نگه میدارد. شهروندان ۴۴ کشور، از جمله ترکیه و کشورهای عرب خلیجفارس، میتوانند بدون ویزا یا با گرفتن ویزا در نقطه ورود، به روسیه سفر کنند، اما در این زمینه نیز شهروندان جمهوری اسلامی مشمول «آپارتاید» مسافرتیاند.
دوست «حکیم»، یعنی آقای پوتین، با استفاده از شیفتگی آقای خامنهای ضربه بزرگ دیگری به ایران زد: تحمیل کنوانسیون حقوقی دریای مازندران (کاسپین)ــ متنی که در بند اول آن ذکر میشود که در وزارت دریاداری روسیه نوشتهشده استــ متنی که هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدینژاد، سه رئیسجمهوری اسلامی، از امضای آن خودداری کردند، اما سرانجام حجتالاسلام حسن روحانی به قول خودش بدون خواندن آن و به دستور «رهبر»، امضا کرد.
برای نزدیک به ۲۰ سال پوتین از عضویت جمهوری اسلامی در گروه شانگهای و قرارداد اوراسیا جلوگیری کرد و این عضویت را تنها پس از آغاز جنگ اوکراین با اکراه پذیرفت. با این حال، پوتین هماکنون نیز اجازه نمیدهد که دیپلماتهای ایرانی در ارگانهای اداری گروه شانگهای و اوراسیا مقامی به دست آورند.
الکساندر پوشکین، شاعر بزرگ روس، نمایشنامه منظومی دارد به نام «روسلان و لودمیلا» که داستان یک عشق آتشین است. یک نویسنده دیگر روس، گئورگی ولادیموف، مضمون آن نمایشنامه را در رمان «روسلان باوفا» به کار برده است. در آن رمان، روسلان نام سگی است در یکی از گولاکهای استالینیــ سگی که شیفته زندانبان است و زندان را بهشت میپنداردــ روسلان همواره آماده است تا هر کس را که به زندانبان توهین کند، گاز بگیرد. همان کاری که سرمقالهنویس کیهان علیه منتقدان «دوستی» با روسیه پوتین انجام میدهد.
عشق جنونآمیز آقای خامنهای به پوتین احتمالاً بسیاری از ایرانیان را به یاد لیلی و مجنون حکیم نظامی میاندازد. شاعر بزرگ ایرانی بهظاهر یک روایت عاشقانه عرضه میکند اما «لیلی و مجنون» در یک خوانش دقیقتر داستان، یک وسوسه جنونآمیز است که در لباس عشق ظاهر میشود. تصادفی نیست که نظامی نام مجنون یعنی دیوانه را برای قهرمان روایت منظوم خود برگزیده است. مجنون یک مازوخیست (خودآزار) بهتماممعناست که از رنج خود لذت میبرد. لیلی، برعکس، زندگی خود را ادامه میدهد، شوهر میکند، از آرایش خود غافل نمیماند، (لیلی سر زلف شانه میکرد) و احتمالاً میداند که کماعتنایی او آتش عشق یا وسوسه مجنون را شعلهورتر میکند.
برگردیم به جهان سیاست و مناسبات جمهوری اسلامی با روسیه بعد از شوروی. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی فرصتی تاریخی برای احیای پیوندهای ما با خویشانمان در ماورای قفقاز به وجود آمد. نخستین رئیسجمهوری آذربایجان بعد از شوروی ایاز مطلباف بود که در دو دوره کوتاه رهبری خود نشان داد خواستار برقراری مناسبات ویژه با ایران است. مطلباف با آنکه عضو حزب کمونیست شوروی بود، آینده کشور نواستقلال خود را در نزدیکی با ایران میدید و شاید از آنجا که طالشی بود، خطر پانترکیسم ساختهشده در ترکیه را جدی میگرفت.
اما آخوندهای تهران، در آن زمان خامنهای در نقش ولیفقیه و رفسنجانی در نقش رئیسجمهوری، ترجیح میدادند که با همکاری با عوامل کاگب (سازمان امنیت شوروی) مطلباف را سرنگون کنند و موفق شدند. پس از او، ابوالفضل ایلچیبی، اهل نخجوان، نیز ممکن بود به خاطر مواضع شدیداً ضدکمونیست خود به ایران نزدیک شود. هم او بود که طرح تعطیلی مدارس روسی را ارائه داد؛ اما ایلچیبی همچنین مخالف «ولایتفقیه» و حکومت ملایان بود و به همین سبب دشمنی خمینیچیهای تهران را برانگیخت. خامنهای و رفسنجانی بار دیگر پشت سر کاگب نماز خواندند و کمک کردند تا یکی از ژنرالهای آن، حیدر علیاف، به ریاستجمهوری برسد و جمهوری موروثی باکو را بنیان نهد.
امروز نظام علیاف به ریاست الهام علیاف در نقش یک بازیگر ضد ایرانی قرار دارد و میکوشد تا با کمک ترکیه و اسرائیل، خنجر داموکلس دیگری را بالای سر ایران نگه دارد. آنچه اکنون حیرتآور است، حمایت پوتین از برنامه فرابردی علیاف است. در این مسیر، پوتین که همواره حامی ارمنستان بود (فراموش نکنیم که وزیر خارجه او لاوروف اصلاً ارمنی است و نام اصلیاش کلانتریان بود) اکنون میکوشد تا به ترکیه نزدیک شود و در این مسیر حامی برنامه آنکارا برای دسترسی مستقیم به دریای مازندران شده است.
برای تحقق این برنامه لازم است که کنترل مرز ایران و ارمنستان به ترکیه و آذربایجان (باکو) منتقل شود. آنچه دهلیز زنگزور خوانده میشودــ یک خط آهن و یک شاهراه از ترکیه به نخجوان و از آنجا به بدنه اصلی آذربایجان از طریق استان سیونیک ارمنستانــ برنامه موردبحث را عملی خواهد کرد؛ اما نتیجه اجرای چنین برنامهای قطع ارتباط ایران با اروپا و دریای سیاه از طریق ارمنستان و گرجستان خواهد بود. بدینسان روسیه بهعنوان تنها راه ارتباط مستقیم ایران با قاره اروپا اهمیت بیشتری در صحنه سیاسی ایران به دست خواهد آورد. ترکیه و آذربایجان نیز میتوانند با کنترل حملونقل ترانزیت به ایران، ابزار تازهای برای فشار بر تهران کسب کنند.
نقش خرابکارانه روسیه علیه ایران در ماورای قفقاز در مسئله زنگزور خلاصه نمیشود. ایران با امضای یک قرارداد برای فروش گاز به ارمنستان در تبادل با خرید برق از آن، کوشید تا در مقام شریک بزرگ تجاری ایروان قرار گیرد (حجم بازرگانی دو همسایه در سال میلادی جاری از یک میلیارد دلار فراتر خواهد رفت)؛ اما در اینجا نیز پوتین وارد میدان شد تا با کاهش قطر شاهلوله موردبحث، صادرات گاز ایران را در حداکثر دو درصد میلیون مترمکعب محدود نگاه دارد تا ارمنستان همچنان جزو مشتریان گاز روس حفظ شود؛ اما پوتین از این هم فراتر رفت و با خرید شرکت گاز ارمنستان از طریق گازپروم، کنترل کامل بر سیاست انرژی ایروان را به دست آورد.
پوتین همچنین با سنگاندازی در راه دو شرکت ایرانی که مناقصه ساخت شاهراه ایرانــایروان را بردهاند، دشمنی خود را با ایران حتی در شکل جمهوری اسلامی به رهبری مرید مخلص خود، آقای خامنهای، نشان داده است. وتو پوتین ضربه دیگری نیز به ایران زده است: طرح تهران برای ساخت یک خط آهن و یک شاهراه زمینی برای اتصال ترکیه به آذربایجان از طریق خاک ایران، یعنی بدون نیاز به قطع مرز ایران و ارمنستان، با مخالفت مسکو روبهرو است. سربازان پوتین که محافظ مرزهای ارمنستان و آذربایجان و ترکیه بودند، اکنون به روسیه بازگشتهاند؛ اما سربازان او هنوز تا پایان ۲۰۲۵ میلادی در عمق پنج کیلومتری مرز ایران و ارمنستان حضور دارند. خروج آنان چراغ سبز را برای طرح دهلیز زنگزور، با حمایت نظامی ترکیه، روشن خواهد کرد.
جالب اینجاست که دستگاه تبلیغاتی پوتین مدعی است که نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، خواستار کشاندن پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به ماورای قفقاز است؛ اما بوقهای تبلیغاتی پوتین فراموش کردهاند که ترکیه نیز عضو ناتو است. در حالی که ایران، لااقل به ظاهر، در شکل جمهوری اسلامی خود را دشمن ناتو و غرب به طور کلی معرفی میکند.
هرگاه پوتین محبوب آقای خامنهای ضربه جدیدی به ایران وارد کرد، مقامات تهران از «خط قرمز» سخن گفتند، اما همه این «خط قرمزها» بهسرعت صورتی کمرنگ و سپس بیرنگ شدند. خط قرمز اعلامشده درباره زنگزور نیز احتمالاً همان سرنوشت را پیدا خواهد کرد.
اگر ایران یک دولت جدی، با دیسیپلین و پاسدار منافع ملی میداشت، هیچکس، حتی پوتین که اکنون در باتلاق خود درگیر است، جرئت نمیکرد که با تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، به انزوای ایران کمک کند؛ اما پوتین نهتنها ایران را تحقیر و تضعیف میکند، بلکه میکوشد تا با خرید پهپاد و موشک بالیستیک ما را به جنگ اوکراین بکشاندــ جنگی که در آن، ایران هیچ نفعی ندارد. از این بدتر «ولودیای عزیز» حتی بهای خریدهایش از ایران را نمیپذیرد.
در سوریه، پوتین از نیروهای ایرانی و زیر سلطه ایران بهعنوان پیادهنظام خود استفاده کرد تا بشار اسد را در قدرت نگه دارد و ایجاد یک پایگاه دریاییــهوایی در ساحل مدیترانه سوریه را برای خود عملی سازد؛ اما امروز، پوتین میکوشد تا آینده سوریه را بهاتفاق رجب طیب اردوغان، رهبر ترکیه، و با حذف کامل خامنهای شکل دهد.
آنچه یادآور شدیم، از دید کیهان خامنهای، خیانت محسوب خواهد شد. از آن دید،
هرچه از دوست میرسد نیکوست
چه محبت بود، چه کندن پوست!
یا اگر بخواهیم کمتر سختگیر باشیم:
رشتهای بر گردنم افکنده دوست
میبرد هرجت که خاطرخواه اوست!
آیا در سراسر دستگاه سیاسی نظامی و اداری جمهوری اسلامی هیچکس نیست که صدمات این عشق جنونآمیز به پوتین را دریابد و برای جلوگیری از آن گامی بردارد؟ حتی یک مغز؟ در هیئت دولت؟ در شورای عالی امنیت؟ در مجمع تشخیص مصلحت؟ در مجلس خبرگان؟ در مجلس شورای اسلامی؟ در صداها و سیماها؟ در دانشگاهها؟ در سپاه پاسداران؟ در بسیج؟ در دستگاه دیپلماسی؟
هیچکس؟ آیا همه اعضای این نظام را «روسلان»های وفادار تشکیل میدهند؟
برگرفته از ایندیپندنت فارسی